جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پیش بسوی شرق


پیش بسوی شرق
سرانجام ناتو می رود تا اهدافی را که بصورت پنهان و دور از اشاره صریح دنبال می کرد آشکارا بر زبان آورد. حدود یک ماه پیش رابرت گیتس و دس براون از ارائه طرحی به اجلاس وزیران دفاع ناتو در ازینبورگ اسکاتلند خبر دادند که طبق آن زمینه برای حضور دراز مدت ناتو در افغانستان فراهم می آید. بر اساس این طرح پیمان آتلانتیک شمالی برای اجرای هدفی که در قالب سه مرحله تدوین شده است در افغانستان باقی می ماند؛ این مراحل عبارتند از
۱) افزایش میزان امنیت
۲) توسعه اقتصادی و
۳)ایجاد ساختار کشوری است.
افغانستان در حال حاضر شرقی ترین منطقه تحت نفوذ ناتو است.
سیاست جهانی ناتو زمانی بصورت واقعی تعریف شد که برخلاف انتظار همگان و دانشمندانی مانند مانوئل والرشتاین که پایان جنگ سرد را مرگ ناتو می دانست نه تنها فرو نپاشید بلکه با قدرت بیشتر به حیات خود ادامه داد و در درگیریهای پراکنده ای در اقصی نقاط جهان وارد شد و حتی وظایف بشر دوستانه نیز به عهده گرفت و در حقیقت به صورت بازوی اجرایی شورای امنیت درآمد.
شاید در ابتدا استفاده از واژه شورای امنیت به خاطر حضور چین و روسیه عجیب به نظر برسد اما باید توجه داشت که هیچکدام از کشورهای چین و روسیه به تنهایی نمی توانند با استفاده از مجرای شورای دست به اقدامی نظامی در جایی فراتر از مرزهای خود بزنند و اگر قطعنامه ای برای حمله به کشوری از تصویب شورای امنیت گذشت بدون شک در جهت خواست قدرتهای غربی به رهبری آمریکاست.
نخستین دخالت گسترده ناتو در بحران بالکان اتفاق افتاد که در طی این عملیات ارتش قدرتمند یوگوسلاوی به سرعت متلاشی شد و اگر به نزدیکی یوگوسلاوی و روسیه توجه کنیم به راحتی متوجه می شویم که روسها در حفط نزدیکترین هم پیمانان خود هم ناتوان بودند. ناتو نخستین سازمان منطقه ای بود که توان مداخله فرامرزی را بدست آورد. در طی عملیات مزبور از روش نظامی Revolution In Military Affairs موسوم به RMA استفاده کردند که بدون تلفات به پیروزی منجر شد. این آغاز کار ناتو در دوران پس از جنگ سرد بود. افغانستان را می توان دومین مکان هجوم ناتو به حساب آورد که پس از وقایع ۱۱ سپتامبر مورد حمله واقع شد. اگر غیبت فرانسه را که هم اکنون تلاش می کند با سرعت خود را به معرکه نبرد خاورمیانه برساند نادیده بگیریم عراق را نیز ناتو یی فتح کرد که آمریکا و انگلستان را در مرکزیت فرماندهی خود جای داده است.
● ناتو یا آمریکا؟
قدرتی که باعث ادامه حیات ناتو شد آمریکا بود و نه قدرتهای بزرگ اروپای غربی و یا انبوه کشورهای کوچک و بی اهمیت. اروپاییها طرفدار قدرتی اروپایی بودند که بطور مستقل اهداف خود را دنبال کند و پیرو منویات کاخ سفید نباشد. در حقیقت از ۲۶ کشور عضو پیمان آتلانتیک شمالی دو کشور پیشرو و مابقی دنباله رو بودند که با بازگشت فرانسه سه کشور پیشرو و ۲۳ کشور دیگر دنباله رو محسوب می شوند. آمریکا به تنهایی اهداف استراتژیک ناتو را تعیین می کند و کشوری مانند انگلستان نیز که قدرت بزرگی محسوب می شود تنها راه را در دنباله روی از آمریکا یافته است و اینگونه منافع خود را تعقیب می کند.
پایگاههای نظامی آمریکا به عنوان یک جامعه بزرگتر نیروهای ناتو را در درون خود جای می دهند و در حقیقت ناتو یک اتحادیه منطقه ای با شرکت کشورهای با قدرت دخالت یکسان نیست. فرماندهی نیروهای ناتو اغلب اوقات با آمریکاست و شیوه های نظامی آمریکایی بر ناتو حکومت می کند نه روشی هماهنگ با دیگر نیروهای عضو. در واقع می توان ناتو را سازمانی به منظور مشروعیت بخشیدن به راهبرد آمریکا دانست. کشورهای عضو ناتو که یا قدرتهایی منطقه ای هستند و یا از اسم و رسم کافی برخوردارند به خوبی از پس مشروعیت دهی به اقدامات آمریکا بر می آیند و البته به منافعی نیز دست پیدا می کنند. کشورهای بزرگ ناتو که پس از آمریکا قرار می گیرند از همراهی با آمریکا سودی نمی برند اما چون هزینه ایستادگی در برابر آمریکا بیشتر است به همراهی با آمریکا تن در می دهند، باز هم باید انگلستان را استثنا دانست زیرا حرکت کامل و صد در صد در پناه قدرت ایالات متحده سودی فراتر از حرکت کج دار و مریض فرانسه و آلمان برای آنها در بر دارد. کشورهای کوچک نیز در پناه ناتو امنیت خود را تضمین می کنند و یا مانند اعضای تازه وارد اروپای شرقی از شر روسیه خلاص می شوند.
● تمرکز ناتو بر خاورمیانه
جان دهوپ شفر دبیر کل ناتو که هفته گذشته سفری دوره ای به کشورهای عربی داشت خواستار همکاری این کشورها برای مقابله با تروریسم شد. نیاز به توضیح نیست که مبارزه با تروریسم چه معنایی دارد و چگونه به دستاویزی برای پیشبرد اهداف ایالات متحده و ناتو تبدیل شده است. ملاقات شفر فراتر از درخواستهای مرسوم در کار مشترک کشورهای مختلف برای مبارزه با تروریسم بود. در ۲۸ ژانویه نیز همایشی با حضور کلودیو بیزونیرو، تحت عنوان "نقش ناتو در صلح و ثبات" در دوحه قطر برگزار شد که هدف از آن بازشناسی نقش قطر در مرکزیت مطالعات استراتژیک فرماندهی ناتو در منطقه خلیج فارس بود. قطر به مرکز ایفای نقش سیاست نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس تبدیل شده است به همین دلیل مواهب اقتصادی این امر نیز به سوی این کشور سرازیر خواهد شد و جای امارات را در منطقه خلیج فارس خواهد گرفت. ناتو تلاش خواهد کرد تا کشورهای عربستان صعودی و عمان را نیز به قطر اضافه کند. احمد بن عبدالله آل محمود وزیر دفاع قطر بر همکاری کامل نظامی دو طرفه صحه گذاشت. مقامات قطری به خوبی از وضعیتی که در پیش گرفته اند آگاه اند و برای جلوگیری از قرار گرفتن در برابر سیل انتقادات افکار عمومی کشورهای اسلامی به مانورهایی ظاهری دست می زند و آمریکاییها هم با درک موقعیت مقامات عافیت طلب قطری از کنار نمایش های ظاهری آنها در شورای امنیت و دیگر موقعیت ها می گذرند.
حمله عراق به کویت به مانند هدیه ای بی مانند در اختیار آمریکا قرار گرفت تا هزینه بهانه تراشی های آینده را از دوش خود بردارد و نیروهایش را در منطقه مستقر سازد. عراق که با حمله نیروهای آمریکا و متحدانش تسلیم شدن بی قید و شرط را پذیرفته بود خطری برای هیچ کشوری نبود و نیمه جان به حیات خود ادامه می داد. دومین هدیه را القاعده با حمله به برج های دو قلو در اختیار آمریکا قرار داد؛ لشکر کشی به افغانستان و تدارک وسیع حمله که با استقرار پایگاههایی در آسیای میانه همراه بود باعث شد جای پای آمریکا در آسیای میانه و افغانستان محکم شود و آنها با خیال راحت از طرحهای بلندمدت خود برای ادامه حضور در افغانستان صحبت می کنند. پس از سقوط افغانستان ایالات متحده به سراغ شکار زخمی خود رفت و عراقی را که بر نیمی از کشور خود تسلط نداشت تصرف کرد.
بسیاری به غلط معتقدند که دیگر دلیلی برای ادامه حضور ناتو در منطقه وجود ندارد اما واقعیت اینست که اگر در کشورهای عراق و افغانستان آرامش مطلق نیز حاکم شود باز هم نیروهای ناتو منطقه را ترک نخواهند کرد و به بهانه ای نو متوسل می شوند. نیروهای ناتو می توانند براحتی دلایل دیگری برای ادامه اقامت خود بتراشند؛ چنان که در سخنان وزرای دفاع آمریکا و انگلیس نیز آمده بود توجه به وظایف ایجاد رشد اقتصادی و تثبیت امنیت ذکر شده است. براحتی می توان با افزودن وظایف بشر دوستانه به شرح کار نیروهای ناتو دوران اقامت آنها را تا دهه ها افزایش داد. آمریکا از افغانستان و عراق عقب نشینی نخواهد کرد و تنها به وارد کردن هر چه بیشتر ناتو می پردازد تا قدرت عریان خود را به عنوان کشوری که با یکجانبه گرایی سعی در حل وفصل مبادلات بین المللی دارد بپوشاند و از زیر فشار انتقادات جهانی رهایی یابد. اوضاع داخلی عراق باعث انتقادات زیادی به آمریکا شده است بطوریکه بسیاری رویکرد یکجانبه گرایانه آمریکا در قبال عراق را شکست خورده می دانند.
● چند جانبه گرایی تحت لوای ناتو
آمریکا با استفاده از سیاست تنبیه و تشویق فرانسه را نیز به ماجرا وارد ساخت. ورود سارکوزی به کاخ الیزه بهترین فرصت برای فرانسه ای بود که با ژاک شیراک نمی توانست راه خود را کاملا تغییر دهد؛ بر این اساس سارکوزی در راس جریان آمریکایی فرانسه قرار گرفت. سفر رئیس جمهور فرانسه با دو هدف اصلی صورت گرفت نخست اینکه فرانسه با مشکلات اقتصادی شدیدی در داخل روبرو است و برای حل آنها به شدت به تکاپو افتاده است، گسترش مبادلات اقتصادی با اعراب حاشیه خلیج فارس و یا بعبارت بهتر جمع آوری پول های نفتی آنها می تواند به فرانسه در ترمیم اقتصادش کمک شایان توجهی کند. ناگفته نماند که فرانسه نیز قراردادهای نظامی بزرگی با شیوخ عرب منعقد کرد که شباهت سیاست آنها را به آمریکا که همواره با خطر سلطه مجتمع های نظامی-صنعتی روبرو بوده است بیشتر می کند؛ از سوی دیگر فرانسویها نیز می خواهند با حضور در خاورمیانه بر قدرت سیاسی خود بیافزایند و از غنیمت جنگ خلیج فارس بهره مند شوند. کشورهای عرب خلیج فارس به پیشبرد هر دو هدف فرانسه کمک می کنند.
واکنش اسرائیل به ظهور سارکوزی نیز جالب توجه بود؛ آنها به خوبی می دانستند که سیاست عربی ژاک شیراک فراموش شده است و فرانسه جدید به دنبال آمریکا حامی اسرائیل است و تمایلی به اعراب ندارد. فرانسه نیز ۵۰۰ سرباز را در قطر تحت لوای نیروهای ناتو مستقر خواهد کرد که به این ترتیب فرانسه دومین کشوری است که پس از آمریکا در منطقه خلیج فارس پایگاه نظامی دارد.
حضور نیروهایی از ملیتهای غیر آمریکایی در خاورمیانه به خاطر جای گرفتن در منافع راهبردی آمریکا و به دوش گرفتن قسمتی از هزینه های مرتبط امری است که مورد حمایت آمریکاییهاست. آنها می خواهند از هزینه های خود به هر شکل ممکن بکاهند و اگر منافعی نیز به دیگر اعضای قدرتمند ناتو برسد چیز عجیبی اتفاق نیافتاده است، هژمون باید بردبار باشد.
وارد کردن دیگر اعضای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی به ماجرای خاورمیانه تحت لوای چند جانبه گرایی انجام می شود اما محتوای سیاست خاورمیانه ای آمریکا تغییری نکرده است و تنها مجبور شده است بخشی از منافع را با قدرتهای دیگر شریک شود.
● خاورمیانه نو
آمریکا با ورود به خاورمیانه و صرف هزینه هایی که از هزار میلیارد دلار هم فراتر رفته است اهدافی بلند مدت را در سر می پروراند. خاورمیانه مورد نظر آمریکا منطقه ای است که در آن قدرتهای منطقه ای وجود ندارد و کشورهای کوچک آن به راحتی قابل مهار هستند؛ قیمت های جهانی نفت خام را با تسلط بر نفت خاورمیانه تعیین می کند و در نهایت مهار فیزیکی نفت نیز در دست خودش قرار دارد.
نیروهای ناتو به خاورمیانه بسنده نمی کنند و راه خود را به سمت مرزهای شبه قاره هند و چین ادامه می دهند، تنها قدرتهایی که می توانند چالشی در برابر هژمونی آمریکا باشند در شرق دور واقع شده اند البته اگر سرزمین وسیع روسیه را نیز شرق به حساب آوریم. ناتو با تسلط بر خاورمیانه حلقه محاصره قدرتهای مخالف را کامل خواهد کرد. شاید بهتر باشد به ادبیات دوران جنگ سرد باز گردیم و بگوییم سیاست در بر گیری جدیدی در راه است با این تفاوت که روسیه بسیاری از قلمروهایش را در اروپای شرقی از دست داده است و حیاط خلوت اروپای شرقی به اتحادیه اروپایی ضمیمه شده است. قویترین قدرت منطقه یعنی ایران باعث دردسر فراوانی برای تعقیب اهداف آمریکا شده است. منافع ایران با کشورهای چین و روسیه بصورت رهبردی در یک چارچوب قرار دارد به همین دلیل همکاری بین آنها گسترش زیادی خواهد یافت.
آمریکا و ناتو که ابزار مشروعیت بخشیدن به اهداف آمریکا برای تغییر نظام منطقه ای حاکم بر خاورمیانه است به لشکر کشی به خاورمیانه دست زده اند و بازگشت آنها به معنی شکست و واژگونی زود هنگام هژمونی آمریکاست؛ تنها تغییری که اتفاق خواهد افتاد جایگزینی تاکتیکی نیروهای آمریکایی در صورت موفقیت در تکمیل سیاست خاورمیانه ای است. بی تردید پایگاههای نظامی ناتو در خاورمیانه هر روز بیش از پیش گسترش می یابند.
عطا بهرامی
منبع : سایت الف