شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ماجرای عاشقانه - LOVE AFFAIR


ماجرای عاشقانه - LOVE AFFAIR
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : وارن بیتی
کارگردان : گلن گوردون کارون
فیلمنامه‌نویس : رابرت تاونی و بیتی، بر مبنای فیلم ماجرای عاشقانه (لیو مکری، ۱۹۳۸)
فیلمبردار : کانراد هال
آهنگساز(موسیقی متن) : انیو موریکونه
هنرپیشگان : وارن بیتی، آنت بنینگ، کاترین هپبرن، گاری شاندلینگ، کلو وب، پیرس برازنان، کیت کپ‌شا، برندا واکارو، پل مازورسکی، گلن شادیکس، باری میلر، هارولد رامیس
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۸ دقیقه


ـ ̎مایک گامبریل̎ (بیتی)، شومن موفق و محبوب تلویزیونی پس از سال‌ها تجرد قصد نامزدی با ̎لین̎ (کپ‌شا) را دارد. این خبر اصلی برنامه‌های تلویزیونی و روزنامه‌های شایعه‌پرداز است. ̎مایک̎ در سفری به استرالیا، به طور تصادفی متوجه زنی میان مسافران می‌شود. زن، خودش را ̎تری مکی̎ (بنینگ)، یک بانکدار معرفی می‌کند. هواپیما به خاطر توفان ناگزیر به فرود اجباری در هاوائی می‌شود. همه به ناچار سوار یک کشتی مسافربری روسی می‌شوند. در کشتی همه‌جور مزاحمی هست، عکاسان مزاحم و مسافران وراج. آنان روز را با هم می‌گذرانند. برای هر دو تلگرافی می‌رسد که هر کدام باید برگردند چرا که زمان طلائی سفرشان برای کار گذشته است. در میانهٔ راه، برای ادامهٔ حرکت کشتی تا سیدنی توقفی کوتاه دارند. ̎مایک̎، ̎تری̎ را نزد عمهٔ پیرش، ̎گینی̎ (هپبرن) که در ویلائی وسط جزیره زندگی می‌کند، می‌برد. ̎گینی̎ ـ قبلاً پیانیست و آهنگ‌ساز بوده ـ و ̎تری̎ آنجا اعتراف می‌کند که موسیقیدان و معلم موسیقی است. در ادامهٔ سفر با کشتی به نیویورک، قرار می‌گذارند تا یک ماه دیگر، سر یک ساعت معین، یکدیگر را در پشت‌بام عمارت امپایر استیت ملاقات کنند. آمدنشان به معنای پذیرش دعوت ازدواج است و هر کدام نیامدند، ماجرا خاتمه یافته است. در روز موعود، ̎تری̎ در ورودی عمارت به شدت تصادف می‌کند و به بیمارستان منتقل می‌شود، ̎مایک̎ به این فکر که او از آمدن منصرف شده، واقعیت را می‌پذیرد. شبی در یک کنسرت موسیقی، ̎تری̎ را با نامزدش، ̎کن̎ (برازنان) می‌بیند. فردای آن روز، نشانی ̎تری̎ را گیر می‌آورد. در ملاقات با او ابتدا متوجه معلول بودن زن نمی‌شود، و وقتی متوجه می‌شود، زن به او امید می‌دهد که شادی‌ ازدواجشان می‌تواند باعث شوکی شود که او را از معلولیت نجات می‌دهد.
ـ درام تلخ و سوزناک بیتی (و همسر واقعی‌اش، خانم بنینگ) از قصهٔ قدیمی و فیلم جذاب مکری بزرگ، از آن نمونه فیلم‌های شکست‌خورده و ناموفقی است که بیتی، کارگردان، بازیگر، مدیر، مدبر و شومن و ... بزرگ هالیوود در ساختنش، طی پانزده سال گذشته شهرت داشته است. فیلم‌هائی مثل بهشت می‌تواند صبر کند (۱۹۷۸)، سرخ‌ها (۱۹۸۱)، ایشتار (الین می، ۱۹۸۷)، دیک تریسی (۱۹۹۰) و هرچند اینجا هم مثل ایشتار، نام بیتی را به عنوان بازیگر می‌بینیم، اما کسی باور نمی‌کند که در کنار او، کارگردانی مهجور جرأت کند از توی ویزور به صحنه نگاه کند. در نیامدن فیلم، به درنیامدن رابطه‌ها، به بازی سرد و یخ بازیگران، به فقدان توانائی سینمائی در اجرا، به پیری چهرهٔ بیتی (که در پنجاه و هفت‌سالگی می‌خواهد به زور گریم و لبخند معروفش، نقش جوان سی و پنج‌ ساله را بازی کند) و خشکی و بی‌حالتی چهرهٔ بنینگ و فقدان حس و حال در صحنه‌ها، در میزانسن‌ها، در بازی‌ها، در گفت‌وگوها بر می‌گردد. بارها، بازسازی صحنهٔ ملاقات انجام نشده (یا شده) در بالای امپایر استیت را در فیلم‌های مختلف دیده‌ایم که همه از این بهتر بوده‌اند، باقی می‌ماند یک صحنهٔ حضور هپبرن (در هشتاد و هفت سالگی) که بیشتر تأسف بر می‌انگیزد تا خوشحالی، و یک حضور از ری چارلز (پیر سفیدمو) که نوستالژیک است و یادآوری همهٔ فیلم‌های این نوع در سینمای امریکا که از جذاب‌ترین و نمونه‌ای‌ترین گونه‌های فیلم در امریکا بود، و کوشش برای تماشای چندبارهٔ فیلم مکری


همچنین مشاهده کنید