سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
بنیانگذاران عقاید وهابیت
مؤسس و بنیانگذار مسلك وهابیت «محمد بن عبدالوهاب»از علمای «نجد» بودكه در قرن دوازدهم هجری میزیست. (شرح حال او بعدا ذكر خواهد شد). ولی باید بدانیم كه وی، مبتكر و به وجود آورنده عقائد وهابیان نبود، بلكهقرنها قبل از او این عقائد یا قسمتی از آنها توسط بعضی از علمای حنبلی اظهارشده ولی به صورت مسلك جدید درنیامده بود. اینك به بعضی از كسانی كه قرنهاقبل از «محمد بن عبدالوهاب» این عقائد را اظهار داشتهاند، اشاره میكنیم از [آن] جمله :
۱ - «حسن بن علی بربهاری» در قرن چهارم عالم معروف حنبلی «ابو محمد، حسنبن علی بن خلف بربهاری» قسمتی از این عقائد را اظهار داشت. وی در عصر خود،شیخ و پیشوای حنبلیها بود كه به سال ۲۳۳ در بغداد متولد شد و در آنجا نشو ونما كرد و از دوران تحصیل و اساتید وی اطلاعی در دست نیست. او عالم كجاندیش وكینهتوز بود و سخنان منكر و ناشناخته زیادی میگفت او بود كه برای اولین بارزیارت قبور را منع كرد و نوحهگری و مرثیهخوانی بر امام حسین(علیه السلام) و زیارت اورا قدغن ساخت و به كشتن نوحهخوانان دستور داد. از جمله این كه نوحهگری بودبه نام خلب كه در كار خود ماهر بود و صدای خوبی داشت و قصیدهای را كه با اینبیتشروع میشود:
●ایها العینان فیضا و استهلا لا تغیضا
در رثای امام حسین(علیه السلام) میخواند. تنوحی مولف كتاب « نشوار المحاضره » میگوید: آن را در خانه یكی از روسا شنیدیم. در آن موقع حنابله در بغداد نفوذ زیادی داشتند و از ترس آنهاكسی جرات نوحهگری و روضهخوانی بر امام حسین(علیه السلام) را نداشت مگر این كه در نهان یا در پناه قدرت سلطان باشد نوحه هم جز مرثیههای حسین(علیه السلام) و اهل بیت نبود وهیچ تعرضی به سلف نمیشد با وجود این، بربهاری از این امر آگاه شد دستور داد نوحهگر را پیدا كنند و او را به قتل برسانند. در آن موقع حنابله در بغداد مكرر به فتنهانگیزی و اذیت و آزار مردم میپرداختند. آنها در بغداد مسجدی بناكردند كه مركز فتنه و فساد بود به همین جهت مردم آن را مسجد ضرار نامیدند(آن را به مسجد ضراری كه پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم )آن را خراب كرد، مانند كردند) و به «علی بن عیسی» وزیر شكایت كردند و او دستور ویران كردن آنجا را داد (۱) .
او دارای آراء مخصوصی بود و هركس با آراء و عقائد او مخالفت میورزید، شدتعمل به خرج میداد و یاران خود را وادار میكرد كه با خشونتبا مردم رفتاركنند، خانههای مردم را غارت نمایند و مزاحم كارهای مردم باشند و هركسسخنانشان را نپذیرد او را بترسانند. یكی از موارد آن، داستان حمله آنها به«محمد بن جریر طبری» مورخ معروف است.
گویند: طبری در سفر دوم از طبرستان به بغداد در یك روز جمعه در مسجد جامع،حنبلیها نظر او را درباره «احمد بن حنبل» و نیز حدیث نشستن خدا بر رویعرش، پرسیدند.پاسخ داد كه مخالف «احمد بن حنبل» به حساب نمیآید. حنبلیها گفتند علماء دراختلافات او را به حساب آوردهاند، طبری جواب داد كه من نه خود او را دیدهامكه از وی روایتی شده باشد و نه با یكی از اصحاب او كه مورد اعتماد باشد، برخودهام. و اما حدیث جلوس خداوند بر عرش، امری محال است.
حنبلیها و اصحاب حدیث چون این سخن از طبری شنیدند به او حمله بردند ودواتهای خود را به طرف وی پرتاب كردند، او ناگزیر به خانه خود پناه برد،حنبلیها كه تعدادشان به هزاران تن میرسید، خانهاش را سنگباران كردند بهطوریكه در جلو خانه او تل بزرگی از سنگ پدید آمد. «نازوك» رئیس شرطه بغداد، باهزاران سپاهی در رسید و طبری را از شر حنابله رها كرد و یك روز تمام در آنجاماند و دستور داد سنگها را از خانه او دور كردند (۲) .
نویسندگان حنبلی مانند «ابن كثیر و ابن عماد» درباره «بربهاری» مطالب مبالغهآمیزی نوشتهاند از جمله ابن كثیر نوشته: بربهاری در نزد عموم مردم احترام زیادی داشت روزی بالای منبر در حال موعظه، عطسه كرد، تمام حاضرین او را «تشمیت» گفتند. یعنی جمله «یرحمكالله» را بر زبان جاری ساختند، صدای اهل مجلس به كوچه و بازار رسید هركس شنید او نیز گفت و این امر تا آنجا وسعتیافت كه اهل بغداد، جمله یرحمكالله را بر زبان راندند، فریاد یرحمكالله مردمبه قصر خلیفه رسید، این امر بر خلیفه گران آمد، جمعی نیز سعایت كردند، درنتیجه در صدد دستگیری وی بر آمدند و او متواری شد و پس از یك ماه در گذشت (۳) .
اما حقیقت این است كه علت عمدهای كه باعثشد خلیفه حكم دستگیری او را صادركرد، مطالبی بود كه برخلاف عقیده مردم اطهار میداشت.
غرض، خلیفه به وزیر خود «ابی علی بن مقله» دستور داد او را دستگیر سازد تافتنهها بخوابد و اوضاع آرام گیرد. «بربهاری» خود را مخفی كرد (۴) . تا این كه با جمعی از یارانش دستگیر و به بصره تبعید گردید (۵) . سپس بر بهاری در زمانراضی(۳۲۲ه) به سال ۳۲۳ با یاران خود به بغداد برگشت (۶) . راضی از جریان مطلعشد و به رئیس شرطه دستور داد در بغداد از یاران بربهاری نباید دو نفر دریكجا جمع شوند. بدر خرشنی (صاحب شرطه) گروهی از اتباع او را به زندان افكندو خود بربهاری متواری شد.
«ابوعلی مسكویه» مینویسد: علت اقدام مزبور این بو دكه بربهاری و پیروانش پیوسته فتنهانگیزی میكردند. درباره این گروه از طرف خلیفه الراضی توقیعی صادر گردید، خلیفه در توقیع خود، اعمال و معتقدات اتباع بربهاری را از قبیل این كه شیعیان اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم )را به كفر و ضلالت نسبت داده و زیارت قبور امامان و پیشوایان دینی را انكار كردهاند، ذكر نموده و به سختی بر آن تاخته است و تهدید كرده كه هرگاه دست از كارهای خویش برندارند گردنشان را خواهد زدو خانه و محلههای آنها را به آتش خواهد كشید (۷) .
«ابن اثیر» در تاریخ خود، در حوادث سال ۳۲۳ تحت عنوان فتنه حنابله دربغداد، چنین نوشته است كه در این سال (۳۲۳) كار حنبلیها در بغداد بالا گرفت وقدرتی پیدا كردند.
«بدرخرشنی» صاحب شرطه، در دهم جمادی الاخره دستور داد در دو طرف جسر بغداد ندا كردند كه از اصحاب بربهاری حنبلی، دو نفر نباید با هم باشند و حق ندارند در خصوص مذهب خود مناظره كنند، امام جماعتشان باید در نماز صبح و مغرب وعشاء «بسمالله» را بلند و آشكارا بگوید. این اقدام صاحب شرطه مفید واقعنشد، بلكه فتنهجوئی یاران بربهاری فزونی گرفت. نابینایانی كه در مسجد منزلداشتند آنها را وادار كردند تا هر شافعی مذهبی كه وارد مسجد شود، او را تانزدیك مردن كتك بزنند.
ابن اثیر سپس از توقیع خلیفه كه آن را برای حنابله خواندند، سخن گفته و اینچنین ادامه داده است كه خلیه «الراضی» یاران بربهاری را سخت توبیخ كرده وبه شدت آنها را تهدید نموده استبه این علت كه برای خداوند، مانند و شبیهیقائل بودند و ذات احدیت را دارای كف دست و انگشتان و دو پا با كفش از طلا وصاحب گیسوان، تصور میكردند و میگفتند كه خداوند به آسمان بالا میرود و بهدنیا فرود میآید.
همچنین «ثم طعنكم علی خیار الائمه و نسبتكم شیعه آل محمد[صلی الله علیه و آله و سلم ]الی الكفروالضلال، ثم استدعاوكم المسلمین الی الدین بالبدع الظاهره و المذاهب الفاجرهالتی لا یشهد بها القرآن وانكاركم زیاره قبور الائمه و تشنیعكم علی زوارهابالابتداع و انتم مع ذلك تجتمعون علی زیاره قبر رجل من العوام لیس بذی شرف ولا نسب و لا سبب برسولالله[صلی الله علیه و آله و سلم ]و تامرون بزیارته و تدعون له معجزات الانبیاء وكرامات الاولیاء فلعنالله شیطانا زین لكم هذه المنكرات و ما اغواه...» (۸) .
«بر برگزیدگان از امامان طعن میزدند و شیعه آل محمد را به كفر و گمراهی،نسبت میدادند، و مسلمانان را به بدعتهای آشكار و مذاهب زشت كه در قرآن نامیاز آنها نیست، دعوت مینمودند آنها درحالی كه زیارت قبور ائمه را منع میكردندو عمل زائران قبور ائمه را زشت میشمردند و آنها را بدعتگزار میدانستند، خودبه زیارت قبر مردی از عوام كه هیچ نسبتی هم با رسول الله[صلی الله علیه و آله و سلم ]نداشت امرمیكردند و برای او معجزاتی مانند معجزات پیامبران و اولیاء الهی ادعامینمودند. خداوند شیطان را لعنت كند كه این اعمال زشت را بر آنها زینت دادهاست». از توقیع خلیفه چنین معلوم میشود كه اتباع بربهاری درحالی كه زوارقبور ائمه را بدعتگزار میدانستند، به زیارت قبر مردی از عوام كه هیچ نسبتیهم با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم )نداشت، امر میكردند.
سرانجام بربهاری در سال ۳۲۹ در سن ۹۶ سالگی در مخفیگاه دوم فوت كرد درحالیكه در خانه زنی خود را پنهان كرده بود در همان خانه بدون این كه كسی بدانداو را غسل دادند و كفن كردند و در همانجا به خاك سپردند (۹) .ملاحظه میكنیم، سخنان بربهاری كه در توقیع خلیفه به آن اشاره شده، قسمتی ازعقائدی است كه بعدا به وسیله «ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب» اظهار شدهاست. مهمترین كتاب بربهاری «شرح كتابالسنه» است كه در آن كتاب عقائد وآراء خاص خود را بیان كرده است و ابن عماد حنبلی نمونههائی از عقائد او رابیان داشته است از جمله گفته: بربهاری در كتاب شرح كتابالسنه گفته است: هرسخنی كه از مردم زمان خود میشنوی در پذیرفتن و عمل به آن عجله مكن تا برایتو معلوم شود آیا درباره آن از صحابه و یا از علماء سخنی رسیده استیا نه؟
اگر چیزی از صحابه یا علماء وارد شده باشد تنها آن را بپذیر و به غیر آن عملمكن كه در آتش میافتی. آگاه باش كه سخن گفتن درباره حق تعالی از چیزهائی استكه تازه پیدا شده و این امر بدعت و گمراهی است. درباره خدا همان را بگو كهخداوند در قرآن خود را به آن وصف كرده یا پیامبر برای اصحابش بیان داشتهاست. نیز باید به این امر ایمان داشت كه مردم، در روز قیامتخدا را باچشمانی كه در سر دارند، میبینند و خداوند بدون واسطه به حساب بندگان خودمیرسد. همچنین باید ایمان داشتبر این كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم )از گناهكاران در روزقیامت و در سر پل صراط، شفاعت میكند و تمام پیامبران و نیز صدیقین و شهداء وصالحین، حق شفاعت دارند. ایمان به این كه بهشت و جهنم خلق شدهاند بهشت درآسمان هفتم و سقف آن عرش است و دوزخ در زیر طبقه هفتم زمین قرار دارد.
و نیز ایمان به فرود آمدن حضرت عیسی(علیه السلام) از آسمان و این كه دجال را میكشد وازدواج میكند و پشتسر قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم )نماز میخواند، سپس از دنیا میرود (۱۰) .هركس به تشییع جنازه بدعتگزاری برود تا از تشییع باز گردد، در دشمنیخداست...
۲ - عبیدالله بن محمد بن محمد بن حمدان عكبری مكنی به«ابوعبدالله» و معروف به «ابن بطه» از فقهاء و محدثین حنبلی است كه درسال ۳۰۴ در عكبری (واقع در ده فرسنگی بغداد) متولد شد و در سال ۳۸۴ در ۸۳ سالگی در همانجا درگذشت او برای تحصیل و فراگرفتن حدیثبه مكه و سرحدات و بصره و سایر شهرها مسافرت نمود و سپس به زادگاه خود مراجعت و مدت چهل سال منزوی و خانهنشین گردید و كتابهائی نوشت از جمله «الابانه علی اصول السنهوالدیانه» (۱۱) او عالم كجاندیش بود كه زیارت و شفاعت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم )را انكاركرد. وی معتقد بود كه سفر برای زیارت قبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم )سفر معصیت میباشد و بایدنماز را در این سفر تمام خواند و قصر آن جایز نیست (۱۲) . همچنین عقیده داشت كههركس سفر به زیارت قبور انبیاء و صالحان را عبادت بداند، عقیده او مخالف سنتپیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم )و برخلاف اجماع میباشد (۱۳) . «خطیب بغدادی» شرح حال ابن بطه را ذكركرده و ایرادهائی به او وارد آورده است، و گفته روایات او ضعیف است . «ابن جوزی» كه ناشر افكار اوست، به ایردهای خطیبجواب داده است (۱۵) . «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» اهم عقائد خود رااز او گرفتهاند. (۱۶)
●محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار آئین وهابی(۱۱۱۵ - ۱۲۰۷)
بنیانگذار مسلك وهابیت محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی است كهنسبش به «وهیب تمیمی» میرسد و این نسبت از نام پدرش«عبدالوهاب» گرفته شده است. وهابیان این نسبت را قبولندارند و از اطلاق آن به فرقه خود ناراضی هستند و میگویند: ناموهابی را بعضی از دشمنان معاصر محمد بن عبدالوهاب از رویدشمنی و حسد به آنان دادهاند تا به افراد نادان چنین وانمودكنند كه آنان بدعتگذار و گمراه كننده هستند تا كسی كه از آنهاپیروی میكند به وحشتبیفتد، بدین جهت نسبت فرقه را به شیخمحمد ندادهاند كه مبادا پیروان این آئین به سبب همنام بودن بانام پیامبر، نوعی شرافت پیدا كنند (۱۷) .
مورخان در تاریخ تولد ومرگ او اختلاف كردهاند: بعضیها گفتهاند محمد بن عبدالوهاب درسال ۱۱۱۱ه ق در شهر «عیننه» (از شهرهای نجد) تولد یافت ودر سال ۱۲۰۷ درگذشت (۱۸) و عمر طولانی حدود ۹۶ سال داشت.
زینی دحلان با این كه در كتابهای خود این قول را انتخاب كرده،ولی در كتاب «فتنهالوهابیه» گفته است: بعضی در ماده تاریخهلاكت او گفته است: «بدا هلاك الخبیث» یعنی در سال ۱۲۰۶ بههلاكت رسیده اس۱۹) . ولی به گفته آلوسی و برخی دیگر، فوت وی درسال ۱۲۰۶ بوده است (۲۰) .
ولی مشهور این است كه تولد وی در سال ۱۱۱۵ و فوتش در همان سال۱۲۰۷ اتفاق افتاده است (۲۱) .
او در شهرك عیینه متولد شد كه از بلاد نجد است، پدرش در آن شهرقاضی بود و فقه حنبلی را از پدر خود كه از علمای حنبلی بود،آموخت. مینویسند: او از آغاز امر علاقه شدیدی به مطالعه تاریخمدعیان نبوت مانند: مسیلمه، سجاح، اسود عنسی، طلیحه اسدی ومانند اینها داشت. گویند: او از اوایل به مطالعه كتابهای ابنتیمیه و ابن قیم اهمیت زیادی میداد و آنها را زیاد مطالعهمیكرد (۲۲) . و بسیاری از اعمال مردم نجد را زشت میشمرد، پدرش كهمرد صالحی بود، در وی احساس انحراف میكرد و او را مورد نكوهشقرار میداد.
سپس جهت ادامه تحصیل عازم مكه و مدینه گردید و از طلبههائیبود كه در میان مكه و مدینه در تردد بودند و در نزد علمایآنجا مشغول تحصیل بود، در آغاز از محضر درس جمعی از علمای مكهو مدینه از جمله: شیخ محمد بن سلیمان كردی و شیخ محمد حیاهسندی استفاده كرد، ولی از همان آغاز مطالبی بر زبان او جاریمیشد كه اساتید و علمای صالحین نسبتبه آینده او بدبین بودندو پیشبینی میكردند این شخص در آینده، مردم را گمراه خواهدساخت و برادرش سلیمان بن عبدالوهاب نیز بر وی ایراد میگرفت ومردم را از پیروی وی برحذر میداشت (۲۳) .
«ملطبرون» مینویسد: اصل و منشا وهابیگری آن است كه عرب وبه خصوص مردم یمن گفتگو میكردند كه چوپان بینوائی به نامسلیمان در عالم رویا دیده بود كه شعله آتشی از وی خارج و در روی زمین پخش شد و هر كه را كه جلو میآمد، میسوخت. او اینرویا را به معبری گفت و او چنین تعبیر كرد كه: فرزندی از فرزندان تو نیروی عظیمی پیدا میكند و دولت نیرومندی تشكیل میدهد و این رویا در نواده او محمد تحقق پیدا كرد.
وقتی كه محمد بزرگ شد، نزد همشهریانش به خاطر همین رویا كه معلوم نبود، همان است یا نه؟ عزیز و محترم بود او نخست مذهبش را پنهانی تبلیغ كرد و پیروانی نیز پیدا نمود سپس به شاممسافرت كرد و چون در آنجا به آئین تازه او نگرویدند، دوبارهپس از سه سال مسافرت به دیار خود بازگشت (۲۴) .
آلوسی در كتاب «تاریخ نجد» مینویسد: محمد بن عبدالوهاب درشهر عیینه، یكی از شهرهای نجد نشو و نما كرد، فقه حنبلی رانزد پدرش فرا گرفت و از همان اوان كودكی سخنانی ناآشنا میگفتو بر ضد بسیاری از اعمال و عقائد مورد اتفاق مسلمانان سخنمیگفت و آنها را به باد انتقاد میگرفت ولی كسی او را یارینكرد. پس از شهر عیینه به مكه و سپس به مدینه مسافرت كرد. درمدینه پیش شیخ عبدالله نامی درس خواند و شدیدا به استغاثه وتوسل در كنار مرقد مطهر رسول اكرم(ص) اعتراض نمود، آنگاه بهنجد و از آنجا به بصره و شام روی نهاد. در بصره مدتی اقامتگزید و در جلسه درس شیخ محمد مجموعی حاضر شد و در این شهر نیزبسیاری از اعمال مذهبی مسلمانان را به باد انتقاد گرفت و مردماز آنجا بیرونش كردند و از آنجا بگریخت (۲۵) .
اینك مسافرت او رااز منابع دیگر پی میگیریم:
گویند: محمد بن عبدالوهاب در سفری كه به حج رفت، بعد از انجاممناسك حج رهسپار مدینه شد و در آنجا، توسل و استغاثه مردم رادر كنار قبر پیامبر مورد انكار قرار داد، سپس به نجد برگشت واز آنجا سفر دور و دراز خود را به شهرهای اسلامی آغاز نمود.
