چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
تفاوتهای مردم سالاری دینی و دموکراسی لیبرال
شناخت و بازشناسی تمایزها ، درخلق آنچه اثری جدید نامیده می شود ، تأثیری بسزا دارد . در گفت و گوی حاضر ، سعی شدن تمایزها آشکار شود. تمایز میان مردم سالاری دینی و دموکراسی لیبرال ،دراین گفت و گو سعی شده تمایزها رااز میان مفاهیم کلیدی و نحوه مواجهه هریک از دو نحله مورد اشاره ، در مقام نظر و عمل به دست بیاوریم . مفاهیم کلیدی به شرح زیر هستند ،تمایز میان لیبرالیسم واسلام نظام لیبرالیستی ونظام اسلامی دربرخورد باحق وتکلیف ، فرد و خواسته های او ، انتخاب فردی محدودیت ها در انتخاب فردی ، وفای به عهدو اخلاق،نسبیت و «من» انسانی . این گفت و گو را با هم می خوانیم .
▪ تمایز میان لیبرالیست واسلام در برخورد با حق و تکلیف چیست ؟
ـ هم اسلام و هم لیبرالیسم برای افراد حق و حقوقی قائل هستند . بسیاری از این حقوق در هر دو دیدگاه مشترک هستند : حق برابری افراد در برابر قانون ، حق برخورداری افراد از حقوق مساوی بدون درنظر گرفتن رنگ و نژاد و زبان ، تساوی حقوق زن و مرد ، حق برخورداری از امنیت ، حق مصونیت ازتجسس ، حق برخورداری از آزادی های سیاسی ، فکری ، عقیدتی ، حق تأمین اجتماعی و .. . در همین حال هر دو مکتب به ویژه لیبرال های متاخر بر این باور نیستند که فرد حق بهره مندی مطلق از آزادی را دارد . اگر آزادی افراد ، نامحدود باشد ،این آزادی به صورت مجوزی برای آسیب رساندن به دیگران در می آید.
بنابراین همه مکاتب از جمله لیبرالیسم واسلام محدودیت هایی را برای حق و آزادی افراد قائل هستند . با این حال چند تقاوت اساسی میان لیبرالیسم واسلام درمورد حق و تکلیف وجود دارد :در لیبرالیسم بیشتر تاکید بر حق «خودنگرانه » فرد است اما در اسلام تاکید بر حق « غیرنگرانه » نیز می باشد . همچنین در لیبرالیسم بیشتر بر حق مردم بر مردم سخن رانده می شود اما در اسلام برحق خدا بر مردم نیز تاکید خاصی شده است .
در لیبرالیسم ، بهره برداری بیشتر از لذت های مادی یک اصل است . به همین دلیل افراد از قید معارف وعقاید دینی واصول اخلاقی آزادند و می تواند هر کاری را انجام دهند مشروط بر این که با قوانین موضوعه در تعارض نباشد . از دید اسلام چنین آزادی و حقی روح انسانیت و ملکات فاضله را در انسان می کشد و ارزش های او تا حد یک حیوان کاهش می دهد ، همچنین وی را از تکاملی که ناموس خلقت برایس در نظر گرفته باز می دارد . این در حالی است که حقوق انسان ها هم مبتنی بر نظام تکوین الهی است و هم مبتنی بر نظام تشریع الهی و هم مبتنی بر قوانین موضوعه ، اسلام اساس آموزه های خود را بر توحید ، اخلاق و ملکات فاضله قرار داده و برای همه کارهای فردی و اجتماعی حدودی قائل است . مهمتر از همه در اسلام ، تکلیف از حق جدایی ناپذیر است . یعنی هر جا حقی وجود دارد تکلیف هم وجود دارد . زیرا اگر کسی حقی داشته باشد ،دیگران مکلف به رعایت آن حق هستند ، به عنوان مثال درمقابل حق پدر و مادر بر فرزند ، پدر و مادر نیز بر فرزند حق دارند . نکته مهم دیگر این است که ضامن اجرای حق و تکلیف در اسلام عقاب دنیوی و اخروی است . اما در لیبرالیسم تنها ضمانت اجرایی حق و تکلیف ، عقاب دنیوی است .
▪ تمایز میان شیوه برخورد حاکمیت لیبرالیستی و حاکمیت مردم سالار دینی با فرد و خواسته های او چیست ؟
ـ در حاکمیت لیبرالیستی دو نگرش درباره فرد و خواسته های او وجود دارد . در یک نگرش افراطی،افرادبشرغایت های فی نفسه فردی هستند.از این دید جامعه صرفاً مجموعه ای ازافراداست که می کوشندنیازهاوعلایق خودرابرآورده سازند ، چنین عقیده ای را « ذره گرایی» می نامند ؛ زیرا افراد را به منزله منفرد در درون جامعه می داند . دراین دیدگاه جامعه ای وجود ندارد بلکه جامعه مجموعه ای از افراد است . اما لیبرالیست های معتدل تر و متأخرتر براین باورند هر یک از افراد در برابر یکدیگر مسئولیت اجتماعی دارند .در دموکراسی اسلامی اگر چه فرد در جای خود مهم است اما شان و منزلت و جایگاه افراددرجامعه تعریف می شود . در لیبرال دموکراسی فرد می تواند خواسته های مختلفی داشته باشد . مگر این که با قانون مغایر باشد . حکومت نیز موظف است این خواسته ها را برآورده سازد. اما در دموکراسی دینی علاوه بر قانون،اخلاق، آداب و رسوم و ارزشهای دینی محدودیتهایی را پیش روی خواسته های فرد قرار می دهد . حکومت دینی در صورتی خود را موظف به برآوردن خواسته های فرد می داند که آن خواسته ها با اخلاقیات ، موازین دینی ، آداب و رسوم و قانون در تعارض قرار نگیرد.خواسته های فرد در جایگاه و چارچوب حاکمیت لیبرال در پوسته ای از اقدامات رفاه عمومی ( General Welfare)قابلیت تحقق پیدا می کند و در واقع جنبه ارضای غرایز اجتماعی او را دارد و بنا نیست این خواسته ها در چارچوب حاکمیت لیبرالیستی ، حالت رشد ومعرفت گونه ای پیدا کند که او را از دایره خواسته های مادی به سمت پایدار گشتن فرایند تکاملی مردمی ، خارج سازد ، و این ، به نفع دولت های مادی نگراست که شهروندان را در مدار بسته ای از تقاضاها و خواسته های مرتبط به رفاه عمومی محصور کرده که امکان رشد معنوی را برای آنان محدود نماید .
اما پاسخگویی نظام مردم سالار دینی به این خواسته ها در دو سطح انجام می گیرد :
الف) پاسخگویی فعالانه به خواسته ها و برآورده کردن آنها جهت کسب رضایت عمومی شهروندان که این امر بخشی از وظایف و تکالیف حاکمیت مردم سالار دینی محسوب می شود.
ب) فراهم کردن زمینه و بسترهای مناسب جهت رشد معنوی و تکامل انسان های جامعه وتعمیق معنویت و فضایل انسانی در جوامع که در این مسأله اختلاف نظر وسیعی میان حاکمیت های لیبرال و اسلام وجود دارد .
▪ نقش و جایگاه فرد در انتخاب نظام لیبرالیستی و نظام مردم سالار دینی چیست و پس از انتخاب نقش فرد در دو نظام مذکور چگونه استمرار می یابد ؟
ـ شاید از نظر فرایند مشارکت فرد در انتخاب میان نظام های سیاسی مبتنی بر مردم سالاری دینی و لیبرالیستی ، اختلاف و تمایز زیادی نباشد . هم در نظام مردم سالاری دینی و هم درنظام لیبرالیستی فرد از حق انتخاب سیستم سیاسی مورد نظر خویش برخوردار است . حال چه عواملی در حق انتخاب وی مؤثرند و یا این که سعی در اعمال نفوذ و فشار در انتخاب دارند.بحثی است که درجای خود مهم است ولی عجالتاً به موضوع مورد بحث ما ، ربطی ندارد .
تردیدی نیست که تمایز دو سیستم در مرحله بعد از انتخاب نمایان می گردد که این امر ، خود به خود ، به مسئله مشروعیت این سیستم ها دامن می زند .در سیستم مردم سالاری دینی ، از فرد هم برای انتخاب نظام سیاسی و هم ادامه حیات و پشتیبانی آن ، تعهد و مشارکت مسئولانه ، طلبیده می شود . بدین معنی است که یک فرد بایستی از طریق مشارکت خود ، چه از طریق رفتن بر سر صندوق های رأی و مشارکت در کلیه فرایندهای انتخابی ویا عمل به تکالیف خود به عنوان یک شهروند جامعه ، از بروز شکاف میان ملت -دولت جلوگیری به عمل آورد . به هر اندازه ای که شکاف ترمیم و پرشود بر میزان مشروعیت نظام سیاسی افزوده می شود . اما در سیستم لیبرالیستی برای سرخوردگی و بیزاری مردم نسبت به سیستم سیاسی حاکم چاره ای اندیشیده نشده ومی توان گفت مردم از هیچ طریقی نمی توانند نظم سیاسی حاکم را به چالش بکشند و لذا ، با عدم شرکت در انتخابات نارضایتی خود را نسبت به عملکرد سیستم حاکم ابراز می کنند .
فرد در نظام لیبرال ذره ای در میان بی شمار ذره آزاد دیگر است . از ربایش ، جامعه و دافعه خلاق ونیک اندیشی اخلاقی مطلقاً خبری نیست .
▪ نظام لیبرالیستی در چه مرحله ای انتخاب فردی را محدود میکند و نظام مردم سالاری دینی در این باره چگونه عمل می کند ؟
ـ واضح است که معیار محدودیت در نظام لیبرالی، رعایت محدوده آزادی دیگران و خدشه دار نشدن آن است . این که عقلاً به تعداد آدمیان ، « بی نهایت » بدون فصل مشترک داشته باشیم در بنیان محل تردید و اشکال است . از دیگر سو ، در اسلام چیزی به عنوان محدودیت تعریف نمی شود . بلکه محدوده داریم این یعنی چارچوب نظری و طبیعی انسان که از ماهیت جدایی او سرچشمه می گیرد و به معنی تجدید و کندسازی دامنه عملکردها نیست . علاوه بر این در نظام های سیاسی لیبرال چه بسا افراد ، به عنوان هویت مستقل دیگر آن نقش پیشین خود را در پروسه ایجاد دولت ها و یابرکناری آنها ،از دست می دهند و احزاب سیاسی و مطبوعات و گروه های فشار ( اصطلاح رایج در غرب ) آرای افراد را به سمت دلخواه خویش کانالیزه می نمایند . این خود یک محدودیت بزرگ در سر راه بروز تمایلات مهم مردم وانتخاب آنان محسوب می شود . اما در نظام مردم سالاری دینی . هر فرد دارای یک رای است که بایدآگاهانه و برکنار از هرگونه فشار از عوامل بیرونی ، آن را در صندوق های رای بگذارد . بنابراین در نظام مردم سالاری دینی محدودیتی برای افراد در جهت انتخاب قائل نمی شود . زیرا این موضوع را جزو حقوق آنان به حساب می آورد . اما این رای در نظام های لیبرالیستی در فراز ونشیب های ناشی از کشمکش های احزاب با یکدیگر و متأثر از نفوذ وسیع و گسترده رسانه های گروهی، از افراد دریغ داشته می شود . اگر چه شکل و ظاهر انتخابات و رای افراد ، دست نخورده باقی می ماند .
▪ در نظام لیبرالی وفای به عهد و اخلاق چگونه معنا می یابد و در نظام مردم سالاری دینی ، چگونه تبلور می یابند ؟
ـ وفای به عهد و اخلاق جزو آموزه هایی است که در نظام سیاسی لیبرالیستی معنی و مفهوم مشخصی ندارد .به همین دلیل ، این نظام ، نگرش مادی وماتریالیستی داشته و تلاشی برای شکوفایی اخلاق حسنه وفضائل انسانی افراد انجام نمی دهد . و اصولاً به انسان می اندیشد واین جهانی است واین درحالی است که اخلاق و معنویت ، بخشی تفکیک ناپذیر از ساخت سیاسی مردم سالاری دینی است .این نظام سیاسی نظر به آباد ساختن دو جهان را دارد واز این رو که اخلاق ، جزو سمبل های اعلای انسانیت محسوب می شود ، جایگاه منحصر به فردی در این ساخت سیاسی دارد .
در لیبرالیسم ، مباحث اخلاقی سه مرحله را طی کرده است . در مرحله اول معیار امر اخلاقی عبارت بود از یافته های علمی ( علوم تجربی ) یعنی احکام اخلاقی بر مبنای یافته های تجربی تبیین می شد . در مرحله دوم ایمانوئل کانت این رهیافت را به نقد کشید و اعلام داشت مبنای امر اخلاقی « وجدان» است . در مرحله سوم ژان پل سارتر وارد عمل و گفت مبنای اخلاق « فرد » است . اخلاق یعنی انتخاب آزاد فرد ، یعنی هر آنچه را که فرد انتخاب می کند مدرک و میزان اخلاق است . در مجموع باید گفت نگرش لیبرالیسم به اخلاق اصولاً « فایده گرایانه » است . یعنی خبر اخلاقی همانی است که فرد به سود خود می پندارد . د راین تفکر «عقل بشر» یعنی همان عقل معاش مبنا و معیار اخلاق درنظر گرفته شده است واز سایر موازین از جمله «وحی» خبری نیست . اما در دموکراسی دینی آنچه معیار اخلاقی است « عقل فرقان» است که فقط به اهل تقوی موهبت می شود و حکم آن همان حکم شرع است .
دکتر محمد مهدی مظاهری
منبع : خانه احزاب ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست