چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
چیستی نسل سوم
یكی از مباحثی كه در چندسالهء اخیر مطرح شده، حضور نسل جدیدی در عرصهء سیاست و اجتماع در ایران امروز است. به دلیل تداوم كاربرد «نسل سوم»، این اصطلاح به عنوان برچسب اصلی برای نامگذاری آن انتخاب شده است.
مفهوم نسل نیز مانند بسیاری از كلیدواژههای جامعهشناسی و علوم انسانی، امری اعتباری و جعلی است به عبارت دیگر، عینیت بیرونی از طریق یك امر ذهنی صورت میگیرد البته این به معنای خلق ذهنی آن نیست، بلكه پدیدهای در عرصهء اجتماع رخ میدهد و از زمان ظهور این پدیده تا صورتبندی در اذهان و درك آن به عنوان یك پدیدهء مستقل و قابل اعتنا، فرآیندی طی میشود كه عمدهء این فرآیند توسط ذهن آدمی ساخته و پرداخته و صورتبندی میشود. از طرف دیگر مفهوم «نسل» نیز مانند هر پدیدهء اجتماعی اعتباری، از متغیر چندگانگی در تعریف و بیان ویژگیهای آن برخوردار است. شاید نتوان به یك تعریف دقیق و مشخص از مفهوم نسل به معنای جامعهشناختی (و نه زیستشناختی) رسید، اما میتوان در تاملی بینالاذهانی به دریافت وجه اشتراك تلقی جامعهشناسان از این اصطلاح پی برد.
شاید بهترین تعریف (یا به عبارت دقیقتر، توصیف) از مفهوم نسل توسط اینگلهارت مطرح شده باشد. او برعامل سن یا دورههای زندگی مانند جوانی و پیری تاكید نمیكند، بلكه بر وقایع مشابهی كه در فضای اجتماعی و روانی یك جامعه در زمان جامعهپذیری برای یك نسل (یا جمع گستردهای از شهروندان یك سرزمین) رخ میدهد تاكید میكند. در این مقاله، ما نیز نسل را نه به گروههای سنی، بلكه به مجموعهء افرادی كه در فرآیند جامعهپذیری از تجربههای كموبیش مشابهی برخوردار بودهاند، اطلاق میكنیم.
اما مبنای به كار بردن نسل سوم چیست؟ آیا در كل تاریخ ایران سه نسل وجود داشته است؟ این تركیب در ربط با چه نوع تقسیمبندی كارآمد است؟ حقیقت این است كه ملاك تقسیمبندیها، همان طور كه گفته شد، اعتباری است به ویژه در تقسیمبندیهای دورهای، هركسی میتواند با درنظرگرفتن یك نقطهء شروع تقسیمبندی خود را آغاز كند. شاید فردی به وجود چهار نسل در جامعه قائل باشد و یا فاصلهء نسلها را كمتر یا زیادتر ببیند. این تقسیمبندیها به لحاظ روشی اشكال ندارد، اما باید در یك فرآیند عقلانی قابلیت توجیهكنندگی داشته باشد كه در غیر این صورت به عنوان یك نظر غیرمعتبر از صحنه خارج خواهد شد.عجالتا در مورد نسل سوم میپذیریم كه انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ را مبنای تقسیمبندی خود قرار دهیم; رخدادی كه نقطهء عطفی در تاریخ معاصر ایران به حساب میآید كه در آن نظام شاهنشاهی برانداخته شد و نسلی انقلابی با تكیه بر مفاهیم خاصی چون عدالت، آزادی و برابری طرحی نو درانداخت. گرچه این انقلاب تاكنون عمری چندان طولانی را سپری نكرده، اما تحولات درون آن به قدری عظیم بوده كه توانسته دورههای مختلف را به وجود آورد. هركدام از این دورهها، روی افراد جامعهپذیر در آن دوران تاثیر شگرفی گذاشته، بهگونهای كه تفاوتها بهقدری جدی شده كه نوعی هویتهای متمایز را ایجاد كرده است. سه نسلی كه در نظر میگیریم; نسل انقلاب، نسل جنگ و نسل پس از جنگ هستند كه نسل پس از جنگ، اصطلاحا نسل سوم نامیده شده است.این سوال مطرح است كه آیا برای تبیین تحولات ایران میبایست روی «نسل» تا این اندازه تاكید داشت؟ آیا گسست نسلی تا آن اندازه اهمیت یافته كه باید به عنوان پدیدهای جداگانه مورد بررسی قرار گیرد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت نظر به اینكه از كدام دیدگاه به تبیین و تحلیل موضوع بپردازیم، نتایج ما متفاوت خواهد بود. گاهی اوقات از منظر یك سیاستمدار كه مایل است از این تغییرات به نفع خود استفاده كند، به موضوع پرداخته میشود. در آن صورت وجوهی از مساله برجسته خواهد شد كه بتواند در عرصهء رقابت سیاسی در جذب آرا كمككننده باشد.
