پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
امام زدایی
اظهارات محتشمی پور در سخنرانیاش به مناسبت سالگرد رحلت امام در اصفهان بیش از حد تصور و پیشبینی واکنش مخالفان نظر وی و مخاطبان افشاگری او را در پی داشت. اوج این واکنشها سرمقاله حسین شریعتمداری، نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان بود که ضمن دشنام وی را به توبه کردن فراخواند. این سرمقاله مدیر مسئول کیهان معنای خاص خود را هم به لحاظ ادبیات و هم جایگاه خاص او در بر داشت و حاوی «پیام ویژهای» برای محتشمی پور و «محتشمی پور»ها بود. چه چیزی این خشم و عصبانیت شریعتمدار را موجب میشد و به او تضمین میداد تا نه تنها قانون مطبوعات را زیرپا بگذارد بلکه پردههای اخلاق، سیاست و حمایت یاران و منسوبان امام را بدرد و علیه او چهره خشم و نفرت خود را عریان کند.
محتشمی که امام او را به داشتن «هوش سیاسی» ملقب کرده بود و در اختلافاتش در مسند وزیر کشور با شورای نگهبان حامی او بود، چه چیزی را گفت و افشا کرد که چنین خشمی را برمیانگیخت. میدانیم محتشمی قبلاً هم شبیه به این نظر را اعلام و بارها بیان کرده بود، اما چنین واکنش ویژهای را برنیانگیخته بود.
شاه کلید سخن افشاگرانه این هوشمند سیاسی «جماران زدایی» توسط فرقه مصباحیه بود. محتشمی در سخنرانیاش از فتنهای پرده برداشت که هدف آن حذف تفکر و راه امام و در نهایت خود «امام» از صحنه سیاسی کشور است که در قالب حذف یاران و ترور شخصیت یادگاران و فرزندان «امام» شکلبندی شده است تا به این وسیله، این مانع مهم در برابر تداوم «وضع موجود» و انحصار و اختصاصی شدن حاکمیت جمهوری اسلامی ایران برداشته شود. اما این سخنان برای نخستین بار مطرح نمیشد که موجب چنان واکنشی ویژه و تند باشد.
محتشمی در اظهاراتش در حسینیه اصفهان، کلام ناتمام و دردمندانه آیت الله توسلی را در مجمع تشخیص مصلحت که به فوت وی انجامید، بازتاب و پژواک میداد. توسلی توهین و جسارت به خانواده و بیت امام در کنار مقدسمآبی و حذف اصول امام را نشانههای جدی رخداد و ارادهای برای تغییر مسیر در راه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران میدانست. سیدحسن پیشتر تغییر نظر امام درباره عدم دخالت سپاه در مسائل سیاسی و طرفداری حزبی و گروهی را هشدار داده بود که به توهین سایتهای منسوب به دولت منجر شد. آیتالله توسلی بارها بیم «امامزدایی» و بیرون راندن امام از «خانهاش» (جمهوری اسلامی ایران) و تبعات آن را هشدار داده و گوشزد کرده بود و مسیر و راه و تفکر امام را خلاف حذف مردم از صحنه سیاسی، تحریفات اصول و مبانی انقلاب و نظام و ترویج و گسترش «مقدس مابی» در صورت و ظاهر ترویج باور به منجی عصر(عج) اما در باطن و نتیجه، بازیچه شدن و استفاده ابزاری از این اعتقادات اصیل اسلامی تبیین میکرد.
کلامی که توسلی در مجمع به اجمال اما دردمندانه باز و جان بر این درد قربانی کرد، محتشمی به تفصیل پی گرفت و آن کلام ناتمام را ادامه داد و مرجع این تحریف و تضعیف تفکر امام و مرکز این جریان «امام زدایی» و نیت و روش آن را نشان داد و افشاء کرد.
محتشمی یادآور شد که طالبانیسم ایرانی یعنی فرقه مصباحیه، فرقه خشونتگرا و ضد جمهوریت و بینسبت با انقلاب و تفکر و راه امام، امروز به اسم «امام» در صحنه فکری و سیاسی؟ کشور قوت و ریشه گرفته است و در تداوم راه خود با یک مشکل و مانع جدی روبرو شده است و آن وجود یاران و حتی بیت «امام» است که با دخالتها و اظهارنظرهای خود، چوب لای چرخ ماشین «استحاله انقلاب و راه امام» میگذارند وسبب خوابهای آشفته کننده و پریشانساز میشوند و با بازخوانی و قرائت خود از امام نظریه «امام زدایی» را با مشکل روبرو میکنند. بنابراین نظریه «جماران زدایی» طراحی شده است تا به عنوان مقدمه ضروری و واجب امام زدایی، این سنگر و خاکریز نخست فتح شود تا سپس برای «گردان» فرومانده در پشت این سنگر «معبری» برای فتح نهایی باز شود.
محتشمی میگوید مصباح یزدی به عنوان رهبر این فرقه نسبتی با انقلاب اسلامی و امام ندارد و در روند بیش از ۴۰ ساله از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۵ خرداد ۱۳۸۷ مصباح نه تنها در کنار انقلاب و امام و رخدادهای مهم آن نبود و مصباح احساس «تکلیف واجب» برای حضور و حمایت از آن نمیکرد، بلکه شواهدی در دست است که امام با ترویج این تفکر در انقلاب و نهادهای آن به ویژه سپاه مخالفت کرده است.
کوششهای قبلی حسین شریعتمدار برای مستندسازی علیه این شواهد و قرائن، یکبار به گل نشست و او در سلسلهای از یادداشتهای خود در نهایت پذیرفت که برای رد مخالفت امام با انتصاب نزدیکان مصباح در سپاه مدرک و سندی در دست ندارد.
نکته مهم در این ماجرا این است که تاکنون ((محققان)) و ((پژوهشگران)) پیرو مصباح یزدی در جهد و کوشش خود برای اثبات انقلابی و پیرو امام بودن ایشان حتی نتوانستهاند یک سند و مدرک و دلیل عینی ارایه کنند و تمامی مستندات متکی بر قول و حرف و نظر دیگران است. محتشمی میگوید چرا مصباح در مبارزه و شکلگیری انقلاب، حمایت امام از ایشان، حمایت ایشان از جنگ وجبههها سندی ارائه نمیشود.
با همه اینها، مطالب محتشمی از یک نظر مطالب جدیدی نبود که چنان واکنش ویژهای در بر داشته باشد!
مساله مهم مخالفت محتشمی و دیگر یاران امام با مصباح نیست، خشم و عصبانیت «شریعتمدارها» از تحلیل و تفسیر محتشمی از خط امام و مخالفت با مصباح نیست، بلکه آنچه این خشم را برانگیخت این نکته است که محتشمی درباره «جماران زدایی» و حذف راه و تفکر و اصول امام تحلیل و تفسیر نکرد، بلکه خبری را نا به هنگام و زودتر از موعد افشا کرد. مبنا و دلیل سخن محتشمی تحلیل و تفسیر نبود، که اگر چنین بود خیلی آسانتر و سادهتر جناح حاکم میتوانست با استفاده از قدرت رسانهای خود این حرف و سخن را تفسیر و نظر شخصی یک فرد قلمداد کنند و آن را خنثی کند. آنچه مهم است این بود که محتشمی از واقعیتی خبر داد که به آن دست یافته بود و با «هوش سیاسی» خود آن را به موقع علنی کرد. خشم «شریعتمدارها» ثابت میکند چیزی جماران زدایی وجود داشته است و این که چرا این خبر افشا و علنی شده مهم بود و آنها را عصبانی کرد والا به مانند موارد قبلی و همانند مورد اظهارات توسلی میگفتند که این نظر یک فرد است، اما افشاگری محتشمی «خبری» بود از جریانی سازمان و فرقهیی که طرح «جماران زدایی» را به عنوان فتح سنگر نخست جبهه «امام زدایی» در دستور کار خود دارد و مبانی نظری و فکری و فرهنگی آن را در قالبهای مختلف درباره امام و مواضع و اصول وی ، در رسانهها ترویج میکند.
نکته دیگر سخنان محتشمی این بود که طرح «امام زدایی» به نام و با کلمه رمز «امام گرایی» و تحت تابلوی امام طراحی و برنامهریزی و اجرا میشود و اگر این اظهارات و این خبر درست باشد، در این صورت از این پس نیز باید شاهد تناقض آشکار در کلام و سخن و عناوین و تیترها در تکریم و سپاس و تقدیر از امام در ظاهر و حذف اصول و تفکر امام در عمل باشیم و احتمالاً شدت گرفتن دفاع ظاهری از امام این روزها اوج خواهد گرفت.
این تناقض همان تناقض ساختاری میان امریکا و طالبانیسم و القاعده است. امریکا به نام ضدیت با خشونتگرایی، تروریسم، بربریسم طالبانها، سرزمین خاورمیانه و افکار عمومی جهان را تسخیر و فتح میکند، اما در باطن طالبانیسم مولود طرح آمریکاست. صرفنظر از ستیز کلامی و زبانی این دو، این دو نهاد مکمل و مقوم یکدیگرند.
طالبانیسم جوانان و مردم جهان را از اسلام بیزار و متنفر میکند و چهرهای زشت، متوحش، محقر، نابخردانه و بیتناسب با زمان و مکان و مخالف با آزادی و مردمسالاری و موافق با استبداد و اقتدارگرایی از اسلام و دین ارایه میدهد و سپس لشکر آمریکا در خرابههای «فرهنگ» طالبانیسم، تمدن امریکایی خود را بنا میکند. در این دهه اخیر هر جا لشکر امریکا نقطهای را فتح کرده است، قبلاً طالبانیسم و صدامیسم ذهن و افکار و باورهای مردم را نسبت به دین و اسلام دهشتناک و بیزار کرده است تا لشکر «آزادی و دموکراسی» آمریکا بدون مقابله مردم مستقر شوند. فریاد آزادیخواهی و دموکراسیطلبی آمریکایی فقط در صحرای طالبانیسم میتواند طنین داشته باشند نه در جریان اصیل و تفکر امام که مردمسالاری را عین انقلاب و جمهوریت و اسلامیت را عین هم میدانست و یک کلمه کم یا زیاد را تحریف و فتنهای علیه انقلاب. امریکا با نظام اسلامی که مبانی جمهوریت دارد مخالف است نه اسلامی که مبنای جمهوریت ندارد. همانگونه که محتشمی به خوبی ترسیم کرد «جماران زدایی» به حاکمیت قرائت و تفسیر دیگری از انقلاب و نظام و دین منجر نمیشود، «جماران زدایی»، تنها جاده صافکن لشکر امریکا پشت مرزهای ایران است.
منبع : دسترنج
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست