جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شبهاتی پیرامون امام عصر


شبهاتی پیرامون امام عصر
●فلسفه غیبت چیست و آیا ظاهر بودن امام عصر(ع) محذوری دارد؟
علت و سبب اساسی غیبت, برای مردم بیان نشده و بجز ائمه اطهار کسی از آن اطلاع ندارد.
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق(ع) فرمود: حضرت صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد داشت, بطوریکه گمراهان در شک واقع می شوند. عرض کردم: چرا؟ فرمود: ماذون نیستیم علتش را بیان کنیم. گفتم: حکمتش چیست؟ فرمود همان حکمتی که در غیبت حجتهای گذشته وجود داشت, در غیبت آن جناب نیز وجود دارد. اما حکمتش ظاهر نمیشود مگر بعد از ظهور او, چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و اصلاح دیوار بدست خضر(ع) برای موسی(ع) آشکار نشد جز هنگامیکه می خواستند از هم جدا شوند. ای پسر فضل! موضوع غیبت سریست از هم جدا شوند. ای پسر فضل! موضوع غیبت سریست از اسرار خدا و غیبی است از غیوب الهی. چون خدا را حکیم میدانیم باید اعتراف کنیم که: کارهایش از روی حکمت صادر میشود گرچه تفصیلش بای ما مجهول باشد[۱]. از حدیث مذکور استفاده می شود که علت اصلی و اساسی غیبت بیان نشده است, یا برای اینکه اطلاع بر آن صلاح مردم نبوده یا اینکه استعداد فهمش را نداشته اند.
در احادیث سه حکمت برای غیبت بیان شده است:
فائده اول: امتحان و آزمایش، تا گروهیکه ایمان محکمی ندارند. باطنشان ظاهر شود و کسانیکه ایمان در اعماق دلشان ریشه کرده بواسطه انتظار فرج و صبر بر شدائد و ایمان بغیب ارزششان معلوم شود و بدرجاتی از ثواب نائل گردند.
موسی بن جعفر(ع) فرمود: هنگامیکه پنجمین فرزند امام هفتم غائب شد, مواظب دین خود باشد, مبادا کسی شما را از دین خارج کند. ای پسرک من! برای صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد بود, بطوریکه گروهی از مومنین از عقیده برمیگردند. خدا بوسیله غیبت, بندگانش را امتحان میکند[۲]
فائده دوم: آن حضرت از بیعت نمودن با ستمکاران محفوظ می ماند. حسین بن فضال میگوید: علی بن موسی الرضا(ع) فرمود: گویا شیعیانم را می بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود همه جا را می­گردند اما او را نمی یابند. عرض کردم: چرا یابن رسول الله؟ فرمود برای اینکه امامشان غائب می شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیر قیام نمود بیعت احدی در گردنش نباشد[۳].
فائده سوم: امام عصر(ع)بوسیله غیبت از خطر قتل نجات می یابد. زراره میگوید: حضرت صادق(ع) فرمود:قائم باید غائب شود. عرض کردم! چرا؟ فرمود: از کشته شدن می ترسد, و با دست بشکم خود اشاره کرد[۴].
۲_ امام زمان (ع) اگر ظاهر بود چه محذوری داشت؟
سوال: اگر اما زمان در میان بشر ظاهر بود، در یكی از شهرهای جهان زندگی می‌كرد و رهبری دینی مسلمین را بعهده داشت، و با همین روش بطندگی ادامه می داد تا هنگامیكه اوضاع عالم مساعد می شد، با شمشیر قیام می نمود و دستگاه كفر و ستم را بر میچید،‌این فرض چه مانعی داشت؟
جواب: این فرضیه‌ی خوبی است ولی باید حساب كرد كه چه نتایج و عواقبی را در بر دارد. موضوع را باید طبق جریان عادی، تشریح كرد:
چون پیغمبر اكرم و ائمه اطهار علیهم السلام كرارا گوشزد مردم كرده بودند كه دستگاه ظلم و ستم، عاقبت بدست مهدی موعود، برچیده می‌شود، كاخهای بیدادگری را واژگون خواهد نمود، از این جهت، وجود مقدس امام زمان همواره توجه دو دسته مردم واقع می شد: یكی مظلومین و ستم دیدگان كه متاسفانه همیشه عده آنان زیاد بوده و هست و آنان بقصد تظلم و امید و حمایت و دفاع، دور وجود اما زمان اجتماع نموده تقاضای نهضت و دفاع می نمودند، و همیشه گروهی كثیری اطرافش را احاطه نموده انقلاب و غوغایی برپا بود.
دسته دوم زورگویان و ستمكاران خونخوارند كه بر ملت محروم تسلط یافته و در راه رسیدن بمنافع شخصی و حفظ مقام خویش از هیچ عمل زشتی پروا ندارند، حاضرند تمام ملت را فدای مقام خود كنند، این گروه چون وجود مقدس امام را سد راه منافع و مقاصد شوم خود تشخیص می دادند و ریاست و فرمانروایی خویش را در خطر می‌دیدند، ناچار بودند وجود مقدس آنجناب را از میان بردارند و خودشان را از این خاطر بزرگ برهانند و در این تصمیم اساسی كه حیاتشان بدان بسته بود با هم متحد شده تا ریشه‌ی عدالت و دادخواهی را قطع نمی‌كردند هرگز از پای نمی‌نشستند.
●آیا از مرگ می‌ترسد؟
سوال: امام زمان اگر در راه اصلاح جامعه و ترویج دین و دفاع از مظلومین كشته می‌شد چه مانعی داشت؟ مگر خون او از خون پدران و جدش عزیزتر است؟ اصلا چرا باید از مرگ بترسد؟
جواب: امام غائب نیز مانند پدرانش از كشته شدن در راه دین باكی نداشته و ندارد، لیكن در عین حال، كشته شدنش بصلاح جامعه و دین نیست. زیرا هر یك از پدرانش كه از دنیا رحلت می‌نمود اما دیگری جانشینی می‌شد، ولی امام زمان اگر كشته شود جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی می‌گردد. در صورتیكه مقدر شده است كه عاقبت، حق بر باطل غالب شود و بواسطه وجود مقدس امام دوزادهم، دنیا بكام حق پرستان گردد.
●مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟
سوال: مگر خدا قدرت ندارد وجود امام زمان را از شر دشمنان نگهداری كند؟
جواب: با اینكه قدرت خدا محدود نیست لیكن كارها را بر طبق اسباب و از مجرای عادی عادی انجام می‌دهد. بنا نیست برای حفظ وجود مقدس انبیاء و ائمه و ترویج دین، از روش عمومی اسباب و علل دست بردارد . بر خلاف جریان عادی عمل كند والا دنیادار تكلیف و اختیار و امتحان نخواهد شد.
ستمكاران تسلیم می‌شدند.
سوال: اگر آن حضرت ظاهر بود، كفار و ستمكاران چون دسترسی بوی داشتند و میتوانستند یخنان حقش را استماع نمایند، احتمال داشت درصد قتلش برنیایند بلكه بدستش ایمان بیاورند و از رفتارشان دست بردارند.
جواب: هر كسی در مقابل حق تسلیم نمی‌شود بلكه از آغاز عالم تا حال،‌ همیشه گروهی در یبن بشر وجود داشته‌اندكه دشمن حق و درستی بوده و برای پایمال كردن آن با تمام قوا كوشیده‌اند. مگر پیمبران و ائمه اطهار حق نمی‌گفتند؟ مگر سخنان حق و معجزاتشان در دسترس ستمكاران نبود؟ با وجود آن، در نابود كردن آنان و خاموش نمودن چراغ هدایت از هیچ عملی پروا نكردند. حضرت صاحب الامر نیز اگر از ترس ستمكاران غائب نشده بود به سرنوشت آنان گرفتار می‌شد.
●سكوت كند تا محفوظ بماند
دكتر: به نظر من، اگر آن حضرت بكلی از سیاست كناره‌گیری می‌كرد و با كفار و ستمكاران كاری نداشت و در مقابل اعمالشان سكوت اختیار می‌نمود و به راهنمایی اخلاقی و دینی خود می‌پرداخت، از شر دشمنان محفوظ می‌ماند.
جواب: ستمكاران چون شنیده بودند كه: مهدی موعود دشمن آنان می‌باشد و بدست وی كاخ‌های ستم در هم فرو می‌ریزد، مسلماً بسكوت او اكتفا نكرده خطظر را از خودشان رفع می‌نمودند. علاوه بر این، مومنین وقتی مشاهده می‌كردند، آن حضرت در مقابل تمام جنایات و ستم‌ها سكوت نموده آن هم نه یك سال و دو سال بلكه صدها سال، كم كم از اصلاح جهان و غلبه‌ی حق مایوس می‌گشتند و در نویدهای پیغمبر اكرم و قرآن شریف شك می‌كردند. علاوه بر همه‌ی اینها، اصلا مظلومین اجازه‌ی سكوت به آن جناب نمی‌دادند.
●پیمان عدم تعرض ببندد
سوال: مكن بود با ستمكاران وقت، پیمان عدم تعرض و معاهده ببندد كه در كارهایشان هیچگونه دخالتی ننماید و چون با مانت و درستی معروف بود معاهداتش محترم و اطمینان بخش بود و با وی كاری نداشتند.
جواب: برنامه­ی مهدی موعود، با سائر ائمه اطهار (ع) تفاوت دارد. ائمه مامور بودند كه در ترویج و انذار و امر به معروف و نهی از منكر تا سرحد امكان كوشش نمایند ولی ماور بجنگ نبودند لیكن از اول بنا بود كه سیره و رفتار مهدی دادگستر برخلاف آنان باشد. بنا بود در مقابل باطل و ستم سكوت نكند و با جنگ و جهاد جور و ستم و بیدینی را ریشه كن نماید و ستمگر آن را از كاخ خودسری سرنگون سازد.
اصلا اینگونه رفتار از علائم و خصائص مهدی شمرده می‌شد.
بهر امامی گفته می‌شد: چرا در مقابل ستمكاران قیام نمی‌كنی؟ جواب می‌داد: اینكار بعهده مهدی ماست. به بعضی از امامان با شمشیر اظهار می‌شد: آیا تو مهدی هستی؟ جواب می‌داد: مهدی با شمشیر جنگ می‌كند و در مقابل ستم ایستادگی می‌نماید ولی من چنین نیستم و توانایی آن را هم ندارم.
به بعضی اظهار می‌شد: امیداریم تو قائم باشی. می‌فرمود: من قائم هستم اما قائمیكه زمین را از كفر و ستم پاك می‌كند غیر منست. از اوضاع آشفته‌ی جهان و دیكتاتوری ظالمین و محرومیت مومنین شكایت می‌شد، می‌فرمودند: قیام مهدی مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمكارن انتقام گرفته خواهد شد. از كمی عدد مومنینو كثرت كفار و قدرت آنان سخن رانده می‌شد، ائمه (ع) شیعیان را دلداری اده می‌فرمودند: حكومت آل محمد حتمی است و پیروزی و غلبه با حق پرستی خواهد شد، صبر كنید و در انتظار فرج آل محمد باشید و دعا كنید. مومنین و شیعیان هم باین نویدها دلخوش بودند و هر گونه رنج و محرومیتی را بر خود هموار می كردند.
با این همه انتظاراتی كه مومنین بلكه بشریت از مهدی موعود داشتند، آیا امكان داشت آن جناب، با ستمكاران عصر پیمان مودت و دوستی ببندد؟! و اگر چنین عملی را انجام می‌داد، آیا یاس و ناامیدی بر مومنین چیره نمی‌شد؟ و آن جناب را متهم نمی‌كردند كه: با ستمكاران سازش نموده قصد اصباح ندارد؟.
بنظر می‌رسد این عمل اصلا امكان نداشت و اگر انجام می گرفت، آن جمعیت قلیل مومنین هم در اثر یاس و بدبینی از اسلام و درستی خارج شده طریق كفر و ستم را پیش می‌گرفتند.
علاوه بر این، اگر با ستمكاران قرار داد دوستی و عدم تعرض امضا می‌كرد، ناچار بود به عهد و پیمان خویش وفادار باد و در نتیجه هیچ وقت اقدام به جنگ نكند، زیرا اسلام عهد و پیمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است[۱].
از این جهتاست كه در احادیث تصریح شده كه یكی از اسرار غیبت و مخفی شدن ولادت حضرت صاحب الامر (ع) این است كه ناچرا نشود با ستمكاران بیعت كند تا هر وقت خواست هضت كند بیعت كسی در گردنش نباشد از باب نمونه :
حضرت صادق (ع) فرمود: ولاد ت صاحب الامر مخفی می‌شود تا اینكه وقتی ظاهر گشت پیمان هیچ كس در گردنش نباشد. خدا كارش را در یك شب اصلاح می‌كند[۲] علاوه بر همه‌ی اینها، ستمكاران و زمامداران خود خواه، چون ریاست و منافع خودشان را در خطر می‌دیدند، باین پیمانها مطمئن نمی‌شدند و چاره‌ی نهایی رادر قتلش تشخیص می‌دادند و زمین را بی رحمت و امام می‌گردانیدند.
۲_فائده اما غیبت چیست و چرا غیبت به دو صورت صغری و كبری محقق شده؟
امام غائب چه فایده‌ای دارد؟
سوال: اما اگر پیشوای مردم است باید ظاهر باشد. بروجرد اما ناپیدا چه فایده‌ای مترتب است؟ امامی كه صدها سال غائب بماند، نه دین را ترویج كند، نه امر جامعه را حل كند، نه پاسخ مخالفین را بدهد، نه امر به معروف و نهی از منكر كند، نه از مظلومین حمایت كند نه حدود و احكام الهی را جاری سازد، نه مسائل حلال و حرام مردم را روشن سازد، وجود چنین امامی چه سودی دارد؟!
جواب: مردم در زمان غیبت ، آن هم یواسطه‌ی اعمال خودشان از فوائدی كه شمردید محرومند لیكن فوائد وجود اما محضر به اینها نیست بلكه فوائد دیگری نیز وجود دارد كه در زمان غیبت نیز مرتب است از جمله، دو فائده ذیل را می‌توان شمرد:
اول: بر طبق سخنان گذشته و براهینیكه در كتب دانشمندان اقامه شده است و احادیثی كه در موضوع امامت وارد شده، وجود مقدس امام، غایت نوع و فرد كامل انسانیت و رابطه‌ی میان عالم مادی و عالم ربوبی است. اگر امام روی زمین نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد. اگر امام نباشد خدا بحد كامل شناخته و عبادت نمی‌شود. اگر امام نباشد رابطه‌ی بین عالم مادی و دستگاه آفرینش منقطع می‌گردد. قلب مقدس امام بمنزله‌ی ترانسفورموتوریست كه برق كارخانه را به هزاران لامپ می‌رساند. اشراقات وافاضات عوالم غیبی، اولا بر آینه پاك قلب امام و به وسیله او بر دلهای سایر افراد نازل می‌گردد. امام قلب عالم وجود و رهبر و او، مربی نوع انسان است، و معلوم است كه حضور و غیبت او، در ترتب این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم می شود گفت: امام ناپیدا را چه نفعی است؟! گمان می‌كنم: منشأ و ریشه‌ی اشكال نویسنده این باشد كه بحاق معنای ولایت و امامت پی‌نبرده و امام را جز یك مسئله گو و جاری كننده‌ی حدود نمی‌داند، در صورتیكه مقام امامت و ولایت از این مقامات ظاهری بسی شامختر است
امام سجاد (ع) فرمود: ما پیشوای مسلمین و حجت بر اهل عالم وسادات مومنین و رهبر نیكان و صاحب اختیار مسلمین هستیم. ما امان اهل زمین هستیم چنانكه ستارگان امان اهل آسمانند. بواسطه‌ی ماست كه آسمان بر زمین فرود نمی‌آیدمگر وقتیكه خدا بخواهد. بواسطه‌ی ما باران رحمت حق نازل و بركات زمین خارج می‌شود. اگر ما روی زمین نبودیم اهلش را فر می‌برد، آنگاه فرمود: از روزیكه خدا آدم را آفریده تا حال هیچگاه زمین از حجتی خالی نبوده است ولی آن حجت، گاهی ظاهر و مشهور و گاهی غائب و مستور بوده است، تا قیامت نیز از حجت خالی نخواهد شد، اگر امام نباشد خدا پرستش نمی‌شود، سلیمان می‌گوید عرض كردم: مردم چگونه از وجود اما غائب منتفع می‌شوند فرمود: همانطور كه از خورشید پشت ابر انتفاع می برند[۳].
در این حدیث و چندین حدیث دیگر، وجود مقدسصاحب الامر و انتفاع مرد از وی، تشبیه شده بخورشید پشت ابر و انتفاع مردم از آن. وجه تشبیه از این قرار است: در علوم طبیعی و فلكیات ثابت شده است كه: خورشید مركز منظومه‌ی شمسی است، جاذبه‌اش حافظ زمین و آنرا از سقوط نگه می‌دارد. زمین را بدور خود چرخانده شب و روز و فصول مختلف را ایجاد می‌كند. حرارتش سبب حیات و زندگی حیوانات و گیاهان و انسانیت، نورش روشنی بخش زمین می باشد. در ترتیب این آثار بین اینكه ظاهر باشد یا پشت ابر، تفاوتی وجود ندارد. یعنی جاذبه و نور و حرارتش در هر دو حال موجود است، گرچه كم و بیش دارد.●غیبت صغری و كبری
سوال: مراد از غیبت صغری و كبری چیست؟
جواب: امام دوزادهم دو مرتبه از دیده‌ی مردم مخفی شد. مرتبه اول از سال تولدش ۲۵۵ یا ۲۵۶ یا از سال وفات پدرش – ۲۶۰ – شروع شد و تا سال « ۳۲۹ » امتداد یافت. در طول این مدت گرچه از نظر عامه مردم غائب بود لیكن ارتباطات كاملا منقطع نبود بلكه نواب خدمتش رسیده و احتیاجات مردم را مرتفع می‌نمودند. غائب بودن در این – ۷۴ – یا – ۶۹ – سال را غیبت صغری گویند.
غیبت دوم از سال « ۳۲۹ » كه سال انقراض نیابت نواب بود، شروع شد و تا زمان ظهور امتداد دارد. این را غیبت كبری گویند. پیغمبر اكرم و ائمه اطهار (ع) قبلا از وقوع این دو غیبت خبر داده بودند. ار باب نمونه:
اسحاق بن عمار می‌گوید: از حضرت صادق شنیدم كه می‌فرمود: قائم را دو غیبت خواهد بود یكی طولانی و دیگری كوتاه. در غیبت اول شیعیان خاص جایش را می‌دانند ولی در دومی جز خواص دوستان دینی او، كسی از جایش اطلاع ندارد[۴].
امام صادق (ع) فرمود: حضرت صاحب الامر دو غیبت دارد، یكی از آنها طولانی كه گروهی می‌گویند: مرده است. گروهی می‌گویند: كشته شدهاست. گروهی می گویند: رفته است. فقط عده‌‌ی معدودی باقی می‌مانند كه بوجود آنجناب عقیده دارند و ایمانشان ثابت و استوار است. در آن زمان كسی از جایگاه آن حضرت اطلاع ندارد مگر خدمتكار مخصوصش[۵] و « ۸» حدیث دیگر.
●غیبت صغری و ارتباط شیعیان
فهیمی: من شنیده‌ام كه: بعد از شروع غیبت صغری، بعضی از فریبكاران، از جهل مردم سوء استفاده نموده با ادعای نیابت و بابیت اما غائب، مردم عوام و ساده لوح را فریب دادند و بدین وسیله، موقعیت و مقامی را كسب كرده‌اند و اموال مردم را بجیب زدند، لازم است جنابعالی توضیح بدهید كه: نواب چه اشخاصی بوده‌اند و ارتباط و تماس مردم با امام زمان چگونه و بچه وسیله‌ای بوده است؟
جواب: در زمان غیبت صغری توده‌ی مردم از درك ملاقات حضرت صاحب الامر(ع) محروم بودند لیكن ارتباطلات كاملا منقطع نبود و بوسیله عده معدودی كه باب و نائب و وكیل نامیده می‌شدند، با امام خود تماس گرفته حوائج خویش را رفع می نمودند و مشكلات دینی خود را حل می كردند. سهم امامیكه باموالشان تعلق می گرفت بوسیله‌ی همان نواب فرستاده می شد. گاهی از ناحیه‌ی مقدسه تقاضای كمك مادی می‌نمودند، گاهی برای سفر حج یا سفرهای دیگر كسب اجازه می كردند. گاهی برای شفای مریض و طلب فرزند خواهش دعا می‌كردند. گاهی هم ابتداء ار ناحیه مقدسه برای اشخاصی پول یا لباس یا كفن فرستاده می‌شد. و مانند این كارها. در تمام این موارد، افراد معینی واسطه بودند، تقاضاها هم بوسیله نامه فرستاده می‌شد. پاسخ آنان نیز كتباً از ناحیه‌ی مقدسه صادر می‌شد كه آنها را اصطلاحاً توقیع می‌گویند.
●چرا از اول غیبت كامل واقع نشد؟
دكتر: غیبت صغری چه فائده‌ای داشت؟ اگر بنا بود اما زمان غائب شود چرا از همان زمان وفات امام حسن عسگری(ع) غیبت و انتطاع كامل شروع نشد؟.
جواب: غائب شدن اما و رهبر جمعیت، آنهم زمانی طولانی امری است بس غریب و غیر مأنوس و باور كردنش برای مردم دشوار است از این جهت، پیغمبر و ائمه اطهار علیهم السلام تصمیم گرفتند كه: كم كم مردم را با این موضوع آشنا سازند و افكار را برای پذیرش آن آماده نمایند لذا گاه و بیگاه از غیبتش خبر داده گرفتاریهای مردم آن عصر و انكار و سرزنش منكرین و ثواب ثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد می نمودند گاهی هم با رفتارشان عملا شبیه غیبت را فراهم می‌ساختند. مسعودی: در اثبات الوصیه نوشته است: امام هادی (ع) با مردم كم معاشرت می‌كرده جز با خواص اصحاب با كسی تماس نمی‌گرفت وقتی امام حسن عسگری بجایش نشست در اكثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن می‌گفت تا شیعیان برای پذیرش غیبت اما دوازدهم مهیا و مانوس گردند[۶]. اگر بعد از رحلت امام حسن عسگری (ع) غیبت كامل شروع می‌شد شاید وجود مقدس امام زمان مورد غفلت واقع شده كم كم فراموش می گشت، از این جهت، ابتداء غیبت صغری شروع شد تا شیعیان در آن ایام، بوسیله نواب با امام خود تماس گرفته علائم و كراماتی را مشاهده نمایند و ایمانشان كامل گردد. امام هنگامیكه افكار مساعد گشت و آمادگی بیشتری پیدا شد غیبت كبری شروع گردید.
●آیا غیبت كبری حدی دارد؟
سوال: آیا برای غیبت كبری حدی تعیین شده است؟
جواب: حدی معین نشده لیكن احادیث دلالت می‌كنند كه: مدتش بقدری طولانی می‌شود كه گروهی بشك می‌افتند. از باب نمونه: امیرالمومنین (ع) درباره‌ی حضرت قائم فرمود: غیبتش بقدری طولانی می شود كه شخص جاهل می­گوید: خدا به اهل بیت پیغمبر احتیاجی ندارد[۷]. حضرت سجاد (ع) فرمود: یكی از خصائص نوح در قائم وقوع خواهد یافت و آن طولعمرش می باشد[۸].
●آیا کودک ۵ ساله امام می شود ؟
سوال: بر فرض اینكه امام حسن، فرزندی داشته باشد؟ چگونه می‌توان باور كرد كه كودكی در سن پنج ساگی به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ و به ماموریت حفظ و تحمل احكام الهی انتخاب شود و در آن صغر سن، از حیث علم و عمل، امام و پیشوای مردم و حجت خدا باشد؟!!
جواب – نبوت و امامت را نباید یك مقام ظاهری ناچیزی پنداشت كه به هیچ قید و شرطی مشروط نباشد و هر كسی صلاحیت حفظ و تحمل آن را داشته و هیچ نیازی باستعداد و كمال و امتیازذاتی نباشد، بطوری كه ممكن باشد بجای محمد بن عبدالله (ص) ابوسفیان به مقام نبوی انتخاب شود و به جای علی بن ابیطالب علیه السلام طلحه و زبیر امام گردند! بامراجعه به اخبار اهل بیت در می‌یابیم كه نبوت مقام ارجمندیست كه شخص واجد آن مقام با حق تعالی ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبی برخوردار می شود، احكام و قوانین الهی بر باطن و قلب نورانیش وحی و الهام می‌گردد و بطوری آنها را دریافت می‌كند كه از هر گونه خطا و اشتباهی معصوم است.
وهكذا ولایت و امامت مقام بزرگیست كه واجد آن مقام بطوری احكام خدایی و علوم نبوت را تحمل و ضبط می‌كند كه خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد، و همواره با عالم غیبی مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهی بهره‌مند می‌گردد. بواسطه‌ی علم و عمل است كه او پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندیست.
به عبارت دیگر هر كسی قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلكه باید از حیث روح، در مرتبه‌ی اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حیث تركیبات جسمانی و قوای دماغی در كمال اعتدال باشد تا بتواند حقائق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه بعالم الفاظ و معانی تنزل دهد و به مردم ابلاغ كند.
پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و بواسطه‌ی همین استعداد و امتیاز ذاتی است كه خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت یا امامت انتخاب می‌كند. این امتیاز ، از همان اوان كودكی در وجود آنان موجود است لكن هر وقتی كه صلاح بود و شرائط موجود شد و مانعی در كار نبود، آن افراد برجسته، رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می¬شوند و مامور حفظ و تحمل احكام می‌گردند.
این انتخاب و نصب ظاهری چنانكه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بزرگی انجام می‌گیرد مكن است در ایام كودكی تحقق پذیرد.
چنانكه حضرت عیسی علیه السلام در گهواره با مردم سخن گفت و خودش را پیغبر و صاحب كتاب معرفی نمود. خداوند متعال در سوره‌ی مریم می‌فرماید: عیسی فرمود: من بنده خدایم كه مرا كتاب داده و به پیغمبری برگزیده است و هر كجا باشم مباركم گردانیده و بنماز و زكوه، تا زنده هستم، سفارشم كرده است .
از ا ین آیه و آیات دیگر استفاده می‌شود كه: حضرت عیسی (ع) از همان ایام صغر و كودكی پیغمبر و صاحب كتاب بوده است.
پس ممكن است كودكی در سن پنج سالگی با عوالم غیبی ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزینه‌داری و ضبط و تبلیغ احكام منصوب گردد، و در انجام وظیفه‌ی خویش و ادای این امانت بزرگ كاملا نیرومند و مقتدر باشد.
اتفاقاً حضرت جواد (ع)، نیز در هنگام وفات پدر نه ساله یا هفت ساله بوده و از جهت صغر سن، امامتش در بین بعضی از شیعیان مورد تردید واقع شد، پس به منظور حل این مشكل گروهی از بزرگان شیعه خدمتش رسیدند و صدها مشكلات مسائل را از وی پرسیدند و جواب شافی دریافت نمودند و كراماتی را نیز مشاهده كردند و شك و شبهه آنان بر طرف شد .
حضرت رضا (ع) آنجناب را امام و جانشین خود معرفی می‌نمود و در مقابل تعجب مخاطبین می فرمود: حضرت عیسی (ع) هم در سن كودكی پیغمبر و حجت خدا شد .
امام علی نقی (ع) نیز، شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود كه پدرش از دنیا رحلت نمود و امامت به وی منتقل گشت .
نتیجه سخن اینكه! آفرینش و خلقت ویژه‌ی انبیاء و ائمه جوریست كه نمی‌توان آنانرا با افراد عادی مقایسه گرد و قضاوت نمود.
●كودكان نابغه
در بین اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده می‌شوند كه از حیث استعداد و حافظه نابغه‌ی عصر خویش بوده و قوای دماغی و ادراكات آنان، از مردان چهل ساله هم بهتر است.
ابوعلی سینا فیلسوف نامی را از این افراد شمرده‌اند از وی نقل است كه گفته: چون بحد تمیز رسیدم مرا بعلم قرآن سپردند پس از آن بعلم ادب. پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت می‌كردند من همه را حفظ می‌نمودم. بعلاوه آن، استاد مرا به كتابهای ذیل تكلیف كرد: « الصفات » و « غریب المصنف » و « ادب الكتاب » و « اصلاح المنطق » و « العین » و « شعر و حماسه » و «دیوان ابن رومی » و « تصریف مازنی » و « نحو سیبویه ».
پس همه را در مدت یكسال و نیم از بر كردم و اگر تعویق استاد نبود در كمتر از این مدت حفظ می‌كردم و چون بده سالگی رسیدم مورد تعجب اهل بخاری بودم پس از آن، شروع كردم بیاد گرفتن فقه، و چون بدوازده سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی‌حنیفه فتوی می‌دادم. پس از آن شروع كردم بعلم طب و « قانون » را در سن شانزده سالگی تصنیف نمودم و در سن بیست و چهار سالگی خودم را در تمام علوم متخصص می‌دانستم .
درباره‌ی فاضل هندی گفته شده: « قبل از رسیدن بسن سیزده سالگی تمام علوم معقول و منقو را تكمیل كرده بود و قبل از دوازده سالگی بتصننیف كتاب پرداخت .
« توماس یونگ » كه باید او را از جمله‌ی بزرگترین دانشمندان محسوب داشت از كودكی اعجوبه‌ای بود. از دو سالگی خواندن را می‌دانست، و در هشت سالگی، خودش به تنهایی با آموختن ریاضیات پرداخت و از نه سالگی تا چهارده سالگی، اوقات فراغت خویش را در بین فواصل كوتاه ساعات درس با آموختن زبانهای فرانسه و ایتالیایی و عبری و فارسی و عربی صرف كرد و زبانهی مذكور را بخوبی یاد رفت. در بیت سالگی مقاله‌ای درباره‌ی تئوری رویت به جامعه‌ی پادشاهی فرستاد و در آن شرح داد كه چگونه می‌توان بوسیله تغییر انحنای زجاجیه‌ی چشم تصویر را واضح دید .
اگر صفحات تاریخ شرق و غرب را ورق بزنید از امثال و نظائر این نوابغ زیاد خواهید یافت. حال سوال این است:
در صورتی‌ كه اطفال نابغه، دارای چنان مغز و قوائی باشند كه در سنین خردسالی، از عهده ی حفظ هزاران مطالب گوناگون و حل مشكلات و غوامض علوم برآیند و نیروی محیر العقول آنان باعث اعجاب گردد، پس چه استبعادی دارد كه خداوند متعال، حضرت بقیه الله و حجت حق و علت مبقیه‌ی انسانیت و مهدی دادستان را در سن پنج سالگی بولایت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احكام را به عهده‌اش وگذار كند؟ ائمه اطهار هم موضوع صغر سن آنجناب را پیش‌بینی كرده بودند:
حضرت باقر(ع) فرمود: حضرت صاحب الامر سن مباركش از تمام ما كمتر و گمنام‌تر می‌باشد .۴_ آیا مهدی (ع) آیین جدیدی ارائه می‌دهد؟
سوال: گاهی گفته می‌شود امام زمان دین و آیین و قوانین جدیدی برای مردم می‌آورد و احكام اسلام به دستش منسوخ می‌گردد، این موضوع تا چه اندازه صحت دارد؟
جواب: منشأ این سخن احادیثی است كه در این باب وارد شده است عبدالله بن عطا می‌گوید: خدمت حضرت صادق(ع) عرض كردم: سیره و رفتار مهدی چیست؟ فرمود: همان كاری را كه رسول خدا انجام داد مهدی هم انجام می‌دهد. بدعتهای موجود را خراب می كند چنانكه رسول خدا اساس جاهلیت را منهدم نمود، آنگاه اسلام را از نو بنا می‌كند .
ابو خدیجه از حضرت صادق (ع) روایت نموده كه فرمود: هنگامیكه قائم ظهور كرد با امر جدیدی خواهد آمد، چنانكه رسول خدا، در آغاز اسلام مردم را بامر جدید دعوت می‌كرد .
حضرت صادق(ع) فرمود: هنگامیكه قائم ظهور كند با امر جدید و كتاب و رفتار و قضاوت تازه ظهور می‌نماید كه بر عرب سخت است. كارش كشتار است، احدی – از كفار و ستمكاران – را باقی نمی‌گذارد. در مورد انجام وظیفه، از سرزنش و ملامت باك ندارد .
●سیره‌ی مهدی
لیكن احادیث بسیاری دلالت می‌كنند كه: سیره و رفتار مهدی همان سیره و رفتار جدش رسول خداست و از دین و قرآنی كه بر جدش نازل شده دفاع می‌كند، از باب نمونه: پیغمبر (ص) فرمود: یكی از اهل بیت من قیام می‌كند و به سنت و روش من عمل می‌نماید .
و نیز فرمود: قائم از فرزندان من، همنام و همكنیه‌ی من است. خویش خوی من و رفتارش رفتار من می‌باشد. مردم را بر طاعت و دین من وادار می‌نماید و بسوی قرآن دعوتشان می‌كند .
همچنین فرمود: دوازدهمین از فرزندانم بطوری غائب می‌شود كه اصلا دیده نمی‌شود. زمانی خواهد آمد كه از اسلام جز اسمی و از قرآن جز اثری باقی نمی‌ماند. در آن هنگام خدا به وی اجازه نهضت می‌دهد و بوسیله‌ی او اسلام را تقویت نموده تجدیدش می‌كند .
ونیز فرمود: مهدی موعود مردی است از عترت من كه برای سنت من جنگ می‌كند جنانكه من برای قرآن قتال كردم .
چنانكه روشن است این احادیث بالصراحه دلالت دارند كه: برنامه‌ی امام زمان و رفتارش، ترویج و بسط اسلام و تجدید عظمت قرآن است و به منظور اجرای سنت‌های پیغمبر مقاتله خواهد كرد. بنابراین، اگر اجمالی در احادیث دسته‌ی اول وجود داشته باشد بواسطه‌ی این احادیث بر طرف می‌شود. به طور كلی احادیث را این طور باید تفسیر نمود: در زمان غیبت، بدعتهایی در دین گذاشته می‌شود و احكامی از قرآن و اسلام بر طبق میل مردم تاویل و تفسیر می‌شود. بسیاری از حدود و احكام چنان فراموش می‌شود كه گویا اصلا از اسلام نبوده است. وقتی مهدی (ع)ظهور كرد بدعتها را ابطال می‌كند و احكام خدا را بهمان جور كه صادر شده ظاهر می ماید. حدود اسلامی را بدون سهل انگاری اجرا می‌كند. معلوم است كه چنین برنامه‌ای كاملا برای مردم تازگی دارد.
حضرت صادق(ع) فرمود: وقتی قائم قیام كرد بسیره‌ی رسول خدا رفتار می‌كند لیكن آثار محمد را تفسیر و بیان می‌كند . فضیل بن یسار می‌گوید: از حضرت باقر(ع) شنیدم كه می‌فرمود وقتی قائم ما قیام كرد از ناحیه‌ی مردم، با مشكلات و سختیهایی مواجه می‌شود كه پیغمبر اكرم از جانب مردم عصر جاهلیت، به آن مقدار مواجه نشده بود. من عرض كردم: چطور؟ حضرت فرمود: هنگامیكه پیغمبر مبعوث شد مردم سنگ و چوب را پرستش می نمودند اما قائم ما وقتی قیام كند مردم احكام خدا رابر ضد وی تاویل و تفسیر می‌كنند و بوسیله قرآن با وی احتجاج و مخاصمه می‌نمایند. سپس فرمود: بخدا سوگند! عدالت قائم در اندرون خانه‌یشان داخل می‌شود چنانكه سرما و گرما داخل می‌گردند .
توضیحات مهدی تازگی دارد.
مردمیكه اركان و اصول مسلمه‌ی اسلام را رها كرده ببعض ظواهر آن اكتفا نموده‌اند؛ از اسلام جز نماز و روزه و اجتناب از نجاسات چیزی نمی‌دانند آنهم بعضیها دین را در مسجد محصور كرده حقیقت آن بر اعمال و حركاتشان نفوذ ندارد. در بازار و كوچه و خیابان و خانه اثری از اسلامشان پیدا نیست. اخلاقیات و دستورات اجتماعی را اصلا از اسلام محسوب نمی‌دارند. صفات زشت در نظرشان هیچ اهمیت ندارد و به بهانه‌ی اینكه واجبات و محرمات اختلافی هستند از زیر بار آنها شانه خالی می‌كنند. محرمات الهی را با حیله‌های گوناگون و تاویلات صوری جائز می‌شمارند. از ادای حقوق واجبه خودداری می‌نمایند. بدلخواه خود احكام دین ا تاویل می‌كنند. از قران بقرائت و تجوید و احترامات صوری فقط اكتفا نموده‌اند. اگر امام زمان ظاهر شد و به آنان بگوید: شما از حقیقت و گوهر دین بدور افتاده‌اید. آیات قرآن و احادیث پیغمبر را بر خلاف واقع تفسیر و تاویل كرده‌اید. چرا حقیقت نورانی اسلام را رها كرده ببعض ظواهرش قناعت كرده‌اید؟ شما اعمال و رفتارتان را با دین تطبیق نكرده‌اند بلكه احكام دین را با دنیای خودتان توجیه نموده سازش داده‌اید. بجای این همه دقت كه در قرائت و تجوید بعمل می‌آورید به احكام قرآن عمل كنید. جدم حسین برای گریه‌ی فقط كشته نشد، چرا هدف جدم را گم و پایمال كرده‌اید؟
دستورات اخلاقی و اجتماعی را باید از اركان اسلام بدانید و جزء برنامه‌ی عملی خویش قرار دهید. از محرمات اخلاقی باید اجتناب كنید، حقوق مالی خود را باید بپردازید و به بهانه‌های بیجا مغرور نگردید، و بدانید كه خواندن و شنیدن مدائح و مصائب، جای خمس و زكوه و دیون را نمی‌گیرد و گناه رباخواری و رشوه و تقلب و غل و غش را نمی‌بخشد و دود آتش عزای ابا عبدالله (ع) جواب آه و ناله‌ی یتیمان و ستمدیدگان و بیوه زنان را نمی‌دهد. با تاویلات و توجیهات غلط، رباخواری از زیر بار واجبات شانه خالی نكنید. قدس و تقوی را در خانه و مسجد محصور نكنید. بلكه در اجتماع شركت جویید و وظیفه بزرگ امر به معروف و نهی از منكر را انجام دهید فلان بدعت و فلان و فلان و ... را از اسلام بیرون كنید.
چنین دین و برنامه‌ای برایشان تازگی داشته از آن وحشت می‌نمایند و اصلا اسلامش نمی‌دانند زیرا اسلام را جور دیگری تصور كرده بودند. آنان می پنداشتند: ترقی و عظمت اسلام بزینت كردن مساجد و منارهای بلند است، اگر امام بفرماید: عظمت اسلام بعمل صالح و راستی و درستی و امانت و وفای به عهد و اجتناب از حرام است، برایشان تازگی دارد. آنها گمان می‌كردند وقتی امام زمان ظاهر شد تمام اعمال مسلمین را تصحیح می‌كند و باتفاق آنان در گوشه‌ی مسجد مشغول عبادت می‌شود اما اگر مشاهده كنند كه از شمشیر امام زمان خون میچكد و مردم را بسوی جهاد و امر به معروف و نهی از منكر دعوت می كند و نمازگزاران ستم پیشه را بقتل می‌رساند و اموالی را كه از راه تعدی و رشوه¬خواری و ربا بدست آورده‌اند بصاحبانش بر می‌گیرداند و مانع زكوه را گردن میزند، این برنامه برایشان تازه جدید است. حضرت صادق (ع) فرمود: وقتی قائم ما قیام كرد مردم را از نو بسوی اسلام دعوت می‌نماید و بسوی چیزیكه كهنه شده و عموم مردم از آن بدور افتاده‌اند هدایت می‌كند. آنجناب مهدی نامیده شده، چون به چیزی كه مردم از آن دور شده‌اند هدایت می‌شود و قائم نامیده شده، چون برای بپا داشتن حق قیام می‌كند .
خلاصه: بین مهدی توهمی آنان و برنامه‌اش، با مهدی واقعی و برنامه‌اش، تفاوت از زمین تا آسمانست. این رهگذر اس كه چون برنامه¬ی كارش مورد پسند مردم واقع نمی‌شود ابتداء از دورش متفرق می‌شوند لیكن چون جزوی چاره‌سازی نمی‌یابند باز تسلیمش می‌گردند.
حضرت صادق (ع) فرمود: گویا قائم را مشاهده می‌كنم كه قبایی در بر دارد و عهدنامه‌ی پیغمبر را كه با مهر طلایی مهر شده از جیبش بیرون آرد، مهرش را گشوده برای مردم قرائت می‌نماید، پس مردم مانند گوسفند از اطرافش پراكنده می‌شوند و بجز وزیر و یازده نفر نقیب كسی نزدش باقی نمی‌ماند. پس – در جستجوی مصلح – هه جا را گردش می‌كنند ولی چون چاره سازی جز وی نمی‌یابند بسویش می‌شتابند. بخدا سوگند! من می‌دانم قائم بایشان چه می‌گوید كه انكار می كنند .
●مهدی و نسخ احكام
سوال: قبلا گفته شد امام زمان مشرع نیست و احكام اسلام را نسخ نمی‌كند. این سخن با روایات ذیل سازش ندارد: حضرت صادق (ع) فرمود: دو خون در اسلام حلال است اما احدی حكم خدا را در آنها جاری نمی‌سازد تا اینكه خداوند متعال قائم اهل بیت را بفرستد و حكم خدا را بدون شاهد، در حق آنان جاری نماید: یكی راجع بمرد محصن « زن دار » زناكار است كه سنگسارش می‌كند. دیگری راجع بمانع زكوه است كه گردنش را می زند .
حضرت صادق(ع) نیز فرمود: وقتی قائم آل محمد قیام كرد همانند داود و سلیمان، بدون شاهد و گواه، در بین مردم قضاوت خواهد كرد .
اینگونه احادیث دلالت دارند كه: احكام اسلام بوسیله‌ی اما زمان نسخ می‌شود و احكام تازه‌ای اجرا می‌گردد. شما با اینگونه عقائد نبوت مهدی را اثبات می‌نمایید، گرچه پیغمبرش ننامید!!
جواب: اولا مدرك این مطالب، اخبار آحادی بیش نیست كه مفید یقین نیستند. ثانیاً چه مانع دارد كه خداوندمتعال حكمی را به پیغمبرش وحی كند و بگوید: از این زمان تا زمان ظهور قائم، تو و مسلمین باید بدان عمل كنید. لیكن دوازدهمین جانشین تو و پیروانش باید به حكم دوم عمل نمایند. پیغمبر اكرم هم، عین این جریان را، بوسیله خلفایش به امام دوازدهم اطلاع بدهد. در این صورت نه حكمی نسخ شده، نه حكم تازه‌ای به امام زمان وحی شده است، بلكه حكم اول، از ابتدا مقید بوده و پیغمبر نیز، از حكم دومبا اطلاع بوده است.
مثلاً: صلاح اجتماع در این بوده كه قاضی بر طبق مدارك ظاهری و با شاهد و قسم، بین اصحاب مرافعه قضاوت كند. پیغمبر و ائمه هم مامور بودند بدین طریق قضاوت نمایند. لیكن وقتی مهدی اسلام ظهور نمود و دولت اسلامی را تشكیل داد ماموریت دارد كه بر طبق علمش بین مردم قضاوت كند. پس اینگونه احكام از ابتداء جزء احكام اسلام بوده است ولی زمان اجرای آنها عصر ظهور مهدیست.
[۱]- بحار الانوار ج ۵۲ ص ۹۱
[۲] -قال موسی بن جعفر علیه اسلام: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمه فالله الله فی ادیانكم لایزیلنكم عنها احد، یا بنی انه لابد لصاحب هذا الامر من غیبته حتی یرجع عن هذا الامر من كان یقول به، انما هی محنه من الله امتحن الله بها خلقه – بحار ج ۵۲ ص ۱۱۳
[۳] - بحارالانوار ج ۵۱ ص ۱۵۲
[۴] - زراره عن ابی عبدالله علیه السلام قال یازراره لابد للقائم من غیبه قلت: و لم؟ قال یخاف علی نفسه و او می‌بیده الی بطنه – اثبات الهداه ج ۶ ص ۴۳۷.
[۱] _ در سوره مائده آیه ۱ می گوید: ی ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود. و در سوره اسراء آیه ۳۴ می‌گوید: و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا. و در سوره مومنون آیه ۸ می گوید: و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون
[۲] _ بحارالانوار ج ۵۲ ص ۹۶.
[۳] _ عن جعفر الصادق عن ابیه عن جده علی بن الحسین علیه السلام قال: نحن ائمه المسلمین و حجج الله علی العالمین و سادات المومنین وقاده الغر المحجلین و موالی المسلمین و نحن امان لاهل الارض كما ان النجوم امان لاهل السماء و بنایمسك السماء ان تقع علی الارض الاباذنه و بناینزل الغیث و تنشر الرحمه و تخرج بركات الارض و لولا ما علی الارض منالساخت باهلها.
ثم قال: ولم تخل منذ خلق الله آدم من حجه الله فیها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، ولاتخلو الارض الی ان تقوم الساعه من حجه ولو لاذلك لم یعبدالله.
قال سلیمان: فقلت لجعفر الصادق علیه السلام كیف ینتفع الناس بالحجه الغائب المستور؟ قال: كما ینتفعون بالشمس اذاستر هاسحاب. ینا بیع الموده ج ۲ ص ۲۱۷.
[۴] _ اسحاق بن عمار قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: للقائم غیبتان؛ احدیهما طویله و الاخری قصیره، فالاولی یعلم بمكانه فیها خاصه من شیعته، و اما الاخری فلا یعلم بمكانه فیها الاخلاصه موالیه فی‌دینه – اثبات الهداه ج ۷ ص ۶۹. و بحارلانوار ج ۵۲ ص ۱۵۵.
[۵] _ بحارالانوار ج ۵۲ ص ۱۵۳
[۶] _ اثبات الوصیه ص ۲۰۶.
[۷] _ اثبات الهداه ج ۶ ص ۳۹۳.
[۸] _ قال علی بن الحسین علیه السلام فی القائم سنه من نوح و هو طول العمر – بحار ج ۵۱ ص ۲۱۷ - .
منبع : عرفان