چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا


رسانه ملی در کهکشان ماهواره‌ها


رسانه ملی در کهکشان ماهواره‌ها
تلویزیون با ورودش به عرصه زندگی بشر در اواخر دهه ۱۹۳۰ میلادی خیلی زود به تاثیرگذارترین و جذاب‌ترین اختراع عصر مدرن بدل شد و با انتقال تصویر، آرزوی دیرینه بشر که زمانی افسانه آن را در جام‌های جم، گوی‌های بلورین و آئینه‌های پیشگو می‌دید، محقق شد. حالا جعبه جادویی تلویزیون بود که مکان‌های نادیده، آدم‌های عجیب‌ و غریب و داستان‌های باورنکردنی را به خانه‌های مردم در سراسر جهان می‌آورد و آنها را در مواجهه با اموری قرار می‌داد که حتی تصور آن نیز در مخیله‌شان نمی‌گنجید. هدایت نور توسط ماده سلنیوم خیلی زود توجه دولت‌ها را به خود جلب کرد و تلویزیون از همان ابتدا در کنار رادیو و سینما که پیش از آن پا به عرصه عمومی و تجاری گذاشته بودند، وسیله‌ای شد تا دولت‌ها منویات و نیات خود را در قالب تصاویر و روایات عینی بیان کنند و واقعه تاثیرگذاری چون جنگ جهانی دوم نیز بیش از پیش تلویزیون و رادیو را به ابزاری برای دولت‌ها تبدیل کرد تا با تبلیغات تصویری جریان جنگ را به سود خود پیش برند. با پایان جنگ جهانی دوم و فراگیر شدن تلویزیون در میان عموم این نیاز در کشورهای مختلف احساس شد تا از این امکان در عرصه‌های مختلف بهره برند و دیگر تنها این دولت‌ها نبودند که تلویزیون را در اختیار داشتند. بخش‌های مختلفی چون فرهنگ، اقتصاد، هنر، ورزش و سرگرمی سکان‌دار سفینه تلویزیون شدند و کم‌کم حضور بخش‌های مختلف زندگی در عرصه تلویزیون آن را به بخش جدایی‌‌ناپذیر خود زندگی تبدیل کرد و عصر کنونی به نام عصر ارتباطات خوانده شد؛ عصری که این تلویزیون و تصویر است که در آن نقش کلیدی بازی کرده و همین انتقال تصویر از مکان‌های بعید است که با معنی کردن «عینیت» مفهوم جدیدی به «دوردید» (Tele-Vision) داده است.
در کشور ما تلویزیون از سال ۱۳۳۷(۱۹۵۹م.) کار خود را آغاز کرد. اگرچه فعالیت و تاسیس تلویزیون در ابتدا با پیشنهاد بخش خصوصی بود اما مجلس شورای ملی وقت در تیر ماه همان سال ماده‌ای با چهار تبصره به تصویب رساند که به موجب آن اجازه داده می‌شد فرستنده تلویزیونی در تهران زیر پوشش وزارت پست و تلگراف و تلفن ایجاد شود. به این ترتیب در مهرماه آن سال شبکه «تلویزیون ایران» اولین برنامه خود را پخش کرد؛ تلویزیونی که در ابتدا به صورت کاملا خصوصی اداره شده و هزینه‌‌هایش را از آگهی‌های تبلیغاتی تامین می‌کرد. سپس در سال ۱۳۴۶ مجلس شورای ملی لایحه دولت وقت را درباره تشکیل «سازمان تلویزیون ملی ایران» مورد شور قرار داد و به تصویب رساند که بر اساس آن سازمان تلویزیون ملی ایران زیر نظر وزارت اطلاعات تشکیل می‌شد. بر این اساس سازمان تلویزیون ملی ایران دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی شد و قرار شد تا طبق اصول بازرگانی اداره شده و مشمول مقررات قانون محاسبات عمومی و آئین‌نامه‌های معاملات دولتی نباشد.
در سال ۱۳۴۸ دولت، تلویزیون خصوصی ایران را خریداری کرده و با پیوستن تلویزیون ایران به تلویزیون ملی، پخش دو برنامه تلویزیونی از دو شبکه ادامه یافت. برنامه‌های جاری تلویزیون ملی، شبکه یک و برنامه‌هایی که از تلویزیون ایران سابق پخش می‌شد، شبکه دو نام گرفت. در آن زمان وظایف مراکز و شبکه‌های رادیو و تلویزیون بر سه اصل اطلاعاتی و خبری، آموزشی و فرهنگی و تفریحی و سرگرمی تعریف شده بود.
عملکرد شبکه‌های تلویزیونی ایران به همین منوال تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و به نظر می‌رسید آنچه در این تلویزیون پررنگ‌تر از کارکردهای دیگر بود نگاه به برنامه‌های خبری دولتی و بخش سرگرمی و تبلیغاتی بود. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ رادیو و تلویزیون نیز به تبع انقلاب صورت گرفته در عرصه سیاسی و اجتماعی جامعه دچار تحول بنیاد و کارکرد جدیدی برای آن تعریف شد. بر این اساس ارزش‌مداری و نگاه به ارزش‌های انقلابی و اسلامی جایگزین ارزش‌های عمدتا غرب گرایانه سابق شد و در زمینه سخت‌افزاری نیز با رشد و توسعه روزافزون فناوری‌های ارتباطی، الکترونیکی و ماهواره‌ای، عرصه‌های جدیدی فراروی رادیو و تلویزیون ایران قرار گرفت.
● نیاز به رویکردی نوین
در این میان آنچه که فارغ از منظر محتوایی در حال حاضر به چشم می‌خورد این است که در عرصه سخت‌افزاری پدید آمدن ماهواره این امکان را در اختیار مخاطبان کنونی گذاشته تا از شبکه‌های مختلف تلویزیونی دنیا برخوردار شوند و اینجاست که انحصار از بین رفته و صدا و سیما باید برای پیشرو بودن در جامعه هدف خود خلا‌هایی را که دارد، پر کند. سیمای جمهوری اسلامی در حال حاضر با داشتن هفت شبکه سراسری داخلی و ۲۸ شبکه استانی اگرچه تلاش دارد تا جنبه‌های مختلف سیاسی، آموزشی، اجتماعی، فرهنگی، کودک و نوجوان، علمی، ورزش، سرگرمی و خبر را پوشش دهد و نیاز مخاطبان را برطرف کند اما نگاه «رسمی» به مقولات یادشده و انحصار دولتی براساس اصل ۴۴ قانون اساسی که رادیو و تلویزیون را صرفا نهادهایی دولتی تعریف کرده، باعث شده شبکه‌‌های مختلف ماهواره‌ای اعم از فارسی زبان و غیره به‌رغم ممنوعیتی که در داخل وجود دارد، هر روز درصدد پر کردن شکاف‌ها و خلأهایی باشند که سازمان صدا و سیما نتوانسته یا نمی‌خواهد به آنها وارد شود.
بر اساس آنچه گفته شد رسانه ملی وظیفه دارد حالا که عرصه تلویزیونی را تنها در اختیار خود دارد، به گفتمان و نگاه غیررسمی نیز روی آورد و نگذارد تا در حیطه‌هایی که سعی کرده تا با ایجاد شبکه‌های مختلف نیاز به آنها را برطرف کند مانند جوانان و ورزش (شبکه سه)، علم و فرهنگ (شبکه چهار)، آموزش و خبر، مغلوب شبکه‌هایی شود که رویکردشان چیزی ورای منافع ملی ماست.
نگاه به جوان و نیازهایش در جامعه‌ای که قریب به اتفاق آن را جوانان تشکیل می‌دهند، در مفهوم عام کلمه حیطه‌هایی چون ورزش، آموزش، هنر، سرگرمی، اوقات فراغت و دین را در بر می‌گیرد و همین امر وظیفه خطیری را پیش روی رسانه ملی در مواجهه با رقبای ماهواره‌ای قرار می‌دهد. اگرچه لازمه وارد شدن در عرصه‌های نام‌برده نگاه جدید، رویکرد تازه و حتی ایجاد شبکه‌های تخصصی است اما این امر بیش و پیش از هرچیز نیازمند تغییر در برخی باورهای رسانه‌ای است که باید برای پویایی در عصر ارتباطات به آن توجه شود.
نگاه به شبکه‌های ماهواره‌ای که عموما خصوصی بوده و محدودیتی در پخش برنامه‌های خود ندارند، نشان می‌دهد که این شبکه‌ها اصولا چیزی متفاوت از شبکه‌های ملی کشورها هستند و توجه عمده‌ خود را بر سرگرمی (Entertainment)، تبلیغات و یا گفتمان‌های سیاسی قرار داده‌اند که به صورت طبیعی در سایه گفتمان غالب قرار دارند. شبکه‌های ملی و داخلی در کشورهایی که راه‌اندازی شبکه‌های خصوصی در آنها امکانپذیر است، ادعای جامعیت نداشته و به همین دلیل سطح انتظار عمومی از آنها نیز در محدوده‌ همان چیزی است که آنها نشان می‌دهند و خلأهای موجود در این زمینه با شبکه‌های خصوصی یا ماهواره‌ای پر می‌شود اما در کشور ما این تلویزیون ملی است که باید بار این شبکه‌های اقماری را به دوش بکشد و تا حد امکان به مقولات سرگرمی، تبلیغات و بیان دیدگاه‌های مخالف فراتر از آنچه اکنون انجام می‌دهد، بپردازد.
تنها با این نگاه و نه گزینه حذف و برخورد با شبکه‌های ماهواره‌ای است که رسانه ملی به واقع نقش ملی خود را بازی کرده و نیاز اقشار مختلف جامعه را به رسانه برتر تلویزیون برآورده می‌کند.
● زنگ‌ها برای چه به صدا درآمده‌اند؟
در همین راستاست که صدا و سیمای جمهوری اسلامی به فکر ایجاد شبکه‌های تخصصی افتاده و ایجاد شبکه‌های تلویزیونی «ورزش» و «مستند» و شبکه‌های رادیویی «خانواده» و «درام» راهکاری است برای پر کردن خلأهایی که گاه و بیگاه شبکه‌های خارجی آن را پر می‌کنند. ورود به عرصه‌هایی که پیش از این در تخصص یا دایره مشروعیات تلویزیون ما نبوده امری است که در این شبکه‌های جدید مد نظر است و تلویزیون قصد دارد حوزه‌های جامع‌تری را در ورزش که شاید ورزش بانوان را نیز تحت شرایطی دربر گیرد و حوزه‌ مستندسازی که متاسفانه در سال‌های اخیر کار قابل‌توجه و نویی از آن بیرون نیامده است، پوشش دهد.
وعده راه‌اندازی شبکه‌های رادیویی جدید نیز در سال ۱۳۸۷ و همزمان با شصت‌وهشتمین سال تاسیس رادیو در ایران مطرح شد تا این رسانه پرتابل نیز بتواند در کنار تلویزیون نیازهای مخاطبان را در عصری که علم و آگاهی برای حرکت در آن ناگزیر است، تامین کند.
همچنین به نظر می‌رسد مدیران ارشد رسانه ملی به این نتیجه هم رسیده‌اند برای جبران برخی کاستی‌ها به تمرکز موضوعی برنامه‌ها در ساعاتی خاص نیز روی آورند و به طور مثال بحث معرفی شبکه دو به عنوان «شبکه کودک» و افزایش ساعات پخش برنامه‌های کودکان در این شبکه مطرح شده است.
فکر ایجاد شبکه‌های تخصصی و جدید امری است که رئیس سازمان صدا و سیما آن را در طرحی جامع که از سوی سازمان به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه شده است، مطرح کرده و تاکید کرده است ایجاد شبکه ورزش در اولویت برنامه‌های صداو سیماست. سیدعزت‌ا... ضرغامی با اشاره به این طرح گفته است: «در این طرح برای تکمیل مطالبات مردم نسبت به نیازهای رسانه‌یی‌شان، پیشنهادهای مختلفی ارائه شده است که راه‌اندازی شبکه‌های تلویزیونی تخصصی نیز از جمله این پیشنهاد‌هاست».
وی همچنین درباره‌ لزوم راه‌اندازی شبکه‌های تخصصی می‌گوید: «سازمان صدا و سیما باید به صورت ۲۴ ساعته بتواند نیازهای علاقه‌مندانی را که در موضوعات مختلف می‌خواهند یک شبکه را تعقیب کنند، مثل شبکه قرآن، مرتفع کند».
البته حرکت همپا با تحولات رسانه‌ای و تلویزیونی جهان امری است که تغییر برخی رویکردها و کاربری‌ها را نیز در سازمان صداو سیما می‌طلبد. دکتر مرتضی میرباقری معاون سیما در این رابطه و تاکید بر زمینه‌سازی برای ایجاد تحولات در عرصه رسانه به ایسنا گفته است: «برای اینکه ماموریت رسانه ملی که مدیریت و هدایت افکار عمومی است، اتفاق بیفتد باید یک محتوایی در سازمان صدا و سیما جاری شود که بخشی از آن به سیما مربوط می‌شود».
همان‌گونه که از این سخنان مشخص است، ضرورت به‌روز شدن در سخت‌افزار و نرم‌افزار امری است که مدیریت رسانه ملی کاملا بر آن تاکید داشته و بر ضرورت آن واقف است، اما تغییر مخصوصا از نظر محتوایی و نرم‌افزاری امری است که تنها بخشی از آن به سیما مربوط می‌شود. مسلما در این میان نهادها و مراکز دیگری که در زمینه فرهنگ‌، علم، دین، ارتباطات، هنر، اخلاق و... تخصص دارند، وظیفه دارند به یاری سیما شتافته و امکان تغییر و به‌روز شدن رسانه‌‌ای را برای آن فراهم کنند.
همچنین به نظر می‌رسد آنچه می‌تواند یاریگر رسانه ملی باشد، استفاده از تجربیات شبکه‌های دیگر و حتی الگوبرداری از نقاط حسن آنهاست. آنچه این روزها در شبکه‌های ماهواره‌یی موفق و موجه به چشم می‌خورد، سرمایه‌گذاری‌های کلان، استفاده از علوم مختلف، به کارگیری افراد مجرب و متخصص، شناخت جامعه هدف و در کل کار حرفه‌ای رسانه‌ای با تمام مشخصه‌های آن است که توانسته آنها را به شبکه‌هایی جهانی با مخاطب جهانی تبدیل کند؛ امری که رسانه ملی نیز با اینکه گستره حرکتی خود را در عنوانش محدود کرده، باید مد نظر داشته و حداقل ایرانی‌های سراسر جهان را در نظر داشته باشد.
● کشف و مشاهده
امروز تلویزیون اصلی‌ترین ابزاری است که فرهنگ را منتقل کرده و بسیاری از نظریه‌های نوین ارتباطی نیز که به ناچار تحت تاثیر تداخلات بصری ارتباطی قرار گرفته‌اند، بر نقش تلویزیون در این زمینه تاکید دارند. در این نگرش از تلویزیون به عنوان یک فناوری یا یک نوع ارتباط یاد می‌شود که در هر حال، علت غالب، از تلویزیون بر جامعه است. ریموند ویلیامز از منتقدان رسانه‌‌ای بریتانیا که به تلویزیون به عنوان یک محصول فرهنگی می‌نگرد، دراین باره می‌گوید: «کشف و مشاهده، یک نیاز از پیش تعیین‌شده و راهی برای پخش حرکات ثابت و متحرک است که قبلا تاحدودی شناخته‌شده بود». هر دوی این انگاره‌ها (کشف و مشاهده) کمک‌های قابل توجهی به درک تلویزیون کرده‌اند. فرهنگ و تلویزیون به وضوح روابط دوسویه محکمی با هم دارند؛ تلویزیون بر فرهنگ اثر می‌گذارد و فرهنگ نیز در مقابل بر تلویزیون از منظر ترفندهای تفسیری و گرایش‌های اجتماعی اثرگذار است.
شاید از همین دیدگاه است که رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز از برنامه‌ریزی این سازمان برای حضور هرچه بیشتر در شبکه‌های جهانی خبر داده است و می‌گوید: «رویکرد جدید رسانه‌ ملی ارسال تولیدات تلویزیونی به سایر کشورها با هدف ترویج فرهنگ اسلامی ایرانی و ایجاد بازار جدید برای محصولات صدا و سیماست». امری که مسلما تابع شناخت از ظرفیت‌های فرهنگ اسلامی ایرانی خودمان و نیز ذائقه مخاطبان در کشورهای دیگر در میان انبوه شبکه‌ها و رسانه‌های مختلف است که حق انتخاب‌های بسیاری را فراروی آنها قرار داده است.
همین شناخت سلیقه و ذائقه مخاطبان و توجه به آن است که باعث شده تا صدا و سیما در شبکه‌های برون‌مرزی خود محدودیت‌ها و خطوط قرمز کمتری داشته باشد و بتواند مطالب و برنامه‌هایی را روی آنتن ببرد که از نظر ماهوی و نیز ساخت متفاوت از برنامه‌های داخلی است. در این میان شاید الگوی شبکه‌های برون‌مرزی صدا و سیما بتواند نمونه خوبی برای شبکه‌های داخلی باشد و حالا که هجوم شبکه‌های مختلف تلویزیونی ماهواره‌ای عرصه را بر شبکه‌های داخلی تنگ کرده، استفاده از این شیوه بتواند مخاطبان وطنی را نیز شامل شود.
پاول آدامز نویسنده کتاب «جایگاه تلویزیون در نظریه‌های رسانه» عنوان داشته در مطالعات چندین فرهنگ تفاوت‌های چشمگیری در زمان‌ها و رفتارهای مشاهده‌ای میان زنان و مردان و همچنین گروه‌های مختلف سنی دیده شده است. این تفاوت‌ها همچنین در افراد یک خانواده مثلا خانواده‌ای از طبقه متوسط یا از طبقات دیگر ظاهر می‌شوند و پیوند تلویزیون را با زندگی روزمره اعضای خانواده‌ها به تصویر می‌کشند. مطالعات فرهنگ شناختی از این دست، منعکس‌کننده پیوند تلویزیون با مناسبات فرهنگی و سیستم‌های معنایی موجود است. این دیدگاه شاید توجیه‌کننده تفاوت نگاه در شبکه‌های برون مرزی با شبکه‌های داخلی باشد اما برنامه‌سازان و دست‌اندرکاران رسانه‌ای ما باید مد نظر داشته باشند که شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای با رویکردها و اهداف آشکار و پنهانشان، تفاوت فرهنگی ما با خودشان یا مناسبات فرهنگی و سیستم‌های معنایی ما را در نظر نمی‌گیرند یا آن‌گونه که می‌خواهند در نظر می‌گیرند و ما ناگزیر از اقدامی در مقابله با آنها هستیم؛ اقدامی که طبعا تنها با برخورد قهری سخت‌افزاری با پدیده ماهواره در جامعه امکانپذیر نیست و چنین اقداماتی تنها به سرنوشت برخوردهای صورت گرفته در گذشته با ویدئو دچار می‌شود.
در نهایت اینکه آنچه از سخنان و رویکرد مسئولان فرهنگی و رسانه‌ای ما بر می‌آید، این است که آنها خود از ضرورت تغییر رویکرد و ایجاد نگاه‌های تازه در زمینه رادیو و تلویزیون آگاه هستند و اقدامات صورت گرفته تاکنون نیز کم و بیش موید همین موضوع است. با این حال هنوز راه دراز بی‌پایانی در پیش است که مسلما ایجاد ردیف‌های بودجه‌ای مشخص، داشتن نیروی انسانی متخصص و از همه مهم‌تر مدیریت صحیح لازمه کار بوده و در جهانی که روز به روز کوچکتر و فشرده‌تر می‌شود، حیات و بقای رسانه‌‌ای بدون آنها امکانپذیر نیست؛ جهانی که در آن مفهوم تعریف شده قراردادی دولت و قلمرو ناحیه‌ای آن تغییر کرده و ظهور بازیگران قدرت غیردولتی، جهانی‌سازی را همسان با همگون‌‌سازی فرهنگی و دنیای بدون مرز می‌کند.
مهران ثنایی
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی