پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

زندگی و روزگار قاضی روی بین - The Life And Times Of Judge Roy Bean


زندگی و روزگار قاضی روی بین - The Life And Times Of Judge Roy Bean
سال تولید : ۱۹۷۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جان فورمن
کارگردان : جان هیوستن
فیلمنامه‌نویس : ریچارد مور
فیلمبردار : موریس ژار
آهنگساز(موسیقی متن) : -
هنرپیشگان : پل نیومن، ژاکلین بیسه، اوا گاردنر، تَب هانتر، هیوستن، استیسی کیچ، رادی مک‌داول، آنتونی پرکینز، ویکتوریا پرینسیپال و ند بیتی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۴ دقیقه.


تکزاس، سال 1890. «روی بین» (نیومن) که به جرم هتک حرمت و سرقت تحت تعقیب است، به شهر بی‌قانون وینگارون پناه می‌برد، ولی کتکش می‌زنند و رهایش می‌کنند تا بمیرد. یک دختر مکزیکی به‌نام «ماری‌النا» (پرینسیپال) کمکش می‌کند و تپانچه‌ای به او می‌دهد. «بین» به وینگارون باز می‌گردد و انتقام می‌گیرد، و پس از به خاک‌سپاری قربانیانش، خود را «قاضی» می‌نامد و تلاش می‌کند تا نظم و قانون را در شهر حاکم کند. «ماری‌النا» هم در کلبه‌ای کنار کافه / دادگاه «بین» ساکن می‌شود، کافه‌ای که «بین» به‌نام «لیلی لنگتری» (گاردنر)، «زن ایده‌آلش» نام‌گذاری کرده است. «بین» پنج یاغی سرشناس را هم به‌عنوان کلانترهایش سوگند می‌دهد. وینگارون با سخت‌گیری‌های «بین» پیشرفت می‌کند و نامش هم لنگتری می‌شود، ولی با افزایش اعتبار شهر، «قاضی بین» خودش را آنجا غریبه احساس می‌کند. «فرانک گاس» (مک داول)، وکیل مخالف «بین»، قاتلی را برای کشتن او استخدام می‌کند، ولی خرس دست‌آموز «بین» تجاتش می‌دهد. «بین» برای دیدن «لنگتری»به سن آنتونیو می‌رود و «ماری‌النا» پس از به‌دنیا آوردن دختر او، می‌میرد. بیست سال بعد، نفت در لنگتری کشف شده و شهر به‌دست «گاس» و نوچه‌هایش افتاده است. آنان دختر قاضی، «رُز بین» (بیسه)، را به مصادره اموالش تهدید می‌کنند و او تصمیم می‌گیرد از اموال پدرش دفاع کند. «روی بین» سوار براسب برمی‌گردد، کلانترهای قدیمی‌اش را جمع می‌کند و در نبردی خونین، «گاس» و مردانش را شکست می‌دهد، ولی خودش هم زیر یک دکل سوزان نفتی می‌میرد. سال‌ها بعد که دیگر از نفت خبری نیست و لنگتری به ویرانه‌ای تبدیل شده، «لیلی لنگتری» با قطاری به آن‌جا می‌آید و برای ادای دین به او، از موزه «قاضی روی بین» دیدن می‌کند.
برحسب انتظار، هیوستن تنها به شکلی صوری به وسترن نظر دارد. قصد اصلی او چیزی جز برپا کردن بساط / مضحکه مورد علاقه خودش نیست. او یک چهره واقعی از تاریخ تکزاس را که ظاهراً زندگی و دوران متنوع و مفرّحی داشته است و برمی‌گیرد و بعد با تلقیات رایج از اسطوره‌های وسترن و پیش گامان نظم و قانون بازی می‌کند. شباهت‌های آن به فیلم زیبای سام پکین‌پا، سرود کیبل هوگ (1970) انکار ناپذیر است، از جمله این که هر دو، قهرمانان «خاکی» و نه چندان موجهی را علم می‌کنند که با همه ضعف‌ها و ناکامی‌های‌شان در نقش بنیان‌گذاران جامعه متمدن آمریکائی ظاهر می‌شوند. با این حال برخلاف «کیبل هوگِ» پکین‌پا، «روی بینِ» هیوستن چیزی بیش از یک ساده لوحِ وراج به‌نظر نمی‌رسد و برخلاف روباردز، نیومن چندان سنخیتی با این نوع شخصیت نشان نمی‌دهد. با این همه، ساختار اپیزودیک و نقش‌های فرعی و کوتاه جائی برای دقایق دیدنی و بامزه باقی می‌گذارند و پایان فیلم که «لیلی لنگتری» / گاردنر، بُت بزرگ زندگی «روی بین»، سرانجام از راه می‌رسد، لطف خاصی دارد. فیلم‌نامه را میلیوس با ترکیب آزادانه واقعیت تاریخی و خیال‌پردازیِ شخصی نوشته است.