جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
هجرت خورشید
آن روز سران قریش در دارالندوه گرد آمده بودند تا پیرامون امری مهم به شور بنشینند. ولولهای غریب در جمعشان افتاده بود و هر كس چیزی میگفت. در این هنگام، ابوجهل برخاست. با اشاره دستحاضران رابه سكوت دعوت كرد و چنین گفت:
مسلمانان دستهدسته به یثرب میروند. محمد هنوز در مكه است; اما او نیز ممكن است همین روزها از شهر خارج شود. باید چارهای اندیشید. بزرگان قریش، با او چه كنیم؟ از هر سوی مجلس، صدایی بلند شد:
- او را به غل و زنجیر كشیم و زندانی كنیم.
- اگر او را بكشیم; برای همیشه خیالمان آسوده میشود.
- ابوجهل پس از شنیدن پیشنهادهای آنان گفت:
اگر محمد را زندانی كنیم، سرانجام یك روز مجبور میشویم آزادش كنیم و او به دعوتش ادامه خواهد داد. اگر تبعید كنیم، در جایی دیگر آشوب به پا میكند. من با پیشنهاد كشتن محمد موافقم! در این هنگام، شخصی از میان جمع فریاد كشید: اما چه كسی او را بكشد؟
ابوجهل گفت: اگر یك نفر محمد را بكشد، ممكن است او را شناسایی كنند. برای اینكه قاتل مشخص نباشد، از هر قبیلهای جوانی برمیگزینیم و به او شمشیری میدهیم تا همگی در یك زمان بر محمد حمله برند و او را بكشند. به این ترتیب خونش در میان قبایل پخش میشود و چون بنیهاشم نمیتوانند با همه تیرههای قریش بجنگند، ناچار به گرفتن خونبها رضایت میدهند.
سرا قریش، به اتفاق آرا، پیشنهاد ابوجهل را تصویب كردند و پس از تعیین زمان و چگونگی حمله پراكنده شدند.
شب اول ربیعالاول سال چهاردهم بعثت، جوانان شمشیر به دستخانه پیامبر را محاصره كردند. آنها قصد داشتند در آغاز شب به خانه حضرت حمله كنند، اما ابولهب، همسایه و عموی پیامبر، آنان را از این كار بازداشت و گفت: زنان و فرزندان داخل خانه هستند.
ایشان تقصیری ندارند. صبر كنید هوا روشن شود و محمد از خواب برخیزد و در مقابل چشم بنیهاشم كشته شود و همگی ببینند كه قاتل او یك نفر نیست.
در همین زمان پیامبر اكرم، كه به وسیله فرشته وحی از نقشه قریش آگاه شده بود، در خانه با حضرت علی سخن میگفت: علی جان، من باید از مكه خارج شوم. قریشیان قصد كشتن مرا دارند. تو در بستر من بخواب خود را بپوشان تا آنان به خروج من از خانه پی نبرند. من باید به یثرب بروم.
آنگاه پیامبر با علی خداحافظی كرد، ضمن خواندن آیات آغازین سوره یس از خانه خارج شد و از میان دشمنان عبور كرد. هیچ كدام متوجه خروج او نشدند. خداوند بر چشمان آنان پردهای افكنده بود. رسول خدا در راه به ابوبكر برخورد و او با آن حضرت همراه شد. پیامبر به جای اینكه به سمتشمال، كه راه یثرب از آن سو بود، برود راه جنوب پیش گرفت و به غار ثور وارد شد. این غار در كوههای جنوبی مكه قرار داشت و توجه كسی را به خود جلب نمیكرد.
از سوی دیگر، حضرت علی در بستر مبارك پیامبر خوابید. صبحگاهان دشمنان با شمشیرهای آخته به خانه پیامبر هجوم بردند و چون روانداز را كنار زدند، با حضرت علی رو به رو شدند. یكی از آنان با عصبانیتبه علی گفت: محمد كجاست؟
مگر او را به من سپردید كه از من میطلبید؟
سران قریش برای یافتن پیامبر دستبه كار شدند. گروهی را برای تفتیش قسمتهای شمالی مكه فرستادند، اما آنان ناكام بازگشتند. شخصی به نام ابوكرز كه در شناسایی رد پای افراد مهارت داشت، را به كار گرفتند و عدهای را با او همراه ساختند. ابوكرز سمت جنوب مكه حركت كرد و رد پای پیامبر اكرم و همراهش را تا غار ثور تعقیب كرد; اما وقتی به دهانه غار رسید، ایستاد و با تعجب به منظره مقابل چشمش خیره شد. ورودی غار را با تارهای عنكبوت پوشیده شده بود و كبوتری در داخل غار لانه ساخته، مشغول استراحتبود. یكی از همراهان پرسید: چه شده ابوكرز، محمد را نیافتی؟
- نمیدانم; رد پا تا جلوی غار ادامه دارد، اما اینجا محو میشود! این تار عنكبوت و كبوتر نشان میدهد كسی وارد غار نشده است. شاید او به آسمان رفته باشد، بهتر است از اینجا برویم.
وقتی مشركان مشغول صحبتبودند، ترس وجود ابوبكر را فرا گرفت; اما پیامبر وی را دلداری داد و گفت: نترس خدا با ماست.
از سوی دیگر، حضرت علیدر بستر مبارك پیامبر خوابید. صبحگاهان دشمنان با شمشیرهای آخته به خانه پیامبر هجوم بردند و چون روانداز راكنار زدند، با حضرت علیروبهرو شدند.
پیامبر سه روزدر غار ثور ماند. در این مدت تنها حضرت علی، هند بنابیهاله فرزند خدیجه، عبدالله پسر ابوبكر و عامر غلام ابوبكر از جایگاه آن حضرت اطلاع داشتند.
آنان شبها به غار ثور میرفتند و اخبار شهر را به پیامبر گزارش میدادند.
در یكی از این شبها، كه علی و هند نزد آن حضرت بودند، پیامبر خطاب به علی فرمود: علی جان، برای ما شترانی فراهم كن قصد داریم سمتیثرب برویم. بعد از رفتن ما، در روشنایی روز، در جایی كه همگان تو را ببینند بایست و با صدای رسا اعلام كن كه، هر كس پیش محمد امانتی دارد یا از او طلبكار استبرای دریافت آن نزد من بیاید. وقتی امانات و طلب مردم را پرداختی، راه یثرب را در پیش گیر و به ما بپیوند. فاطمهها را نیز همراه بیاور و اگر فردی از بنیهاشم مایل به مهاجرت بود، مقدمات سفرش را فراهم كن. اكنون به تو میگویم كه از این پس هیچ آسیبی نخواهی دید.
در غروب شب چهارم، شتران را، همراه مردی به نام عبدالله، سمت غار فرستاد. عبدالله مسلمان نبود، اما مردی امین بود. پیامبر و همراهش با شنیدن صدای نعره شتران از غار خارج شدند. اكنون كاروان چهارنفره آماده حركتبود. عبدالله، ساربان و راهنمای گروه، پیشاپیش حركت كرد.
پس از وی پیامبر،سپس ابوبكر در پی او غلامش عامر رهسپار شدند. عبدالله آن كاروان كوچك را از طرف پایین مكه و روی خط ساحلی سمت مدینه هدایت كرد. در سمت چپ آنها، در دور دست، دریای سرخ دیده میشد. آنان در راه به واحه قدید رسیدند. در آنجا چند خیمه كوچك و بزرگ دیده میشد پیامبر و همراهانش از شترها پیاده شدند. پیرزنی به نام ام معبد خزائی از خیمهای بیرون آمد و گفت:
بفرمایید، خوش آمدید.
پیامبر سلام كرد و وارد خیمه شد. به تیرك چوبی گوسفند لاغری بسته شده بود كه از شدت ناتوانی نمیتوانست همراه گله به صحرا برود. پیامبر به گوسفند اشاره كرد و فرمود:
ام معبد، آیا این گوسفند شیر دارد؟
نحیفتر از آن است كه شیر بدهد.
پیامبر سمت گوسفند رفت، نام خدا را به زبان آورد و چنین دعا كرد: خدایا این گوسفند را بر این زن مبارك گردان.
آنگاه به ام معبد اشاره كرد و فرمود: ام معبد، برایم بادیهای بیاور.
پیامبر گوسفند را دوشید. ابتدا ظرف شیر را به ام معبد داد تا از آن بیاشامد سپس به همراهان داد و سرانجام خود آشامید و با خنده گفت: در هر جمعی، باید ساقی پس از همه بنوشد.
در پایان بار دیگر گوسفند را دوشید، ظرف شیر را نزد ام معبد نهاد، سپس آماده حركتشد. ام معبد از خیمه بیرون آمد و دور شدن آنان را نظاره كرد. شترها آرام آرام دور شدند. ام معبد گوسفند را نوازش كرد و گفت: از صورتش نور میبارید. دیدی چه صدای گرمی داشت. او مرد خدا بود روز دوشنبه دوازدهم ربیعالاول مهاجران به دروازه یثرب نزدیك شدند، جوانی كه بر فراز یكی از درختان نخل محله قبا دست را سایبان دیده ساخته بود و بیابان را زیر نظر داشت، از شوق فریادی كشید: چهار سوار به این سو میآیند.
صاحب اثر : عبدالوهابی
منبع : ماهنامه كوثر شماره ۵
منبع : ماهنامه كوثر شماره ۵
منبع : سایت پیامبر اعظم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست