دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


یک آدم اشتباهی با جاذبه جاه طلبی


یک آدم اشتباهی با جاذبه جاه طلبی
برخی معتقدند شاید برای پیگیری روند تکامل تدریجی طنز تلویزیونی، ردیابی مجموعه های مهران مدیری کفایت می کند. برای مقاطع تولد آیتم، عبور از آیتم به اپیزود و نهایتاً تغییر شکل ساختار اپیزودیک به دنباله دار در کارنامه این کارگردان طنزپرداز نمونه هایی قابل بحث وجود دارد که این ردیابی را واجد تحلیل در مقاطع زمانی خاص خود می کند. جدیدترین مجموعه مدیری؛ «مرد هزار چهره»، ساختار داستانی دنباله دار را در عرصه طنز تلویزیونی تثبیت می کند، البته پس از این که او و گروهش ته ساختار اپیزودیک را در تلویزیون درآورده و نشان دادند که این ساختار برای درگیر کردن مخاطب نیاز به مؤلفه های تازه تری دارد. او ساختار داستانی دنباله دار را نوروز ۲سال گذشته با «جایزه بزرگ» هم تجربه کرد ولی این بار با بهره گرفتن از سرپرست نویسندگان همیشگی اش، به نوعی قابلیت های مثلث طلایی (مدیری‎/ قاسم خانی‎/ شبکه سه) را به اثبات رساند.
پیمان قاسم خانی مانند مجموعه فعالیت هایش در سینما و تلویزیون این بار هم به سراغ اقتباس از ادبیات رفته و قصه «پخمه» را محور اصلی کار قرار داده تا علاقه خاص خود را به یک تم مشترک در آثارش برجسته کند.
موقعیت نمایشی جابه جا یی و تم تغییر هویت یا هویت اشتباهی (دروغین) از نمونه های روشن قابل پیگیری در آثار او هستند، از فیلم های «من زمین را دوست دارم»، «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰»، «مکس» و «نقاب» در سینما تا بازی با این موقعیت و تم در بخش هایی از مجموعه های تلویزیونی «پاورچین»، «کمربند ها را ببندیم»، «شب های برره» ، «باغ مظفر» و نهایتاً «مرد هزار چهره».
اما این بار این موقعیت بدل به ماجرا و محور اصلی کار می شود تا بدون حاشیه رفتن، هدف مشخص باشد. مسعود شستچی کارمند بایگانی اداره ثبت احوال یک شهرستان است که یک شهروند قانونمند هم هست. این تعریف اولیه برای نویسنده و کارگردان بدل به پاشنه آشیلی شده که با تکیه بر آن یک خط داستانی به شدت دراماتیک و تخیلی را طراحی و بازسازی کنند.
چه می شود اگر جاه طلبی های چنین آدمی قلقلک داده شود به گفته دیگر تعاریف اولیه شخصیت های نمایشی (به تأسی از شخصیت های واقعی) تا چه حد نسبی هستند و تا چه حد قطعیت دارند
پاسخ به این پرسش اگر بنا باشد بدون میزگردهای روانشناختی، به واسطه دراماتیزه کردن روایت صورت بگیرد طبعاً نیازمند چینشی خاص است که بدون حاشیه رفتن هسته اصلی را نشانه برود. ساختار روایی در «مرد هزار چهره» همین نیاز مهم را تأمین می کند.
مجموعه با سکانس دادگاه مرد هزار چهره آغاز می شود. موقعیتی که مخاطب را بدون داشتن پیش زمینه ای از این شخصیت، بی واسطه به میان قضاوت مردمی پرتاب می کند. شخصیت ضد و نقیضی که از میان قضاوت های مردمی از مسعود شستچی شکل می گیرد، وقتی پیچیده تر می شود که مخاطب در سکانس دادگاه با او مواجه شده و حداقل ظاهر وی را دور از این تعاریف می یابد.
از این سکانس به بعد کلیت ماجرا تا رسیدن به این موقعیت پایانی در قالب فلاش بک به تصویر درمی آید. شیوه ای از روایت که هر چند خوشایند نیست، ولی در این مجموعه کارکردی چندگانه پیدا کرده است. نخستین نکته هم آنکه تضادی دراماتیک را در قالب شخصیت مسعود شستچی ترسیم می کند، این که چگونه با این معرفی اولیه او در جایگاه متهم یا همان مرد هزار چهره ایستاده است از دل همین نکته است که انتقاد ظریف مجموعه در زیر لایه کار جاری شده و به تدریج مخاطب را در عین لذت بردن از رویه و سطح مفرح و طنز ماجرا، به فکر وامی دارد.
انتخاب شغل کارمند بایگانی برای شستچی که به گونه ای نمادین در زیرزمین اداره مشغول به کار است و حتی دیگر کارمندان، رؤسا و . . . او را نمی بینند، کمک می کند که دیده نشدن و فراموش شدگی این شخصیت برجسته شده و این وجه در تعامل با اشتباهی شدن او در موقعیت های چهارگانه بعدی قرار می گیرد.
به جز هویت واقعی این شخصیت، ۴ موقعیت خاص برای او طراحی شده که قرار گرفتن در هر یک از آنها همراه با خود نوعی از طنز نقادانه را در موقعیت جاری می کند و در عین حال پوسته انداختن تدریجی شستچی را بدل به روندی باورپذیر می کند.
(پزشکان)، (نیروی انتظامی)، (شعرا) و (مافیا) چهار ایستگاهی هستند که از میان مشاغل جامعه انتخاب شده و برای قرار گرفتن این کاراکتر در جایگاه آنها طراحی شده تا به نوعی نمونه وار دور افتادن او از اصل خویش؛ ناخواسته استارت زده شود ولی به تدریج سویه ای خودخواسته هم پیدا کند. جایی که قدرت، ثروت، احترام، توجه و . . . جاه طلبی های یک انسان دیده نشده و فراموش شده را قلقلک می دهد و او را در سراشیبی سقوط قرار می دهد.
همین مقاطع با پرداخت طنز خود به گونه ای عرصه اعتراض را بر نقدهای مطرح شده باز گذاشته اند و اینجاست که موضعگیری های قابل پیش بینی را به دنبال آورده است. هر قدر که مدیری، قاسم خانی و گروهشان در کارهای قبلی خود تلاش کردند با بردن زمان و مکان قصه به ناکجا آباد (شب های برره)، ارجاع به اقوام بی شناسنامه قدیمی (باغ مظفر) و . . . به نوعی تیغ انتقادات را از خود منحرف کنند، اما این بار رو بازی کرده و خود را در آماج واکنش ها قرار داده اند.
این ساختار ایستگاهی برای روایت قرار گرفتن شستچی در موقعیت های مختلف، شرایطی فراهم آورده که شخصیت های تیپیک و غیرتیپیک در هر مقطع حضوری برجسته و پررنگ داشته باشند و در این میان تنها خود این شخصیت نخ تسبیح ارتباط دهنده موقعیت باشد. به این ترتیب هر چند هویت اولیه شستچی همچنان به قوت خود باقیست، ولی حضور شخصیت های مرتبط با او همچون مادر و پدر و نامزد و پدر نامزد به تدریج کمرنگ شده و پس از چند گذر کوتاه حذف می شود. همانطور که برنده شدن ماشین از سوی بانک که برای برآورده کردن نیاز اولیه برای حرکت او از شهرستان به تهران طراحی شده، در لحظات کاربردی برجسته می شود و در انتها فینال و گرفتاری این شخصیت را به دنبال دارد.
در میان این ۴ موقعیت هر چند همه به یک نسبت قابلیت دراماتیک برای طنز، بسط پیدا کردن و . . . ندارند اما یک نیاز مهم را در کلیت مجموعه تأمین می کنند. به این ترتیب که ترکیبی متعادل و متناسب از واقعیت و فانتزی را در هم می آمیزند تا از یک سوی بام نیفتند و به گفته دیگر یک وجهی نشوند.
هر چقدر که موقعیت (پزشکان) و (نیروی انتظامی) عرصه را برای نقد اجتماعی و عام تر فراهم می کنند و بسط بیشتری هم به واسطه استعدادهای بالقوه خود یافته اند، موقعیت (شعرا) وجهی غیرمستقیم و خاص تر پیدا می کند و در نهایت جنس طنز در موقعیت (مافیا) به سوی فانتزی رفته و به ارجاعات سینمایی پهلو می زند که سلایق مختلف را تأمین می کند.
«مرد هزار چهره» از جهت حضور بازیگران حرفه ای سینما و تلویزیون که تا به حال در مجموعه های طنز این گروه خاص حضور نداشتند هم می تواند مورد بررسی ویژه قرار بگیرد. بیشتر از این جهت که به اثبات رساند سازندگان این مجموعه قابلیت بهره بردن از وجوه دیده نشده بازیگری آنها و ترسیم چهره جدیدشان را دارند. علیرضا خمسه، بهاره رهنما، پرویز فلاحی پور و... برخی از این چهره ها هستند که قبل از این در کارهای طنز و کمدی هم حضور داشتند ولی حضورشان در «مرد هزار چهره» زیر سایه هیچ کدام از نقش های قبلی آنها قرار نگرفته است.
خمسه با جنسی خاص که از بازی او در ذهن مخاطب باقی مانده، به گونه ای غریب الگوی آشنا و از پیش تعیین شده پدرخوانده را مال خود می کند و بدل به شخصیتی نمونه وار می شود. رهنما این بار با بهره بردن از خشونت تلطیف شده زنانه از کاراکتر دختر مرفه بی درد فاصله گرفته و دوگانگی جذابی را در جنس بازی و شخصیت آفرینی خود تجربه می کند که یادآور حضور بکر او در «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» است و ...
«مرد هزار چهره» مجموعه ای است که می توانست از وجوه مختلف در عرصه طنز تلویزیونی مطرح شده و مورد تحلیل و ارزیابی قرار بگیرد ولی به نظر منصفانه نمی آید که این تحلیل ها زیر سایه انتقادات مطرح شده به مجموعه رنگ ببازد و در واقع به عنوان یک بیانیه صرفاً انتقادی مورد توجه قرار بگیرد.
سحر عصرآزاد
منبع : روزنامه ایران