پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
پدر موسیقی الکترونیک
ادوارد وارز در سال ۱۸۸۳ در پاریس به دنیا آمد و در سال ۱۹۶۵ در نیویورك درگذشت. او دری را كه بوسونی۲ عمری به آن خیره مانده بود، گشود و از آن عبور كرد. متأسفانه وارز، بخش اعظم عمرش را منتظر ماند تا تكنولوژی بتواند خود را با ذهن او هماهنگ كند. وارز از جمله كسانی است كه زودتر از دوران خود به دنیا میآیند. البته اگر دیرتر به دنیا میآمد، استادش، بوسونی نمیتوانست او را برای نقشی كه قرار بود در دنیای آینده به عهده بگیرد، آماده كند.
وارز ابتدا به عنوان یك مهندس، ریاضیات و علوم خواند و یادداشتهای داوینچی را دقیقاً مطالعه كرد. سپس به سوی موسیقی كشیده شد تا اصول علمی آموختهشده خود را در زمینه علم صوت به كار گیرد. او در اسكولاكانتوریوم۳ و كنسرواتوار پاریس، دانشجوی ناآرام و غمگینی بود. دوستان او همگی از مشاهیر دوران خود بودند: ساتی۴، رومن رولان۵ (نویسندهای كه در خلق شاهكارش ژان كریستف۶ از وارز الهام گرفت)، روس سولو ۷، ویل لاـ لوبوس۸، دوچامپ ۹، كاول۱۰، لوئنینگ۱۱، لنین۱۲، تروتسكی۱۳، پیكاسو۱۴و بسیاری دیگر.
هنگامی كه در كنسرواتوار پاریس بود، شروع به زیر و رو كردن همه مبانی كرد و گفت:
«نمیخواهم تسلیم صداهایی شوم كه تا كنون شنیدهام.»
الهامدهندگان او بوسونی و دبوسی۱۵بودند. بوسونی او را تشویق كرد كه آهنگساز شود و به او گفت:
«این قوانین نیستند كه هنر را میسازند و تو حق داری آنچه میخواهی و آن گونه كه میخواهی بسازی.»
دبوسی همچنین وارز را تشویق كرد كه برای الهام، به موسیقیهای غیرغربی روی بیاورد. وارز پس از خدمت در ارتش فرانسه در طول جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۱۵ و در سن ۳۳ سالگی به آمریكا رفت. در حالی كه فقط ۳۲ دلار پول داشت. او در دهكده گرینویچ۱۶ نیویورك اقامت كرد و عاشق صداهای شهر شد و هیاهو و سر و صدای شهر نیویورك الهامبخش او شدند. او در آمریكا با كسانی آشنا شد كه هنوز كارشان رونق پیدا نكرده بود، اما در زمینه موسیقی پیشتاز بودند و اعتقاد داشتند كه: «موسیقی آمریكا باید با زبان خودش صحبت كند، نه اینكه تقلید كودكانهای از موسیقی اروپا باشد.»
او با انجام كارهای عجیب و غریب موسیقایی و رهبری كر و اركستر، برای خود سرمایهای را دست و پا كرد و در سال ۱۹۱۹، اركستر سمفونی جدیدی را بنا نهاد كه فقط قطعات موسیقی مدرن را اجرا میكرد. بعدها با همكاری كارلوس سالزدو۱۷، صنف آهنگسازان بینالمللی را بنا نهاد و آمریكاییها را با دبوسی، استراوینسكی۱۸، بارتوك۱۹ و شوئنبرگ۲۰ آشنا كرد. او در اطلاعیه معرفی صنف آهنگسازان بینالمللی نوشت:
«صنف آهنگسازان بینالمللی، هیچ «ایسمی» را نمیپذیرد، منكر هر نوع مكتب موسیقی است و فقط به خلاقیت و ابتكار فردی اعتبار میدهد.»
موسیقی وارز، دارای سه سبك مجزاست. كارهای قبل از سال ۱۹۱۴ او شامل اپرایی ناتمام و قطعاتی برای اركستر هستند كه هیچ یك باقی نماندهاند.
در فاصله سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۳۶، وارز در زمینهای كار كرد كه به كلّی از تاثیر موسیقی اروپایی رها بود. در سال ۱۹۲۳، اثر او به نام “Hyperprism” در میان تماشاگران، آشوب به راه انداخت. نیمی از تماشاگران از كوره در رفتند و بقیه ماندند و از او خواستند اثرش را دوباره اجرا كند. در مجموع، او ۹ اثر را برای اركستر و گروههای كوچك تدوین كرد. وارز در حین جستوجو برای كشف صداهای تازه، به سازهای جدیدی دست پیدا كرد. او در “Hyperprism” از زنگهای سورتمه، سنج، جغجغه، مثلثی، پتك و سندان، بلوكهای چینی، تام ـ تام، طبلهای هندی، دایره زنگی و نعره شیر استفاده كرد. در این اثر، دو نوازنده سازهای كوبهای، تكنوازی میكردند. آهنگساز بزرگ، لئوپولد استوكوسكی۲۱ در تالار كارنگی۲۲ فیلادلفیا، این اثر را اجرا كرد. او تنها رهبر اركستر نامآوری است كه از وارز حمایت كرد.محبوبترین اثر وارز در این دوران “Ionisation”، در فاصله سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۱ ساخته شد كه در آن از آژیر به عنوان ساز استفاده شده است. در این اثر، ۳۷ ساز كوبهای و دو آژیر، با هم مینواختند و به قول منتقدی، «انگار كسی به فك آدم میكوبد!»در این دوران بود كه وارز، اشتیاق زیادی برای پیدا كردن صداهای جدید از خود نشان داد:
«ما آهنگسازها در موسیقی ناچاریم از سازهایی استفاده كنیم كه دو قرن است كه تغییر نكردهاند.»
اشتیاق او سبب شد كه آهنگسازی را كنار بگذارد و به دنبال سازهایی باشد كه، «او را از چنگ صوت رها كنند!» او میگوید:
«ماده خام موسیقی، صداست. انگار حتی آهنگسازها هم این موضوع را فراموش كردهاند! در عصر حاضر كه علم میخواهد آهنگسازان را به ابزاری مجهز كند كه كارهایی را انجام بدهند كه بتهوون آرزویش را داشت و برلیوز حسرتش را میكشید، آنها سفت و سخت به سنّتهایی چسبیدهاند كه جز محدود كردن عرصه موسیقی، فایدهای ندارند. موسیقیدان امروزی هم دلش میخواهد بتواند با حداقل تلاش، بیشترین نتیجه را بگیرد، ولی وقتی صدایی را میشنود كه شبیه به ویولن، سازهای بادی یا سازهای كوبهای نیست، حتی به ذهنش هم خطور نمیكند كه آنها را در خدمت موسیقی خود بگیرد. علم میتواند هر چیزی را كه آهنگسازان به آنها نیاز دارند، در اختیارشان قرار دهد. به اعتقاد من با استفاده از علم، میتوان از هر اجبار فلجكنندهای رها شد و حتی تقسیمات اكتاوها را هم در موسیقی به هم ریخت و در نتیجه، به همه شكلها و قالبهای مطلوب موسیقایی دست پیدا كرد.»
وارز در طلب برای تكنولوژیای فریاد میزد كه ما امروز به رایگان در اختیار داریم.
وارز پس از آنكه دست كم در محافل آوانگارد، اعتباری برای خود دست و پا كرد، از صحنه موسیقی كنار رفت. او بسیار حساس و بدخلق شده بود و دائماً دست به خودكشی میزد. دوازده سال گذشت و او در این فاصله هیچ اثری خلق نكرد و هیچ كس از تواناییهای او به عنوان محقق در زمینه موسیقی آكوستیك بهره نبرد. در این سالها مینویسد:
«من ناتوان و معلول شدهام، زیرا سازهای الكترونیكی كافی در اختیار ندارم تا موسیقیای را كه در ذهن دارم، پیاده كنم.»
فرناند كوئیل لیت۲۳ درباره او نوشت:
«او نمیتوانست ذهن خود را از صداهایی كه روحش را به آتش میكشیدند، رها سازد و در عین حال راه و وسیلهای هم برای خلق آن صداها در اختیار نداشت.»
در سال ۱۹۲۷، وارز با مدیر مركز تحقیقات آكوستیك آزمایشگاههای تلفن بل۲۴، هاروی فلچر۲۵ تماس گرفت و تلاش كرد استودیویی را فراهم كند كه بتواند در آنجا تحقیقاتش را در زمینه موسیقی الكترونیك ادامه بدهد. او را به این بهانه كه بودجه ندارند، پس راندند. وارز دوباره در سال ۱۹۳۲ به بل پیشنهاد كرد كه به ازای استفاده از استودیو، برایشان كار كند. او تصمیم داشت به قیمت قربانیكردن حرفه خود به عنوان آهنگساز، آرزوهای بلندش را برای یافتن صداهای جدید دنبال كند، ولی باز هم كسی به او اجازه استفاده از آزمایشگاهها را نداد. (چند سال بعد، آزمایشگاههای بل تبدیل به مركز تحقیقات در زمینه سینتیسایزرهای كامپیوتری شد!)
وارز در سال ۱۹۳۹، در سخنرانی خود در دانشگاه كالیفرنیای جنوبی گفت:
«هنگامی كه به موسیقی گوش میدهید، آیا لحظاتی وجود ندارند كه تشخیص میدهید دارید به یك پدیده فیزیكی گوش میدهید؟ آیا تا هوایی كه بین ساز و گوش شنونده وجود دارد، مرتعش نشود، موسیقی معنی پیدا میكند؟ آهنگساز برای اینكه بداند حاصل كارش چیست، باید مكانیسم سازها را بشناسد و درباره آكوستیك چیزهای زیادی را بداند. من برای بیان صداهایی كه در نظر دارم، به ابزار كاملاً جدیدی نیاز دارم: به یك ماشین تولیدكننده صدا، نه تكراركننده صداهای قبلی.»
دنیای موسیقی به وارز پشت كرد!
پس از جنگ جهانی دوم، آهنگسازان فرانسوی و آلمانی، تكنولوژیهای جدیدی را كه اغلب در طول جنگ اختراع شده بودند، در موسیقی به كار گرفتند و ناگهان همه به یاد وارز افتادند و او تبدیل به یك آدم مشهور شد! از او خواستند كه در دانشگاههای ییل۲۶، پرینس تون، كلمبیا و سایر دانشگاهها سخنرانی كند. از او دعوت شد كه در مركز تحقیقاتی رادیو تلویزیون فرانسه، یعنی در همان استودیویی كه شائف فر ۲۷ درباره موسیقی كانكریت ۲۸ (محض) تحقیق میكرد، به كار بپردازد.ناگهان وارز ۷۱ ساله مثل بذری كه مدتها در دل خاك پنهان مانده و منتظر قطره آبی باشد، رشد كرد و سر برآورد. تكنولوژی، سرانجام به وارز روی خوش نشان داد و او در محیط جدید به شدت شروع به فعالیت كرد. بسیاری حتی از یاد برده بودند كه او هنوز زنده است.
او در این دوران، اثری را به نام “Deserts” نوشت كه اثری ترساننده، شاهكار و منحصر به فرد درباره عصر اتم بود. شنوندگان، در ابتدای كار، طبق معمول نسبت به كار او موضع خصمانه گرفتند و یك منتقد موسیقی گفت كه باید وارز را روی صندلی الكتریكی نشاند و اعدام كرد!
با این همه، “Deserts” اولین اثر مهم در موسیقی الكترونیك بود و همه، وارز را به عنوان عنصر مهمی در موسیقی به رسمیت شناختند. یكی از روزنامهنگاران، او را چنین توصیف كرد: «گلوله توپی كه صحنه نبرد را از قید صوت آزاد كرد!»سرانجام، وارز دنیایی را پیدا كرد كه یك عمر آرزو داشت در آن زندگی كند و دیدگاههای او درباره موسیقی و صوت، در آن دنبال شوند. حالا دیگر او ابزاری را در دست داشت كه میتوانست به وسیله آنها صداهای مورد نظر خود را كشف كند. مركز موسیقی الكترونیك كلمبیا ـ پرینس تون از او برای همكاری دعوت كرد. آكادمی سلطنتی سوئد، او را به عضویت پذیرفت، جوایز متعددی را برد و به ژاپن رفت تا درباره موسیقی الكترونیك سخنرانی كند. سپس مهمترین مرحله زندگی او فرا رسید. لوكور بوزیه۲۹، معمار مشهور فرانسوی، از سوی شركت فیلیپس دعوت شد تا عمارت كلاه فرنگی فیلیپس را در نمایشگاه جهانی بروكسل كه قرار بود در سال ۱۹۵۸ برگزار شود، بسازد. كوربوزیه تصمیم گرفت این عمارت را تبدیل به یك رویداد چند رسانهای كند. او وارز را كه ۲۵ سال پیش دیده بود به یاد آورد و به او اصرار كرد كه برای این رویداد، موسیقی بسازد. شركت فیلیپس به این پیشنهاد اعتراض كرد و از لوكوربوزیه خواست كه آهنگسازان مشهورتری چون كوپلان ۳۰ یا والتون۳۱ را به كار بگیرد. لوكوربوزیه اعلام كرد كه یا وارز یا هیچ كس! و به این ترتیب بود كه شركت فیلیپس تسلیم شد. لوكوربوزیه به این حد هم قانع نشد و شركت فیلیپس را وادار كرد كه پول خوبی به وارز بپردازد. سپس با وارز تماس گرفت و گفت كه نام اثر “Poem Electronique” خواهد بود و وارز كاملاً آزاد است كه هر چیزی را كه دلش میخواهد بسازد. از نظر وارز، این، هدیهای آسمانی بود!
شركت فیلیپس به وارز پیشنهاد كرد كه از آزمایشگاه شركت در آیندهون۳۲ و همچنین از تكنسینها و مهندسان آنجا استفاده كند. هزینههای مالی به هیچ وجه مسئلهای نبودند. وارز مثل دیوانهها به كار چسبید و هر چه را كه یك عمر آرزو كرده بود، در این اثر ریخت. كارمندان شركت فیلیپس به خون وارز تشنه بودند. لوكوربوزیه از هند برگشت و روی میز مشت كوبید و فریاد زد كه هیچ یك از كارمندان، حق ایجاد مشكل برای وارز را ندارند.
این اثر ۴۸۰ دقیقه و همراه با شعر بود. قرار بود موسیقی از ۴۲۵ بلندگو كه در همه نقاط عمارت كلاه فرنگی نصب شده بودند، شنیده شود. وارز هشت ماه تمام روی این اثر كار كرد. سرانجام، شركت فیلیپس پس از صرف ۲۶۰۰۰۰ دلار هزینه، خواست كه اثر او را بشنود. پس از آنكه وارز، قطعه را نواخت، همه اعضای شركت وحشتزده شدند. در اینجا بود كه بار دیگر لوكوربوزیه به نجات وارز شتافت و اصرار كرد كه همین قطعه باید پخش شود. شركت فیلیپس از وارز خواست كه در مورد اثر خود به آنها حق استفاده انحصاری بدهد. وارز گفت:
«حق انحصاری؟ در موسیقی؟ این چیزی است كه هرگز در مورد من اتفاق نمیافتد!»
شركت فیلیپس دوباره تسلیم شد.
ساختمانی كه لوكوربوزیه ساخت شبیه یك صدف دریایی بر صخرهای نقرهای بود. در داخل عمارت، مدلی از یك اتم از سقف آویزان بود. دیوارها لخت بودند و فقط ۴۲۵ بلندگو در اطراف دیده میشدند. در اتاق پذیرایی، نور ضعیف همراه با موسیقی هراسانگیزی كه از هر سو شنیده میشد، جمعیت را به وحشت میانداخت. نور لامپها دائماً تغییر میكرد و فضای وهمآلودی را پدید میآورد. سر و صدای جغجغهها، سوتها، رعد و برق و زمزمه آدمها همه جا پخش میشد. از دیوارها صدای آدمها بیرون میآمد.
نمایشگاه، یك موفقیت عظیم بینالمللی از كار در آمد! میلیونها تن برای اولین بار اثری از وارز را شنیدند. نسل جدیدی از آهنگسازها به آنجا آمده بودند تا در مقابل نبوغ وارز سر خم كنند. وارز سرانجام از راه رسیده بود!
این اثر گویی ترانه مرگ وارز بود. كمی پس از پیروزی نمایشگاه بروكسل، وارز مبتلا به برونشیت شد و به یكی از دوستانش نوشت:
«برای پنج پروژه بزرگ فكرهایی دارم. برای آخرین بار باید تلاشم را بكنم.»
او در ۶ نوامبر ۱۹۶۵ درگذشت.
فرانك زاپ پا۳۳، چارلی پاركر۳۴، بیتلها و سایرین، از وارز الهام گرفتهاند. وارز، اینك الهامبخش و بُت نسلهای گوناگونی از آهنگسازان و موسیقیدانها شده بود. او پدر موسیقی الكترونیك و از لحاظ تأثیر، همارز دبوسی، موتزارت و بتهوون است، هر چند در كلاسهای موسیقی، كمتر كسی از او یاد میكند. زندگی او غمبار و در عین حال الهامبخش است.
سرانجام دنیای موسیقی در مقابل پشتكار و نبوغ او سر تعظیم فرود آورد!
۱. Herbert Rush
۲. Busoni
۳. Schola Cantorium
۴. Satie
۵. Romain Rolland
۶. Jean - Christophe
۷. Rossolo
۸. Villa - Lobos
۹. Duchamp
۱۰. Cowell
۱۱. Luening
۱۲. Lenin
۱۳. Trotsky
۱۴. Picasso
۱۵. Debussy
۱۶. Greenwich
۱۷. Carlos Salzedo
۱۸. Stravinsky
۱۹. Bartok
۲۰. Schoenberg
۲۱. Leopold Stokowski
۲۲. Carnagie
۲۳. Fernand Quellette
۲۴. Bell
۲۵. Harvey Fletcher
۲۶. Yale
۲۷. Schaeffer
۲۸. Concrete music
۲۹. Le Corbusier
۳۰. Copland
۳۱. Walton
۳۲. Eindhoven
۳۳. Frank Zappa
۳۴. Charlie Parker
بهروز شاهقلی
وارز ابتدا به عنوان یك مهندس، ریاضیات و علوم خواند و یادداشتهای داوینچی را دقیقاً مطالعه كرد. سپس به سوی موسیقی كشیده شد تا اصول علمی آموختهشده خود را در زمینه علم صوت به كار گیرد. او در اسكولاكانتوریوم۳ و كنسرواتوار پاریس، دانشجوی ناآرام و غمگینی بود. دوستان او همگی از مشاهیر دوران خود بودند: ساتی۴، رومن رولان۵ (نویسندهای كه در خلق شاهكارش ژان كریستف۶ از وارز الهام گرفت)، روس سولو ۷، ویل لاـ لوبوس۸، دوچامپ ۹، كاول۱۰، لوئنینگ۱۱، لنین۱۲، تروتسكی۱۳، پیكاسو۱۴و بسیاری دیگر.
هنگامی كه در كنسرواتوار پاریس بود، شروع به زیر و رو كردن همه مبانی كرد و گفت:
«نمیخواهم تسلیم صداهایی شوم كه تا كنون شنیدهام.»
الهامدهندگان او بوسونی و دبوسی۱۵بودند. بوسونی او را تشویق كرد كه آهنگساز شود و به او گفت:
«این قوانین نیستند كه هنر را میسازند و تو حق داری آنچه میخواهی و آن گونه كه میخواهی بسازی.»
دبوسی همچنین وارز را تشویق كرد كه برای الهام، به موسیقیهای غیرغربی روی بیاورد. وارز پس از خدمت در ارتش فرانسه در طول جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۱۵ و در سن ۳۳ سالگی به آمریكا رفت. در حالی كه فقط ۳۲ دلار پول داشت. او در دهكده گرینویچ۱۶ نیویورك اقامت كرد و عاشق صداهای شهر شد و هیاهو و سر و صدای شهر نیویورك الهامبخش او شدند. او در آمریكا با كسانی آشنا شد كه هنوز كارشان رونق پیدا نكرده بود، اما در زمینه موسیقی پیشتاز بودند و اعتقاد داشتند كه: «موسیقی آمریكا باید با زبان خودش صحبت كند، نه اینكه تقلید كودكانهای از موسیقی اروپا باشد.»
او با انجام كارهای عجیب و غریب موسیقایی و رهبری كر و اركستر، برای خود سرمایهای را دست و پا كرد و در سال ۱۹۱۹، اركستر سمفونی جدیدی را بنا نهاد كه فقط قطعات موسیقی مدرن را اجرا میكرد. بعدها با همكاری كارلوس سالزدو۱۷، صنف آهنگسازان بینالمللی را بنا نهاد و آمریكاییها را با دبوسی، استراوینسكی۱۸، بارتوك۱۹ و شوئنبرگ۲۰ آشنا كرد. او در اطلاعیه معرفی صنف آهنگسازان بینالمللی نوشت:
«صنف آهنگسازان بینالمللی، هیچ «ایسمی» را نمیپذیرد، منكر هر نوع مكتب موسیقی است و فقط به خلاقیت و ابتكار فردی اعتبار میدهد.»
موسیقی وارز، دارای سه سبك مجزاست. كارهای قبل از سال ۱۹۱۴ او شامل اپرایی ناتمام و قطعاتی برای اركستر هستند كه هیچ یك باقی نماندهاند.
در فاصله سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۳۶، وارز در زمینهای كار كرد كه به كلّی از تاثیر موسیقی اروپایی رها بود. در سال ۱۹۲۳، اثر او به نام “Hyperprism” در میان تماشاگران، آشوب به راه انداخت. نیمی از تماشاگران از كوره در رفتند و بقیه ماندند و از او خواستند اثرش را دوباره اجرا كند. در مجموع، او ۹ اثر را برای اركستر و گروههای كوچك تدوین كرد. وارز در حین جستوجو برای كشف صداهای تازه، به سازهای جدیدی دست پیدا كرد. او در “Hyperprism” از زنگهای سورتمه، سنج، جغجغه، مثلثی، پتك و سندان، بلوكهای چینی، تام ـ تام، طبلهای هندی، دایره زنگی و نعره شیر استفاده كرد. در این اثر، دو نوازنده سازهای كوبهای، تكنوازی میكردند. آهنگساز بزرگ، لئوپولد استوكوسكی۲۱ در تالار كارنگی۲۲ فیلادلفیا، این اثر را اجرا كرد. او تنها رهبر اركستر نامآوری است كه از وارز حمایت كرد.محبوبترین اثر وارز در این دوران “Ionisation”، در فاصله سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۱ ساخته شد كه در آن از آژیر به عنوان ساز استفاده شده است. در این اثر، ۳۷ ساز كوبهای و دو آژیر، با هم مینواختند و به قول منتقدی، «انگار كسی به فك آدم میكوبد!»در این دوران بود كه وارز، اشتیاق زیادی برای پیدا كردن صداهای جدید از خود نشان داد:
«ما آهنگسازها در موسیقی ناچاریم از سازهایی استفاده كنیم كه دو قرن است كه تغییر نكردهاند.»
اشتیاق او سبب شد كه آهنگسازی را كنار بگذارد و به دنبال سازهایی باشد كه، «او را از چنگ صوت رها كنند!» او میگوید:
«ماده خام موسیقی، صداست. انگار حتی آهنگسازها هم این موضوع را فراموش كردهاند! در عصر حاضر كه علم میخواهد آهنگسازان را به ابزاری مجهز كند كه كارهایی را انجام بدهند كه بتهوون آرزویش را داشت و برلیوز حسرتش را میكشید، آنها سفت و سخت به سنّتهایی چسبیدهاند كه جز محدود كردن عرصه موسیقی، فایدهای ندارند. موسیقیدان امروزی هم دلش میخواهد بتواند با حداقل تلاش، بیشترین نتیجه را بگیرد، ولی وقتی صدایی را میشنود كه شبیه به ویولن، سازهای بادی یا سازهای كوبهای نیست، حتی به ذهنش هم خطور نمیكند كه آنها را در خدمت موسیقی خود بگیرد. علم میتواند هر چیزی را كه آهنگسازان به آنها نیاز دارند، در اختیارشان قرار دهد. به اعتقاد من با استفاده از علم، میتوان از هر اجبار فلجكنندهای رها شد و حتی تقسیمات اكتاوها را هم در موسیقی به هم ریخت و در نتیجه، به همه شكلها و قالبهای مطلوب موسیقایی دست پیدا كرد.»
وارز در طلب برای تكنولوژیای فریاد میزد كه ما امروز به رایگان در اختیار داریم.
وارز پس از آنكه دست كم در محافل آوانگارد، اعتباری برای خود دست و پا كرد، از صحنه موسیقی كنار رفت. او بسیار حساس و بدخلق شده بود و دائماً دست به خودكشی میزد. دوازده سال گذشت و او در این فاصله هیچ اثری خلق نكرد و هیچ كس از تواناییهای او به عنوان محقق در زمینه موسیقی آكوستیك بهره نبرد. در این سالها مینویسد:
«من ناتوان و معلول شدهام، زیرا سازهای الكترونیكی كافی در اختیار ندارم تا موسیقیای را كه در ذهن دارم، پیاده كنم.»
فرناند كوئیل لیت۲۳ درباره او نوشت:
«او نمیتوانست ذهن خود را از صداهایی كه روحش را به آتش میكشیدند، رها سازد و در عین حال راه و وسیلهای هم برای خلق آن صداها در اختیار نداشت.»
در سال ۱۹۲۷، وارز با مدیر مركز تحقیقات آكوستیك آزمایشگاههای تلفن بل۲۴، هاروی فلچر۲۵ تماس گرفت و تلاش كرد استودیویی را فراهم كند كه بتواند در آنجا تحقیقاتش را در زمینه موسیقی الكترونیك ادامه بدهد. او را به این بهانه كه بودجه ندارند، پس راندند. وارز دوباره در سال ۱۹۳۲ به بل پیشنهاد كرد كه به ازای استفاده از استودیو، برایشان كار كند. او تصمیم داشت به قیمت قربانیكردن حرفه خود به عنوان آهنگساز، آرزوهای بلندش را برای یافتن صداهای جدید دنبال كند، ولی باز هم كسی به او اجازه استفاده از آزمایشگاهها را نداد. (چند سال بعد، آزمایشگاههای بل تبدیل به مركز تحقیقات در زمینه سینتیسایزرهای كامپیوتری شد!)
وارز در سال ۱۹۳۹، در سخنرانی خود در دانشگاه كالیفرنیای جنوبی گفت:
«هنگامی كه به موسیقی گوش میدهید، آیا لحظاتی وجود ندارند كه تشخیص میدهید دارید به یك پدیده فیزیكی گوش میدهید؟ آیا تا هوایی كه بین ساز و گوش شنونده وجود دارد، مرتعش نشود، موسیقی معنی پیدا میكند؟ آهنگساز برای اینكه بداند حاصل كارش چیست، باید مكانیسم سازها را بشناسد و درباره آكوستیك چیزهای زیادی را بداند. من برای بیان صداهایی كه در نظر دارم، به ابزار كاملاً جدیدی نیاز دارم: به یك ماشین تولیدكننده صدا، نه تكراركننده صداهای قبلی.»
دنیای موسیقی به وارز پشت كرد!
پس از جنگ جهانی دوم، آهنگسازان فرانسوی و آلمانی، تكنولوژیهای جدیدی را كه اغلب در طول جنگ اختراع شده بودند، در موسیقی به كار گرفتند و ناگهان همه به یاد وارز افتادند و او تبدیل به یك آدم مشهور شد! از او خواستند كه در دانشگاههای ییل۲۶، پرینس تون، كلمبیا و سایر دانشگاهها سخنرانی كند. از او دعوت شد كه در مركز تحقیقاتی رادیو تلویزیون فرانسه، یعنی در همان استودیویی كه شائف فر ۲۷ درباره موسیقی كانكریت ۲۸ (محض) تحقیق میكرد، به كار بپردازد.ناگهان وارز ۷۱ ساله مثل بذری كه مدتها در دل خاك پنهان مانده و منتظر قطره آبی باشد، رشد كرد و سر برآورد. تكنولوژی، سرانجام به وارز روی خوش نشان داد و او در محیط جدید به شدت شروع به فعالیت كرد. بسیاری حتی از یاد برده بودند كه او هنوز زنده است.
او در این دوران، اثری را به نام “Deserts” نوشت كه اثری ترساننده، شاهكار و منحصر به فرد درباره عصر اتم بود. شنوندگان، در ابتدای كار، طبق معمول نسبت به كار او موضع خصمانه گرفتند و یك منتقد موسیقی گفت كه باید وارز را روی صندلی الكتریكی نشاند و اعدام كرد!
با این همه، “Deserts” اولین اثر مهم در موسیقی الكترونیك بود و همه، وارز را به عنوان عنصر مهمی در موسیقی به رسمیت شناختند. یكی از روزنامهنگاران، او را چنین توصیف كرد: «گلوله توپی كه صحنه نبرد را از قید صوت آزاد كرد!»سرانجام، وارز دنیایی را پیدا كرد كه یك عمر آرزو داشت در آن زندگی كند و دیدگاههای او درباره موسیقی و صوت، در آن دنبال شوند. حالا دیگر او ابزاری را در دست داشت كه میتوانست به وسیله آنها صداهای مورد نظر خود را كشف كند. مركز موسیقی الكترونیك كلمبیا ـ پرینس تون از او برای همكاری دعوت كرد. آكادمی سلطنتی سوئد، او را به عضویت پذیرفت، جوایز متعددی را برد و به ژاپن رفت تا درباره موسیقی الكترونیك سخنرانی كند. سپس مهمترین مرحله زندگی او فرا رسید. لوكور بوزیه۲۹، معمار مشهور فرانسوی، از سوی شركت فیلیپس دعوت شد تا عمارت كلاه فرنگی فیلیپس را در نمایشگاه جهانی بروكسل كه قرار بود در سال ۱۹۵۸ برگزار شود، بسازد. كوربوزیه تصمیم گرفت این عمارت را تبدیل به یك رویداد چند رسانهای كند. او وارز را كه ۲۵ سال پیش دیده بود به یاد آورد و به او اصرار كرد كه برای این رویداد، موسیقی بسازد. شركت فیلیپس به این پیشنهاد اعتراض كرد و از لوكوربوزیه خواست كه آهنگسازان مشهورتری چون كوپلان ۳۰ یا والتون۳۱ را به كار بگیرد. لوكوربوزیه اعلام كرد كه یا وارز یا هیچ كس! و به این ترتیب بود كه شركت فیلیپس تسلیم شد. لوكوربوزیه به این حد هم قانع نشد و شركت فیلیپس را وادار كرد كه پول خوبی به وارز بپردازد. سپس با وارز تماس گرفت و گفت كه نام اثر “Poem Electronique” خواهد بود و وارز كاملاً آزاد است كه هر چیزی را كه دلش میخواهد بسازد. از نظر وارز، این، هدیهای آسمانی بود!
شركت فیلیپس به وارز پیشنهاد كرد كه از آزمایشگاه شركت در آیندهون۳۲ و همچنین از تكنسینها و مهندسان آنجا استفاده كند. هزینههای مالی به هیچ وجه مسئلهای نبودند. وارز مثل دیوانهها به كار چسبید و هر چه را كه یك عمر آرزو كرده بود، در این اثر ریخت. كارمندان شركت فیلیپس به خون وارز تشنه بودند. لوكوربوزیه از هند برگشت و روی میز مشت كوبید و فریاد زد كه هیچ یك از كارمندان، حق ایجاد مشكل برای وارز را ندارند.
این اثر ۴۸۰ دقیقه و همراه با شعر بود. قرار بود موسیقی از ۴۲۵ بلندگو كه در همه نقاط عمارت كلاه فرنگی نصب شده بودند، شنیده شود. وارز هشت ماه تمام روی این اثر كار كرد. سرانجام، شركت فیلیپس پس از صرف ۲۶۰۰۰۰ دلار هزینه، خواست كه اثر او را بشنود. پس از آنكه وارز، قطعه را نواخت، همه اعضای شركت وحشتزده شدند. در اینجا بود كه بار دیگر لوكوربوزیه به نجات وارز شتافت و اصرار كرد كه همین قطعه باید پخش شود. شركت فیلیپس از وارز خواست كه در مورد اثر خود به آنها حق استفاده انحصاری بدهد. وارز گفت:
«حق انحصاری؟ در موسیقی؟ این چیزی است كه هرگز در مورد من اتفاق نمیافتد!»
شركت فیلیپس دوباره تسلیم شد.
ساختمانی كه لوكوربوزیه ساخت شبیه یك صدف دریایی بر صخرهای نقرهای بود. در داخل عمارت، مدلی از یك اتم از سقف آویزان بود. دیوارها لخت بودند و فقط ۴۲۵ بلندگو در اطراف دیده میشدند. در اتاق پذیرایی، نور ضعیف همراه با موسیقی هراسانگیزی كه از هر سو شنیده میشد، جمعیت را به وحشت میانداخت. نور لامپها دائماً تغییر میكرد و فضای وهمآلودی را پدید میآورد. سر و صدای جغجغهها، سوتها، رعد و برق و زمزمه آدمها همه جا پخش میشد. از دیوارها صدای آدمها بیرون میآمد.
نمایشگاه، یك موفقیت عظیم بینالمللی از كار در آمد! میلیونها تن برای اولین بار اثری از وارز را شنیدند. نسل جدیدی از آهنگسازها به آنجا آمده بودند تا در مقابل نبوغ وارز سر خم كنند. وارز سرانجام از راه رسیده بود!
این اثر گویی ترانه مرگ وارز بود. كمی پس از پیروزی نمایشگاه بروكسل، وارز مبتلا به برونشیت شد و به یكی از دوستانش نوشت:
«برای پنج پروژه بزرگ فكرهایی دارم. برای آخرین بار باید تلاشم را بكنم.»
او در ۶ نوامبر ۱۹۶۵ درگذشت.
فرانك زاپ پا۳۳، چارلی پاركر۳۴، بیتلها و سایرین، از وارز الهام گرفتهاند. وارز، اینك الهامبخش و بُت نسلهای گوناگونی از آهنگسازان و موسیقیدانها شده بود. او پدر موسیقی الكترونیك و از لحاظ تأثیر، همارز دبوسی، موتزارت و بتهوون است، هر چند در كلاسهای موسیقی، كمتر كسی از او یاد میكند. زندگی او غمبار و در عین حال الهامبخش است.
سرانجام دنیای موسیقی در مقابل پشتكار و نبوغ او سر تعظیم فرود آورد!
۱. Herbert Rush
۲. Busoni
۳. Schola Cantorium
۴. Satie
۵. Romain Rolland
۶. Jean - Christophe
۷. Rossolo
۸. Villa - Lobos
۹. Duchamp
۱۰. Cowell
۱۱. Luening
۱۲. Lenin
۱۳. Trotsky
۱۴. Picasso
۱۵. Debussy
۱۶. Greenwich
۱۷. Carlos Salzedo
۱۸. Stravinsky
۱۹. Bartok
۲۰. Schoenberg
۲۱. Leopold Stokowski
۲۲. Carnagie
۲۳. Fernand Quellette
۲۴. Bell
۲۵. Harvey Fletcher
۲۶. Yale
۲۷. Schaeffer
۲۸. Concrete music
۲۹. Le Corbusier
۳۰. Copland
۳۱. Walton
۳۲. Eindhoven
۳۳. Frank Zappa
۳۴. Charlie Parker
بهروز شاهقلی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست