شنبه, ۱۷ آذر, ۱۴۰۳ / 7 December, 2024
مجله ویستا

دارفور؛ از نزاع قبایل تا جدال قدرت ها


دارفور؛ از نزاع قبایل تا جدال قدرت ها
بحران دارفور از جمله مسائلی است که چندی است جنبه بین المللی یافته و در کانون توجهات تحلیلگران امور آفریقا قرار گرفته است. سودان اصولاً کشوری بحران خیز است و بروز بحران در این کشور مسئله جدیدی نیست اما بحران دارفور در میان بحران های پیشین ابعاد بین المللی تری یافته است و از یک منازعه قومی قبیله ای به بحرانی حاد و بین المللی تبدیل شده تا جایی که اخیراً دادگاه بین المللی لاهه دستور دستگیری عمرالبشیر رئیس جمهور کشور سودان را داد و مجامع غربی نیز بحران اخیر را به عنوان نقض حقوق بشرو نسل کشی تلقی می کنند ولی دولت سودان این بحران را جنگ بر سر منابعی چون نفت و گاز می داند و این درحالی است که کارشناسان مسائل استراتژیک نیز معتقدند مجموعه ای از عوامل موجب بروز بحران به شکل عام آن گردیده است.
● آغاز بحران
نقطه آغاز بحران در سال ۲۰۰۳ است.در سال ۲۰۰۳ جنبش آزادیبخش ملی سودان- که شاخه نظامی است و شاخه سیاسی آن حزب عدالت و مساوات نام دارد -با شعار احقاق حقوق نادیده انگاشته شده مردم منطقه دارفور به مؤسسات و نهادهای دولتی حمله کردند و خواستار توجه جدی دولت به رفع مشکلات خود شدند.
در میان معترضانی که برای استیفای حقوق فراموش شده مردم منطقه دارفور علیه حکومت مرکزی به پا خاسته بودند می توان سه طیف را نام برد:
ا) گروه های مسلح (جنبش آزادیبخش سودان )
۲) تکنوکرات ها و نخبگان دانش آموخته غرب
۳) شخصیت ها و جناح های سیاسی(جنبش عدالت و مساوات)
تهاجم طیف متحد فوق الذکر به دستگاه های دولتی هرچند در ابتدا با مذاکرات و ریش سفیدی هایی رو به کاهش نهاد اما ورود ارتش به بحران بر وخامت اوضاع افزود و ناامیدی از حل بحران زمانی شکل جدی تری به خود گرفت که گروهی میلیشایی موسوم به لشکر «جنجاوید»علیه معترضین وارد عرصه شد. هدف اصلی و مطالبات این دو جنبش دفاع از امنیت منطقه و توسعه و پیشرفت بود و دولت را متهم می کردند که در توزیع قدرت توجهی به آفریقایی تبارها و اهالی دارفور ندارد.
ریشه های اصلی بحران دارفور
صرف نظر از آنچه روی داده است سلسله عوامل ذیل را می توان به عنوان ریشه های اصلی بروز بحران دارفور برشمرد:
الف) ریشه های داخلی
۱) تنوع قومیتی:
نزدیک به ۱۰۰قبیله دراستان دارفور وجود داردکه در این میان قبایلی چون زغاوه و مسالیت از همه قویترند و اکنون نیز در بطن بحران وارد شده اند. هرچند وجود اختلاف میان قبایل مسئله جدیدی نیست و پیشتر نیز این اختلافات وجود داشت اما با ریش سفیدی بزرگان قبایل این اختلافات فروکش می کرد لیکن در بحران اخیر این اتفاق نیفتاده است.ریشه اختلاف قبایل به دلیل ماهیت صنفی آنان که بیشتر گله داری است بر سر چراگاه ها می باشد و از آنجایی که اعراب منطقه دارفور بیشتر به دامداری اشتغال دارند در نتیجه زمینه برای بروز اختلاف میان آنان و آفریقایی تبار ها که عموماً کشاورز هستند،همواره وجود داشته است.
۲-) حذف شدگان سیاسی
دومین عامل بروز بحران، کنار نهادن برخی چهره های شاخص سیاسی از قدرت و به حاشیه راندن آنها از سوی دولت عمر البشیر است.عمر البشیر که خود در پی کودتا علیه صادق المهدی بر سرکارآمد با این اقدام خود عملاً دولتی را ساقط کرد که به شکل سنتی ریشه در منطقه دارفور داشت. ساقط کردن دولت المهدی و یا کنار گذاشتن افرادی چون حسن الترابی که جزو مؤتلفین اولیه البشیر بودند به تدریج باعث شکاف هایی در میان آن دسته از احزاب و شخصیت هایی شد که در دارفور از قدرت و نفوذ فراوانی برخوردار بودند .حزب عدالت و مساوات و نیز جبهه ملی قومی اسلامی از جمله این احزاب می باشند.این احزاب و گروه های سیاسی که پایگاه سنتی به رهبری دکترحسن ترابی در منطقه دارند به شکل اپوزیسیون علیه دولت عمل می کنند و در کل می توان گفت نقش اصلی در بین المللی کردن بحران بر عهده ناراضیان و حذف شدگان سیاسی و روشنفکران است.
● عوامل منطقه ای بروز بحران
۱) اختلاف های مرزی با همسایگان
در قاره آفریقا،سودان پس از الجزایر و با دارابودن ۲‎/۵۰۵‎/۸۱۵ کیلومترمربع وسعت ؛بزرگترین کشور قاره آفریقاست و با ده کشورآفریقایی هم مرز است. وسعت زیاد و تعدد همسایگانی که هریک شرایط جغرافیایی و گرایش سیاسی خاص خود را دارند،ازعوامل خارجی مهم و بحران زا قلمداد می شود که نمونه عینی آن در اختلاف مصر و سودان بر سر نیل که به امنیت مصر گره خورده است و نیز مثلث حلایب می توان اشاره کرد.
۲)اختلاف ایدئولوژیک
نظام حاکم بر سودان ،نظامی ایدئولوژیک است. نظامی اسلام گرا از نوع سودان که برای همسایگان سکولار و لاییک به عنوان مروج یک دیدگاه ایدئولوژیک و مذهبی غیر قابل تحمل است .سودان از نظر ایدئولوژی کشوری تأثیرگذار است و دامنه تأثیر آن گاه تا پاکستان، ترکیه و افغانستان نیز گسترش یافته است و دراین میان دارفور اهمیتی دوچندان می یابد زیرا از نظر همسایگان بخصوص لیبی و آفریقای مرکزی و سایر کشورهایی که مسیحیت در آن فعال است نقش سیاسی ایفا می کند، این منطقه پایگاه توسعه تصوف و نیزاسلام سیاسی تلقی می شود و همین موضوع سبب می شود که همسایگان و دول مجاور برای جلوگیری از توسعه ایدئولوژیک سودان با تحریک قبایل و یا اقدامات سیاسی بر پیچیدگی های اوضاع دارفور بیفزایند.
۳) بعد بین المللی
سودان از حامیان جنبش های آزادیبخش، مخالفان سیاست های امپریالیستی و نیز روند به اصطلاح صلح خاورمیانه است و این مسئله خود در تلاش غرب و کشورهای متحد برای بحرانی کردن این کشور مؤثر است.بنابر این اراده حاکم بر عرصه سیاست بین الملل تلاش داردبا تضعیف سودان خطر گسترش اسلام گرایی در منطقه و جهان را از میان برده و با تحریک اختلافات قومی وتهدید تمامیت ارضی و ادعا نسبت به ذخایر این کشور مانع از این امر شود. برای نمونه می توان به ادعای مصر و کنیا و سهم خواهی از منطقه نفت خیز حلایب که در واقع به سودان تعلق دارد اشاره کرد و یا منازعات چاد با سودان که به دلیل تأثیر دارفور بر تحولات سیاسی چاد -رؤسای جمهور چاد همچون«ادریس دبی» و یا «حسن هابره» ریشه دارفوری دارند-صورت می گیرد و همچنین تابعیت مضاعف قبایلی چون زغاوه در حدود مرزی سودان و چاد از جمله عواملی هستند که در راستای تهدید تمامیت ارضی سودان از سوی قدرت ها دستمایه بروز بحران می شوند.از سوی دیگر نباید از نقش اسرائیل در بروز بحران دارفور غفلت کرد زیرا رژیم صهیونیستی از همراهی سودان با مخالفان طرح سازش، ناخشنود است به همین دلیل با همکاری همه جانبه با رقبای منطقه ای سودان همچون اتیوپی،کنیا و زئیر و نیز حمایت مادی و معنوی از مخالفان دولت سودان در پی تضعیف حکومت سودان است.
● نقش سازمان های بین المللی در بروز بحران
سازمان های بین المللی از جمله عوامل تأثیر گذار در بروز بحران در دارفور می باشند.برای مثال سازمان ملل در دوره کوفی عنان و بان کی مون تلاش کرد تا بحران دارفور جنبه داخلی داشته باشد اما در نهایت با تسلیم شدن در برابر فشار ایالات متحده و غرب مجبور شد این بحران را بحرانی بین المللی قلمداد کنند و آن را به عنوان نسل کشی معرفی کند. قراین نشان می دهد که اگرچه بحران دارفور با کشمکش قبایل و جناح های سیاسی داخل شروع شد. اما اکنون میدان حضور و نفوذ عوامل منطقه ای، قدرت های فرامنطقه ای است که یکی از مهمترین هدف آنان نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری و تلاش مخالفان برای نشان دادن تضعیف مدیریت البشیر در سطح داخلی و خارجی است.
سید نعمت الله قادری
سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در سودا
منبع : روزنامه ایران