جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آیرون وید - Ironweed


آیرون وید - Ironweed
سال تولید : ۱۹۸۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : کیت باریش و مارشا نیزاتیر
کارگردان : هکتور بابنکو
فیلمنامه‌نویس : ویلیام کِندی، برمبنای رمانی نوشته خودش.
فیلمبردار : لارو اسکورل
آهنگساز(موسیقی متن) : جان موریس.
هنرپیشگان : جک نیکلسن، مریل استریپ، کارول بیکر، مایکل اوکیف، دایانا و نورا، فرد گوئین، مارگارت ویتن، تام ویتس و نیتان لین.
نوع فیلم : رنگی، ۱۴۴ دقیقه.


آلبانیِ نیویورک، سال 1938. «فرانسیس فِلن» (نیکلسن) پس از بیست و دو سال آوارگی به شهر و کاشانه‌اش باز می‌گردد - او بیست و دو سال پیش، ناخواسته باعث مرگ کودک خود شد و خانواده‌اش را ترک کرد. او و دوستش، «رودی» (ویتس) کاری موقتی در گورستان حومه شهر پیدا می‌کنند و «فرانسیس» برای نخستین بار گور پسرش را می‌بیند. روزی هنگام بازگشت به شهر، «فرانسیس» سوار تراموا می‌شود و روزهای اعتصاب کارکنان تراموا را در سال 1901 به یاد می‌آورد: «فرانسیس» یکی از رانندگان اعتصاب‌شکن را با سنگ می‌کشد و برای نخستین بار ناچار به ترک خانواده می‌شود. او با «رودی» به یک غذاخوری خیریه می‌رود و در آنجا «هلن» (استریپ)، همدم چند سال گذشته‌اش را می‌بیند که گرچه زمانی در زمینه موسیقی فعالیت داشته ولی پس از مرگ پدر و تصاحب میراثش به دست مادر و برادرش، حالا آواره شده است. «فرانسیس» و «هلن» دربه‌در دنبال جائی می‌گردند تا شب را صبح کنند. «هلن» می‌داند به خاطر وجود غده‌ای در شکم خواهد مرد. «فرانسیس» نیز کابوس سال‌های گذشته، قتل راننده تراموا و کسان دیگری که در مرگ‌شان نقش داشته، لحظه‌ای رهایش نمی‌کند؛ اما سرانجام به خودش جرأت می‌دهد و سراغ خانواده‌اش می‌رود...
* روایت بابنکو از قصه‌ای که در اوایل قرن می‌گذرد، آشکارا تحت تأثیر قصه‌های کتاب مقدس است. با این حال فیلم فضائی به غایت افسرده و سرد دارد و بابنکو برخلاف فیلم‌سازان هم‌نسلش، هیچ تسلای زیباشناختی و روان‌شناختی در فضای آغازین قرن نمی‌بیند و عامدانه نه تنها از خلق فضائی نوستالژیک و رُمانتیک از دورانی از دست رفته طفره می‌رود، بلکه تمام همِ و غمش را صرف طرح پرسش ازلی و ابدی انسان، یعنی ممکنی یا ناممکنی رستگاری می‌کند. اما مشکل اصلی فیلم وفاداری بیش از حد بابنکو به رمان برنده پولیتسر کندی و مضمون آن است. به همین دلیل بیش از آنکه شاهد اجرای مضمون رستگاری از طریق میزانسن‌های سینمائی باشیم، مثل دیگر آثار بابنکو با تفسیر ادبی آن مواجهیم. نیکلسن و استریپ، البته مثل همیشه، از امتیازهای فیلم هستند. ویتس علاوه بر نقش کوتاهش، ترانه زیبای «بره کوچک بیچاره» را نیز می‌خواند.