ابتدا به بصره رفتبه این قصد كه از آنجا به شام برود مدتچهار سال در بصره ماند (۲۶) . و از یكی از علمای بصره كه شیخمحمد مجموعی نام داشت، مدتی پیش او درس خواند (۲۷) . و هنگامی كهعقائد خود را اظهار نمود، مردم به مخالفت پرداختند و او رامورد اذیت و آزار قرار دادند و سرانجام او را از شهر خودبیرون كردند و چیزی نمانده بود كه در گرمای شدید بیابان میانبصره و زبیر هلاك شود كه مردی از اهل زبیر او را نجات داد و بهشهر زبیر برد (۲۸) . از آنجا عازم بغداد گردید و مدت پنجسال درآنجا ماندگار شد و سپس به كردستان رفت و یكسال هم در كردستانماند و بعد به همدان رفت و در آنجا هم دو سال ماند (۲۸) و ازآنجا عازم اصفهان گردید و مدتی در نزد علمای اصفهان به تحصیلعلم نحو و صرف و معانی و بیان پرداخت و نیز در فقه و اصول ومسائل شرعیه به حد اجتهاد رسید (۳۰) . و طبق گفته احمد امین، ویدر اصفهان فلسفه اشراق و تصوف را فراگرفت (۳۱) .مولف كتاب«جزیرهالعرب فی القرن العشرین» نوشته است: شیخ محمد بهایران سفر كرد و در آنجا حكمتشرق و ساختن تفنگ و قسمتی ازفنون جنگ را فرا گرفت (۳۲) . و از یك منبع دیگر كه نسخه خطی آندر كتابخانه موزه بریتانیا موجود است، نقل شده است كه شیخمحمد هفتسال در اصفهان و مدرسه عباسیه از بناهای شاه عباسصفوی اقامت كرده و در این مدت شرح تجرید قوشچی و شرح مواقفمیر سید شریف و حكمهالعین كاتبی را نزد میرزاجان اصفهانی،محشی شرح تجرید، خوانده، سپس از اصفهان به ری و از آنجا به قمآمده و با دوست همراه خود كه علی قزاز نام داشت، یك ماه دراین شهر ماند و سپس به بلاد عثمانی و شام و مصر رفت و از مصربه جزیرهالعرب بازگشت (۳۳) و مدت هشت ماه از مردم دوری گزید،آنگاه به اظهار عقائد خود پرداخت (۳۴) .
«لوتروب ستودارد»آمریكائی نیز به مسافرت او به ایران اشاره كرده است (۳۵) . دراین موقع كه سال ۱۱۳۹ بود، پدرش شیخ عبدالوهاب از «عیینه»به «حریمله» منتقل شده بود. شیخ محمد نیز ملازم پدرش گردید وباز كتابهائی را نزد او فرا گرفت و به انكار عقائد مردم نجدپرداخت و بدین جهت میان او و پدرش نزاع درگرفت و همچنینمنازعات سختی میان او و مردم نجد بر اثر عقایدش رخ داد و اینامر چندین سال ادامه داشت تا این كه در سال ۱۱۵۳ پدرش شیخعبدالوهاب به درود حیات گفت (۳۶) .
●اظهار دعوت
شیخ محمد پس از مرگ پدر، جرات بیشتری برای اظهار عقائد ومخالفتبا اعتقادات معمول مسلمانان پیدا كرد و عقائد و اعمالمورد اتفاق مسلمانان را مورد حمله قرار داد.گروهی از افراد بیخبر اطراف او را گرفتند و كار وی بالا گرفت.
مردم حریمله متشكل از دو قبیله بودند و هر قبیله روسائی داشتو روسای شهر از مردم دو قبیله بودند كه هركدام مدعی ریاستبردیگری بود، یكی از آن دو قبیله كه «حمیان» نامیده میشد،غلامانی داشتند كه به امور منكر و فسق و فجور میپرداختند، شیخدر صدد برآمد غلامان مزبور را امر به معروف و نهی از منكر بكندو آنان تصمیم گرفتند، شبهنگام نهانی شیخ را به قتل برسانند وبه این قصد پشت دیواری كمین كردند، اما چند تن از مردم بر قصدغلامان واقف شدند و بر آنان بانگ زدند، غلامان گریختند و شیخباز از مهلكه نجات پیدا كرد.
شیخ محمد پس از این، از «حریمله» به شهر «عیینه» رفت و درآن وقتحاكم شهر عیینه مردی به نام عثمان بن حمد بن معمر بود.محمد بن عبدالوهاب او را به طمع حكومت نجد انداخت و به او قولداد كه اگر از او حمایت كند، حكومت نجد از آن او خواهد بود. عثمان نیز پذیرفت و او را گرامی داشت و در نظر گرفت وی رایاری دهد.
شیخ بعد از این، به امر به معروف و نهی از منكر (طبق عقائدخود) پرداخت و در انكار كارهای مردم سختگیری بسیار نمود وعقائد خود راكاملا آشكار ساخت. از جمله كارهای او در عیینه اینبود كه دستور داد درختانی را كه مورد احترام مردم بود، قطعكردند و گنبد و ساختمان روی قبر زید بن خطاب را ویران ساختند (۳۷) . قبر زید در ناحیه جبلیه (نزدیك عیینه) قرار داشت، شیخ بهعثمان گفت: بیا قبر زید و گنبد آن را خراب كنیم، عثمان گفت:این قبر زید و این شما، آن را ویران سازید. شیخ گفت ما درصورتی میتوانیم آن را خراب كنیم كه تو هم به ما كمك كنی.
عثمان با ۶۰۰ نفر همراه شیخ و یارانش حركت كرد اهل جبلیه درصدد منع برآمدند، اما چون یارای جنگ با عثمان را نداشتند، خودرا كنار كشیدند. عثمان به شیخ گفت كه من متعرض قبر نمیشوم،شیخ خود كلنگ به دست گرفت و قبر را با زمین برابر كرد و ایننخستین اقدام تخریبی پسر عبدالوهاب بود. پس از آن زنی نزد اوآمد و به زنای محصنه اعتراف كرد، شیخ عقل وی را سنجید و او راسالم دید، آنگاه به زن گفت كه شاید به زور به تو تجاوز شدهاست، زن دوباره نوعی اعتراف كرد كه مجازات سنگسار شدن بر اوثابت میشد، شیخ دستور داد آن زن را سنگسار كردند (۳۸) .
خبر شیخمحمد و كارهای او به گوش سلیمان بن محمد بن عزیز حمیدی، امیراحساء و قطیف و توابع رسید، سلیمان نامهای به عثمان حكمرانشهر عیینه فرستاد و او را به قتل پسر عبدالوهاب فرمان داد واز مخالفت فرمانش برحذر داشت و گفت اگر این كار را انجامندهی، خراجی كه از احساء برای تو میفرستم، قطع خواهم كرد.خراج مزبور یكهزار و ویستسكه طلا و مقداری مواد غذائی و لباسبود.
چون نامه امیر احساء به عثمان رسید، قدرت مخالفت درخود ندید، شیخ را نزد خود خواند و گفت: ما طاقت جنگ با امیراحساء را نداریم، شیخ محمد پاسخ داد كه اگر به یاری من بشتابیتمام نجد رامالك میشوی، اما عثمان از او اعراض كرد و گفت:
امیر احساء فرمان قتل تو را داده ولی از مروت بدور است كه ماتو را در شهر خود به قتل برسانیم، هرچه زودتر از شهر ما بیرونرو، سپس سواری به نام «فرید ظفری» را مامور ساخت تا شیخ رااز عیینه بیرون راند (۳۹) .
پینوشتها:
۱ - نشوار المحاضره ، ج۲، ص ۱۳۴.
۲ - ارشاد یاقوت، ج۶، ص ۴۳۶.
۳ - البدایه والنهایه، ج۱۱، ص ۲۰۱ .
۴ - كامل ابن اثیر، ج۶، ص ۲۸۲.
۵ - الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص ۱۴۶ - شذرات الذهب، ج۲، ص ۳۱۹.
۶ - طبقات الحنابله نابلسی، ص ۲۹۹ - الاعلام زركلی، ج۲، ص ۲۰۱.
۷ - تجارب الامم، ج۵، ص ۳۲۲.
۸ - كامل ابن اثیر، ج۶، ص ۲۴۸.
۹ - المنتظم ابن جوزی، ج۶، ص ۳۲ - الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص ۱۴۶.
۱۰ - به نقل شذرات الذهب، ج۲، ص ۳۲۱ - ۳۲۰.
۱۱ - ایضاح المكنون، ج۱، ص ۸.
۱۲ - كتاب الرد علی الاخنایی، ابن تیمیه، ص ۲۷.
۱۳ - همان كتاب، ص ۳۰.
۱۴ - تاریخ بغداد، ج۱۰، ص ۵ - ۳۷۱.
۱۵ - المنتظم، ج۷، ص ۱۹۳.
۱۶ - وهابیان مذهب خود را تازه نمیدانند، بلكه میگویند این مذهب سلف صالحاست و از این روی خود را سلفیه مینامند(فقهی، علی اصغر، وهابیان، ص۱۷،انتشارات صبا).
۱۷- دائرهالمعارف فرید وجدی: ج۱۰ ، ص ۸۷۱. مقاله صالح ابن دخیلنجدی - زركلی، اعلام ، ج۶، ص ۲۵۷.
۱۸- الدرر السنیه، زینی دحلان، ص ۴۲ - زهاوی، الفجرالصادق، ص۱۷.
۱۹- فتنه الوهابیه ، ص ۶۶.
۲۰- تاریخ نجد آلوسی، ص ۱۱۱ - احمد امین زعماء الاصلاح، ص ۱۰ -زركلی، ج۶، ص ۲۵۷.
۲۱- ابجدالعلوم قنوجی، ص ۸۷۱ - دائرهالمعارف فرید وجدی، ج۱۰، ص۸۷۱ - الفتوحات الاسلامیه، ج۲، ص ۱۵۶ - الضیاء الشارق ابنسمحان، ج۴، ص ۱۹۶ - هدیهالعارفین، ج۲، ص ۳۵۰.
۲۲- ازاله شبهات، ص ۲۰.
۲۳- جغرافیای ملطبرون، ترجمه «رفاعه بك» ناظر مدرسه عالیزبان و ترجمه، به نقل كشف الارتیاب، ص ۱۳.
۲۴- مدرك قبل.
۲۵- تاریخ نجد، ص ۱۱۲.
۲۶- زعماء الاصلاح، ص ۱۰.
۲۷- تاریخ نجد، ج۱، ص ۱۱۸.
۲۸- تاریخ نجد آلوسی، ص ۱۱۱.
۲۹- زعماء الاسلام، ص ۱۰.
۳۰- ناسخ التواریخ، جلد قاجار، ج۱، ص ۱۱۸ - مآثر سلطانیه، ص۸۲.
۳۱- زعماء الاصلاح، ص ۱۰.
۳۲- جزیرهالعرب فی القرن العشرین، حافظ وهبه، ص ۳۳۶.
۳۳- ضمیمه شماره ۴ سال ۱۱ مجله بررسیهای تاریخی با عنوانروابط ایران با حكومت مستقل نجد به نقل از كتاب لمع الشهاب فیسیره محمد بن عبدالوهاب كه نسخه خطی آن به گفته آقای مدرسیطباطبائی در كتابخانه موزه بریتانیا مضبوط است. فاسیلینیف دركتاب «تاریخ العربیهالسعودیه» اطلاعات ارزشمندی درباره اینكتاب خطی به دست میدهد. (همان كتاب، ص ۹).
۳۴- زعماء الاصلاح، ص ۱۰.
۳۵- امروز جهان اسلام، ج۱، ص ۲۶۱.
۳۶- تاریخ نجد، آلوسی، ص ۱۱۳.
۳۷- زید برادر عمر بن خطاب بود كه در جنگ یمامه (جنگ مسلمانانبا مسیلمه كذاب) به شهادت رسیده بود و در آن منطقه قبرشزیارتگاه مردم بود.
۳۸- تاریخ نجد، ابن بشر ج۱ و ۹ و ۱۰ - وهابیان، ص ۱۲۰ - ۱۲۲.
۳۹- فیلیبی، عبدالله، تاریخ نجد، ص ۳۹۰، طبع بیروت.
نویسنده:داود الهامی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست