پنجشنبه, ۱۵ آذر, ۱۴۰۳ / 5 December, 2024
مجله ویستا


نوروز: تلاقی زمان مقدس با زمان نامقدس


نوروز: تلاقی زمان مقدس با  زمان نامقدس
نوروز، جشنی کهن یا بن‌مایه‌های اسطوره‌ای که از دیر باز در سرزمین ایران با آیین‌ها و انگاره‌های نمادینی همراه بوده است و امروز نیز دارای جایگاهی ویژه در بین اعیاد و مراسم مذهبی این سرزمین می‌باشد.
هنوز به گاهِ بهار، ایرانیان همانند نیاکان آریاییشان سعی در برگزاری هرچه باشکوه‌تر این بزرگ جشن آیینی دارند، جشنی که سرشار از اسطوره‌های کهن و آیین‌های نیک آریایی است.
نوروز قرنهای درازی است که بر همه‌ی جشن‌های جهان فخر می‌فروشد. از آن رو که یک قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی- سیاسی نیست؛ جشن جهان است و روز شادمانی زمین، آسمان، آفتاب و زمان.
نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطره‌ی خویشاوندی انسان با طبیعت.
زمان در دید انسان امروزی تغییر سریع دیودهای نوری است که حرکتی بی‌وقفه به سمت آینده‌ای نامعلوم دارد، اما زمان در نگاه انسان بدوی اسطوره‌ای نگر کاملاً دوار می‌باشد.«شلینگ» در مورد زمان اسطوره‌ای می‌گوید: «این زمان ماقبل تاریخی، تقسیم پذیر است. یعنی زمانی است که همواره عین خود است، به طوری که هر مدتی که بخواهیم بدان نسبت بدهیم، باید آن را همچون لحظه‌ای به حساب آورد.»
آغاز زمان برای انسان‌های کهن عین پایان است، زیرا از تسلسل زمان‌های گوناگون تشکیل نشده است، به قول لایب نیتس:«زمان مملو از گذشته و آبستن آینده است.» زمان اساطیری زمانی ازلی است و زمان آغاز همه وقایع مهم است. ولی چون بنای دنیای کهن و هر چه در آن است بستگی به آیین دارد، از این رو مراسم آیینی، زمان اساطیری را در هر دم و هر لحظه باز می‌آفریند و آن را به گردش وا می‌دارد و وقایع ازلی از نو تجدید می‌شوند.
بنا به گفته‌ی پروپیس: «انسان بدوی نه فقط تکرار می‌کند، بلکه حرکت اولین را به تصور می‌آورد. انسان کهن سعی در بازسازی و آفرینش زمان آغازین دارد و خود را در هر لحظه، نقطه‌ای از دایره زمان می‌داند که تمام افعالش کاملاً مشخص است، زیرا زمان آغازی است. آفریینده و آن چه را که امروز اتفاق می‌افتد، خود- خودِ مثالی یا نمونه آغازین خود- به وجود آورده است و این بازآفرینی ناشی از نیروی بنیادین اساطیر است».
زمان اساطیری بر خلاف زمان علمی و منطقی که به صورت مدتی متجانس و کمّی قابل انطباق به اعداد جلوه می‌کند، زمانی است، مملو از خصایص و کیفیات گوناگون و در هر لحظه زمانی به سبب رویداد فلان حادثه آیینی، یا واقعه دینی، کیفیتی خاص و مرموز می‌پذیرد، که آن لحظه به خصوص را از لحظات دیگر متمایز می‌کند. داریوش شایگان، زمان را در ادیان سنتی جهان به پنج نوع تقسیم می‌کند که اولین شکل آن، به صورت زمان اساطیری اقوام بدوی است که دایره‌ای است بسته و به «اکنون ابدی» ظاهر می‌شود، که زیباترین نوع این تجلی زمان را در آیین‌های نوروز می‌توان دید.
مهرداد بهار نیز با نگاهی اسطوره شناختی متأثر از میرچا الیاده، بنیان‌ها و آیین‌‌های نوروز را تحلیل می‌کند. مهرداد بهار می‌نویسد: «زمان در دیدگاه انسان‌های کهن به دو گونه مقدس و نامقدس بخش می‌شد. زمان مقدس آن بود که صرف امور مقدس ایمانی می‌گشت و زمان نامقدس آن بود که در گذران امور عادی زندگی به کار می‌رفت.
اما زمان مقدس یا صرف شعایر ایمانی می‌شد و یا با تکرار بعضی اعمال که در نمونه کهن اسطوره‌ای وجود داشت، انسان کهن را مجبور به بازسازی آن وقایع گذشته می‌کرد، که توسط خدایان در آغاز خلقت انجام یافته است».
میرچا الیاده در کتاب «مقدس و نامقدس»، به تحلیل زمان، مکان و طبیعت مقدس و نامقدس از دیدگاه انسان کهن می‌پردازد و در مورد زمان می‌نویسد: «برای انسان مذهبی، فرهنگ‌های باستانی جهان هر ساله تجدید می‌شود، به دیگر سخن با هر سال نو جهان تقدس بنیادی را باز می‌یابد. این تقدس همان است که به هنگام بیرون آمدن از دستان آفریدگار داشته است. این حیات کیهانی به شکل جریان دایره‌واری تصور شده است، که این جریان دایره‌وار با سال مشخص می‌شده است. سال دایره بسته‌ای بوده است و آغاز و پایانی دارد، لیکن این ویژگی را نیز داشته که می‌تواند به شکل سال نو باز زاده شود.»
با هر سال جدید زمانی ناب و مقدس به وجود می‌آمده و این زایش دوباره نوید دهنده سالی نو و آفرینش دوباره جهان است.
از آن جایی که سال نو، تجدید زمان نخستین در لحظه‌ی آفرینش است، به همین علت موقعیتی برای تطهیر و پالایش، برای ترک گناهان، طرد شیطان یا صرفاً برای قربانی است؛ چون سال نو صرفاً فاصله معین دنیوی نیست. که به پایان برسد و فاصله دیگری آغاز شود، چنان که انسان امروزی می‌اندیشد.
سال نو نیز موضوعی است که سال گذشته و زمان گذشته را منسوخ می‌کند و در حقیقت، این معنای تطهیرات آیینی است که چیزی بیش از یک تطهیر صرف و محض است. گناهان و تقصیرات فرد و جامعه به طور کلی بخشوده می‌شده، گویی چون آتش پاک می‌گردد.
نوروز روزی را که گواه بر آفرینش جهان و انسان بوده به یادها می‌آورد. در نوروز بوده که تجدید آفرینش چنان که ابوریحان بیرونی بیان می‌دارد، کامل شده است. فردوسی در شاهنامه که روایتی است از اساطیر کهن، روز نوروز را به زمان جمشید که نمونه نخستین انسان و نخستین شهریار است نسبت می‌دهد.
جهان انجمن شد بر تخت اوی
فرومانده از فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
به آسوده از رنج تن، دل زکین
بزرگان بشادی بیاراستند
می وجام و رامشگران خواستند
چنینن روز فرخ از آن روزگار
بمانده ازآن خسروان یادگار
و به خاطر همین پیوند نوروز با پادشاهی بوده است که هر ساله در پنج روز پیش از آغاز سال نو، پادشاهان و اربابان، شخصی را به نام "میرنوروزی" به حکومتی موقت وادار می‌کردند. چون که در این پنج روز- پنجه دزدیده - آخر سال نظام کیهانی آفرینش نخستین دچار آشفتگی و تباهی می‌گردیده.
زمان، انسان و جامعه و کیهان را فرسوده کرده بود و این زمان ویرانگر زمان نا‌‌مقدس بوده یا دقیقاً بگوییم: طول زمان.
این زمان باید برای تجدید لحظه‌ی افسانه‌ای که در آن جهان به وجود آمده و در زمان ناب و نیرومند و مقدس غرق شده، منسوخ شود.
زمان گذشته نامقدس بر اثر آیین‌هایی که به نوعی بر پایان جهان دلالت دارد، کامل گردیده بود. خاموش شدن آتش‌ها، بازگشت ارواح مرده، آشفتگی اجتماعی نمونه‌وار یا عیاشی و هرزگی، اجازه شهوت رانی، میگساری و... نماد سیر قهقرایی این کیهان در هیولا بوده و معنای این آیین‌ها این است که تمام گناهان سال و هر چیزی که زمان، کثیف و فرسوده کرده به معنای طبیعی و دقیق کلمه نابود شده است.
با شرکت نمادین در این نابودی و بازآفرینی جهان، انسان نیز باز آفریده می‌شد؛ چون زندگی جدیدی را آغاز می‌کرد و با هر سال نو، انسان آزادی بیشتری احساس می‌کرده. چون از بار گناهان رها شده بود، اما آیین‌های وابسته جشن نوروزی که قبل از آغاز روز سال نو برگزار می‌شده و تا روز سیزدهم نوروز ادامه می‌یافته، همه مؤید همین نگاه اسطوره‌ای به زمان است که مهرداد بهار و عبدالحسین زرین‌کوب با چنین نگاهی به تحلیل آیین‌های نوروزی پرداختند. آیین‌هایی همانند: چهارشنبه سوری، میرنوروزی، روزهای برات، هفت سین، سیزده‌بدر، حاجی فیروز، تخم مرغ‌های رنگی و… که در این مجال به بررسی بعضی از تحلیل‌ها می‌پردازیم:
آیین‌های آغاز سال نیز معمولاً با تکراری از آشفتگی و سپس نظم نخستین جهان همراه است. معمولاً قبل از آغاز سال باید آتش‌ها کشته شود و نظم و قانون در خانه‌ها و شهرها از میانه برخیزد. نیز پدید آمدن مراسم بازگشت مردگان که به صورت ظاهر شدن افرادی با صورتک‌های سیاه در کوچه و خیابان جلوه می‌کنند، خود‌نمایی برای از میان رفتن نظم و قانون و مرزهای هستی و نیستی است.
هنوز هم در ایران امروز همانند ایران باستان به هنگام نوروز پاکیزه ساختن خانه که آن را خانه تکانی می‌نامیم، عمومیت دارد. هنوز هم در شب پیش از عید گرمابه‌ها و آرایشگاه‌ها پر از مشتری است، تا در آغاز سال مطهر باشند. افروختن شمع تازه بر سفره‌ی عید با روشن کردن چراغ، بازمانده‌ی آیین افروختن آتش نو است. خواندن قرآن یا دیگر کتاب‌های دینی در مراسم تحویل سال، می‌توانست سبب آن شود تا دیوان و شیاطین از محیط خانه و شهر بیرون رانده شوند و درست به هنگام تحویل سال از خداوند، بخشایش گناهان را خواستن به معنای ترک گذشته و آغاز حیاتی نو است.
از سنت راه افتادن دسته‌ها با صورتک‌های سیاه، آن چه در ایران باز مانده است؛ مراسم حاجی فیروز است، با صورت‌هایی که به عمد سیاه گشته است. ارتباط نوروز و مردگان را هنوز هم مردم ما با دیدار پیش از عید از گور مردگانشان و افروختن چراغ بر گورها و مراسم اذان بر بام‌ها برای فروهرها (روح نیاکانشان) مردگانشان، می‌توان دریافت. هنوز در برخی از نقاط ایران پنج شنبه‌ی آخر سال خوراکی و نوشیدنی خیرات می‌کنند، با این نیت که مردگانشان هم به خانه بر می‌گردند، از آن خوراکی‌ها بخورند، این آیین هنوز در نزد لرها در لرستان و شمال خوزستان بر پا می‌شود و نام آن علفه یا عرفه است.
از آیین‌های دیگر که مربوط به درهم ریختن نظم اجتماعی است و در میان اقوام بسیاری عمومیت داشته، جابجا شدن ارباب و بنده با یکدیگر است که نشانه‌های کهن آن را از عهد تمدن بابل در دست داریم؛ این آیین در زمان ما به میر نوروزی معروف است. میر نوروزی حکومتی پنج روزه دارد و بنا بر آیین به هنگام نوروز، امیر یا حاکم محل بر حسب ظاهر از امیری خلع می‌شد و بر جای وی حاکمی موقت می‌نشاندند و این شخص در طی چند روز حکومتی صوری می‌کرد و به عزل و نصب و توقیف و حبس و جریمه می‌پرداخت و سپس حکومت پنج روزه‌اش به سر می‌رسید و حاکم اصلی بر جای خویش بر می‌گشت و میر نوروزی را در پایان مراسم با کلنگ و خنده –که جنبه‌ی نمایشی داشت- از شهر خارج می‌کردند.
سخن در پرده می‌گوییم، چو گل از پرده بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست، حکم میر نوروزی
(حافظ)
چرا نوروز دوازده روز است و سبب وجودی سیزدهم عید چیست؟ به خاطر تأثیر نجوم بین‌النهرینی، اساطیر نجومی در ایران شکل می‌گیرد که بنا بر آن هر یک از برج‌های دوازده‌گانه حاکم است. هزار سال بر جهان حکومت خواهد کرد. بدین روی عمر جهان دوازده هزار سال است و در پایان دوازده هزار سال، آسمان و زمین در هم خواهد شد و دوباره آشفتگی آغازین باز خواهد گشت. جشن‌های دوازده روزه‌ی آغاز سال نیز با این سال دوازده ماهه و دوره‌ی دوازده هزار ساله‌ی عمر جهان مربوط است. انسان آن چه در این دوازده روز پیش می‌آمد. سرنوشت سال خود می‌انگاشت، از پیش از نوروز انواع دانه‌ها را می‌کاشتند و هر دانه‌ای که در طی این دوازده روز بهتر رشد می‌کرد، آن دانه را برای کاشت آن سال به کار می‌بردند و گمان می‌کردند، اگر روزی از روزهای نوروزی به اندوه بگذرد، همه‌ی سال به اندوه خواهد گذشت. پس دوازده روز آغاز سال نماد و مظهر تمام سال بود و همان طور که آشفتگی پس از دوازده هزار سال بر می‌گشت، روز سیزدهم نمادی از این آشفتگی پایانی بود، که در این روز کار کردن و نظم عمومی را رعایت کردن نیز از میان بر می‌خواست و حتی شادی‌ها و رعایت نکردن قوانین اخلاقی برای یک روز باز می‌گشت. پس نحسی سیزدهم عید نشان فرو ریختن واپسین جهان و نظام آن بود. بسیاری از محققین بر این باورند که جشن نوروزی دارای اصالت آریایی نیست، بلکه از آیین‌های جشن بابلی به نام «زاگموگ» مأخوذ است، اما بدون شک می‌توان ادعا کرد که بسیاری از آیین‌ها و باورهای محلی اقوام ایرانی در این جشن تأثیری شگرف گذاشته است، که باعث شده این جشن را بسیار شاد گرداند. چرا که در دنیای آریایی، شادی نعمت فوق‌العاده‌ای محسوب می‌شود و در کتیبه‌های داریوش آن را به اندازه‌ی آفرینش دنیا، برای انسان مهم می‌شمارد. آیین زرتشت، شادی را الزام می‌کند و هر گونه اندوه و روزه‌داری و ریاضت را اهریمنی می‌خوانند و نیز رنگ شاد‌خواری را در یک عیدی که سنبل باز گشت به یک دنیای انیریست، البته قابل فهم نشان می‌دهد.
این بزرگ جشن آیینی حتی زمانی که با فرهنگ اسلامی آمیخته شد، بسیاری از بزرگان دینی را بر آن داشت که با این جشن کهن برخوردی دیگر گونه داشته باشند.
حتی در روزگار صفویه، یک سال نوروز و عاشورا در یک روز افتاده بود و پادشاه صفوی، آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز.
میان تیتر:
هنوز هم در ایران امروز همانند ایران باستان به هنگام نوروز پاکیزه ساختن خانه که آن را خانه‌تکانی می‌نامیم، عمومیت دارد. هنوز هم در شب پیش از عید، گرمابه‌ها و آرایشگاه‌ها پر از مشتری است؛ تا در آغاز سال مطهر باشند. افروختن شمع تازه بر سفره‌ی عید با روشن کردن چراغ، بازمانده‌ی آیین افروختن آتش نو است. خواندن قرآن یا دیگر کتاب‌های دینی در مراسم تحویل سال، می‌توانست سبب آن شود تا دیوان و شیاطین از محیط خانه و شهر بیرون رانده شوند و درست به هنگام تحویل سال از خداوند، بخشایش گناهان را خواستن به معنای ترک گذشته و آغاز حیاتی نو است.
مجید نصرابادی
منابع:
۱- جستاری چند در فرهنگ ایران، مهرداد بهار، تهران: فکر روز، چ اول۷۳.ص۲۰۹-۲۲۳
۲- مقدس و نامقدس، میرچاالیاده، م: نصرالله زنگوئی، تهران:سروش، چ اول۷۵، ص۶۵-۵۵
۳- نقش بر آب، عبدالحسین زرین کوب، تهران: سخن، چ سوم۷۴، ص۴۵۲-۴۷۳
۴- بت‌های ذهنی و خاطره ازلی، داریوش شایگان، تهران: امیرکبیر، چ دوم۷۱، ص۱۴۴-۱۴۰
۵- نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار، آرتورکریستن سن، م: احمد تفضلی و ژاله آموزگار،ج دوم، تهران: نشر نو، چ اول۶۸، ص۴۹۹-۴۷۱
۶-کویر، علی شریعتی، فصل نوروز
۷-کیهان فرهنگی، سال سیزدهم شماره۱۳۱-۱۳۰، مهرداد مولایی، ص۴۷-۴۶
۸- فرهنگ معین، ذیل واژه‌ی نوروز.