اما گاهی اوقات از منظری جامعهشناسانه درصدد رصد كردن تحولات نظام ارزشی و هنجاری جامعه برآمده و در این رصد متوجه تغییرات و دگردیسی در نظام ارزشی افراد سنین مختلف جامعه میشویم. این نوع تبیین فارغ از پیشداوریهای سیاسی یا ایدئولوژی حكومت، صرفا به توجیه و تحلیل وضعیت موجود میپردازد و در صورت توانایی، آیندهء نظام ارزشی نسل را مورد بررسی قرار میدهد.به نظر میرسد آنچه تاكنون در مورد نسل سوم نوشته و گفته شده بیشتر از جنبهء سیاسی و آن هم ظاهری بوده و كمتر این مساله در تیررس مطالعات تجربی جامعهشناسان قرار گرفته است. اندك مطالعات انجام شده نیز بلافاصله خصلت سیاسی پیدا كرده و بنابراین مساله سیر و جهت دیگری یافته است. برای نمونه، آمارهایی كه در مورد نمازخواندن دانشآموزان یا سایر مسائل هنجاری جوانان مطرح میشود، بلافاصله كاربرد سیاسی پیدا كرده و كمتر به عمق مساله و تحلیل پدیده پرداخته شده است. اما فارغ از همهء این نزاعها، درحالحاضر یك نقطهء اشتراك وجود دارد و آن وجود یك واقعیت به نام «نسل سوم» با ویژگیهای خاص خود است اما اساسا این نسل چگونه به وجود آمده است؟
به نظر میرسد عوامل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متعددی در شكلگیری هویت این نسل نقش داشتهاند اما در اینجا سعی میشود تا بهاختصار مهمترین عوامل فرهنگی و سیاسی از دیدگاه نگارنده مطرح شود و مورد ارزیابی اجمالی قرار گیرد. قطعا این حصر، حصر عقلی نخواهد بود و كسان دیگری نیز میتوانند از وجوه دیگر عوامل، خود را با دلایل مشخص توضیح دهند :
● عوامل فرهنگی
شاید نتوان خط ممیزهء مشخصی در رابطه با عوامل سهگانهء فرهنگی، سیاسی و اقتصادی رسم و آنها را بهطور كامل از هم تفكیك كرد زیرا هرگاه به مساله فرهنگ بپردازیم، خودبهخود مسایل مربوط به حكومت یا نوع زیست و شیوهء اقتصادی نیز مطرح میشود و نقش آنها در فرهنگسازی باید مورد توجه قرار گیرد.اما اگر بخواهیم عوامل فرهنگی را به حالت «تعلیق» درآورده و فارغ از مسایل پیشگفته مورد ارزیابی قرار دهیم، باید در تعریف آن بگوییم: به آن دسته از عواملی گفته میشود كه نظام ارزشی و هنجاری فرد، بهخصوص در حوزههای شخصی یا نوع كنش فرد با افراد جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. برای نمونه پیدایش این اندیشه كه «من باید از زندگی خود هرچه بیشتر لذت ببرم و منفعت نصیبم شود»; یك عامل فرهنگی است كه نوع نگاه فرد به خود و جهان پیرامون را دچار دگرگونی میكند. این اندیشه، نوع خاصی از زندگی شخصی را طلب میكند. برای یافتن منشا پیدایش این اندیشه چندان لازم نیست به مسایل سیاسی و اقتصادی توجه كرد، بلكه نوع كنشهای فرهنگی و اندیشهای كه در جامعه صورت میگیرد میتواند در ایجاد چنین نگرشهایی مؤثر باشد. در اینجا نوعی عامل فرهنگی نقشآفرینی كرده و باعث دگرگونی در رویكرد فرد به خود و هستی میشود. بیشتر عوامل نرمافزاری در حوزهء فرهنگ میبایست در این دسته از عوامل قرار گیرند.شاید نمونهء دیگری كه بتواند به درك بهتر عوامل فرهنگی كمك كند، مساله ارتباطات و اطلاعات باشد. به موازات، گسترش ارتباطات و افزایش اطلاعات، نوعی دگرگونی در رفتار و منش فرد حاصل میشود. بسته به فرآیندی كه این كنش در آن صورت میگیرد، تاثیرات قابل توجهی در فرد ایجاد میشود. با توجه به نكات بالا، عوامل مؤثر بر شكلگیری نسل جدید در جامعهء فعلی ایران (دوران استقرار جمهوری اسلامی) در چند دسته طبقهبندی میشود:
۱) عوامل معرفتی
شاید واضحترین و قابلرصدترین عامل فرهنگی، مساله ایجاد گفتمانهای جدید معرفتی از سوی متفكران و اندیشمندان باشد. هنگامی كه در دورهای گفتمان غالب توسط روشنفكران و اهل اندیشه تغییر پیدا می كند، بهتبع آن سایر اقشار جامعه (و به ویژه آنها كه با عقاید كهن همنشینی و تعلق خاصی ندارند) دچار دگرگونی و تغییر میشوند. برای نمونه، در دههء ۵۰ شمسی كه گفتمان غالب عدالتمحور و آزادیخواه بود، اكثر دانشجویان و دانشآموزان متاثر از این فضا بودند.همچنین به لحاظ انسانشناختی و هستیشناختی آنچه طی دو دهه ارایه شده است_ تاحدودی تامینكنندهء خواست و نیاز شهروندان ایرانی به آزادی و رفاه بیشتر است. این تغییرات معرفتی موفق شدهاند انسانی جدید، متناسب با دنیای جدید و درحال تحول معاصر، ارایه كنند و از ارایهء قالبهای خشك و غیرمنعطف گذشته فاصله بگیرند. همین مساله باعث شده كه این تحولات از سوی كسانی كه درحال ورود به عرصهء حیات اجتماعی و فرهنگی هستند، پذیرفته شود.
۲) عوامل روانشناختی
در اینجا مهمترین عوامل در انتخاب، تغییر و تحولات درونی انسان است. مثلا بسیار دیده شده كه فردی به دلیل تعلق خاطری كه به شخص دیگری پیدا میكند، سعی میكند آنگونه كه او میپسندد یا آنگونه كه او میگوید رفتار كند. هرچند این نوع رفتار بهلحاظ عقلانی تقلید محسوب میشود، اما بهلحاظ درونی حتی قابلیت دفاع عقلانی دارد. در عرصهء حیات اجتماعی نیز بسیاری از قضاوتها و مبانی عمل انسانها برگرفته از نوعی تاثیرات درونی است. بهطور مشخص در مورد موضوع مقاله، این مساله را میتوان تبیین كرد: درحال حاضر نسلی كه در حال بالندگی است به نوعی درحال پرورش دادن اعتراض در درون خود است; اعتراض به وعدههای عمل نشده، كارهای صورت نگرفته و كمكاریهای غیرقابل بخشش.بیتردید خواستههای انسانی نسلها نوعی شباهت به یكدیگر دارد اما اگر نسلی كه از راه میرسد ببیند خواستههای او، اگرچه قبلا وعده داده شده بود ولی از سوی نسل گذشته به آنها پرداخته نشده و یا اینكه خواستههای جدید او به رسمیت شناخته نمیشود، مسلما دچار نوعی هویت مقاومت در مقابل گذشته میشود و رویكردی اعتراضی در پیش میگیرد.
تازه این عینیترین بعد قضیه است. در جامعهای مانند جامعهء ایران كه بنا به دلایل تاریخی باید «جریده رفت كه گذرگاه عافیت تنگ است» و جامعه برای حفظ خود لاجرم به پنهانكاری و ریاكاری به عنوان اولین دستاورد روی میآورد، طبیعی است كه در این سرزمین ذهنی، گردش آزاد اطلاعات معنای كمرنگی پیدا كند و جامعه خواستار وضوح و یكرنگی بیشتری باشد، از آنچه بوی رنگ و ریا برآید، نوعی تنفر حاصل میشود. دربارهء عملكردهای خالصانه و دستاوردهای ناخالص نیز چنین قضاوتهایی صورت میگیرد و بهطور خلاصه میتوان گفت، مجموعهء این عوامل دست در دست هم میدهند تا طی یك فرآیند فرد دچار تغییرات و تحولات ارزشی و فرهنگی شود.بخشی از عوامل شكلگیری نسل سوم، قضاوتی درونی (اعتراضی) نسبت به نسل گذشته دارد و هرچند سعی شود به صورت عقلانی بعضی از دلایل آن گفته شود، اما بیتردید این مواجهه صرفا از نوع عقلانی و معرفتی نیست، بلكه عوامل انفسی نقش مهمی در این انتخاب دارند.
مجید حاجیبابایی
منبع : روزنامه سرمایه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست