سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
مجله ویستا
از آشنایی با شما خوشوقتم!
نخستین بار آنتونی كویین را در نیوزیلند دیدم. او مشغول بازی در فیلم تلویزیونی هركول در نقش زئوس بود. آقای كویین در حالی كه لباس زئوس را بر تن داشت، روی صندلی كارگردان در كنار همسرش نشسته بود و با بیل، كارگردان فیلم و اندی و دن، فیلمنامهنویسان فیلم صحبت میكرد و آنها نیز همگی به دقت به سخنان او گوش میكردند. دست آخر پس از اینكه ۱۰ دقیقه آنجا ایستادم، بیل مرا به آنها معرفی كرد. من با آقا و خانم كویین خوش و بشی كردم و گفتم كارگردان دوم این فیلم هستم. آنتونی كویین محترمانه سر تكان داد و سپس به سمت صحنه فیلمبرداری رفت.
من میدانستم آنتونی كویین در هتل محل اقامت من، اقامت دارد. اما هنوز او را آنجا ندیده بودم. یك راننده تاكسی به من گفت دقیقا پس از تماشای یكی از فیلمهایش، او را جلوی هتل دیده و برای یك لحظه فكر كرده عقلش را از دست داده است. كاركنان رستوران هتل نیز همگی كویین و همسرش را بارها دیده بودند. آنها برایم تعریف كردند یك بار خانم كویین چیزی سفارش داد كه در منوی رستوران نبود و آنها مجبور شده بودند به دنبال سفارش او بروند. این بسیار تحسینبرانگیز است اگر خانم كویین توانسته باشد نیوزیلندیها را به دنبال چیزی بفرستد.عاقبت كویین و همسرش را در رستوران هتل دیدم.
در جای همیشگیام در رستوران هتل تنها نشسته بودم كه آنتونی كویین وارد شد و دو میز آن طرفتر نشست. یك كت اسپورت پوشیده بود، بدون كراوات و یك بطری نوشیدنی سفارش داد. بعد عینك زد، متن تا شده فیلمنامه را از جیبش بیرون آورد و شروع به خواندن كرد.
در خلال نیم ساعت بعد، سه نفر نزد او آمدند تا امضا بگیرند. در هر سه مورد، كویین متن را روی میز گذاشت، عینكش را برداشت، لبخند زد با آنها دست داد و خطی برای یادگاری نوشت و امضا كرد.
به نظرم رسید سرحال است و دل و دماغ دارد. بنابراین به طرف میزش رفتم.
ببخشید آقای كویین، من جاش بكر هستم. كارگردان قسمت پنجم فیلم هركول.
خیلی گرم و صمیمی گفت: «واقعا؟ از آشنایی با شما خوشوقتم.» و با من دست داد.
من بدون اینكه به او یادآوری كنم كه ما قبلا یكدیگر را ملاقات كرده بودیم، گفتم: «مزاحم نیستم اگر اینجا بنشینم؟»
نه، خواهش میكنم.
نشستم و مدتی درباره فیلم هركول و نقش او گپ زدیم. عاقبت درباره الیا كازان از او پرسیدم. (الیا كازان كارگردان فیلم زندهباد زاپاتا كه كویین بخاطر بازی در این فیلم، جایزه اسكار بهترین بازیگر نقش مكمل را به دست آورد.)
كویین خاطرهیی را از جریان ساخت زندهباد زاپاتا تعریف كرد و گفت: قرار بود صحنهیی از فیلم را فیلمبرداری كنند كه در آن مارلون براندو و آنتونی كویین باید مشاجره میكردند. كازان از قول مارلون براندو به كویین میگوید بازی او در نقش استنلی كوالسكی در اتوبوسی به نام هوس افتضاح بود. كویین وقتی براندو را میبیند متوجه میشود كازان حرفی مشابه از قول او به براندو زده است و این در حالی بود كه هر دوی آنها بازیهای یكدیگر را تحسین میكردند. در واقع كازان به این شیوه سعی كرده بود، آن دو را نسبت به هم خشمگین كند تا بتوانند بازی بهتری در آن صحنه ارایه دهند.
كویین دومین جایزه اسكارش را بخاطر بازی در فیلم «شور زندگی» به دستآورد. بازی او در این فیلم كوتاهترین نقشی بود كه تا آن زمان موفق به دریافت جایزه اسكار شده بود. اما وقتی از او در این باره سوال كردم، متوجه شدم خودش از این موضوع بیاطلاع است.
در فیلم هركول صحنهیی را باید فیلمبرداری میكردیم كه شامل گفتوگویی طولانی بین هركول و زئوس بود. آن روز قبل از شروع فیلمبرداری، جلسهیی با كویین، اریك (تهیهكننده) و كوین (بازیگر نقش هركول) گذاشتیم. كویین از حضور ناگهانی در صحنه متنفر بود. هرچند در ۴ فیلم قبلی به كرات این كار را انجام داده بود. از او پرسیدم: «چگونه میخواهی وارد صحنه شوی؟»
من از قبل در صحنه هستم.
و كجا میایستی؟
بالای یك سكو میایستم و اگر پله داشته باشد، میتوانم از آن پایین بیایم. البته به یك میله هم نیاز دارم كه هنگام پایین آمدن محكم آن را بگیرم كه به زمین نیفتم.
در این لحظه چهره اریك دیدنی بود.
گفتم: «فكر میكنی تو و كوین آنقدر به هم نزدیك میشوید كه من در ۲ نما بتوانم از شما فیلم بگیرم؟»
كویین یك دفعه قیافهیی آمرانه به خود گرفت و گفت: «من از كجا بدانم؟!»
و این پایان جلسه آن روز بود.
كویین سپس جایی را كه میخواست سكو و نرده در آنجا قرار داشته باشد، به ما نشان داد. تمام این موارد مربوط به بازی خودش بود و اصلا به كوین و مكان دوربین توجهی نداشت. به گمانم در چهرهام ردپایی از ناباوری دیده میشد كه ثابت میكرد در پس زمینه ذهنم چیزی میگذرد، اما او هرگز فرصت بیان این مطلب را به من نداد.
فیلمبرداری را كه شروع كردیم، معلوم شد كویین یكی دو تا از پاراگرافهای متن را به چندین صفحه بسط داده. با خودم گفتم از آنچه مدنظرم هست استفاده میكنم و بقیه را حذف میكنم. فیلمبرداری ادامه پیدا كرد اما بسیار طولانی شد. شاید واژه طولانی نتواند مطالب را برساند! فیلمبرداری تا آنجا پیش رفت كه من با خود فكر كردم آیا در دوربین به اندازه كافی فیلم هست یا نه.
بالاخره وقتی فیلمبرداری این صحنه تمام شد گفتم: «عالی بود، دوباره میگیریم.»
جورج، دستیار اول كارگردان، با صدای بلند گفت: «دوباره میگیریم.»
ناگهان آنتونی كویین گفت: «یك دقیقه صبر كنید. این برداشت چه ایرادی داشت؟»
با این حرف، همه دست از كار كشیدند. كویین به این سادگی در مقابل همه، من را مورد بازخواست قرار میداد.
به دقت كلماتی را كه میخواستم بر زبان بیاورم، انتخاب كردم و گفتم: «نماهای آخر، بخشهای فوقالعادهیی داشت، اما من میخواهم كل برداشت به این خوبی شود.»
اما ظاهرا حرفم كویین را قانع نكرد چون به طرفم آمد و دوباره سوالش را تكرار كرد:
«این برداشت چه مشكلی داشت؟»
گفتم: «بعضی از دیالوگها را بیش از اندازه طولانی میكردی.»
انسان قبل از اینكه چیزی بگوید، فكر میكند و این دقیقا همان كاری بود كه من انجام دادم. با لحنی آرام گفتم: «بین فكر كردن پیش از سخن گفتن و طولانی كردن بیش از اندازه و بیهوده متن تفاوت وجود دارد و تو بیدلیل دیالوگها را طولانی میكردی.»
و آنتونی كویین كه عصبانی شده بود گفت تا نیمهشب هم شده اینجا میمانند و تا وقتی من بگویم عالی است، ادامه میدهند.
كار كه به پایان رسید گفتم: «عالی بود.»
پس از اینكه كار فیلمبرداری آن صحنه به اتمام رسید و به سراغ صحنه دیگری رفتیم كه آنتونی كویین در آن بازی نداشت، به سراغم آمد و گفت: «ببین پسرجان، من بابت رفتارم متاسفم.» لبخندی زدم و گفتم: «مسالهیی نیست. شما بهترین بازیگری هستی كه تا به حال با او كار كردهام.» با من دست داد و لبخند زد: «خیلی خوبه، متشكرم.»
من با آنتونی كویین سه قطعه عكس دارم. اولی عكسی است دستهجمعی از من، اریك، كویین، كوین و جورج. اما من میخواستم در حال كارگردانی عكسی با او داشته باشم.
موضوع را با پیر، عكاس فرانسوی كانادایی گروه در میان گذاشتم. پیر به من گفت همیشه هنگام كارگردانی رو به كویین و پشت به دوربین می ایستم و اگر میخواهم عكس خوبی از من بگیرد باید در كنار كویین و رو به پیر بایستم.
بعد از اینكه چندین بار كویین از دست من عصبانی شده بود، سعی میكردم غیر از مواقع ضروری به او خیلی نزدیك نشوم. چون نمیخواستم بر سرم فریاد بكشد و این در روند كار تاثیر منفی بگذارد.
كویین ایستاده بود و خود را برای آخرین پلان بازیاش آماده میكرد. نگاهی به پیر انداختم و او به من اشاره كرد كه حالا وقتش است. با احتیاط و پاورچین پاورچین به كویین نزدیك شدم و در حالی كه او اصلا متوجه من نبود، به دوربین نگاه كردم و ژست گرفتم. پیر عكسی را گرفت و سپس به من اشاره كرد كه به كویین نزدیكتر شوم. چند قدم جلوتر رفتم و سپس پیر عكسی دیگر گرفت و به نشانه رضایت سرش را تكان داد. اگر این عكس را كسی ببیند، ممكن است تصور كند من در حال كارگردانی و توضیح صحنه برای كویین هستم، اما در واقع او كاملا از حضور من بیاطلاع بود!
آخرین صحنهیی كه با آنتونی كویین داشتیم، در استودیو باید فیلمبرداری میشد. برای اجرای این صحنه راههای زیادی وجود نداشت و كویین مجبور بود به شیوهیی كه به او گفتم بازی كند. چرا كه شیوه من سادهترین شیوه اجرای این صحنه بود. با كمال تعجب او بدون هیچ گونه مخالفتی چنین كرد.
آخرین نمای بازی كویین را كه گرفتیم، جورج گفت كه این آخرین بازی آنتونی كویین در سری فیلمهای هركول است. همه كویین را تشویق كردند. او بلند شد و ایستاد و در حالی كه اشك در چشمانش حلقه زده بود گفت: «در حال حاضر تنها زبان ایتالیایی میتواند عمق احساس مرا بیان كند.» و شروع به صحبت كرد كه متاسفانه هیچكدام از افراد گروه متوجه نشدند چون هیچ كس در بین ما به این زبان آشنا نبود. در پایان هم گفت كه نیوزیلند را دوست دارد و دلش می خواهد خانهیی در آنجا داشته باشد. همه دوباره برایش كف زدند.
او دیگر مرا با نام صدا نكرد. خوشبختانه دیگر به من «پسرجان» هم نگفت. او مرا از آن پس «فرزند» خطاب كرد.
پس از اتمام فیلمبرداری آخرین پلان، پوستری از فیلم باراباس را به او دادم تا آن را برایم امضا كند. نگاهی به من انداخت و سپس به پوستر نگاه كرد. قسمت بالای پوستر شامل سه تصویر از كویین در فیلمهای لورنس عربستان، توپهای ناوارون و زوربای یونانی بود. بار دیگر به من نگاه كرد و نوشت: «با صمیمانهترین احترامات، در میان تمام كارهایم، اینها فیلمهای مورد علاقه من هستند. آنتونی كویین.»
مهلا ابراهیمی
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست