چهارشنبه, ۶ تیر, ۱۴۰۳ / 26 June, 2024
مجله ویستا
برخورد غرب با جهان اسلام
پیشتر از آنکه نظریه پردازان معاصر جهان غرب ایده گفتوگوی تمدنها را مطرح کنند، عرفان مشرق زمین مبلغ چنین ایدهآلی بوده است؛ چه مدار اصلی اندیشههای عرفانی حول محور تسامح و تساهل میچرخید. در عرفان ایرانی مصداقهای بسیاری برای این تسامح و تساهل میتوان در گفتار و کردار صوفیان بنام ایران زمین یافت. از جمله حضور ابوسعید ابوالخیر در کلیسای نیشابور و احترام نهادن به آیین کلیسا یا رفتارهای شگرف مولوی در قونیه با پیروان کیشهای مختلف، چنانکه میگویند هنگام وفات وی صاحب عزا در آن شهر پیدا نبود.
صاحبان هر فرقه و کیشی خود را صاحب عزا میدانستند. «بعد از آنکه جنازه را بیرون آوردند کافه اکابر و اصاغر سرباز کرده بودند و تمامت زنان و مردان و اطفال حاضر گشته، رستخیزی برخاسته بود که رستخیز قیامت کبری را مانستی، همگان گریان و اغلب مردان ، عریان، نعره زنان و جامهدران میرفتند و همچنان جمیع ملل با اصحاب دین و دول حاضر بودند، از نصارا و یهود و رومیان و اعراب و اتراک و غیرهم. و هر یکی بر مقتضای رسم خود کتابها را برداشته، پیش پیش میرفتند و از زبور و تورات و انجیل آیات میخواندند و نوحهها میکردند و اما در چند سال اخیر چنان اتفاقهای شگرفی در جهان روی داده است که هرکسی در درستی نظریه گفتوگوی تمدنها تردید میکند و بر خلاف میل قلبی خویش به ایده برخورد تمدنها بیشتر گرایش پیدا میکند.
اگر پس از فاجعه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ نیویورک و تبعات نامیمون آن برای جهان اسلام ایده گفتوگوی تمدنها به محاق افتاده بود، با انفجارهای اخیر در مرکز گفتوگوی تمدنها، شهر لندن، گمان میرود که این باور همچنان باید در شمار ایدهآلهای بشر بماند، چه هنوز حقیقتاً شرایط لازم برای تبلور آن فراهم نشده است. بار دیگر بیشتر مردم این پرسش را مجدداً از خود کردند که گفتوگوی میان فرهنگ اسلامی و اروپایی چگونه ممکن است وقتی شرط اصلی گفتوگو که حضور هر دو طرف و پذیرش دیگری باشد، حاصل نیست. گیرم که این شرط هم حاصل آید، اصلاً انگیزه و داعیه اصلی این گفتوگو چیست و آیا گفتوگوی میان دو هویت فرهنگی به یک یا چند جلسه محدود میشود. یا یک فرآیند تاریخی طولانی طلب میکند. اصلاً چه اهداف و افق انتظاراتی برای این گفتوگو متصور است. بر فرض که برای همه این پرسشها جواب قانعکنندهیی داشته باشیم، این سوال همچنان به قوت خود باقی است که مقصود ما از اروپا یا اسلام کدام اروپا و اسلام است؛ زیرا هم در غرب با اروپاهای متعدد روبرو هستیم و هم در اسلام با چندین اسلام. براستی نمایندگان واقعی و طرفهای اصلی این گفتوگو اروپا و اسلام کیستند؟
هر دو کلمه اسلام و غرب کلماتی مبهم و غامضاند و دارای سطوح و ابعاد متعدد و قلمروهای بسیار زیادی. تصویر هر دو کلمه در حافظه تاریخی مردم هر دو فرهنگ سخت مبهم است. برای اینکه هنوز مردم شرق و غرب این پرسش را از خود میکنند که ابتدا کدام فرهنگ به دیگری روی آورد و برای چه؟ و کدامیک میخواست بر دیگری تاثیر بگذارد و چه گرایشی را دنبال میکرد؟ اولین بار و جایی که اسلام در جهان غرب گام نهاده، اندلس بود و اولین حرکت اروپا به سمت سرزمینهای اسلامی در ضمن جنگهای صلیبی، برای تحمیل جنگ و تحصیل سرمایه. اروپاییها در سدههای اخیر به کشورهای اسلامی به چشم مریض نگریستهاند و درصدد درمان آنها بر آمدهاند. روزگاری از طریق قیمومیت سعی در متمدن کردن آنها داشتهاند و حال با طرح گفتوگوی تمدنها، خدا میداند که چه هدفی را دنبال میکنند. البته در اواخر سده بیستم که اروپاییها هم از طبابت عالم اسلام و هم از زیر قیمومیت قراردادن این کشورها دست کشیدند و عقبنشینی کردند، طب امریکایی جایگزین طب اروپایی در جهان اسلام شد. وقتی تاریخ ارتباط با جهان اسلام را مرور میکنیم این تاریخ چندان خشنودکننده نیست.
اروپاییها چه بر سر ما که نیاوردهاند. اگر علم و ارزشهای عقلانی به ما دادهاند، به مدد لشکرها و سیاستهای اقتصادی خود سرزمینهای اسلامی را غارت کردهاند. با این همه مسلمان به قول «نلسون ماندلا» آنها را میبخشند، اما هرگز این اعمال شنیع آنها را از یاد نخواهند برد. از همین رو است که اروپا تلاش میکند، با برگزاری کنفرانسها، نمایشگاهها و ساختن فیلمهای متعدد تصویر مطلوبی از خود در جهان اسلام عرضه کند. البته به آن اندازه که در تبلیغ این گفتوگوها میکوشد، اقدام عملی جهت این گفتوگو انجام نمیدهد. اروپا میخواهد که فقط طرف مقابل بدو گوش بسپارد در حالی که کمتر به حرفهای طرف مقابل گوش میدهد. گویی در پی یافتن همدردان و یاران است نه طرفهای گفتوگو و حریفان. با دیگری چنان تعامل میکند که گویی او نیازمند وی است و از او پایینتر. این نگاه از بالا به پایین اساساص با اصل این گفتوگو تناقص دارد. البته چندان هم دور از انتظار نیست، زیرا فرهنگ اروپایی دنباله رو سیاست آنان است و ابزار و وسیلهیی یا پوشش و استتاری برای محقق ساختن اهداف شوم آنان. وقتی عمیقاً به مساله مینگریم در مییابیم که اروپا از گذشته تا حال چندان فرقی نکرده است، فقط اسلوب برخورد آن تغییر یافته است.
در گذشته از تیغهای جنگی استفاده میشد و امروز از حریر رسانهها. تا وقتی گفتوگو از روی نقشه تاریخ روابط این دو فرهنگ پردهیی برنگیرد و اروپاییها ندانند که بذر چه رنجهایی را در گذشته در سرزمینهای اسلام کاشتهاند، هرگز نخواهند توانست از این رهگذر سوء تفاهم ریشهدار میان دو فرهنگ را از بین ببرند. اصلاص گفتوگو زمانی ممکن است که این سوء تفاهم از میان برود. در پایان تاکید میکنم که نه در پی گسترش و یادآوری این دردهای کهنه هستم و نه درصدد مطالبه غرامت و تاوان آنها، بلکه تصریح میکنم که گفتوگو باید شفاف و روشن و بی پرده باشد.
دکتر حبیبالله عباسی استاد دانشگاه
صاحبان هر فرقه و کیشی خود را صاحب عزا میدانستند. «بعد از آنکه جنازه را بیرون آوردند کافه اکابر و اصاغر سرباز کرده بودند و تمامت زنان و مردان و اطفال حاضر گشته، رستخیزی برخاسته بود که رستخیز قیامت کبری را مانستی، همگان گریان و اغلب مردان ، عریان، نعره زنان و جامهدران میرفتند و همچنان جمیع ملل با اصحاب دین و دول حاضر بودند، از نصارا و یهود و رومیان و اعراب و اتراک و غیرهم. و هر یکی بر مقتضای رسم خود کتابها را برداشته، پیش پیش میرفتند و از زبور و تورات و انجیل آیات میخواندند و نوحهها میکردند و اما در چند سال اخیر چنان اتفاقهای شگرفی در جهان روی داده است که هرکسی در درستی نظریه گفتوگوی تمدنها تردید میکند و بر خلاف میل قلبی خویش به ایده برخورد تمدنها بیشتر گرایش پیدا میکند.
اگر پس از فاجعه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ نیویورک و تبعات نامیمون آن برای جهان اسلام ایده گفتوگوی تمدنها به محاق افتاده بود، با انفجارهای اخیر در مرکز گفتوگوی تمدنها، شهر لندن، گمان میرود که این باور همچنان باید در شمار ایدهآلهای بشر بماند، چه هنوز حقیقتاً شرایط لازم برای تبلور آن فراهم نشده است. بار دیگر بیشتر مردم این پرسش را مجدداً از خود کردند که گفتوگوی میان فرهنگ اسلامی و اروپایی چگونه ممکن است وقتی شرط اصلی گفتوگو که حضور هر دو طرف و پذیرش دیگری باشد، حاصل نیست. گیرم که این شرط هم حاصل آید، اصلاً انگیزه و داعیه اصلی این گفتوگو چیست و آیا گفتوگوی میان دو هویت فرهنگی به یک یا چند جلسه محدود میشود. یا یک فرآیند تاریخی طولانی طلب میکند. اصلاً چه اهداف و افق انتظاراتی برای این گفتوگو متصور است. بر فرض که برای همه این پرسشها جواب قانعکنندهیی داشته باشیم، این سوال همچنان به قوت خود باقی است که مقصود ما از اروپا یا اسلام کدام اروپا و اسلام است؛ زیرا هم در غرب با اروپاهای متعدد روبرو هستیم و هم در اسلام با چندین اسلام. براستی نمایندگان واقعی و طرفهای اصلی این گفتوگو اروپا و اسلام کیستند؟
هر دو کلمه اسلام و غرب کلماتی مبهم و غامضاند و دارای سطوح و ابعاد متعدد و قلمروهای بسیار زیادی. تصویر هر دو کلمه در حافظه تاریخی مردم هر دو فرهنگ سخت مبهم است. برای اینکه هنوز مردم شرق و غرب این پرسش را از خود میکنند که ابتدا کدام فرهنگ به دیگری روی آورد و برای چه؟ و کدامیک میخواست بر دیگری تاثیر بگذارد و چه گرایشی را دنبال میکرد؟ اولین بار و جایی که اسلام در جهان غرب گام نهاده، اندلس بود و اولین حرکت اروپا به سمت سرزمینهای اسلامی در ضمن جنگهای صلیبی، برای تحمیل جنگ و تحصیل سرمایه. اروپاییها در سدههای اخیر به کشورهای اسلامی به چشم مریض نگریستهاند و درصدد درمان آنها بر آمدهاند. روزگاری از طریق قیمومیت سعی در متمدن کردن آنها داشتهاند و حال با طرح گفتوگوی تمدنها، خدا میداند که چه هدفی را دنبال میکنند. البته در اواخر سده بیستم که اروپاییها هم از طبابت عالم اسلام و هم از زیر قیمومیت قراردادن این کشورها دست کشیدند و عقبنشینی کردند، طب امریکایی جایگزین طب اروپایی در جهان اسلام شد. وقتی تاریخ ارتباط با جهان اسلام را مرور میکنیم این تاریخ چندان خشنودکننده نیست.
اروپاییها چه بر سر ما که نیاوردهاند. اگر علم و ارزشهای عقلانی به ما دادهاند، به مدد لشکرها و سیاستهای اقتصادی خود سرزمینهای اسلامی را غارت کردهاند. با این همه مسلمان به قول «نلسون ماندلا» آنها را میبخشند، اما هرگز این اعمال شنیع آنها را از یاد نخواهند برد. از همین رو است که اروپا تلاش میکند، با برگزاری کنفرانسها، نمایشگاهها و ساختن فیلمهای متعدد تصویر مطلوبی از خود در جهان اسلام عرضه کند. البته به آن اندازه که در تبلیغ این گفتوگوها میکوشد، اقدام عملی جهت این گفتوگو انجام نمیدهد. اروپا میخواهد که فقط طرف مقابل بدو گوش بسپارد در حالی که کمتر به حرفهای طرف مقابل گوش میدهد. گویی در پی یافتن همدردان و یاران است نه طرفهای گفتوگو و حریفان. با دیگری چنان تعامل میکند که گویی او نیازمند وی است و از او پایینتر. این نگاه از بالا به پایین اساساص با اصل این گفتوگو تناقص دارد. البته چندان هم دور از انتظار نیست، زیرا فرهنگ اروپایی دنباله رو سیاست آنان است و ابزار و وسیلهیی یا پوشش و استتاری برای محقق ساختن اهداف شوم آنان. وقتی عمیقاً به مساله مینگریم در مییابیم که اروپا از گذشته تا حال چندان فرقی نکرده است، فقط اسلوب برخورد آن تغییر یافته است.
در گذشته از تیغهای جنگی استفاده میشد و امروز از حریر رسانهها. تا وقتی گفتوگو از روی نقشه تاریخ روابط این دو فرهنگ پردهیی برنگیرد و اروپاییها ندانند که بذر چه رنجهایی را در گذشته در سرزمینهای اسلام کاشتهاند، هرگز نخواهند توانست از این رهگذر سوء تفاهم ریشهدار میان دو فرهنگ را از بین ببرند. اصلاص گفتوگو زمانی ممکن است که این سوء تفاهم از میان برود. در پایان تاکید میکنم که نه در پی گسترش و یادآوری این دردهای کهنه هستم و نه درصدد مطالبه غرامت و تاوان آنها، بلکه تصریح میکنم که گفتوگو باید شفاف و روشن و بی پرده باشد.
دکتر حبیبالله عباسی استاد دانشگاه
منبع : روزنامه اعتماد
انتخابات انتخابات ریاست جمهوری انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان سعید جلیلی ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم قالیباف مناظره انتخاباتی علیرضا زاکانی پزشکیان مناظره
سیل هواشناسی قوه قضاییه تهران قتل سوادکوه فضای مجازی سازمان هواشناسی محیط زیست آتش سوزی شهرداری تهران آلودگی هوا
حقوق بازنشستگان دولت سیزدهم قیمت دلار بازنشستگان قیمت طلا قیمت خودرو ایران خودرو قیمت سکه خودرو بانک مرکزی مسکن طلا
شهدای خدمت تلویزیون رسانه ملی سریال سینما دفاع مقدس فیلم تئاتر حج سینمای ایران شهید موسیقی
پوست دانش بنیان ماهواره
رژیم صهیونیستی روسیه آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه اوکراین اتحادیه اروپا ترکیه لبنان حزب الله لبنان حماس
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس خوان کارلوس گاریدو لیگ برتر جواد نکونام باشگاه استقلال جام ملت های اروپا علیرضا بیرانوند لیگ برتر ایران
هوش مصنوعی عیسی زارع پور سامسونگ ماه گوگل فناوری وزیر ارتباطات اپل ناسا گوشی
کبد چرب دیابت افسردگی زوال عقل مغز ریزش مو سنگ کلیه