شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا
وحی
بحث درباره وحی،از این جهتحایز اهمیت است که پایه شناخت کلام خدابه شمار میرود.قرآن که بیانگر سخن حق تعالی و حامل پیام آسمانی است،به وسیله وحی نازل شده است.وحی همان سروش غیبی است که از جانب ملکوتاعلی به جهان ماده فرود آمده است.
● بحثهای مقدماتی درباره وحی
بحث درباره وحی،از این جهتحایز اهمیت است که پایه شناخت کلام خدابه شمار میرود.قرآن که بیانگر سخن حق تعالی و حامل پیام آسمانی است،به وسیله وحی نازل شده است.وحی همان سروش غیبی است که از جانب ملکوتاعلی به جهان ماده فرود آمده است.
و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسانعربی مبین (۱) .
ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمهٔ (۲) خداوند از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل میکند: ...و اوحی الی هذا القرآنلانذرکم به و من بلغ (۳) .
از این رو اساسیترین بحث در زمینه مسایل قرآنی بحث درباره وحی است،یعنی بحث درباره شناخت وحی،چگونگی برقراری ارتباط بین ملا اعلی و مادهسفلی و این که آیا میان دو جهان ماده و ما فوق ماده،امکان برقراری ارتباط هست؟
این گونه موضوعات در این زمینه مطرح است و پاسخ آنها راه را برای درکباورهای قرآنی هم وار میسازد.
وحی در لغت وحی در لغتبه معانی مختلفی آمده است از جمله:اشارت،کتابت،نوشته،رساله،پیام،سخن پوشیده،اعلام در خفا، شتاب و عجله و هر چه از کلام یا نوشته یاپیغام یا اشاره که به دیگری به دور از توجه دیگران القا و تفهیم شود وحی گفتهمیشود، ناصر خسرو گوید:
«گفتارشان بدان و به گفتار کار کن×تا از خدای عز و جل وحیت آورند».
راغب اصفهانی گوید:«اصل الوحی الاشارهٔ السریعهٔ (۴) ،وحی پیامی پنهانی است کهاشارت گونه و با سرعت انجام گیرد».ابو اسحاق نیز گفته است:«اصل الوحی فیاللغهٔ کلها اعلام فی خفاء و لذلک سمی الالهام وحیا،اصل وحی در لغتبه معنایپیام پنهانی است،لذا الهام را،وحی نامیدهاند».هم چنین استسخن ابن بری:
«وحی الیه و اوحی:کلمه بکلام یخفیه من غیره و وحی و اوحی:اوما،وحی الیه:
پنهان از دیگران با او سخن گفت.وحی و اوحی:مطلب را با اشاره رسانید».شاعرنیز گوید:«فاوحت الینا و الانامل رسلها (۵) ،بر ما پیام فرستاد در حالی که سرانگشتانش پیام رسان او بودند».دیگری گوید:
«نظرت الیها نظرهٔ فتحیرت دقائق فکری فی بدیع صفاتها فاوحی الیها الطرف انی احبها فاثر ذاک الوحی فی و جناتها
با نگاهی که بر وی افکندم فکر باریک بینم در صفات بدیع او در حیرت ماند،پس گوشه چشمم بدو پیام داد که دوستش دارم و آثار آن پیام،در گونههای وینمایان گردید».
● وحی در قرآن
واژه وحی در قرآن به چهار معنا آمده است:
۱) اشاره پنهانی:که همان معنای لغوی است.چنان که درباره زکریا علیه السلام در قرآن میخوانیم: فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوا بکرهٔ و عشیا (۶) ،او ازمحراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت:به شکرانه اینموهبت صبح و شام خدا را تسبیح کنید».
۲) هدایت غریزی:یعنی رهنمودهای طبیعی که در نهاد تمام موجوداتبه ودیعت نهاده شده است.هر موجودی اعم از جماد،نبات، حیوان و انسان،به طورغریزی راه بقا و تداوم حیات خود را میداند.از این هدایت طبیعی با نام وحی درقرآن یاد شده است: و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر ومما یعرشون ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا... (۷) ، پروردگارت به زنبور عسلوحی[ الهام غریزی]نمود که از کوه و درخت و داربستهایی که مردم میسازند،خانههایی درست کن، سپس از همه میوهها[شیره گلها]بخور[بنوش]و راههایپروردگارت را به راحتی بپوی».
هدایت غریزی که در نهاد اشیا قرار دارد،خود رازی نهفته از اسرار طبیعتبه شمار میرود که اثر شگفت آور آن آشکار،ولی منشا و مبدا آن پنهان از انظار بودهو شایسته آن است که آن را وحی گویند. و اوحی فی کل سماء امرها... (۸) ،و در هرآسمانی کار آن[آسمان] را وحی[ مقرر]فرمود...».
۳) الهام(سروش غیبی):گاه انسان پیامی را دریافت میدارد که منشا آن رانمیداند.به ویژه در حالت اضطرار که گمان میبرد راه به جایی ندارد.ناگهاندرخششی در دل او پدید میآید که راه را بر او روشن میسازد و او را از آن تنگنابیرون میآورد.این پیامهای رهگشا،همان سروش غیبی است که از پشت پرده ظاهرشده و به مدد انسان میآید.از این سروش غیبی که از عنایت الهی سرچشمه گرفته،در قرآن با نام وحی تعبیر شده است.قرآن درباره مادر موسی علیه السلام میفرماید:
و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لا تخافی و لا تحزنیانا رآدوه الیک و جاعلوه من المرسلین (۹) . و لقد مننا علیک مرهٔ اخری اذ اوحینا الی امک مایوحی ان اقذفیه فی التابوت فاقذفیه فی الیم فلیلقه الیم بالساحل یاخذه عدو لی و عدوله...فرجعناک الی امک کی تقر عینها و لا تحزن... (۱۰ .
بر پایه این آیات،موقعی که موسی تولد یافت،مادرش نگران حال او شد.ناگهانبارقهای در خاطرش گذشت که با توکل بر خدا او را شیر دهد.هر گاه احساس خطرکرد او را در صندوقی چوبین قرار داده بر روی آب رها کند.و نیز بر خاطرش گذشتکه طفل به او باز میگردد و هرگز نباید اندوهناک باشد،زیرا بر خدا اعتماد کرده وطفل را به دست او سپرده است.اینها خاطرههایی بود که بر اندیشه مادر موسیگذر کرد و بارقه امیدی بود که در دل او درخشیدن گرفت.این گونه خاطرههای روشنکننده راه و نجات دهنده از بیم و هراس،الهام رحمانی و عنایت ربانی است که درمواقع ضرورت به یاری بندگان صالح میآید.
قرآن وحی را به معنای وسوسههای شیطان نیز به کار برده است، و کذلک جعلنالکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا... (۱۱) و وان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم... (۱۲) این گونه وحی شیطانی همان است کهدر سوره ناس آمده: من شر الوسواس الخناس،الذی یوسوس فی صدور الناس،من الجنهٔو الناس (۱۳) .
۴) وحی رسالی:وحی بدین معنا شاخصه نبوت است و در قرآن بیش از هفتادبار از آن یاد شده است: و کذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر ام القری و من حولها (۱۴) .
نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن (۱۵) پیامبران مردان تکاملیافتهای هستند که آمادگی دریافت وحی را در خود فراهم ساختهاند.در این بارهامام حسن عسکری علیه السلام میفرماید:«ان الله وجد قلب محمد افضل القلوب و اوعاهافاختاره لنبوته... (۱۶) ،خداوند،قلب و روان پیامبر را بهترین و پذیراترین قلبها یافت وآن گاه او را برای نبوت برگزید».
این حدیث اشاره به این واقعیت دارد که برای دریافت وحی آن چه مهم استافزایش آگاهی و آمادگی برای پذیرا شدن این پیام آسمانی است.برای رسیدن به این گونه آمادگی پیامبر باید پیرایههای جسمانی را از خود بزداید و شایسته تماس باملکوتیان شود. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودهاند:«و لا بعث الله نبیا و لا رسولا حتییستکمل العقل و یکون عقله افضل من جمیع عقول امته (۱۷) ،خداوند،پیامبریبر نیانگیخت،مگر آن که عقل(خرد و اندیشه)خود را به کمال رسانده باشد و خرد اواز خرد تمام امتش برتر باشد».
طبق گفته صدر الدین شیرازی،پیش از آن که ظاهر پیامبر به نبوت آراسته گردد،باطن او حقیقت نبوت را دریافت کرده بود. پیامبر ابتدا باطن خود را به کمال انسانیآراسته گردانید سپس این آراستگی از باطن به ظاهر وی نمودار گشت.در واقع،پیامبر نخستسفر از خلق به حق را آغاز کرد و پس از وصول به حق،سفری ازجانب حق و هم راه با حق به سوی خلق باز گشت (۱۸) .
از این رو،وحی چیزی نیست جز آگاهی باطن که بر اثر سروش غیبی انجاممیگیرد: قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله... (۱۹) نزل به الروح الامینعلی قلبک لتکون من المنذرین (۲۰) .
پدیده وحی هم همانند الهام،به تابناک شدن درون در مواقع خاص اطلاقمیشود.با این تفاوت که منشا الهام بر الهام گیرنده پوشیده است،ولی منشا وحی برگیرنده وحی که پیامبرانند روشن میباشد.به همین علت،پیامبران هرگز در گرفتنپیام آسمانی دچار حیرت و اشتباه نمیشوند،زیرا بر منشا وحی و کیفیت انجام آنآگاهی حضوری کاملی دارند.
زراره از امام جعفر صادق علیه السلام میپرسد:چگونه پیامبر مطمئن شد آن چه به اومیرسد وحی الهی است،نه وسوسههای شیطانی؟امام علیه السلام فرمود:«ان الله اذا اتخذعبدا رسولا انزل علیه السکینهٔ و الوقار فکان الذی یاتیه من قبل الله مثل الذی یراهبعینه (۲۱) ،هرگاه خداوند بندهای را برای رسالتبرگزیند،به او آرامش و وقار ویژهای ارزانی میدارد،به گونهای که آن چه از جانب حق بدو میرسد،همانند چیزیخواهد بود که با چشم باز میبیند».در حدیثی دیگر سؤال شد:چگونه پیامبراندانستند که پیامبرند؟امام علیه السلام در پاسخ فرمود:«کشف عنهم الغطاء... (۲۲) برای آنانپرده از میان برداشته شد».
به عبارت دیگر پیامبران هنگامی به پیامبری مبعوث میشوند که از مرحله علمالیقین گذشته و عین الیقین را طی کرده و به مرحله حق الیقین رسیده باشند.پسشگفتی ندارد که مردان آزموده و پاک از میان توده مردم،برای رسالت الهیبر انگیخته شوند،و حامل پیام آسمانی برای مردم باشند.چنان که قرآن میفرماید:
اکان للناس عجبا ان اوحینا الی رجل منهم ان انذر الناس و بشر الذین آمنوا ان لهم قدمصدق عند ربهم قال الکافرون ان هذا لساحر مبین (۲۳) ،آیا برای مردم موجب شگفتی بود کهبه مردی از خودشان وحی کردیم که مردم را[از کیفر گناه]بیم ده و به کسانی کهایمان آوردهاند نوید ده که برای آنان،پیشینه نیک[و پاداش شایسته]نزدپروردگارشان است؟[اما]کافران گفتند:این[مرد] افسونگری آشکار است»یعنی اگرمردم اندکی اندیشه کنند و به خود آیند،این گمان ناروا و نابخردانه در مورد پیامبر ازآنان زدوده میشود.
خداوند برای رفع هر گونه تعجب یا توهم بیجا در مورد بر انگیختن پیامبری ازمیان مردم میفرماید: انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده و اوحینا الیابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون وسلیمان و آتینا داوود زبورا،و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک وکلم الله موسی تکلیما،رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجهٔ بعد الرسل وکان الله عزیزا حکیما.لکن الله یشهد بما انزل الیک،انزله بعلمه و الملائکهٔ یشهدون و کفیبالله شهیدا.ان الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله قد ضلوا ضلالا بعیدا (۲۴) ،ما به تو وحیفرستادیم،همان گونه که به نوح و پیامبران پس از او وحی فرستادیم و[نیز]بهابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط[ بنی اسرائیل]و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم،و به داوود زبور دادیم،پیامبرانی کهسرگذشت آنان را پیش از این برای تو باز گفتهایم و پیامبرانی که سر گذشت آنان رابرای تو بیان نکردهایم.و خداوند با موسی آشکارا سخن گفت[و امتیاز از آن او بود].
پیامبرانی که بشارتگر و بیم دهنده بودند تا پس از این پیامبران،حجتی برای مردمبر خدا باقی نماند[و بر همه اتمام حجتشود]و خدا توانا و حکیم است.ولیخداوند گواهی میدهد به آن چه بر تو نازل کرده[او]آن را به علم خویش نازلکرده است و فرشتگان[نیز] گواهی میدهند هر چند گواهی خدا کافی است.بیتردید،کسانی که کفر ورزیدند و[مردم را]از راه خدا باز داشتند در گم راهی دوریگرفتار شدهاند».
بنابر این شگفتی ندارد که به یکی از افراد بشر وحی شود،زیرا پدیدهای است کهبشریتبا آن خو گرفته و پیوسته در طول تاریخ با آن سر و کار داشته است.
● اقسام وحی رسالی
مطابق قرآن وحی رسالی سه گونه است:
و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه مایشاء انه علی حکیم،و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا (۲۵) .
۱) وحی مستقیم:القای مستقیم وحی و بدون واسطه بر قلب پیامبر است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این باره میگوید:«ان روح القدس (۲۶) ینفث فی روعی» (۲۷) .یعنی:
روح القدس بر درون من میدمد.
۲) خلق صوت:با رسیدن وحی به گوش پیامبر به گونهای که کسی جز او نشنود.
این گونه شنیدن صوت و ندیدن صاحب صوت مانند آن است که کسی از پس پردهسخن میگوید،و به همین علتبا تعبیر«او من وراء حجاب»از آن یاد شده است.
وحی بر حضرت موسی علیه السلام به ویژه در کوه طور چنین بود و نیز وحی بر پیامبراسلام صلی الله علیه و آله در لیلهٔ المعراج به همین گونه انجام گرفت.
۳) القای وحی به وسیله فرشته:جبرئیل پیام الهی را بر روان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرودمیآورد،چنان که در قرآن آمده است: نزل به الروح الامین علی قلبک (۲۸) و فانه نزلهعلی قلبک (۲۹) .
● امکان وحی
وحی در واقع نوعی برقراری رابطه میان ملا اعلی و ماده سفلی است و از همینرو این پرستش مطرح شده است که چگونه این رابطه برقرار میشود،در حالی کهسنخیت(همتایی و تناسب)بین رابط و مربوط شرط است؟به علاوه صعود و نزولو مقابله مستلزم تحیز(جهت داشتن)است،حال آن که جهان ورای ماده دارایتجرد محض(عاری از صفات جسمانی)است.
حسین مقیمی
محمد هادی معرفت
علامه سید محمد حسین طباطبایی رضوان الله تعالی
۱- شعراء ۲۶:۱۹۵-۱۹۱.
۲- اسراء ۱۷:۳۹.
۳- انعام ۶:۱۹.
۴- راغب اصفهانی،المفردات فی غریب القرآن،ص ۵۱۵.
۵- ابن منظور،لسان العرب،ج ۱۵،ص ۳۸۰.
۶- مریم ۱۹:۱۱.
۷- نحل ۱۶:۶۸ و ۶۹.
۸- فصلت ۴۶:۱۲.
۹- قصص ۲۸:۷.
۱۰- طه ۲۰:۴۰-۳۷.
۱۱- انعام ۶:۱۱۲.
۱۲- انعام ۶:۱۲۱.
۱۳- ناس ۱۱۴:۶-۲.
۱۴- شوری ۴۲:۷.
۱۵- یوسف ۱۲:۳.
۱۶- محمد باقر مجلسی،بحار الانوار،ج ۱۸،ص ۲۰۵،حدیث ۳۶.
۱۷- محمد بن یعقوب کلینی،اصول کافی،ج ۱،ص ۱۳.
۱۸- صدر الدین شیرازی،شرح اصول کافی،ج ۳،ص ۴۵۴.
۱۹- بقره ۲:۹۷.
۲۰- شعراء ۲۶:۱۹۳ و ۱۹۴.
۲۱- محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی،تفسیر عیاشی،ج ۲،ص ۲۰۱،حدیث ۱۰۶.بحار الانوار،ج ۱۸،ص ۲۶۲. حدیث ۱۶.
۲۲- بحار الانوار،ج ۱۱،ص ۵۶،حدیث ۵۶.
۲۳- یونس ۱۰:۲.
۲۴- نساء ۴:۱۶۷-۱۶۳.
۲۵- شوری ۴۲:۵۱ و ۵۲.
۲۶- بنابر این که روح القدس غیر از جبرئیل باشد.
۲۷- الاتقان:ج ۱،ص ۲۸۴۴- شعراء ۲۶:۱۹۴-۱۹۳.
۲۹- بقره ۲:۹۷.
۳۰- محمد فرید و جدی،دائرهٔ معارف القرن العشرین،ج ۱۰،ص ۷۱۵.
۳۱- مؤمنون ۲۳:۱۴-۱۲.
۳۲- مؤمنون ۲۳:۱۴.
۳۳- سجده ۳۲:۷-۹.
۳۴- بحار الانوار:ج ۶۱،ص ۳۲،حدیث ۵.
۳۵- برای توضیح و تفصیل بیشتر رجوع کنید به:صدر الدین شیرازی،اسفار اربعه،فصل ۲،ص ۵۲-۲۸ فخرالدین رازی،مفاتیح الغیب(تفسیر کبیر)،ج ۲۱،ص ۴۳-۱۵.ذیل آیه و یسالونک عن الروح...محمد حسین طباطبایی،المیزان،ج ۱،ص ۳۶۹-۳۶۵ و ج ۱۰، ص ۱۱۸.
۳۶ـ تفسیر عیاشی،ج ۱،ص ۳۸۸.
۳۷- طبقات ابن سعد،ج ۱،ص ۱۳۱.
۳۸- ر.ک:محمد هادی معرفت،التمهید فی علوم القرآن،ج ۱،ص ۶۶ به بعد.
۳۹- اعراف ۷:۱۵۷ و ۱۵۸.
۴۰- جمعه ۶۲:۲.
۴۱- بقره ۲:۷۸.
۴۲- تفسیر کبیر رازی،ج ۱۵،ص ۲۳.
۴۳- عنکبوت ۲۹:۴۸.
۴۴- ابو جعفر(شیخ طوسی)،التبیان،ج ۸،ص ۱۹۳.
۴۵- المیزان:ج ۱۶،ص ۱۴۵.
۴۶- سلیم بن قیس هلالی،السقیفه،ص ۲۱۴-۲۱۳.
۴۷- طبقات ابن سعد،ج ۳،قسمت ۲،ص ۵۹.
۴۸- ر.ک:الاصابهٔ،ج ۱،ص ۱۹.ابن عبد البر قرطبی،الاستیعاب فی معرفهٔ الاصحاب در حاشیه الاصابه،ج ۱،ص ۵۱-۵۰.
۴۹- ر.ک:التمهید،ج ۱،ص ۳۴۸-۳۴۰.مصاحف سجستانی،ص ۳۰.
۵۰- ر.ک:ابن اثیر،اسد الغابهٔ فی معرفهٔ الصحابه،ج ۱،ص ۵۰.الاستیعاب در حاشیه الاصابه،ج ۱،ص ۵۰ ومصاحف سجستانی،ص ۳. طبقات ابن سعد،ج ۲،قسمت ۲،ص ۱۱۵.
۵۱- انعام ۶:۹۳.
۵۲- ر.ک:اسد الغابهٔ،ج ۱،ص ۵۰.
۵۳- ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه،ج ۱،ص ۳۳۸.
۵۴- زنجانی،ابو عبد الله،تاریخ القرآن،ص ۲۱-۲۰.
۵۵- ر.ک:ابو الحسن بلاذری،فتوح البلدان،ص ۴۶۰-۴۵۷.
۵۶- ر.ک:التمهید،ج ۱ ص ۲۸۸.تلخیص التمهید،ج ۱ ص ۱۳۳.
۵۷- المیزان،ج ۳،ص ۷۹-۷۸.
۵۸- الرحمان ۵۵:۴-۱.
۵۹- ابراهیم ۱۴:۴.
۶۰- یوسف ۱۲:۲.
۶۱- زخرف ۴۳:۳.
۶۲- نحل ۱۶:۱۰۳.
۶۳- شعراء ۲۶:۱۹۵-۱۹۳.
۶۴- قمر ۵۴:۱۷ و ۲۲ و ۳۲ و ۴۰.
۶۵- دخان ۴۴:۵۸.
۶۶- زمر ۳۹:۲۸.
۶۷- یعنی.زبان متعارف که برای همگان قابل فهم باشد،با این تفاوت که اختلاف استعدادها در عمق درکمطالب مؤثر است.
۶۸- رعد ۱۳:۱۷.
ظاهری آن(در حد ترجمه)که راه رسیدن به حقیقت آن برای بشریتبسته و درک۱۲- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:فرموده: «للقرآن ظهر و بطن».(تفسیر عیاشی،ج ۱،ص ۱۱).
۶۹- محمد ۴۷:۲۴.
۷۰- «هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات و اخر متشابهات» (آل عمران ۳:۷).
۷۱- بحار الانوار،چاپ بیروت،ج ۷۵،ص ۲۷۸.
۷۲- التمهید،ج ۷.
۷۳- بقره ۲:۲۱.
۷۴- بقره ۲:۲۷۵.
۷۵- نساء ۴:۱۵۳.
۷۶- بقره ۲:۱۱۸.
۷۷- صافات ۳۷:۱۳۸-۱۳۷.
۷۸- انفال ۸:۵۴-۵۱.
۷۹- ر.ک:سید قطب،التصویر الفنی فی القرآن.
۸۰- ابراهیم ۱۴:۱۸.
۸۱- بقره ۲:۲۶۴.
۸۲- زمر ۳۹:۲۷.
۸۳- اسراء ۱۷:۸۹.
۸۴- شعراء ۲۶:۱۹۵.
۸۵- «فالمدبرات امرا» (نازعات ۷۹:۵)،یعنی نیروهای عاقل و فعال که تدبیر جهان هستی با دست آنان انجام میگیرد.
۸۶- «جاعل الملائکهٔ اولی اجنحهٔ مثنی و ثلاث و رباع» (فاطر ۳۵:۱).
۸۷- ج ۷ التمهید که مخصوص دفع شبهات است.علامه به این جهت در مقدمه تفسیر المیزان(ج ۱،ص ۹-۶) اشارتی دارد.
۸۸- صدوق در کتاب توحید(ص ۲۲۰-۱۹۴)اسماء حسنای الهی را مشروحا بیان داشته است:هم چنین رجوع شود به فیض کاشانی، علم الیقین،ج ۱،ص ۱۵۰-۹۷.سبزواری،شرح الاسماء الحسنی،مصباح کفعمی. ص ۳۴۷-۳۱۲ ابن فهد حلی،خاتمه کتاب عدهٔ الداعی، ص ۳۱۲-۲۹۸،شرح اسماء حسنای فخر رازی ص ۳۵۳-۱۵۲.
۸۹- حشر ۵۹:۲۴-۲۲. ۳۴- بقره ۲:۳۰.
۹۰- احزاب ۳۳:۷۲.
۹۱- بقره ۲:۳۱.
۹۲- اسراء ۱۷:۷۰.
۹۳- حجر ۱۵:۲۹.
۹۴- جاثیه ۴۵:۱۳.
۹۵- فیض کاشانی،علم الیقین،ج ۱،ص ۳۸۱،به نقل از مشارق انوار الیقین،ص ۶۷.
۹۶- مؤمنون ۲۳:۱۴.
۹۷-سوره شوری آیه ۵۲
۹۸-سوره شعراء آیه ۱۹۴.
۹۹-سوره بقره آیه ۹۷
۱۰۰-بدلیل اینکه در هر دو آیه تنزیل قرآن را بقلب پیغمبر اکرم(ص)نسبت میدهد(میفرماید«علی قلبک»و نمیفرماید«علیک»و قلب در عرف قرآن نفس استبدلیل اینکه در چندین جا درک و شعور و همچنین معصیت را که از آن نفس استبقلب نسبت میدهد.
۱۰۱-سوره نجم آیه ۱۲
۱۰۲-سوره بینه آیه ۲.
محمد هادی معرفت
علامه سید محمد حسین طباطبایی رضوان الله تعالی
۱- شعراء ۲۶:۱۹۵-۱۹۱.
۲- اسراء ۱۷:۳۹.
۳- انعام ۶:۱۹.
۴- راغب اصفهانی،المفردات فی غریب القرآن،ص ۵۱۵.
۵- ابن منظور،لسان العرب،ج ۱۵،ص ۳۸۰.
۶- مریم ۱۹:۱۱.
۷- نحل ۱۶:۶۸ و ۶۹.
۸- فصلت ۴۶:۱۲.
۹- قصص ۲۸:۷.
۱۰- طه ۲۰:۴۰-۳۷.
۱۱- انعام ۶:۱۱۲.
۱۲- انعام ۶:۱۲۱.
۱۳- ناس ۱۱۴:۶-۲.
۱۴- شوری ۴۲:۷.
۱۵- یوسف ۱۲:۳.
۱۶- محمد باقر مجلسی،بحار الانوار،ج ۱۸،ص ۲۰۵،حدیث ۳۶.
۱۷- محمد بن یعقوب کلینی،اصول کافی،ج ۱،ص ۱۳.
۱۸- صدر الدین شیرازی،شرح اصول کافی،ج ۳،ص ۴۵۴.
۱۹- بقره ۲:۹۷.
۲۰- شعراء ۲۶:۱۹۳ و ۱۹۴.
۲۱- محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی،تفسیر عیاشی،ج ۲،ص ۲۰۱،حدیث ۱۰۶.بحار الانوار،ج ۱۸،ص ۲۶۲. حدیث ۱۶.
۲۲- بحار الانوار،ج ۱۱،ص ۵۶،حدیث ۵۶.
۲۳- یونس ۱۰:۲.
۲۴- نساء ۴:۱۶۷-۱۶۳.
۲۵- شوری ۴۲:۵۱ و ۵۲.
۲۶- بنابر این که روح القدس غیر از جبرئیل باشد.
۲۷- الاتقان:ج ۱،ص ۲۸۴۴- شعراء ۲۶:۱۹۴-۱۹۳.
۲۹- بقره ۲:۹۷.
۳۰- محمد فرید و جدی،دائرهٔ معارف القرن العشرین،ج ۱۰،ص ۷۱۵.
۳۱- مؤمنون ۲۳:۱۴-۱۲.
۳۲- مؤمنون ۲۳:۱۴.
۳۳- سجده ۳۲:۷-۹.
۳۴- بحار الانوار:ج ۶۱،ص ۳۲،حدیث ۵.
۳۵- برای توضیح و تفصیل بیشتر رجوع کنید به:صدر الدین شیرازی،اسفار اربعه،فصل ۲،ص ۵۲-۲۸ فخرالدین رازی،مفاتیح الغیب(تفسیر کبیر)،ج ۲۱،ص ۴۳-۱۵.ذیل آیه و یسالونک عن الروح...محمد حسین طباطبایی،المیزان،ج ۱،ص ۳۶۹-۳۶۵ و ج ۱۰، ص ۱۱۸.
۳۶ـ تفسیر عیاشی،ج ۱،ص ۳۸۸.
۳۷- طبقات ابن سعد،ج ۱،ص ۱۳۱.
۳۸- ر.ک:محمد هادی معرفت،التمهید فی علوم القرآن،ج ۱،ص ۶۶ به بعد.
۳۹- اعراف ۷:۱۵۷ و ۱۵۸.
۴۰- جمعه ۶۲:۲.
۴۱- بقره ۲:۷۸.
۴۲- تفسیر کبیر رازی،ج ۱۵،ص ۲۳.
۴۳- عنکبوت ۲۹:۴۸.
۴۴- ابو جعفر(شیخ طوسی)،التبیان،ج ۸،ص ۱۹۳.
۴۵- المیزان:ج ۱۶،ص ۱۴۵.
۴۶- سلیم بن قیس هلالی،السقیفه،ص ۲۱۴-۲۱۳.
۴۷- طبقات ابن سعد،ج ۳،قسمت ۲،ص ۵۹.
۴۸- ر.ک:الاصابهٔ،ج ۱،ص ۱۹.ابن عبد البر قرطبی،الاستیعاب فی معرفهٔ الاصحاب در حاشیه الاصابه،ج ۱،ص ۵۱-۵۰.
۴۹- ر.ک:التمهید،ج ۱،ص ۳۴۸-۳۴۰.مصاحف سجستانی،ص ۳۰.
۵۰- ر.ک:ابن اثیر،اسد الغابهٔ فی معرفهٔ الصحابه،ج ۱،ص ۵۰.الاستیعاب در حاشیه الاصابه،ج ۱،ص ۵۰ ومصاحف سجستانی،ص ۳. طبقات ابن سعد،ج ۲،قسمت ۲،ص ۱۱۵.
۵۱- انعام ۶:۹۳.
۵۲- ر.ک:اسد الغابهٔ،ج ۱،ص ۵۰.
۵۳- ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه،ج ۱،ص ۳۳۸.
۵۴- زنجانی،ابو عبد الله،تاریخ القرآن،ص ۲۱-۲۰.
۵۵- ر.ک:ابو الحسن بلاذری،فتوح البلدان،ص ۴۶۰-۴۵۷.
۵۶- ر.ک:التمهید،ج ۱ ص ۲۸۸.تلخیص التمهید،ج ۱ ص ۱۳۳.
۵۷- المیزان،ج ۳،ص ۷۹-۷۸.
۵۸- الرحمان ۵۵:۴-۱.
۵۹- ابراهیم ۱۴:۴.
۶۰- یوسف ۱۲:۲.
۶۱- زخرف ۴۳:۳.
۶۲- نحل ۱۶:۱۰۳.
۶۳- شعراء ۲۶:۱۹۵-۱۹۳.
۶۴- قمر ۵۴:۱۷ و ۲۲ و ۳۲ و ۴۰.
۶۵- دخان ۴۴:۵۸.
۶۶- زمر ۳۹:۲۸.
۶۷- یعنی.زبان متعارف که برای همگان قابل فهم باشد،با این تفاوت که اختلاف استعدادها در عمق درکمطالب مؤثر است.
۶۸- رعد ۱۳:۱۷.
ظاهری آن(در حد ترجمه)که راه رسیدن به حقیقت آن برای بشریتبسته و درک۱۲- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:فرموده: «للقرآن ظهر و بطن».(تفسیر عیاشی،ج ۱،ص ۱۱).
۶۹- محمد ۴۷:۲۴.
۷۰- «هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات و اخر متشابهات» (آل عمران ۳:۷).
۷۱- بحار الانوار،چاپ بیروت،ج ۷۵،ص ۲۷۸.
۷۲- التمهید،ج ۷.
۷۳- بقره ۲:۲۱.
۷۴- بقره ۲:۲۷۵.
۷۵- نساء ۴:۱۵۳.
۷۶- بقره ۲:۱۱۸.
۷۷- صافات ۳۷:۱۳۸-۱۳۷.
۷۸- انفال ۸:۵۴-۵۱.
۷۹- ر.ک:سید قطب،التصویر الفنی فی القرآن.
۸۰- ابراهیم ۱۴:۱۸.
۸۱- بقره ۲:۲۶۴.
۸۲- زمر ۳۹:۲۷.
۸۳- اسراء ۱۷:۸۹.
۸۴- شعراء ۲۶:۱۹۵.
۸۵- «فالمدبرات امرا» (نازعات ۷۹:۵)،یعنی نیروهای عاقل و فعال که تدبیر جهان هستی با دست آنان انجام میگیرد.
۸۶- «جاعل الملائکهٔ اولی اجنحهٔ مثنی و ثلاث و رباع» (فاطر ۳۵:۱).
۸۷- ج ۷ التمهید که مخصوص دفع شبهات است.علامه به این جهت در مقدمه تفسیر المیزان(ج ۱،ص ۹-۶) اشارتی دارد.
۸۸- صدوق در کتاب توحید(ص ۲۲۰-۱۹۴)اسماء حسنای الهی را مشروحا بیان داشته است:هم چنین رجوع شود به فیض کاشانی، علم الیقین،ج ۱،ص ۱۵۰-۹۷.سبزواری،شرح الاسماء الحسنی،مصباح کفعمی. ص ۳۴۷-۳۱۲ ابن فهد حلی،خاتمه کتاب عدهٔ الداعی، ص ۳۱۲-۲۹۸،شرح اسماء حسنای فخر رازی ص ۳۵۳-۱۵۲.
۸۹- حشر ۵۹:۲۴-۲۲. ۳۴- بقره ۲:۳۰.
۹۰- احزاب ۳۳:۷۲.
۹۱- بقره ۲:۳۱.
۹۲- اسراء ۱۷:۷۰.
۹۳- حجر ۱۵:۲۹.
۹۴- جاثیه ۴۵:۱۳.
۹۵- فیض کاشانی،علم الیقین،ج ۱،ص ۳۸۱،به نقل از مشارق انوار الیقین،ص ۶۷.
۹۶- مؤمنون ۲۳:۱۴.
۹۷-سوره شوری آیه ۵۲
۹۸-سوره شعراء آیه ۱۹۴.
۹۹-سوره بقره آیه ۹۷
۱۰۰-بدلیل اینکه در هر دو آیه تنزیل قرآن را بقلب پیغمبر اکرم(ص)نسبت میدهد(میفرماید«علی قلبک»و نمیفرماید«علیک»و قلب در عرف قرآن نفس استبدلیل اینکه در چندین جا درک و شعور و همچنین معصیت را که از آن نفس استبقلب نسبت میدهد.
۱۰۱-سوره نجم آیه ۱۲
۱۰۲-سوره بینه آیه ۲.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست