چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
سرزمین مردگان - LAND OF DEAD
سال تولید : ۲۰۰۵
کشور تولیدکننده : کانادا، فرانسه و آمریکا
محصول : مارک کنتن، بنی گلدمن و پیتر گرانوالد
کارگردان : جرج رومرو
فیلمنامهنویس : جرج رومرو
فیلمبردار : میروسلاف باشاک
آهنگساز(موسیقی متن) : راینهولت هایل و جانی کلیمک
هنرپیشگان : سایمن بیکر، جان لگیزامو، دنیس هاپر، آزیا آرجنتو، رابرت جوی، جون بولند، تونی ناپو، ماکسول مکیب ـ لوکوس، یوجین کلارک، شون رابرتس و جنیفر باکستر
نوع فیلم : رنگی و سیاه و سفید، ۹۷ دقیقه
آیندهای نامعلوم. ̎زامبیها̎، مردگان زنده، بر همهجای آمریکا مسلط شدهاند و در این میان فقط چند شهر سنگربندی شده در برابرشان مقاومت میکند. یکی از این شهرها، کلانشهری است بینامونشان که ̎کافمن̎ (هاپر) بر آن حکم میراند و به اتفاق دوستان و همفکران ثروتمندش در بهشت محصورشدهای زندگی میکند و مزدوران تا بن دندان مسلحش ـ مثل ̎رایلی̎ (بیکر) و دستیارش، ̎چارلی̎ (جوی)، ̎اسلک̎ (آرجنتو) و رقیب عصبیمزاجش، ̎چولو̎ (لگیزامو) ـ در آنجا از آنان محافظت میکنند. منطقهای که مزدوران زیر پا میگذارند از کوچه و خیابانهای سوت و کوری تشکیل شده که کارگرانی استثمارشده و فقیر در آن ساکن هستند. بیرون این منطقه که با حصارهای الکتریکی و آب مرزبندی شده، دنیای زامبیها قرار داد و جماعت آنها در شهرهائی کوچکتر زندگی میکنند و هر روز قدرت بیشتری مییابند و هر لحظه، خطر و تهدیدشان افزایش مییابد. ̎رایلی̎ تصمیم دارد پا از حریمش فراتر نگذارد ولی ̎چولو̎ی حریص و بلندپرواز میخواهد به محوطهٔ به شدت محافظتشدهٔ ̎فیدلرزگرین̎ ـ که ملک مطلق ̎کافمن̎ و اطرافیانش است ـ برود اما با پاسخ منفی روبهرو میشود. ̎چولو̎ و رفقایش که به خشم آمدهاند، مقابله به مثل میکنند و زرهپوش مملو از مهماتی را ـ معروف به ̎مکافات مردگان̎ ـ میربایند و خیال دارند میلیونها دلار اخاذی کنند. ̎کافمن̎ نیز بیکار نمینشیند و دست به ضدحمله میزند و ̎رایلی̎ و گروهش را ـ از جمله ̎اسلکِ̎ یاغی را ـ در پیاش میفرستد. در همین حال، در خارج از این دژ، زامبیها که مدام بر تعدادشان اضافه میشود، به رهبری ̎بیگ ددی̎ (کلارک) که یاد گرفته فکر کند و دست طرف مقابل را بخواند، در حال نزدیک شدن به شهر هستند. ̎بیگ دَدی̎ از آدمها به خاطر کشتارهائی که بهطور مداوم راه میاندازند، بیزار است و به همین جهت انقلابی به راه میاندازد که هرچه به شهر و مرکزش نزدیکتر میشود، خونینتر و وحشتناکتر میشود...
● در آغاز فیلم، ̎مایکِ̎ جوان (رابرتس) در اشاره به متصدی سیاهپوست پمپبنزینی که سردستهٔ گروهی از زامبیها میشود میگوید: ̎اونا دارن سعی میکنن مثل ما بشن!̎ ̎رایلی̎ جواب میدهد: ̎اونا قبلاً ما بودن، حالا دارن یاد میگیرند چهجوری دوباره مثل ما بشن!̎ اینجا در قسمت چهارم از سری مردگان رومرو، زامبیها به فکر کردن افتادهاند، استفاده از ابزار و اسلحه و افروختن آتش را میآموزند، و برای هجوم به شهر زندگان (و خوردن آنها) با هم همراه و به نوعی متحد میشوند. در واقع ماجراهای سرزمین مردگان ادامهٔ قسمت سوم، روز مردگان (رومرو، ۱۹۸۵)، است که در آن طی تحقیقات یک دانشمند وابسته به ارتش، زامبیها برخی از عادتها و علائق انسانیشان (اصلاح صورت، واکمن گوش کردن) را بازمییافتند. در سحرگاه مردگان (رومرو، ۱۹۷۹) و شب مردگان زنده (رومرو، ۱۹۸۶) هم شخصیتها پی میبرند که زامبیها مانند آدمهای زنده یا بدل و مثالی از آنهایند، و جملهٔ شاخص ̎آنها ما هستیم!̎ شباهت انسانها به زامبیها را هشدار میداد. در همهٔ این فیلمها، رومرو با هوشمندی وقایع فیلمنامه و شخصیتها را طوری طراحی کرده که آینهٔ بازتابدهندهٔ اندیشهها و مسال سیاسی/ اجتماعی معاصر هستند: ویتنام و خانوادهستیزی در شب...، همجنسخواهی و زن ـ آزاد ـ خواهی و تردید در باب کاپیتالیسم در سحرگاه...، ماتریالیسم و نظامیگری در روز...، و مسئله مالکیت و سرزمین، غارتها و چپاول اقتصادی، و تردید دربارهٔ همبستگیهای اجتماعی در همین فیلم متأخر. اما مرور روند خلق و تولید این چهار فیلم در طول چهار سال، نکتهای اساسی در مورد تعلق خاطر و رویکرد رومرو به پدیدهٔ زامبیها (که خود به نوعی خالق آنهاست) را آشکار میکند: فراتر از مایههای اجتماعی و سیاسی نهفته در هر فیلم (که پی ساختهای محکم و جذابی برای بنا کردن چارچوبهای اخلاقی و زیبائیشناسی این آثار فراهم میکنند) دغدغهٔ نهانتر رومرو همواره آدمها (زنده یا مرده)، و روابط و احساسات و رفتارشان با یکدیگر بوده است. در همهٔ این فیلمها وحشت (و خونریزی و تباهی) نهتنها از زامبیها و هجوم آهسته و مرگبارشان به زندگان (و ارزشهای بشری)، که از خطاها و ضعف انسانی هم ناشی میشود. درام اصلی سرزمین مردگان با یکی از همین خطاهای انسانی آغاز میشود: ̎مایک̎ به خاطر خودخواهی و کلّهخری ̎چولو̎ توسط یک زامبی گزیده میشود و به سر خودش شلیک میکند، و این ̎رایلی̎ و ̎چولو̎ را مقابل هم قرار میدهد. از طرف دیگر، شخصیت سیاهپوست مورد علاقهٔ رومرو (که در دو فیلم اول سری، بهعنوان یک سنتشکنی در قواعد سینمای آمریکا و ژانر، در قالب قهرمان جبههٔ آدمهای زنده ظاهر میشد) اینجا اصولاً در طرف زامبیها قدم برمیدارد؛ و او است که فکر کردن، ارتباط گرفتن و استفاده از اسلحه را به زامبیهای دیگر میآموزد، یا به یادشان میآورد. دنیائی که فیلم ترسیم میکند مجموعهای از کلیشههای قسمتهای قبلی و ایدههای نو را در فضائی آخر زمانی و با لحنی همزمان حماسی و طنزآمیز گسترش میدهد: زندگی روزمره (و تفریح و مخدرها) جریان دارد، یکی از سرگرمیها و کاسبیهای مردم عادی محلههای پست قمار روی مبارزهٔ دو زامبی برای خوردن یک آدم زنده است، مردم با زامبیهای زنجیرشده عکس یادگاری میگیرند، و تعدادی آدم ظاهراً یا سابقاً نظامی که شغلشان نابودی زامبیهاست در عملیاتی کارناوالمانند با سرخوشی زامبیها را قتلعام میکنند و با غارت فروشگاهها و خانههای زامبی زده پول درمیآورند. سرزمین مردگان بهعنوان یک اثر ترسناک محمل جلوههای ویژهٔ خونآلود و چهرهپردازیهای مخوف کار گرگ نیکوترو و هوارد برگر است و برخی از لحظههای آدمخواری (پاره کردن دل و رودهٔ ̎ماوس̎/ مکیب ـ لوکوس، کنده شدن سرها و دست و پا، و جائیکه زامبی آویز ناف زنی را به دندان میکشد) به شدت تکاندهنده و زیبا هستند. تقریباً همهٔ فیلم در تاریکی شب (با تهرنگ آبی تیره) و در حال و هوائی وهمآلود و سرد میگذرد، و طراحی صحنهٔ آرو گریوال و لباسهای درخشان الکس کاوانا در شکلگیری فضای فیلم نقش انکارناشدنی دارند. موسیقی مناسب و برانگیزاننده هایل و کلیمک از قطعههای هولآور صحنههای ترسناک (که صدائی شبیه به موسیقی صنعتی خشن دارد) تا ملودیهای محزون صحنههای رابطه، تناقضها و پیچیدگیهای موقعیتها و رفتارها و امیدهای شخصیتها را نشانهگذاری میکند. بازیگران اصلی، در فیلمی که بازیگر نیست عالیاند: رابطه و شوخی بین بیکر، جوی و آرجنتو ̎سعی کن به دردخور باشی!̎ که ادای دینی به هوارد هاکس است، هاپر در نقش تاجر قدرتمند پستفطرت مخصولاً وقتی (با اشاره به جرج بوش) جملاتی مانند ̎ما با تروریستها مذاکره نمیکنیم!̎ و ̎معنی مسئولیت را میفهمی؟̎ را به زبان میآورد، کلارک با صورت پرچروکی مانند خالکوبیهای بومی، و لگیزامو که وقتی زامبی میشود میگوید: ̎همیشه دوست داشتم این طرف سکه را هم تجربه کنم.̎ اما فیلم سرانجام مخلوق و زائیدهٔ ذهن رومرو است و ایدهها و دیدگاه او ستایشبرانگیز است: زامبیها با دیدن آتشبازی در آسمان حواسشان پرت و کشته میشوند اما کمی بعد یاد میگیرند که محو زیبائی ̎گلهای آسمان̎ (̎چند شاخه گُل روی سنگ قبرها̎ به قول ̎رایلی̎) نشوند و زنده بمانند، دختر زامبی با گونهٔ سوراخ که مثل نقاشیهای کوبیستی انگار دو دهان دارد، و گروه زامبیهای نوازنده که اشارهٔ رومرو به خویش است. از زیباترین و ترسناکترین صحنههای فیلم؛ گفتوگوی ̎چارلی̎ و ̎اسلک̎ از پشت میلههای زندان، برآمدن زامبیها از درون رودخانه، صحنهٔ مرگ ̎کافمن̎ و ̎چولو̎، و صحنهٔ آخر که در آن ̎رایلی̎ از شلیک به زامبیها خودداری میکند: ̎اونا دارن دنبال جائی میگردن که برن، مثل ما!̎
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست