سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


نقاشی روی نگاتیو


نقاشی روی نگاتیو
اکثر فیلمسازان بزرگ و نام آشنای سینمای متقدم و متاخر با فیلمبرداران ثابتی کار خود را پیش برده اند. هیچکاک در اوج دوران کاری اش یعنی از سال ۱۹۵۱ و فیلم «غریبه ها در قطار» تا سال ۱۹۶۴ و فیلم «مارنی» عموماً با فیلمبردار محبوبش رابرت برکز همکاری کرده است. رابطه اینگمار برگمان فقید با سون نیکویست هم که شهره عام و خاص است. همین طور همکاری برناردو برتولوچی با ویتوریو استورارو، فدریکو فلینی با جوزپه راتونو، ژان لوگ گدار با رائول کوتار و در میان جدید تر ها جاناتان دمی با تاک فوجیموتو، وونگ کاروای با کریستوفر دویل و گیرمو دل تو با گیر مو ناوارو. برادران کوئن هم در مقام فیلمسازان شاخص سینمای این سال ها از چنین قاعده یی مستثنا نیستند و در طول حیات سینمایی شان ۹ فیلم از ۱۳ فیلم خود را به استاد کاربلدی همچون راجر دیکینز سپرده ا ند. کوئن ها با دو فیلمبردار دیگر به نام های بری ساننفلد و امانوئل لوبزکی کار کرده اند اما فیلمبردار ثابت و همیشگی آنها راجر دیکینز محسوب می شود که سهم بسزایی در کیفیت بصری بهترین فیلم های آنها داشته است.
در سه فیلم اول کوئن ها بری ساننفلد در قامت فیلمبردار خودنمایی می کند؛ خون ساده، بزرگ کردن آریزونا و تقاطع میلر. ساننفیلد در طراحی نماهای واید انگل و خلق جاذبه های بصری چشم نواز مهارت خاصی داشت و به خوبی می توانست خود را با سبک فیلمسازی پرجزئیات کوئن ها سازگار کند و به همین دلیل در بزرگ کردن آریزونا از تمام امکاناتی که لوکیشن در اختیارش می گذاشت استفاده کرد و در تقاطع میلر سر و شکل تاریخی داستان فیلم را به خوبی به تصویر کشید. با این حال همکاری ساننفلد با کوئن ها به دلیل تمایل او به کارگردانی قطع شد. وی خود را وقف کارگردانی کرد و در سال های بعد توانست فیلم هایی مانند «خانواده آدام»، «مردان سیاه پوش» و «غرب وحشی وحشی» را کارگردانی کند.
کوئن ها بعد از ساننفلد سراغ راجر دیکینز رفتند که تازه به امریکا نقل مکان کرده بود و تنها یک فیلم امریکایی در کارنامه داشت. دیکینز به عنوان یک فیلمبردار انگلیسی تمامی تجریبات و آموزش های لازم را از سر گذرانده بود. وی ابتدا یک نقاش و گرافیست بود که به عکاسی فیلم علاقه مند شد و در نهایت به مدرسه فیلمسازی لندن پا گذاشت. بعد از اتمام تحصیلات به عنوان مستندساز و فیلمبردار کار خود را شروع کرد و کمی بعد راهی آفریقا شد تا فیلم های مستندی درباره ویژگی های طبیعی آنجا بسازد. وی بعد از چند سال کسب تجربه در شرایط دشوار آفریقا به انگلستان برگشت و به کارگردانی و تولید کلیپ مشغول شد و در نهایت با کوله باری از تجربه و مهارت به عنوان فیلمبرداری حرفه یی در هالیوود مشغول به کار شد. کوئن ها در اوایل دهه به نوعی وی را کشف کردند و باعث و بانی رابطه یی شدند که تا به امروز ادامه داشته است.
راجر دیکینز در سال های فعلی به یکی از فیلمبرداران صاحب سبک و قهار هالیوود تبدیل شده است که فیلم های ماندگار و شاخصی در کارنامه خود دارد. فیلم هایی مانند «رهایی از شاوشنک»، «راه رفتن مرد مرده»، «کوندون»، «یک ذهن زیبا»، «در دره الاه»، «قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل» و البته تمام فیلم های برادران کوئن از «بارتون فینک» تا فیلم اسکار برده «جایی برای پیرمردها نیست». دیکینز هم در فیلمبرداری با دوربین ثابت استادی چیره دست است و هم دوربین متحرک را به خوبی در صحنه ها به کار می گیرد. البته در سبک کاری برادران کوئن دوربین اکثراً متحرک است و سوژه با نماهای ترکینگ و کرین دنبال می شود. به علاوه کوئن ها به دوربین روی دست هم علاقه مندند و در فیلم های خود بارها از این تکنیک برای نزدیک تر کردن مخاطب به شخصیت استفاده کرده اند. دیکینز در فارگو، لبوفسکی بزرگ، بی رحمی تحمل ناپذیر و البته قاتلین پیرزن نماینده خوبی برای عملی کردن ایده های بصری کوئن ها بوده است و نماهایی به یاد ماندنی در ذهن تماشاگران به یادگار گذاشته است.
کوئن ها تقریباً هر کدام از فیلم هایشان را در شهر ها، ایالات و به طور کلی لوکیشن های متفاوتی کارگردانی کرده اند. «فارگو» در داکوتای شمالی و سرمای مینه سوتا می گذرد، «بارتون فینک» و «لبوفسکی بزرگ» شکلی متفاوت از هالیوود و لس آنجلس را به تصویر می کشند، «ای برادر کجایی؟» هم رابطه مستقیمی با طبیعت می سی سی پی دارد. دیکینز با تکیه بر توانایی و تجربه خود در هر کدام از لوکیشن های انتخابی برادران کوئن خوش درخشیده و ارزشی بر ارزش های متعدد فیلم ها افزوده است. با این حال کوئن ها در آخرین فیلم خود «بعد از خواندن بسوزان» به جای دیکینز سراغ امانوئل لوبزکی رفتند که در سال های اخیر خصوصاً با فیلم «فرزندان بشر» به فیلمبردار معتبر و شناخته شده یی تبدیل شده است. لوبزکی زاده مکزیک است و از دوستان دوران نوجوانی آلفونسو کوارون محسوب می شود که تقریباً تمامی فیلم های او را هم فیلمبرداری کرده است. تسلط لوبزکی بر تکنیک فیلمبرداری و خلق و استفاده از ابزار های جدید از ویژگی های مهم وی محسوب می شود که در فیلم های شاخصی که تاکنون فیلمبرداری کرده نمود داشته است. نقش وی در ارزش های بصری فیلم های «اسلیپی هالو»، «علی» و البته «فرزندان بشر» غیرقابل انکار است و سکانس چندین و چند دقیقه یی مبارزه «فرزندان بشر» بی تردید یکی از بدیع ترین سکانس های سینمایی سال های اخیر به شمار می رود.
برادران کوئن فیلمسازانی هستند که در تک تک فیلم هایشان نشانه یی از جاه طلبی های بصری به چشم می خورد و فارغ از شخصیت ها و رویدادهای داستانی هرگز از لوکیشن غافل نمی شوند. مگر می توان «فارگو» را بدون برف های سفید و سردی که تاثیر بسزایی در حس و حال فیلم دارند تصور کرد؟ یا «ای برادر کجایی» که مزارع زرد و خشک و در عین حال چشم نوازش قرار است سال های بحران اقتصادی امریکا را در ذهن مان تداعی کند. همین طور «جایی برای پیرمردها نیست» که بی تردید بخشی از سبعیت فیلم و بازی خاویر باردم در آن وامدار برهوت غرب تگزاس است. چنین ویژگی هایی باعث شده است هر فیلمبرداری نتواند با کوئن ها کنار بیاید و حتماً باید پای اسامی بزرگی مانند راجر دیکینز و امانوئل لوبزکی در میان باشد. اصلاً عجیب نیست، یک بار دیگر اسامی ابتدای مطلب را مرور کنید تا مطمئن شوید بهترین فیلمسازان همیشه با بهترین فیلمبرداران همکاری می کنند.
هومن حاتمی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید