جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اینک آخرالزمان - Apocalypse Now


اینک آخرالزمان - Apocalypse Now
سال تولید : ۱۹۷۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : فرانسیس فورد کوپولا
کارگردان : کوپولا
فیلمنامه‌نویس : جان میلیوس و کوپولا، برمبنای رمان دل تاریکی نوشته جوزف کانراد.
فیلمبردار : ویتوریو استورارو.
آهنگساز(موسیقی متن) : کارمینه کوپولا، فرانسیس فورد کوپولا و ریشارد واگنر
هنرپیشگان : مارلون براندو، رابرت دووال، مارتین شین، آلبرت‌ هال، باتمز، لاری فیشبرن، دنیس هاپر، هریسن فورد، اسکات گلن، فردریک فارست و جیمز کین.
نوع فیلم : رنگی، ۱۵۳ دقیقه.


«سروان بنجامین ویلارد» (شین) که پس از خدمت در جنگ ویتنام زندگی در آمریکا برایش سخت شده، دوباره به ویتنام باز می‌گردد و در انتظار مأموریتی جدید می‌ماند. کمی بعدتر به سرفرماندهی ارتش آمریکا و نها ترانگ احضار می‌شود و در آنجا درباره «سرهنگ کورتس» (براندو) می‌شوند که پس از ناپدید شدن در کامبوج، جنگی نامتعارف اما کشنده و طاقت‌فرسا را همراه گروهش - بومیان مونتانیارد - شروع کرده است. مأموریت «ویلارد» پیدا کردن «کورتس» و کشتن او است. او همراه با سیاه‌پوستی به نام «چیف فیلیپس» (هال)؛ یک توپچی، «کلین» (فیشبرن)؛ موج‌سوار کالیفرنیائی، «لنس جانسن» (باتمز) و «هیکس» معروف به «چف» (فارست) با یک کشتی گشتی راهی می‌شود. در این بین «ویلارد» پرونده «کورتس» را می‌خواند و بسیار تحت تأثیر شخصیتش قرار می‌گیرد. پس از پشت سر گذاشتن آخرین پایگاه آمریکائی، افراد بیش از پیش ابراز نارضایتی می‌کنند. «کلین» و «فیلیپس» پیش از رسیدن به مقر «کورتس» در حمله‌هائی مرموز از ساحل کشته می‌شوند. با رسیدن به محل مورد نظر، میزان خون‌ریزی‌ها به مراتب زیادتر می‌شود. «کورتس» به «ویلارد» می‌گوید که چگونه به ضرورت بی‌رحمی و شقاوت در جنگ رسیده و از طرفی به نظر می‌رسد که ناگزیریِ مأموریت «ویلارد» را پذیرفته است. «چف» در تلاشی برای فرستادن امواج رادیوئی برای حمله هوائی به مقر، کشته می‌شود. «ویلارد»، «کورتس» را می‌کشد و سپس «لنس جانسن» از مقر خارج می‌شود و بومیان او را به‌عنوان «رئیس» جدید می‌پرستند.
* ترانه جیم موریسن در آغاز فیلم، «تنها دوست من، این پایان جهان است» که بر تصویری از جنگل‌های بمباران شده می‌آید، بیانگر درون مایه آخرالزمانی این اقتباس مشترک کوپرلا و میلیوس از رمان پُرآوازه کانراد است. با این حال تلاش کوپولا برای خلق استعاره‌ای جهانی از ورای جنگ ویتنام، موضع‌گیری‌های فلسفی و روشن‌فکرانه در قبال تقابل خیر و شر، به‌رغم صحنه‌پردازی‌ها حیرت‌انگیز (کار دین تاوولاریس) و تصاویر شگرف استورارو لطمه‌ای جبران‌ناپذیر بر فیلم زده است. فیلم نخل طلای جشنواره کن را از آن خود می‌کند، اما شکست تجاری عظیمی برای کوپولا و کمپانی شخصیاش، زوتراپ به‌شمار می‌آید.