دوشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۳ / 9 December, 2024
مجله ویستا


موسیقی ملی از مسیر خود منحرف شده‌است‌


موسیقی ملی از مسیر خود منحرف شده‌است‌
«جلال ذوالفنون» از نوازندگان برجسته سه تار است که تاکنون شاگردان بسیاری را هم در این عرصه آموزش داده است.
گروه «ذوالفنون» در جشنواره موسیقی فجر امسال، قطعاتی را اجرا کرد که ما در سال گذشته، شاهد اجرای بهتر آنها بودیم. شاید یکی از دلایل آن، این باشد که این گروه به تازگی از تور قونیه و اجراهای بسیار باز گشته است و خستگی راه و سفر هنوز به تن این گروه مانده است.
▪ وضعیت کنونی موسیقی ایران را چگونه می‌بینید؟
ـ فضای امروزموسیقی‌ایران‌فضایی آشفته، نابسامان،‌مجازی، نمایشی و بیمارگونه است که برای درمان بیماری و رفع نابسامانی‌ها ابتدا باید ریشه‌های آن را دقیق بشناسیم. افول و نابسامانی هنر به طور کلی از جایی شروع می‌شود که هنر درگیر مسائل مادی می‌شود. بعضی اصطلاح تجارت را به کار گرفته و گفته‌اند نابسامانی هنر زائیده تجاری شدن آن است. اما به نظر من این اصطلاح چندان منطقی نیست، چون تجارت امری موجه و متین و یکی از پایه‌های اصلی هر جامعه است و با جایگاه محکم و مشخصی که دارد نمی‌تواند موجب تخریب یا نابسامانی باشد. بهتر است گفته شود موسیقی در گرو مسائل مادی، چون مسائل مادی به پول ختم نمی‌شود و فاکتورهای دیگری چون شهرت‌طلبی و زیادت‌طلبی از این دست را شامل می‌شود. فضای موسیقی را دو عامل تخریب می‌کند; یکی پولسازی بی‌رویه و بی‌منطق و دیگری شهرت‌طلبی و با کمی ‌دقت و نگاه عمیق متوجه می‌شویم که موجبات تخریب فضای فعلی موسیقی نیز همین دو عامل است. داشتن تخصص و اشراف بر فضای هنر، حسن نیت، صممیت و محبت با مردم، بی‌نیازی از شهرت و زیاده‌طلبی، دغدغه تعالی موسیقی و احیانا ساماندهی و سازندگی و امکانات مالی از مواردی است که برای ارائه یک موسیقی خوب لازم و ضروری است . هنرمند می‌تواند در نوع خود به بهسازی فضای موسیقایی کمک کند. البته ما در بخش خصوصی با کمک مکتب ذوالفنون درصدد ایجاد یک مرکز حفظ و اشاعه موسیقی هستیم.
▪ تفکر شکل‌گیری مکتب ذوالفنون چگونه شکل گرفت؟
ـ من معتقدم که هم اکنون موسیقی ملی، از مسیر اصلی خود منحرف شده و در دام سودجویی‌ها، جاه‌طلبی‌ها و هواهای نفسانی اسیر گشته و جالب اینجاست که اکثر کسانی هم که در فضای موسیقی ایران هستند آنقدر با معیارهای غلط و فضای مسموم خود خوگرفته‌اند که توجهی به این موضوع ندارند; بنابراین برای رهایی از این فضای مسموم، نیاز به یک تحول بزرگ و اساسی است.
▪ فکر نمی‌کنید رسیدن به این اهداف، نیازمند بودجه‌ای هنگفت باشد؟
ـ قطعا و به همین خاطر ما از علاقه‌مندان موسیقی دعوت کرده‌ایم که در این راه به ما کمک کنند. ما به عنوان یک نهاد خصوصی عمل خواهیم کرد و بنابراین ازکمک‌های دولتی محروم هستیم و تمایلی هم به دریافت این کمک‌ها نداریم. بنابراین تنها علاقه‌مندان موسیقی هستند که می‌توانند به ما کمک کنند.
البته نتیجه راه‌اندازی این مرکز، بدون شک در آینده مشخص خواهد شد و نباید این انتظار وجود داشته باشد که نتیجه آن در آینده‌ای نزدیک خود را نشان دهد; همان طور که وقتی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی پیش از انقلاب تشکیل شد و بزرگ‌ترین و برترین موسیقیدانان ایرانی از آنجا سر بر آوردند که هم اکنون در حال فعالیت هستند و در زمان تاسیس، انتظاری به این شکل از آن نمی‌رفت.
▪ از حضور اهالی موسیقی هم بهره خواهید برد؟
ـ امیدوارم که این تفکر چنان همگانی شود که تمام موسیقیدانان برای شرکت در آن از خود تمایل نشان دهند و ما را یاری دهند. ما در این مرکز به هیچ عنوان دارای تفکرات اقتصادی نیستیم. این حرکت ابتدا آغاز می‌شود و پس از آنکه نتایج خود را نشان داد، اهالی هنر و مخاطبان موسیقی تشویق خواهند شد تا در این زمینه اقدامات موثرتری انجام دهند; به خصوص آنکه دغدغه ما بیش از هر چیز، فرهنگی است و امیدواریم که به تدریج بتوانیم این علاقه را در بین مخاطبان خود به وجود آوریم. اگر سهم مخاطبان در شکل‌گیری موسیقی کم است، قسمت عمده‌ای از مشکل به خودمان باز می‌گردد که به راحتی با مخاطبان ارتباط برقرار نکرده‌ایم و اگر ارگان‌های موسیقی وظیفه خود را انجام نمی‌دهند ما نیز نباید پای خود را پس بکشیم. ما باید در این راه سرمایه‌گذاری‌های بسیاری را انجام دهیم و باید هر کس که می‌تواند کار خود را انجام دهد. باید سلاحی برداشت و به جنگ تمام ناملایمات رفت و نباید به راحتی دلسرد شد.
▪ چقدر امیدوارید تا مرکز حفظ و اشاعه بتواند به اهداف خود برسد؟
ـ ما امید بسیاری برای رسیدن به این اهداف داریم. متاسفانه از آنجا که در موسیقی ایران از این اقدامات کمتر انجام شده است، از نظر بسیاری بعید به نظر می‌رسد تا اقدامی ‌که بر اساس یک تفکر انجام می‌گیرد موفق باشد; در حالی که ما می‌خواهیم این تفکر را زنده کنیم و بنابراین تمام کسانی که در این راه همراه ما باشند جزو همکاران ما به حساب می‌آیند و طی آن از تمام شنونده‌های موسیقی و به خصوص اهالی موسیقی برای رسیدن به این هدف یاری می‌طلبیم. اهداف این مرکز در سه بخش آموزش، ارائه کنسرت و تولید آثار هنری خلاصه می‌شود. ارائه کنسرت رایگان- به خصوص برای مناطق محروم- از اهمیت بسیاری برخوردار است و علاوه بر آن، سعی خواهیم کرد تا با کشف و پرورش استعدادهای جوان، امکان ارائه برنامه یا تولید آلبوم را در اختیارشان قرار دهیم و سرانجام آنکه این مرکز، در نظر دارد تا در تولید و پخش محصولات فرهنگی استعدادهای جوان گام بردارد. اشاعه موسیقی امری ضروری و یکی از ارکان فرهنگ جامعه است; بنابراین مقداری از این مسیر به بخش خصوصی برمی‌گردد.
▪ البته طی این سال‌ها، بسیاری دم از تحول موسیقی می‌زنند; بدون آنکه اقدامی ‌عملی انجام داده باشند؟
ـ بله، چگونگی تحول و ارائه راه‌حل نیز از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است که اگر این موضوع درست باشد می‌تواند موسیقی را در مسیر درست خود هدایت کند و اگر نه، نتیجه چندانی در پی نخواهد داشت.
▪ نقش مخاطب را در موسیقی ایرانی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ـ من چندین سال قبل نیز به اهمیت مخاطب در موسیقی اشاره کرده بودم و همچنان بر این عقیده خود پافشاری می‌کنم که سهم مخاطبان در اعتلای موسیقی، کمتر از خود اهالی موسیقی نیست. برای رشد موسیقی ردیفی و دستگاهی ما و رسیدن به این هدف، تنها موسیقیدانان نمی‌توانند فعالیت کنند، بلکه علاوه بر سعی و کوششی که این عده به خرج می‌دهند، باید شنونده‌ها و مخاطبان موسیقی نیز حرکت‌های گسترده‌ای را انجام دهند. البته اهمیت مخاطب در اعتلای موسیقی و رسیدن به اهداف متعالی آن، حرف جدیدی به نظر می‌رسد و این چندان مایه تعجب نیست، زیرا لایه‌های غلط و پوسیده باید از میان برداشته شده و پایه‌هایی محکم جای آن را بگیرد. خوشبختانه در حال حاضر- بر خلاف گذشته- بسیاری از مخاطبان موسیقی به اهمیت نقش خود در اعتلای موسیقی پی برده‌اند که این فرصت بسیار مغتنم است; ضمن آنکه مخاطبان موسیقی از دو طریق می‌توانند با فضای موسیقی همگام شوند که یکی بالارفتن آگاهی‌شان از موسیقی است و دیگری همکاری مستقیم.
▪ طی این سال‌ها به خاطر برخی از مسائل، عده ای کنار کشیده و بسیاری دیگر خانه نشین شدند. شما چرا همچنان به فعالیت‌های خود ادامه دادید؟
ـ من معتقدم آن عده از اهالی موسیقی که طی این سال‌ها هیچ گونه اقدامی‌انجام نداده و به اجرای برنامه نپرداخته یا اثری را ارائه نکردند، حرفی برای گفتن نداشتند وگرنه هنرمندی که حرفی برای گفتن و اثری برای ارائه داشته باشد، در هر شرایطی که باشد هنر خود را عرضه خواهد کرد. من نیز طی این سال‌ها مانند بسیاری دیگر از هنرمندان با مشکلات عدیده‌ای مواجه بودم اما هیچگاه نه خواستم و نه توانستم که خود را از عرصه فعالیت‌های هنری بیرون بکشم چون اعتقاد دارم که هنرمند باید در هر شرایطی هنر خود را عرضه کند و کنارکشیدن او ثمره‌ای جز تنگ‌ترشدن فضا نخواهد داشت.
فکر می‌کنید که آثار گذشتگان موسیقی ما می‌تواند در معرفی صحیح موسیقی ایران گام بردارد؟
اگر بخواهیم تنها به گذشتگان تکیه کنیم، کافی نیست و مشاهده خواهیم کرد که موسیقی ایران، نوعی موسیقی شفاهی است و بدون داشتن یک رپرتوار مدون; که اگر رپرتواری هم باشد، به عنوان تکیه گاه دوم است. البته این، به این معنا نیست که موسیقی ردیفی و دستگاهی ما موسیقی ضعیفی است، بلکه اتفاقا موسیقی ایران بسیار غنی و پربار است، منتها این منابع زمانی می‌تواند وجه هنری خود را پیدا کند که موسیقیدانان ما ذهنیت و شخصیت خود را در جهت فرهنگ اصیل ایرانی تربیت کنند.
▪ شما از معدود استادانی هستید که در زمینه موسیقی تلفیقی نیز فعالیت می‌کنید و گاه مورد انتقادات فراوانی نیز قرارگرفته‌اید. نظرتان در مورد موسیقی تلفیقی چیست؟
ـ به نظر من تنها هنرمندی می‌تواند یک اثر تلفیقی را خلق کند که ذهنیت بداهه‌نوازی و روحیه شاعرانه موسیقی داشته باشد و اگر بخواهیم آن را با یک کار ادبی خلاصه کنیم، نوازنده باید مثل یک نویسنده خلاق از الفبا خارج و به سمت شعر گفتن و داستان نوشتن رفته باشد. در این مرحله است که نویسنده به مرحله خلاقیت و ابتکار عمل رسیده است و می‌تواند این کار را لطیف و موزون انجام دهد. برخلاف تصور بسیاری، در موسیقی، کار تلفیقی وابسته به ساز نیست، یعنی در تلفیق، خود ساز از اهمیت چندانی برخوردار نیست بلکه باید ببینیم که آیا نوازندگانی که روی سن رفته‌اند از نظر ذهنی و خلاقیت به این توانمندی رسیده‌اند یا خیر؟ اگر نوازندگان به این ذهنیت خلاق رسیده باشند، با هر سازی و در هر شرایطی می‌توانند کنار بیایند و اگر هنوز در شرایط ابتدایی کار باشند با مشکل مواجه خواهند شد. درست است که اختلاف‌های اساسی در گام‌ها و نت‌های موسیقی ایرانی و غربی وجود دارد، اما این اختلافات برای یک نوازنده توانمند مشکل نخواهد بود. او می‌تواند مشکل اختلاف گام‌ها و نت‌ها را حل کند و وجه اشتراک دیگری را به دست آورد. اگر ذهنیت نوازندگان به حالت مورد نظر رسیده باشد، فرقی نمی‌کند که آثار تلفیقی را در چه گامی‌بنوازند. در همه این قطعات می‌توان با تسلط کامل بخش‌هایی را حذف یا اضافه کرد و درست وقتی که ذهنیت پیدا شد، سازها نیز اهمیت پیدا می‌کنند. در بسیاری از کنسرت‌های تلفیقی شاید بسیاری برای دیدن سازهای ایرانی نیایند، اما ما بدین ترتیب این فضا را مرکبی می‌کنیم برای آنکه سازهای ایرانی را نیز به جوانان بشناسانیم یا ذهنیت‌های غلطی را که درباره سازهای غربی در میان عده‌ای است را از بین ببریم. بنابراین این مسئله نوعی آموزش و تلنگری است که در مقابل جبهه‌گیری‌ها به کار می‌بریم.
تلفیق می‌تواند نوعی فرهنگ‌سازی کند. ما همچون یک نقاش که برای کسب تجربه از رنگ جدیدی استفاده می‌کند، می‌خواهیم نتایج همنوازی سازهای مختلف ایرانی و غربی را با هم بشناسیم.
▪ چرا این سال‌ها کنسرت بزرگی نداده‌اید؟
ـ منظور شما از برگزاری کنسرت بزرگ چیست؟ اگر منظور، برگزاری کنسرتی در یک سالن بزرگ است، من تمایل چندانی برای این کار ندارم. اما ما کنسرت‌هایی در شهرهای مختلف برگزار کرده‌ایم که با استقبال بسیار زیادی روبه‌رو شده است و بنابراین می‌توان آنها را جزو برنامه‌های بزرگ قلمداد کرد. من تمایلی ندارم که با برگزاری یک کنسرت بزرگ در سالنی بزرگ و باشکوه، مردم را از سراسر شهرهای ایران به تهران بکشانم و مشکلات فراوانی را برای آنان رقم بزنم، بلکه ترجیح می‌دهم خود برای تمام فرهنگ دوستان در سراسر ایران و حتی نقاط بسیار محروم، به اجرای کنسرت بپردازم و با راه‌اندازی مکتب موسیقی ذوالفنون و ایجاد رابطه دوطرفه بین هنرمندان و سرمایه‌داران، از آنها برای حمایت و آموزش موسیقی دعوت کنم و بدین ترتیب امیدوارم که بتوانم برای قشر محروم در سراسر کشور امکان شنیدن موسیقی صحیح را به وجود آورم و علاوه بر آن، مستعدان موسیقی در این قشر، امکان آموزش رایگان و تهیه ساز رایگان را پیدا کنند.
طی این سال‌ها کمتر تمایل به ارائه کاری با خوانندگان و به خصوص خوانندگان نامی‌ داشته‌اید. چرا؟
من طی این سال‌ها تلاش بسیاری کردم تا گوش مخاطبان را به شنیدن موسیقی صرف عادت دهم زیرا معتقدم موسیقی ما از چنان گستردگی و زیبایی برخوردار است که خود، به تنهایی می‌تواند شنیدنی باشد. اگرچه کلام در موسیقی از اهمیت فوق‌العاده دارد. البته نیاز به توضیح نیست که خواننده موسیقی ایران هم به موازات نوازنده باید شرایط لازم را دارا باشد. گروه موسیقی ایران اگر با شرایط فوق کنار هم بنشینند، کاری خواهد شد کارستان که هیچ چیز کم نخواهد داشت که اگر غیر از این باشد تلاش بیهوده است و بی‌حاصل، چنانکه در هفتاد سال گذشته شاهد آن بوده‌ایم.
بخش مهم موسیقی ایرانی در گذشته شامل آواز می‌شد. فرهنگ و ذهنیت مردم در سال‌های دور به طور عمده به گونه‌ای بوده که محور اصلی موسیقی را در شعر می‌دانستند و چون شعرخوانی از سوی خواننده صورت می‌گرفته، بالطبع خوانندگی و آواز را محور اصلی موسیقی اصیلمان می‌دانستند. اما باید بدانیم همه موسیقی شعر و آواز نیست.
البته آوازه هم باید باشد ولی به طور منطقی و در جایگاه خودش متاسفانه آواز به دلایلی در موسیقی ما از جایگاه خودش خارج شده است، ما باید آن را در جای خود قرار دهیم.
از جمله اشکالاتی که در کار آواز وجود دارد این است که هر خواننده‌ای در توانمندی حنجره محدودیتی دارد و نمی‌تواند هم صدای بم، هم زیر و هم متوسط را به طور عالی داشته باشد و البته بخش درستش حد وسط است که ۱۴ نت را فرا می‌گیرد اگر بخواهیم از یک موسیقی درست در طیف گسترده‌ای سود ببریم باید از چند خواننده استفاده کنیم، که هر کدام کار خود را انجام دهند و در جایگاه صدای خود بخوانند. همان کاری که ۲۰۰ سال پیش در اروپا انجام شد و هنوز هم متداول است. اما متاسفانه تا به حال دست به این کار نزده‌ایم. درگذشته به علت نبود دستگاه‌های صوتی، قدرت فیزیکی حنجره نقش بسزایی داشته که به شش دانگ مصطلح بود- از نظر علمی‌اصطلاحی نادرست است- اما با وجود دستگاه‌های صوتی امروزی، دیگر قضیه شش دانگ معنایی ندارد. مسئله دیگر موضوع تحریر است که بسیاری از افرادی که در فضای آواز هستند فلسفه آن را نمی‌دانند و ناآگاهانه به اجرای آن می‌پردازند که باید در تمامی ‌اینها تعدیل صورت گیرد تا موسیقی ما منطقی‌تر راه خود را طی کند. کسانی که آواز می‌خوانده‌اند کمبود یک ساز را در کنار و زیر صدای خود احساس می‌کردند. عدم حضور این ساز موجب شد خوانندگان تحریر را جایگزین آن کنند تا همراهی برای آوازشان باشد. بدین شکل تحریر در موسیقی ایرانی گسترش پیدا کرد و به یک مقوله مستقل بدل شد که امروزه بسیاری از آن نیز زائد و اضافه به شمار می‌رود; اما اگر به درستی و در جای خود استفاده شود چون نگینی بر انگشتر بسیار زیبا و گوش‌نواز خواهد بود. به شرط آن‌که به طور منطقی از آن استفاده شود و در آن افراط وجود نداشته باشد. این‌که ما داریم روش ۱۰۰ سال پیش را تکرار می‌کنیم در حالی که در زمانی به سرمی‌بریم که تنوع سازها و گروه‌ها وجود دارد. به عنوان نمونه ما در آلبوم «آتش در نیستان» به طور منطقی از آواز استفاده کردیم و امروز نیز به نسبت آن زمان، باید منطقی‌تر استفاده شود استفاده کنیم (با این عنوان که صدایمان شش دانگ است) به آواز ضربه می‌زند.
▪ وضعیت موسیقی پاپ را در شرایط فعلی چطور ارزیابی می‌کنید؟
ـ علت گرایش جوانان ما به موسیقی پاپ و گریز از موسیقی سنتی، نابسامانی‌هایی است که در جهت ریتم و کلام در موسیقی سنتی وجود دارد.
▪ البته این نقیصه با دانش و بینش اهل موسیقی می‌تواند به مرور از بین برود و موسیقی حرکت صحیح و منطقی خود را پیدا کند.
ـ بنده معتقدم که موسیقی پاپ را نباید مانع یا جبهه‌ای در مقابل موسیقی سنتی بدانیم، بلکه باید ذهنیت و بینش مردم ما در زمینه موسیقی به جایی برسد که نه تنها موسیقی پاپ، بلکه هر نوع موسیقی دیگر را در کنار موسیقی سنتی و در جای خود بتوانند بپذیرند. برای هنر هنوز تعریف جامع و مانعی نشده وعلت این امر این است که هنر پدیده‌ای است نهانی و آنچه را که امروز دنیا به عنوان هنر می‌شناسد مثل نقاشی، موسیقی و... در اصل نشانه‌هایی از هنر است که ما را به سوی هنر هدایت می‌کند، در غیر این صورت ماهیت هنر همچنان در پرده ماند و دسترسی به آن تنها از طریق دل پاک و عاشق و خلوص نیت میسر است. ماهیت هنر در واقع همان اصالت و حقیقت انسانی است. شاید یکی از تعاریف هنر این باشد که اثر هنری پدیده‌ای است که با پیام خود اصالت انسان را به انسان یادآوری کرده و هشدار دهد که ای انسان تو از این مرحله‌ای که هستی می‌توانی برتر و بالاتر باشی. پس برخیز و به سوی تعالی حرکت کن . در زمینه تعالی و حرکت موسیقی ایران باید گفت که صرف نظر از موانع ظاهری و مقطعی، یک مانع بزرگتر هم در این راه وجود دارد و آن نقش غیر منطقی کلام در این موسیقی است.
موسیقی و کلام گرچه در فرهنگ ایران دو عنصر جدا نشدنی است، ولی این ترکیب باید به گونه‌ای باشد که هیچ کدام از این دو عنصر مانع حرکت دیگری نشود، در حالیکه امروز این ترکیب بی‌رویه و نابسامان شده است، تا جایی که مردم ما موسیقی را از طریق کلام دریافت می‌کنند و ارتباط ذهنی آنها با موسیقی خالص تقریبا قطع شده است.
از سوی دیگر، بیان کلام در موسیقی توسط خوانندگان - منظور خوانندگان آواز است - صورت می‌گیرد و خوانندگان هم اغلب بی‌هنر و از نظر فرهنگی کم‌مایه هستند. بنابراین اگر بگوییم این مشکل مانعی درراه حرکت و تعالی موسیقی است، سخنی گزاف نگفته‌ایم.
▪ کار گروهی را در شرایط فعلی موسیقی ایران چطور ارزیابی می‌کنید؟
ـ از زمانی که کار گروهی و به اصطلاح موسیقی صحنه در ایران مطرح شد، حدود ۷۰ سال می‌گذرد و این جنبه از موسیقی ایران طی این سالیان با چهره‌های گوناگون خود را نشان داده که اکثر آنها الگوبرداری از موسیقی غرب بوده است. گروهی معتقدند که موسیقی غرب برای غرب مناسب است و موسیقی شرق برای شرق. بنده به هیچ وجه چنین نظری ندارم، ولی می‌گویم ترکیب ارکستر به شیوه غربی در صورتی می‌تواند مفید باشد که از تمام عوامل مربوط مثل پولیفونی آن هم به طور کامل یعنی‌هارمونی و کنترپوان استفاده شود در غیر این صورت ترکیب سازهای گوناگون و رنگ‌آمیزی‌های ظاهری به تنهایی نمی‌تواند پاسخگوی هنر نوع موسیقی باشد. پس در این زمینه باید فکر دیگری کرد. به این معنی که اساس کار گروهی در موسیقی ایران را بر عوامل موجود واقعی بگذاریم، نه بر اساس عوامل تخیلی و عاریه‌ای. عوامل موجود در موسیقی ما اجرای موسیقی یکصدایی است و با استفاده از کلام و خلاقیت‌های بداهه‌ای حال سئوال این است که آیا با این عوامل که البته عامل ریتم هم به آن اضافه می‌شود، می‌توان ترکیب مطلوب به وجود آورد که پاسخ مثبت است. این کار، در موسیقی هند تجربه شده و موفقیت‌های چشمگیری هم به دنبال داشته است. چنانکه امروز هنرشناسان جهان، موسیقی هند را به عنوان یک موسیقی بسیار پیچیده و پربار می‌شناسند و چون موسیقی هند از نظر فرهنگی و نوع موسیقی (یکصدایی بودن) با موسیقی ایران خویشاوندی نزدیک دارد، لذا اگر نحوه حرکت آنهارا الگویی برای موسیقی خودمان قرار دهیم، بی‌راه نرفته‌ایم. وی اضافه کرد: اگر چنین کاری تا به حال در موسیقی ما صورت نگرفته، ناشی از ضعف نوازندگان ماست. تحصیلکرده‌های موسیقی هم نگاهشان به سوی جنبه‌های تئوری موسیقی است که در این جهت مشکلی را حل نمی‌کند.
▪ برای آ نکه بخواهید در موسیقی ایرانی تحولی به وجود آورید چه باید کرد؟
ـ نخستین کاری که باید انجام شود این است که خواننده محوری را کمرنگ کنیم اما نه به شکلی که به آواز لطمه‌ای وارد شود، اصول کار بدین شکل است که آهنگساز اثری را می‌سازد و براساس آن از خواننده دعوت به همکاری می‌کند. در وهله اول این‌که می‌گفتند موسیقیدان ایرانی هرچه ردیف بداند بهتر و توانمندتر است.
این به ۸۰ سال پیش مربوط می‌شودکه وسایل ثبت و ضبط وجود نداشت. تمرین در موسیقی در هر دوره‌ای معنای خاص خود را دارد. به طور مثال در زمان میرزا عبدالله چون وسایل ضبط وجود نداشته در تمرین، ممارست می‌کردند به این نیت که گوشه‌ها در ذهنشان بماند. در حالی که امروزه در هر جایی از اجرا که باشی می‌توانی گوش کنی و به یاد بیاوری، به همین علت دیگر حفظ کردن ۲۵۰ گوشه معنایی ندارد; مگر این که درکش کرده باشی که البته برای موفقیت درعرصه موسیقی ایرانی باید گوشه‌ها و دستگاه‌ها را درک کرده و بر آنها تسلط داشته باشیم.
▪ سالیان بسیاری است که در موسیقی ایرانی همین دستگاه‌ها و گوشه‌ها اجرا می‌شوند آیا این تکرار به موسیقی ضربه نمی‌زند؟ و اصلا می‌توان به گوشه‌های آوازی اضافه کرد؟
ـ نه، این طور نیست. چرا که تکرار قضیه علتی بر محدودبودن موسیقی نیست.
چون اگر بخواهیم آن گونه حساب کنیم در موسیقی غرب فقط دارای دو گام ماژور و مینور هستیم، بالطبع می‌بینیم محدودیت در موسیقی غرب بیشتر است. اما این همه گستردگی که در آن به وجود آمده حاصل اندیشه‌های باز و گسترده آنان است که ما نیز باید به این نقطه برسیم و آثاری نو خلق کنیم; به ویژه که ما در ایران از نظر محتوای موسیقی چیزی کم نداریم که هیچ، بلکه اضافه هم داریم. متاسفانه اندیشه در هر زمانی با مشکل مواجه بوده. مثلا در یک زمان موسیقی سازی ممنوع بود و موسیقی ما لاجرم در بخش آوازی و زمانی دیگر نیز در دربارها خلاصه می‌شده زمانی نیز وارد رسانه‌ها شد که به خاطر وجود کانال‌های گوناگون، کیفیت فدای کمیت شد. باید در کنار استفاده درست از محتوای موسیقی کشورمان از مواردی که جوان پسند هم هست در آن بگنجانیم. به عنوان نمونه موسیقی که جوان امروزی دنبال می‌کند دارای چه شاخصه‌هایی است. ریتم و تحرک سبب جذب جوان می‌شود. ما باید سعی کنیم ریتم را در موسیقی اصیلمان بگنجانیم و تصنیف‌ها به گونه‌ای شود که مردم بتوانند بخوانند و آن را زیر لب زمزمه کنند و پیچیدگی‌های گذشته را نداشته باشد. باید آواز در حد معمول خوانده شود ولی باز تاکید می‌کنم کسی باید این کار را انجام دهد که به موسیقی ایرانی اشراف داشته باشد.
▪ روند آموزش موسیقی سنتی درکشورمان را چگونه می‌بینید؟ آیا یک کندی در روند حرکتش احساس نمی‌شود؟
ـ متاسفانه دانشگاه‌ها انتظارات را برآورده نمی‌کنند. یعنی پیوند موسیقی سنتی ما با موسیقی علمی‌غرب که در سال ۴۳ وارد ایران شد امروزه به شکل آن زمان وجودندارد، چرا که استادان آن زمان دراختیار ما نیستند. در بخش خصوصی نیز به خاطر تقاضاها کمیت بالا رفته اما از کیفیت خبری نیست; چون کسانی که واقعا صلاحیت لازم را داشته باشند اندک هستند.
مهتاب سعیدی
منبع : روزنامه حیات نو