پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا
حکم امام و بنبست فرهنگی غرب

این نگرش یادآور همان روزهاستبا همان حال و هوا، و تاكیدی دوباره بر ضرورت اجرای حكم تاریخساز امام راحل كه اینك پیشروی شماست.
۱- بحران فرهنگی غرب
پیام مهم امام خمینی به روحانیان حوزههای علمیه، مردم و مسئولان كه شامل تحلیل انقلاب و تعیین مشی آینده حكومت اسلامی در برخورد با دشمنان خارجی و داخلی بود، غربیها را در سردرگمی و آشفتگی خاطر فرو برده است. مرزبندی بود میان اسلام و هر آنچه كه علیه نظام توحیدی تدارك میبینند.
این پیام مشت محكمی بود كه بر دهان یاوهگویان و تحلیلگران بیمار وقایع اخیر، فرود آمد تا شاید از خواب و خیال آشفته لحظهای به در آیند و پیروزی اسلام را باور كنند.
این كلام امام كه فرمودند: مساله سلمان رشدی یك مساله فردی نیستبلكه مقابله استكبار با اسلام است. " پاسخ صریح و روشنی بود به توطئه گسترده اروپا و غرب علیه انقلاب اسلامی و رد تحلیلهایی كه به جای برخورد ایدئولوژیكی در برابر این تهاجم، برخورد دیپلماتیك و سادهاندیشانه را تجویز میكردند.
حكم امام در مورد سب پیامبر اكرم (ص) ، تجاوز وقیحانه غرب به مقدسات مسلمانان و موضعگیری سران بازار مشترك اروپا در برابر ایران متاسفانه هنوز هم برخی تحلیلگران سادهاندیش داخلی و خارجی را به علت عدم فهم مسائل بیدار نكرده و سكوت فاجعه بار سران كشورهای مسلمان عرب را نشكسته است. هجوم فرهنگی غرب به كشورهای تحتسلطه حادثه تازهای نیست، حتی هجوم فرهنگی آنان به فرهنگ و مقدسات مسلمانان نیز چندان تازگی ندارد.
اما وقتی كه میبینیم در شرایط زمانی حال، حلقه توطئه هجوم فرهنگی به مقدسات مسلمانان هر روز تنگتر میشود، آنگاه هر فرد مسلمان و آزاداندیشی پیرامون این محاصره حساب شده میتواند در تاریكی تحلیلهای مغرضان با نیم نگاهی به حوادث، فرا راه خود چراغی روشن كند و راه را از چاه تشخیص دهد.
هجوم فرهنگی غرب، پس از گذشت ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در شرایطی آغاز شده است كه:
اولا، انقلاب در برابر تهاجمهای سیاسی، اقتصادی و نظامی دشمنان در طول جنگ ایستاده و چشمانداز پیروزی را به مسلمانان دنیا ارائه كرده است. اكنون در دل مسلمانان جهان بارقه امید درخشیدن گرفته است و دیگر پیروزی بر ظلم و كفر را دور از دسترس نمیدانند، خروج نظامیان شوروی از افغانستان ادامه همین پیروزی است.
ثانیا، بحران فرهنگی در اروپا و غرب یعنی "مادر تمدن" بالا گرفته و سیطره فرهنگی غرب متزلزل شده است از این رو سرمایه سالاران كه روزی به واسطه استعمار فرهنگی حاكمیت جهانی خود را برقرار ساختند، اكنون به تكاپو افتادهاند تا راه چارهای بیابند و از آفات فرهنگ حاكم بر جامعه و حكومت "سرمایه" بگریزند.
تصویر حاكم بر جامعه غرب اكنون بیش از هر زمان دیگر تیره و مكدر استبه گونهای كه در سایه روشنیهای این تصویر، ابتذال، دروغ، ریا، بیماری روحی و جسمی بیداد میكند و روزهای خوش تسلط "فرهنگی" را به فراموشی میسپارد.
انگلیسیها كه روزگاری به طمع تسخیر سرتاسر قاره سیاه و برای اجرای سیاست استعماری خود به بررسی و شناخت فرهنگ قبایل بدوی در قاره سیاه پرداخته بودند، اكنون میباید به بررسی بحران فرهنگی جامعه "انگلوفیل" و یافتن راه علاجی برای گریز از بیماریهایی چون "ایدز "بپردازند. آفتی كه اكنون از اقشار محروم انگلیس گذشته و حتی كابینه "ماسونها" را آلوده كرده است.
سیطره فرهنگی غرب متزلزل شده است و ماسونهای انگلیس و كابوهای امریكایی اینك از عدم كارآییاش رویگردان شدهاند.
بحران فرهنگی غرب كه ناشی از بحران در بینش حاكم بر غرب استبه دلیل اصالت دادن به دنیا و محو شدن در زیبایی "سود مادی "جهانسالاران غرب را به سوی تشتت آرا و اقوال كشانده است. آنان وحدت ایدئولوژیكی ندارند و آنچه كه تنها نمایی از وحدت را برمیتاباند آن را باید نوعی هماهنگی تاكتیكی دانست.
در برابر این بحران و تشتت، جهان اسلام با تكیه بر ایدئولوژی جهان شمول و نجات بخش انسانها شاهد شكوفایی و بالندگی فرهنگ اسلام در اقصی نقاط گیتی است.
میتوان برخی جلوههای از هم گسیختگی و بحران در فرهنگ غرب را اینگونه برشمرد:
۱- عدم تطابق حرف و عمل: جامعه "سود و سرمایه" و تمدن غرب اكنون با كلیساهای مختلف روبه رو است، پروتستانها با كاتولیكها اختلاف دارند و پاپ در برابر اندیشه جدایی دین از سیاستخاضع و فروتنانه تسلیم شده است و آنجا كه منافع استكبار جهانی به خطر میافتد.
این اندیشه را ترویج میكند. اما آنجا كه استكبار جهانی به قلع و قمع و كشتار مردم بیگناه مسیحی و غیرمسیحی میپردازد سكوت را برمیگزیند.
پاپ در لهستان اهداف امریكا را در برابر جنبش همبستگی پی میگیرد، در نیكاراگوئه نارضایتیهای مذهبی را دامن میزند و اسقفهای ضد دولت را به شورش دعوت میكند تا حكومت انقلابی ساقط شود، در شیلی در برابر كودتای خونین پینوشه علیه "آلنده" سكوت میكند، در السالوادر از مردم انقلابی میخواهد كه تفنگها را به زمین بگذارند، در برابر توهین "سلمان رشدی" به ساحت مقدس حضرت مسیح (ع) و دیگر انبیای الهی ساكت مینشیند چرا كه دین را از سیاست جدا میداند اما برای آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان وارد عمل میشود زیرا این عمل به تمامی در خدمت منافع استكبار است!
۲- سرگشتگی و سردرگمی فرهنگ انسان در غرب، دولتمردان اروپائی و امریكایی را در بحران فرهنگی كنونی غرق كرده است. مذهب كه روزگاری میتوانست نجاتدهنده غرب باشد اكنون گرفتار كسانی مانند پاپ شده است. دستگاه پاپ (واتیكان) را "ماسونها" قبضه كردهاند و حتی بر روی "دلار امریكایی" چشم شیطان نقش میبندد تا مسیحیتبه فراموشی سپرده شود.
از طریق انگلیسیها روحپرستی، جن پرستی و شیطانپرستی شیوع پیدا كرده است تا بدانجا كه حتی در دانشگاههای امریكا برای احضار روح، كرسی گذاشتهاند.
۳- مسیحیت در غرب ناتوانترین دوران خود را سپری میكند و جوانان غرب به پوچی و ابتذال رسیدهاند. گرایش جوانان به پانكیسم و آلودگی به بیماری ویرانگر "ایدز" غرب را به بن بست كشانده است.
در برابر چنین بحران وسیع و گستردهای رویش جوانههای مبارزه با شرك و كفر و بازگشت انسان به اصالتخویش در شرق، رهایی انسانهای بحرانزده را بشارت میدهد.
اكنون غرب و كشورهای مرتجع در مقابل اوج اسلامخواهی این سوی جهان قرار گرفته و گریزی برای خروج از بن بستهای سیاسی و فرهنگی خود نمیبینند.
آنچه كه غرب را به انتشار كتاب "آیههای شیطانی" و یا تهیه سریال تلویزیونی " شالوم سلام" سوق داده است در واقع حاصل مطالعات گسترده سیستمهای اطلاعاتی و مراكز تحقیقاتی آنان برای نجات از غرقاب خود ساختهشان میباشد، زیرا درك كردهاند كه گسترش روزافزون ایدئولوژی و فرهنگ توحیدی "تمدن غرب" را به ورشكستگی و افلاس میاندازد بنابراین باید چارهای اندیشید.
اینجاست كه امام خمینی (س) با تاكید بر اینكه مساله سلمان رشدی یك مساله فردی نیست، بلكه مقابله استكبار با اسلام است، میفرمایند: "ترس من این است كه تحلیلگران امروز ده سال دیگر بنشینند و بگویند كه باید دید فتوای اسلامی و حكم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده استیا خیر و نتیجهگیری كنند كه چون بیان حكم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترك و كشورهای غربی علیه ما موضع گرفتهاند پس باید خامی بكنیم و از كنار اهانت كنندگان بگذریم. " این سخن نشان از درایت و تفكر عمیق امام از توطئههای دشمنان دارد.
حال آیا تحلیلگرانی كه حتی در چارچوب تحلیلهای سیاسی خود منكر دلایل تهاجم فرهنگی اخیر غرب به جهان اسلام شدهاند، باز هم در برابر این هجوم خطرناك، دیپلماسی سازش و گذشت از اصول را مطرح میكنند؟ !
در این رابطه البته فرقی میان خطر روحانیان دولتهای مرتجع و سازشكار و یا علمای آگاه و ناآگاه در داخل مشاهده نخواهد شد.
۲- سكوت ارتجاع
این بار هم سران كشورهای مرتجع و سازشكار عرب در برابر تهاجم اخیر غرب به فرهنگ اسلام و مقدسات مسلمانان، تحقیر شدند.
سكوت ناشی از توافق و همراهی ارتجاع عرب و بویژه وهابیتحاكم بر عربستان آنهم در زمانی كه مسلمانان محروم و پابرهنه هند، پاكستان و . . . در اعتراض به اهانت انگلیس و امریكا در برابر آتش سلاحهای آنان به خاك و خون غلتیدند بیانگر آن است كه عربستان در مقابل توطئه اخیر غرب با بازگشت مسلمانان به اصالتهای اسلامی، شجاعت ابراز وجود نداشته است.
حال این سوال مطرح است كه خادمین حرمین الشریفین هنوز هم تصور میكنند كه حفظ قداست اسلام یعنی حفظ پردهداری و داشتن كلید خانه خدا استیا باید برای دفاع از نوامیس و حقوق مسلمانان كه خادمان واقعی حرمین هستند، به پا خاست و از تمدن و فرهنگ اسلامی دفاع كرد؟ و چرا موسسه به اصطلاح اسلامی "رابطه العالم الاسلامی" با جهان اسلام قطع رابطه میكند و به امریكا میپیوندد؟ چرا "جامعه الازهر" در مصر سكوت میكند؟ چرا علما و روحانیان مسلمان و رهبران سیاسی در كویت، عمان و امارات متحده بر سر شیطان بزرگ فریاد نكشیدند و چرا باز هم اجازه دادند انگلیسیها و صهیونیستها شخصیت آنان را لگدكوب كنند؟
اگر دولتهای عرب سازشكاری با صهیونیزم را رد میكنند چرا در برابر حركت اخیر غرب علیه مسلمانان، آرام نشستند؟سال گذشته كه امام خمینی فریاد برائت از مشركان را در مراسم حجسر دادند به نتایج "برائت" در آینده امیدوار بودند و امروز میبینیم خونهایی كه در مراسم حج در مكه معظمه در راه حق به زمین ریخته شد فریادهای برخاسته از گلوی اسلام در سراسر جهان شد تا توطئههای استكبار درهم كوبیده شود و كاخهای شیشهای كفر فرو ریزد.
امام فرمودند: "مگر دیانت جز اعلام محبت و وفاداری نسبتبه حق و اظهار خشم و برائت نسبتبه باطل است؟ حاشا كه خلوص عشق موحدین جز به ظهور كامل نفرت از مشركین و منافقین میسر شود" و آنجا كه تاكید نمودند: "سنت پیامبر (ص) و اعلان برائت، كهنه شدنی نیست و نه تنها اعلان برائتبه ایام و مراسم حج منحصر نمیشود كه باید مسلمانان، فضای سراسر عالم را از محبت و عشق نسبتبه ذات حق و نفرت و بغض عملی نسبتبه دشمنان خدا لبریز كنند و به وسوسه خناسان و شبهات تردید آفرینان و متحجرین و منحرفین گوش فرا ندهند و لحظهای از این آهنگ مقدس توحیدی و جهان شمولی اسلام غفلت نكنند. " و دیدیم كه انعكاس وسیع خشم و نفرت مسلمانان عالم نسبتبه حركت وقیحانه دشمنان خدا تا چه اندازه وسیع و با عظمتبود. خشم و توفان سهمگین مسلمانان به دلیل آن بود كه سبوعیت و درندگی حیوانی به اسم كفر، وقتی حادث شد میباید در برابرش ایستاد وگرنه حملات وحشیانهتر ادامه مییابد.
در چنین حادثهای "سلمان رشدی" كه تا دیروز نویسنده برگزیده و برنده انگلیس بود امروز قربانی مطامع انگلیس و غرب شده است. حوادث دیگری از این دست چون تهیه سریال تلویزیونی "شلوم سلام" توسط بی. بی. سی. در لندن قطعا سرنوشتی جز مرگ برای سازندگان آن نخواهد داشت.
فرمان امام برای مجازات "سلمان رشدی" حكم و فرمانی است كه برای روندگان راه تاریك سلمان رشدی به اعتبار خود باقی خواهد بود. زیرا هرگونه مسامحه در اجرای احكام رهبر انقلاب نوعی پشت پا زدن به فداكاریها، ایثارها، جانبازیها و شهادتهای مظلومانه مسلمانان از صدر اسلام تا به امروز به حساب میآید. اگر در اجرای این حكم كوتاهی شود آن وقت تهاجم دشمن به ارزشهای اسلامی و انقلابی ابعاد دیگری گرفته و جایی برای دفاع از حیثیت و شرف مسلمانان باقی نمیماند.
امام بر اجرای حكم مجازات "سلمان رشدی" تاكیدی دوباره داشتند و حتی فرمودند مسلمانان به كسانی كه توان اجرای حكم را دارند كمك كنند این تاكید امام دقیقا به علتشناختی است كه از دشمنان دارند. امام میداند كه شیطان بزرگ و ایادیاش با همه توانهای اقتصادی و نظامی در برابر توان معنوی و الهی مسلمانان ضعیف و ناتوان است و دیدیم كه با اعلام حكم رهبر، نویسنده مزدور انگلیس چگونه عذرخواهی كرد و ناشران كتاب در بسیاری از كشورها نسبتبه جمعآوری آن اقدام كردند. با وجود این از آنجا كه "سلمان رشدی" به عنوان یك جریان در صحنه رویارویی با اسلام اینگونه رذیلانه به گستاخی برخاسته استباید به عنوان مظهر اجرای حكم عدالتبه دار آویخته شود و در این باره سكوت جایز نیست.
به همین سبب امام در پیام بسیار مهم خود یادآور میشوند: "استكبار غرب شاید تصور كرده است از اینكه اسم بازار مشترك و حصر اقتصادی را به میان بیاورد ما درجا میزنیم و از اجرای حكم خداوند بزرگ صرف نظر مینماییم، ما كینه دنیای غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نكتهها به دست میآوریم، قضیه، قضیه دفاع از یك فرد نیست، قضیه آنان حمایت از جریان ضداسلامی و ضدارزشی است"
۳- وظایف طلاب
امام به راستی شاهین ترازوی امت است كه هرازگاه از موضع ثابت و مستحكم خود همه بحثها را از مسائل فرعی دور كرده و به سوی مسائل اصلی امت اسلام متوجه میكنند و همه كجاندیشیها و سست قدمیها را باطل اعلام میكنند. این نقش، بحق در نظام اسلامی ایران به ولایت فقیه سپرده شده است تا در امتداد این نظام الهی وقفه و لغزشی ایجاد نشود.
سب پیامبر اكرم (ص) توسط دشمنان اسلام كه ناشی از تزلزل سیطره فرهنگی غرب و گسترش و قوام ایدئولوژی اسلام در جهان میباشد فرصتی دیگر برای شناخت دوست و دشمن بود كه به نوبه خود باید آن را از الطاف و امدادهای الهی برای مسلمانان دانست.
موضعگیری امام و مسلمانان در برابر تروریسم فرهنگی غرب و هشدارهای رهبری انقلاب به روحانیان آگاه بر ما روشن كرد كه در زمینه ترس استكبار از عملی شدن جنبه عینی فقه و اجتهاد باید تامل بیشتری داشت و در این راه از بحثها و مجادلات فرعی كه جز یاس و منیت چیزی به همراه ندارد، پرهیز كرد.
اكنون كه انقلاب از مرزهای ایران فراتر رفته دیگر نباید مسئولان برای رفع اشتباهات خود مدعی شوند كه انقلاب اشتباه كرده است در حالی كه میدانیم هیچ انقلابی نمیتواند خود را محاكمه كند و نباید اختلاف سلیقهها را تا سطح اختلافات فردی نزول دهیم.
عیب دیگری كه در میان اندیشمندان و علمای ما و شاید روحانیان نیز وجود دارد آن است كه به حد لازم فرامین امام را پیگیری نمیكنند. طی یك سال گذشته با وجود آنكه حضرت امام احكام مهمی در ارتباط با مسائل حكومت اسلامی و ولایت فقیه صادر فرمودند متاسفانه در حوزه و دانشگاه كه جای بحث و بررسی این احكام میباشد، كمتر عنایتشد و بهای لازم را ندادند. در دانشگاه سمینارهایی برگزار شد و در قم هم فقط در دارالشفا دو میزگرد داشتیم كه نسبتبه اهمیت احكام حكومتی بسیار قلیل و ناچیز است.
و در عوض در بین بعضی علما هنوز نسبتبه حكم اعدام سلمان رشدی نوعی تعلل به چشم میخورد و استقبال عظمیم جهان از حكم امام چندان ملحوظ نمیگردد و بیم آن میرود كه ارزش پیام بسیار مهم امام امتبرای برخی همچنان ناشناخته باقی بماند در حالی كه این پیام در دل دشمنان هراس افكند و از غرب قربانیان تازهای گرفت.
امام فرمودند: "در یك تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب، خصوصا از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض كنم كه انقلاب اسلامی ایران در اكثر اهداف و زمینهها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینهای مغلوب و شكستخورده نیستیم حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات چیزی را به دست نیاوردند. "
كلام امام مبنی بر پیروزی انقلاب پاسخی استبه لیبرالها و افراد مغرض یا ناآگاهی كه در تحلیلهایشان بخصوص بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ همواره القا میكنند كه ایران در جنگ شكستخورده و به اهدافش نرسیده است.
شاید به دلیل همین تحلیلهای نسنجیده است كه طیف رنگارنگ اینگونه تحلیلگران از لیبرالها گرفته تا حجتیهایها، كمونیستها، متحجران مقدس مآب، منافقان و . . . در میان اقشار جامعه بخصوص محرومان و پابرهنگان فاقد اعتبار و ارزشند و بی گمان با اجرای قانون احزاب و در بهترین وضع مطلوب برای آنان باز هم صندوقهای آرا فاقد رای مردم در تایید آنها خواهد بود، مردم میدانند كه تمام حرفهای تازه و تحلیلهای فریبنده و توخالی لیبرالها در مدتی كمتر از یك ماه در برخورد با وقایع شكننده رنگ میبازد و خیالبافیهای آنان برای حكومتی دوباره، به انتها میرسند. از همین رو هیچگونه تاسفی نداریم كه آنان در كنار امت نیستند.
البته آنها از اول هم با انقلاب نبودند و در واقع شعبهای از نمایندگی غرب در ایران بودند. غربی كه با توطئهها تهاجم فرهنگی اینگونه به ارزشهای مقدس اسلامی میتازد.
اما فراتر از دردسرهای لیبرالها برای انقلاب باید از خطرهایی كه از ناحیه روحانیان ناآگاه و آگاه وابسته كه به مراتب از خطر دشمنان خارجی هم بیشتر استیاد كنیم.
امام لب به شكوه میگشاید و میفرمایند: "خون دلی كه پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است"
این كلام ولی فقیه بار سنگین وظیفه مقابله با تحجرگرایی و مقدس مآبی را بر دوش مدرسان محترم و طلاب جوان حوزهها میگذارد زیرا پرونده تفكر مقدس مآبها هنوز بسته نشده و امام تاكید میفرمایند:
"شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. شكستخوردگان دیروز سیاستبازان امروز شدهاند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمیدادند پشتیبان كسانی شدند كه تا براندازی نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز تنها یك نمونه است كه میتوانیم ابراز كنیم"
حال كه قرعه فال به نام طلاب انقلابی زده شده است، باید در حوزهها به جای مباحثات فرعی، مسائل سیاسی به طور سیستماتیك بحث و بررسی شود و با افكار ایستاده در برابر تحولات سیاسی - اجتماعی جهان اسلام برخورد شود، زیرا هرگونه تصور جدایی دین از سیاست ورطه هولناكی است كه حوزهها را خدای نكرده به كام خویش میكشد.
در برابر سوالات و مسائل نوین جهان اسلام روحانیان وظیفه دارند به عنوان علمای امین و مورد اعتماد در مباحثسیاسی زیركی و دانایی خود را به نمایش گذاشته و پاسخ سوالات مسلمانان را آماده كنند و یا حداقل اگر توانایی پاسخیابی و رفع مشكلات دیگران را ندارند حداقل خود به درك صحیح و درستی از مسائل دستیابند، زیرا متحجران و مقدس مآبان در كمینند و بیم موج و گرداب در شب تاریك میرود.
بحثهای سیاسی، میزگردها و سمینارهای مشترك طلاب و دانشجویان و استفاده بردن از فقهای متعهد در نشستهای آنان، گام مهمی برای قطع دست متحجران از كانونهای علم و انقلاب خواهد بود كه نباید از آن دریغ داشت.
بدین ترتیب فیضیه و دانشگاه باز هم قلب تپنده انقلاب بوده و امام از دست مقدس مآبان خون دل نخواهند خورد و خطری كه از درون نظام و انقلاب و حتی اسلام را تهدید میكند دیگر موردی نخواهد داشت و فرصتبرای پرداختن به دشمنان خارجی بیشتر از پیش فراهم خواهد شد. انشاءالله.
امید مسعودی
منبع : مجله حضور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست