سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا


عروسک ها در نقش فیلسوفان بازی می کنند!


نقدی بر نمایش «اسرارشبانه»به کارگردانی دیترکومل(آلمان)

نمایش «اسرار شبانه» از دو واژه پرمناقشه بشری كه قدمت آن شاید به پیشینه و تاریخ پیدایش انسان در این جهان بازمی‌گردد، سخن می‌گوید. دیتركومل (كارگردان آلمانی) نمایشنامه‌ای را انتخاب كرده است كه هم از عشق می‌گوید و هم از تقدیر. او اگرچه عروسكهای جذاب و دیدنی را وسیله‌ای برای ایجاد صحنه‌های نمایشی و روایت متن به سبكی اكسپرسیونیستی برگزیده است، اما در سبكها و ایده‌های تنگ و ایسمهای محدودیت‌زا، خود را گرفتار نكرده است و از شوخیهای كلامی و تصویری فراوانی در نمایش استفاده كرده است. او همچنین از عروسك‌گردانها انتظاری فراتر از یك عروسك‌گردان بروز داده است و منصفانه اگر قضاوت كنیم، آنها نیز در نقش بازیگر‌ ـ عروسك‌گردان به‌خوبی ظاهر شده‌اند. عروسك‌گردان صحنه هم نوازنده و خواننده است و هم بازیگر. جالب آنكه آن‌چنان عروسك‌گردانها، عروسكها را از سكون به حركت درمی‌آورند كه گویی آنان از قبل جان داشته‌اند و بنا به ضرورت و جبر زمانه سكون و سكوت برگزیده‌اند. عروسك‌گردانها علاوه بر آنكه عروسكها را با چیرگی و مهارت فوق‌العاده حركت می‌دهند به جای آنها نیز سخن می‌گویند. این عروسكها، گاهی با خود، گاهی با یكدیگر و گاهی با گردانندگان خود سخن می‌گویند. ایجاد چنین فضا و دنیای مجازی و باورپذیری این دنیا برای تماشاگر از مهم‌ترین نكات قابل تأم‍ّل نمایش است. این دنیا اگرچه به ظاهر كوچك و محدود خلق می‌شود اما مفاهیم و موجودات مستتر و پراكنده در آن، خود از دنیای بزرگ‌تری سخن می‌گویند و حكایتها و نكته‌ها در پس آن نهفته است. تأویلها و تعابیر گوناگونی از روش و شیوهٔ اجرایی كارگردان را می‌توان ارائه داد. به هر حال نمی‌توان نادیده گرفت كه «كومل» و گروهش از سرزمین فلاسفه بزرگ می‌آیند و این قصهٔ به ظاهر ساده و قابل فهم همگان را بی‌دلیل عروسكان بر صحنه، بازی نمی‌كنند. اگرچه نمایشهای عروسكی از فانتزی و رؤیا بسیار بهره می‌برند‌ ـ و این نمایش نیز از چنین تمهیدی استفاده كرده است‌ ـ اما شیوهٔ اجرای این نمایش پرسشهای مهمی در ذهن تماشاگر ایجاد می‌كند. تماشاگر دقیق و فهیم از خود می‌پرسد كه آیا به راستی دنیای عروسكها، دنیایی غیر واقعی و مجازی است؟ آیا انسانها نمی‌توانند ویژگیهای این دنیای صمیمی و شاد را برای خود برگزینند؟ آیا مخالفت عروسكها با عروسك‌گردانها در برخی موارد، انتقادی كنایه‌آمیز و هشدار‌دهنده نسبت به انسانهای منفعل در این جهان نیست؟ آیا نمی‌توان دنیای عروسكها را جایگزین دنیای عروسك‌گردانها كرد؟ آیا با قطع و یقین می‌توان گفت كه دنیای عروسكها، دنیای فانتزی، رؤیا و خیال است و در واقعیت امر، وجود خارجی ندارد؟ و...
این نگاه انتقادی از شیوهٔ اجرایی و تحلیل درست كارگردان به تماشاگر منتقل می‌شود. از سوی دیگر، شاید انتخاب تكنیك نمایش عروسكی، می‌خواهد این ایده را مطرح كند كه دنیای عروسكها‌ ـ بخوانید دنیای كودكان‌ ـ دنیای زیباتر و قابل تأمل‌تری است. دنیایی كه فعال یا غیر فعال بودن موجودات‌اش، قهر و آشتیهایش، شادیها و غمهایش و به طور كلی وجود یا عدم وجود چیزی از عشق نشئت می‌گیرد. «پرومینا» (نانوا) برای عشق به ك‍ُلمبینا كار می‌كند و وقتی او را از دست می‌دهد، شادی و توانایی از وجودش رخت برمی‌بندد و غم و فترت وجودش را پر می‌كند. اما دنیای كودكان و یا دنیای عروسكها دنیای جزمی وغیر قابل انعطافی نیست. پرومینا پس از مدتی كوتاه به كلمبینا می‌رسد و شادی و عشق دوباره به دنیای او بازمی‌گردد. به عبارتی رسیدن پرومینا و كلمبینا به یكدیگر و آغاز زندگی و حیاتی پر از شادی تأكیدی است بر این موضوع كه عشق واقعی، شادی و جاودانگی با خود می‌آورد. بنابراین این نمایش می‌تواند مانیفستی سیاسی در دنیای امروز تلقی شود. مانیفستی كه مناسبات و رفتارهای بشری را زیر سؤال می‌برد. نسبت به جایگزینی نفرت و جنگ در برابر عشق و دوستی هشدار می‌دهد و شاید به كنایه بیان می‌كند كه عروسكها ـ به‌ ظاهر بی‌جان‌ ـ بهتر از ما انسانها می‌اندیشند و عمل می‌كنند. نكتهٔ دیگری كه درباره این نمایش جذاب و موزیكال باید گفت این است كه تعامل و تقابل پیچیده میان عروسك‌گردانها با یكدیگر (انسان با انسان)، عروسك‌گردانها و عروسكها (انسان با عروسك) و عروسكها با یكدیگر سبب‌ساز پیدایش نگاهی تازه برای تماشاگر می‌شود. آن‌قدر این تعاملها زیبا و قابل باور صورت می‌گیرد كه در بسیاری از صحنه‌های نمایش دیگر نمی‌توان میان عروسك و عروسك‌گردان تفاوتی قائل شد. به عبارتی تماشاگر آرام آرام صورت نمایش را فراموش می‌كند و به سیرت نمایش می‌نگرد. دیگر تماشاگر احساس نمی‌كند دنیای این نمایش دنیایی فانتزی است. گاهی این خط و مرزهای دنیای واقعی و فانتزی شكسته می‌شود و تماشاگر درمی‌ماند كه به راستی كدام دنیا، دنیای واقعی است كدام موقعیت، فانتزی و رؤیاست. (به یاد آورید صحنه‌ای را كه پرومینا، سیگار عروسك‌گردان خود را از روی لبش برمی‌دارد و به داخل تنور می‌اندازد!)
البته تماشاگر تلاش زیادی هم به خرج نمی‌دهد تا تفكیكی میان فانتزی و دنیای واقعی صورت دهد. او دوست دارد گاهی اوقات دنیای فانتزی را همان دنیای واقعی تصور كند و بر عملكرد و اندیشه و رفتار انسان در دنیای واقعی انتقاد كند و مقابل آن علامت سؤالی بزرگ قرار دهد. اگرچه می‌توان در مورد این نمایش بیشتر گفت و نوشت و موضوعهایی چون نماداندیشی در نمایش، عشق شرقی، عشق غربی، متن و فرامتن و... را نیز مورد بررسی قرار داد.
اما این نوشتار را با این سخن به پایان می‌بریم و آن اینكه كومل البته ایده‌ها و مفاهیم زیبایی را در نمایش اسرار شبانه مطرح كرده است اما آنچه قابل تحسین است آن است كه او و گروهش پیش و بیش از هر چیز به اجرایی جذاب و سرگرم‌كننده اندیشیده‌اند و در این میان پیامهای خود را به‌خوبی انتقال داده‌اند. به عبارتی آنها به چگونه گفتن بیشتر توجه كرده‌اند و در این میان در انتقال پیام خود به تماشاگر نیز به‌طور شگرفی توفیق یافته‌اند.
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر