شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
مجله ویستا
معنا و مفهوم فلسفه در اسلام

یعنی نه تنها در مكاتب گوناگون فلسفه اسلامی ؛ بلكه در مكاتبی كه نامهای دیگری بویژه كلام ، معرفه ، اصول الفقه و نیز علوم اوایل دارند، اگر نگوییم موضوعاتی همچون تاریخ كه شاخه های خاص فلسفه را شكل داده اند. از سوی دیگر، هر مكتب فكری بر آن بوده كه آنچه از حكمت یا فلسفه به دست می آید را بر طبق دیدگاه خود معنا كند و این مساله به عنوان نكته مورد توجهی در مكاتب فكری گوناگون اسلامی باقی مانده است . بخصوص تا آنجا كه به مكاتب فلسفه اسلامی مربوط می شود. در طول تاریخ اسلامی ، اصطلاحاتی در فلسفه اسلامی و نیز در مجادله های میان فیلسوفان ، متكلمان و گاهی صوفیه به كار رفته كه تا حدی ، البته نه كاملا، معنای این اصطلاحات از زمانی تا زمان دیگر تفاوت می كرده است .
اصطلاحات حكمت و فلسفه همچنان استفاده می شوند. در حالی كه در قرنهای اخیر تاریخ اسلامی - بخصوص در مكتب ملاصدرا - اصطلاحاتی مانند الحكمه الالهیه و الحكمه المتعالیه معنا و كاربردی جدید كسب كرده اند. اصطلاحی كه بیشترین مجادله روی آن صورت گرفته است ، حكمت بوده كه صوفیان ، متكلمان و نیز فیلسوفان مدعی آن بوده اند. همه آنها به حدیثی همچون «علیك بالحكمه فان الخیر فی الحكمه» استناد می كنند. برخی از صوفیان مانند ترمذی ، حكیم خوانده شده اند و برخی دیگر مانند ابن عربی - همان طور كه در همان عنوان شاهكارش فصوص الحكم دیده می شود - از خرد كه در طول هر یك از تجلیات عقل از آن پرده برداشته می شود به عنوان حكمت یاد می كند. در حالی كه بیشتر متكلمان مانند فخرالدین رازی مدعی بوده اند نه فلسفه بلكه كلام ، حكمت است . ابن خلدون نیز با فلسفه یا حكمت نامیدن كلام متاخرین ، این دیدگاه را تصدیق می كند. با این وصف ، بحث ما عمدتا مربوط به فهم فیلسوفان اسلامی از تعریف و معنای تصور فلسفه و اصطلاحات حكمت و فلسفه است ، البته این فهم متضمن آنچه كه یونانیان از اصطلاح فیلوسوفیا درك كرده بودند و نیز بسیاری از تعاریف موجود در منابع یونانی است كه گاهی صرفا با جرح و تعدیل ناچیزی به زبان عربی راه پیدا كرده است . برخی از تعاریفی كه یونانی اصیل بوده و میان فیلسوفان اسلامی بسیار شایع بوده به قرار زیر است :
۱- فلسفه (الفلسفه) دانش به همه چیزهای موجود است ، آنچنان كه هستند (اشیائ الموجوده بما هی موجوده)
۲- فلسفه دانش به امور الهی و بشری است
۳- فلسفه پناه بردن به مرگ است ، یعنی عشق به مرگ
۴- فلسفه تشبه به خداوند تا حد توان بشری است
۵- فلسفه صناعه الصناعات و علم العلوم است
۶- فلسفه شوق و اشتیاق به حكمت است
فیلسوفان اسلامی در مورد این تعاریف از فلسفه كه از منابع باستانی به ارث برده اند، تعمق كرده و آن را با اصطلاح قرآنی حكمت یكسان دانسته اند. با این باور كه ریشه حكمت باید الهی بوده باشد. ابویعقوب الكندی ، از نخستین فیلسوفان اسلامی ، در فلسفه الاولی خود می نویسد: «فلسفه شناخت واقعیت اشیائ تاحد توان و امكان انسان است ؛ زیرا هدف فیلسوفان در دانش نظری ، كشف حقیقت و در دانش عملی ، رفتار كردن بر طبق آن حقیقت است . فارابی با وجود این كه این تعریف را می پذیرد، تمایزی میان فلسفه مبتنی بر یقین (الیقینیه) یعنی برهان و فلسفه مبتنی بر ظن (المظنونه) یعنی جدل و مغالطه می نهد و تاكید می كند فلسفه مادر علوم بوده و با هر چیزی كه موجود است ، سر و كار دارد. ابن سینا نیز گرچه دقتهای خاص خود را اعمال می كند، تعاریف اخیر را می پذیرد. وی در عیون الحكمه می گوید: حكمت (كه وی آن را چیزی یكسان با فلسفه می داند) استكمال نفس انسانی از طریق تصور اشیائ و تصدیق واقعیت های نظری و عملی تا حد توان بشری است . اما وی در اواخر زندگی پا را فراتر نهاده و میان فلسفه ارسطویی و آنچه كه وی الحكمه المشرقیه - كه صرفا مبتنی بر استدلال و تعقل نیست ؛ بلكه شامل شناخت حقیقی و آنچه كه زمینه ساز حكمه الاشراق سهروردی است ، می باشد - می نامد تمایز قایل می شود. در این میان بهمینار ، برجسته ترین شاگرد ابن سینا با بازگو كردن قول ارسطو كه فلسفه مطالعه موجودات است ، آنچنان كه هستند فلسفه را كاملا مطالعه موجودات می داند، همان طور كه ابن سینا در آثار ارسطویی خویش - مثل شفا - این كار را انجام داده است .
بهمنیار در مقدمه التحصیل خود می نویسد: هدف از علوم فلسفی شناخت موجودات است . تفكر اسماعیلی و هرمسی فیثاغورثی كه با دیدگاه های فلسفی متفاوت در گسترش فلسفه شناخته شده تر ارسطویی در موازات هم قرار دارند ؛ اما با این وجود تعاریفی از فلسفه ارائه می دهند كه تفاوت چندانی با تعاریف ارسطویی ندارد و حتی شاید بیشتر از آن بر ارتباط میان وجه نظری فلسفه و بعد عملی آن و نیز ارتباط میان تفكر فلسفی و سوق به سوی حیات فضیلت محور تاكید می كنند. این پیوند كه در تمام مكاتب فلسفه اسلامی متقدم مشاهده می شود، حتی پس از سهروردی روشن تر می شود و در سراسر جامعه اسلامی ، حكیم كسی دانسته نمی شود كه تنها به روش زیركانه در مورد تصورات ذهنی بحث كند؛ بلكه كسی دانسته می شود كه علاوه بر آن ، براساس حكمت نظری رفتار كند.
اندیشه غربی مدرن فیلسوفان ، هرگز در جهان اسلامی گسترش نیافت و آرمانی كه از سوی اخوان الصفا -كسانی كه در قرن چهارم ق./ دهم م. می زیستند وهم عصر ابن سینا بودند- بیان شد با شدت زیادی بر اعصاری كه فلسفه اسلامی رشد و نمو می كرد، انعكاس یافت . اخوان می نویسند: ابتدای فلسفه دوستداری علوم ، وسط آن شناخت حقایق موجودات تا حد توان انسانی و انتهای آن اقوال و اعمال مطابق شناخت است . ما با ورود سهروردی ، صرفا به دوره جدیدی از فلسفه اسلامی وارد نمی شویم ؛ بلكه به قلمرو دیگری از آن وارد می شویم . سهروردی به عنوان موسس دیدگاه جدید فكری در اسلام ، در هر دو عنوان شاهكار فلسفی خود و مكتبی كه رسما آغاز كرد، اصطلاح حكمه الاشراق را به جای فلسفه الاشراق به كار برد. هانری كوربن ، شاگرد وفادار سهروردی و مترجم حكمه الاشراق به زبان فرانسه ، برای ترجمه اصطلاح حكمه - همانطور كه از سهروردی و خردمندانی همچون ملاصدرا به دست می آید - به زبان فرانسه ، به جای واژه فلسفه ، از واژه اشراق استفاده كرد و ما نیز الحكمه المتعالیه ملاصدرا را در زبان انگلیسی به اشراق متعالی برگردانده ایم و موافق با ترجمه اصطلاح كوربن نیز هستیم ؛ البته استدلال تقریبا موجهی وجود دارد كه طی دوره های اخیر در زبان های اروپایی ، بخصوص انگلیسی ، اصطلاح اشراق معنای نادرستی یافته و با رمز و راز و شبه دروغ پیوند خورده است . اصطلاح فلسفه هم طی چند قرن اخیر، از محدودیت هایی كه از سوی آنهایی كه آن را به كار می برند بر آن تحمیل شده است ، رنج می برد. اگر هابز، هیوم و آیر فیلسوف هستند، در آن صورت كسانی كه سهروردی آنها را حكما می نامد، فیلسوف نخواهند بود و برعكس .
تضییق معنای فلسفه ، جدایی میان فلسفه و عمل روانی در غرب و بخصوص تحویل فلسفه به عقلگرایی یا تجربه گرایی ، لازم می آورد تمایزی میان معنایی كه از سوی سهروردی یا ملاصدرا به حكمت داده شده و فعالیت ذهنی صرف كه امروزه در حلقه های خاص غرب فلسفه نامیده می شود، به وجود آید. به كار بردن اصطلاح اشراق برای ترجمه فهم اخیر از اصطلاح حكمت ، مبتنی بر معنای قدیمی و دیرپا از اصطلاح اشراق در تاریخ فكری اروپایی بوده است . همانگونه كه با افرادی چون ژاكوب بوهمه در ارتباط بوده است نه به عنوان اصطلاحی كه در قرن سیزدهم ق./ نوزدهم م. از سوی برخی از معتقدان به رمز و رازهای بریتانیایی به كار برده شده است .
هر طوری كه باشد، تاكید بر این نكته مهم است كه تلقی سهروردی و تمام فیلسوفان مسلمان متاخر از حكمت عمدتا الحكمه الالهیه (به معنای واقعی كلمه حكمت الهی یا اشراق) است كه نه صرفا ذهنی ؛ بلكه باید با تمام وجود انسان درك شود. سهروردی این حكمت را وجودی می داند كه پیش از ظهور عقل گرایی ارسطویی در یونان باستان وجود داشت و نیز حكمت را با آنچه كه از بدن انسان خارج شده و به عالم انوار صعود می كند، یكسان می داند. همان طور كه افلاطون آن را یكسان می دانست . در تمام آثار سهروردی ایده های مشابهی یافت می شوند و تاكید می كند كه بالاترین سطح حكمت به هر دو كمال قوه نظریه و تزكیه نفس نیازمند است . با ورود ملاصدرا نیز نه تنها تلفیق مكاتب گوناگون تفكر اسلامی پیش از ملاصدرا، بلكه تلفیق دیدگاه هایی كه معنای اصطلاح و تصور فلسفه را لحاظ كرده اند، می توان یافت .
وی در حالی كه برخی از تعاریف متقدم را دقیقا و به طور خلاصه تكرار می كند در آغاز اسفار می نویسد: فلسفه ، استكمال نفس انسانی است برای شناخت حقیقت ذاتی اشیاء ، آنچنان كه هستند و حكم تحقیقی براساس برهان به وجود آنها نه حكمی كه از ظن و تقلید اخذ شود و در شواهد الربوبیه می افزاید: انسان از طریق حكمت عالم عقلی می شود كه مضاهی با عالم عینی و مشابه با نظام وجود است . در كتاب اول اسفار كه مربوط به وجود است ، ملاصدرا به طور مفصل از تعاریف گوناگون حكمت بحث می كند و نه تنها بر دانش نظری و این كه عالم عقلی شدن ، عالم عقلی عینی را منعكس می نماید، تاكید می كند؛ بلكه به رهایی از دلبستگی ها و تزكیه نفس از پلیدی های مادی یعنی آنچه كه فیلسوفان اسلامی تجرد یا تخلیه می نامند، نیز تاكید می كند. ملاصدرا معنایی كه سهروردی از حكمت فهم كرده را می پذیرد.
سپس معنای فلسفه را توسعه می دهد تا آن جنبه از شرح و توضیحی كه از سوی اشراق بیان می شود و نیز فهم صوفیانه از این اصطلاح را دربرگیرد. نزد ملاصدرا و همچنین هم عصران و اغلب جانشینان وی ، فلسفه به عنوان علم اعلی به مبدا در نهایت الهی تلقی می شود كه از «مقام امن نبوت» و حكما - به عنوان كامل ترین انسان هایی كه در مراتب مختلف و فقط پایین تر از پیامبران و امامان قرار دارند - ناشی می شود. این تصور از فلسفه كه مرتبط با كشف از حقیقت ، طبیعت اشیاء و تركیب معرفت ذهنی با تزكیه و تكامل وجود شخص است تا به امروز در جاهایی كه سنت فلسفه اسلامی ادامه یافته و در حقیقت در عمق وجود برجسته ترین نمایندگان سنت فلسفی اسلامی كه تا به امروز تجسم شده ، توسعه یافته است . استادانی در قرن چهاردهم ق./ بیستم م. همچون میرزا احمد آشتیانی مولف نامه رهبران آموزش كتاب تكوین ، سیدمحمد كاظم عصار مولف رساله های متعددی از جمله وحدت وجود، مهدی الهی قمشه ای مولف حكمت الهی خاص و عام و نیز علامه سیدمحمدحسین طباطبایی مولف رساله های فراوان بویژه اصول فلسفه و روش رئالیسم همگی تعریف فلسفه را طبق سطوری كه بالا ذكر شد ، نوشته اند و براساس آن روزگار می گذرانده اند.
نویسنده : سید حسین نصر
منبع : mydocuments.ir
منبع : mydocuments.ir
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست