چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

خانوادهٔ پرز - THE PEREZ FAMILY


خانوادهٔ پرز - THE PEREZ FAMILY
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : مایکل نوزیک و لیدیا دین پیچر
کارگردان : میرا نائیر
فیلمنامه‌نویس : رابین سوئیکورد، بر مبنای رمانی نوشتهٔ کریستین بل
فیلمبردار : استوارت درایبرگ
آهنگساز(موسیقی متن) : آرتورو سندووال و آلن سیلوستری
هنرپیشگان : ماریزا تومی، آلفرد مولینا، آنجلیکا هیوستن، چاز پالمینتری، ترینی آلواردو، سلیا کروس و دیه‌گو والراف
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۳ دقیقه


ـ ̎خوآن رائول پرز̎ (مولینا) سال‌ها رنج زندان و سختی را تحمل کرده، تنها به این امید و آرزو که بتواند روزی همسرش، ̎کارملا ̎ (هیوستن) را که همراه دخترشان، ̎ترزا ̎ ( آلواردو) از کوبا به آمریکا فرار کرده، ببیند. سرانجام در بحران فرار عده‌ای از کوبا، ̎خوآن̎ راهی امریکا می‌شود و در طول راه با دختری به نام ̎دوتی پرز̎ (تومی) ـ که به تصادف نام خانوادگی ̎پرز̎ را دارد ـ همسفر می‌شود. در ادارهٔ مهاجرت امریکا به تصادف آن دو را زن و شوهر می‌پندارند. ̎کارملا ̎ که درگیر پرسش و پاسخ یک کارآگاه پلیس، ̎پیرلی̎ (پالمینتری) شده، به ناچار برادرش را به ادارهٔ مهاجرت می‌فرستد که او نیز ̎خوآن̎ را به جا نمی‌آورد. ̎خوآن̎ و ̎دوتی̎ ـ که به ناچار همراه شده‌اند ـ دو آدم متفاوتند. ̎خوآن̎ افسرده و تلخ و مشتاق دیدار همسری که سال‌ها ندیده و هیچ نشانی از او ندارد و ̎دوتی̎، مشتاق و علاقمند و پر شر و شور که تنها به خاطر خوش‌گذرانی به امریکا آمده است. آن دو آواره و سرگردان ناگزیر به اقامت در یک اقامتگاه دولتی‌ هستند. در این بین ̎کارملا ̎ که می‌انگارد شوهرش نیامده و شاید مقامات کوبائی او را نگه داشته و حتی کشته‌اند، با ̎پیرلی̎ دوست می‌شود. ̎خوآن̎ به دنبال ̎کارملا ̎ می‌گردد اما کسی او را نمی‌شناسد. حتی وقتی به تصادف با برادر ̎کارملا ̎ روبه‌رو می‌شود، یکدیگر را نمی‌شناسند. ̎خوآن̎ و ̎دوتی̎ با فروش گل در چهارراه‌ها زندگی را می‌گذرانند. ̎دوتی̎ می‌کوشد ̎خوآن̎ را به زندگی امیدوار کند. ̎کارملا ̎ کم‌کم به کارآگاه علاقمند می‌شود. ̎خوآن̎ و ̎دوتی̎ نیز در می‌یابند که واقعاً نمی‌توانند تشکیل یک خانوادهٔ واقعی را بدهند.
ـ سومین فیلم خانم فیلمساز هندی، نائیر (پس از سلام بمبئی!، ۱۹۸۷ و میسی‌سیپی ماسالا، ۱۹۹۱، که اولی در هند و دومی توسط همین نوزیک در امریکا تهیه شده بود) که تحصیل کردهٔ امریکا است، با درون مایه‌ای با وجوه مختلف و متنوع و رویه‌های گوناگون، به فیلمی آشفته و درهم بدل شده است، که در آن به نظر می‌رسد، طرح اصلی قصه یعنی مسئله مهاجرت کوبائی‌ها به امریکا به دست‌مایه‌ای فرعی بدل شده است تا خانم کارگردان به تقابل منش، شخصیت، رفتارهای عاطفی و واقعیت درونی رمان بل بپردازد: تومی و هیوستن ... که در اصل، زن به ظاهر پرشور و شر و نامعتقد به هنجارهای اخلاقی تا چه حد اخلاقی‌تر و عاطفی‌تر از زن به ‌ظاهر نجیب دیگر است که در درون آدمی معتقد به اخلاق نیست... اما مایه‌های فرعی دیگر (که گاهی اصلی‌تر به نظر می‌رسند) مثل مسئلهٔ رابطهٔ برادر و خواهر یا کشته شدن پسر بچهٔ مهاجر، یا افسردگی مرد در اثر سال‌ها زندان و جهت‌گیری ناگزیر سیاسی کارگردان باعث می‌شود که فیلم در میان همهٔ این مایه‌های اصلی و فرعی گم شود، شخصیت‌های متعدد لابه‌لای این وقایع فرعی و اصلی فراموش شوند، مطرح شوند و گم شوند و فیلم به اثری کم حس و حال و شلوغ و درهم بدل شود که تماشاگر تکلیفش را نداند. این وجوه مختلف و پراکندگی درون مایه، گیج شدن بین اهمیت دست مایه‌های اصلی و فرعی، فقدان یک حس و لحن مشخص، گم شدن میان طنز یا کمدی رفتاری صحنه‌های هیوستن و پالمینتری و مولینا و تومی، ناتوانی کارگردان در درآوردن حس واقعی ̎مهاجرت̎ و ̎ آدم‌های درماندهٔ مهاجر̎ عدم موفقیت او در فضاسازی و پروراندن همهٔ این دست‌مایه‌های متعدد، باعث از دست رفتن فیلم شده و فیلم‌نامه‌نویس شهره‌ای مثل سوئیکورد نیز به اغتشاش بیش‌تر دامن زده است، به جای آنکه به خانم کارگردان کمک کند یا راه حل ساده و عملی پیش روی او بگذارد. دو تجربهٔ امریکائی خانم امریکائی شده هندی موفق نبوده‌اند، بلکه هنوز نائیر بر موفقیت فیلم اولش، سلام بمبئی! (برندهٔ جایزهٔ دوربین طلائی جشنواره کن) تکیه دارد.