پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
کمی به روز فکر کردن بد نیست
میتوان گفت، داستان بلند مادمازل کتی در مجموعهای به همین نام حق شش داستان کوتاه دیگر این مجموعه را خوردهاست. همان طور که روی جلد را هم که نگاه کنیم در کنار عکس زنی مغموم در زمینه تیره که بیربط با این داستان نیست، نوشته شده است مادمازل کتی (با فونت درشت، جوری که برای نام کتاب مناسب باشد) و چند داستان دیگر (با فونت ریز) و سرانجام نام نویسنده میترا الیاتی.
داستان با غیاب مادمازل کتی شروع میشود و تا آخر داستان جز چند خاطره چیزی از او نمیفهمیم. راوی در شخصیتپردازیاش به مدد فروخوردن گریهها به ما با تکرار میفهماند که مردی است احساساتی و یک نقاش ایرانی ساکن ایتالیاست.
او که به مرحلهای نظیر افسردگی یا شاید بحران هویت رسیده است دارد با مرور خاطرات خود (فلاش بکهای گاه خسته کننده و بیش از حد غیر ضروری) ما را به گذشته خود میرساند و اینکه چه شد که اینجاست و اکنون غمزده غیبت مادمازل است.
فضاسازی خوب با استفاده از شرح کشور زیبای ایتالیا و بالطبع شهر رم و طرح کردن مسائل عاطفی در کنار بیدار کردن حس کنجکاوی برای پیداکردن جای خالی مادمازل کتی از نکات مثبت این داستان است. اما با شروع داستان و ورود یک به یک شخصیتها ما در همان اولین صفحات انگار از همه چیز خبردار میشویم که با یک داستان عشقی روبهروییم که حال و هوای داستانهای مجلههای دهه ۴۰ را در ما بیدار میکند.
پردازش کلیشهای شخصیتهای تأثیرگذار در روند تکامل خلقیات راوی، نه تنها در این کتاب بلکه در اکثر داستانها و روایتهای ایرانی میبینیم تکراری است. پدر، مردی است مستبد و سرانجام لعیا سیاه، زن بندانداز محله را میگیرد. پدر به تیلهبازی و گربه داشتن راوی حساس است و در یک کشور اروپایی همان واکنش را دارد که همه مردهای ایرانی دارند حتماً.
مادر، زنی است ساکت که سعی میکند صدای جروبحثش با پدر از چهار دیواری خانه بالاتر نرود. کما بیش بیعقل و احساسی چرا که میخواهد جای خالی خواهر مرده را با بلندکردن گیسهای هادی و پوشاندن لباس دخترانه به او پر کند. راستی یادمان نرود مادرهای ایرانی که سرانجام سرشان هوو میآید به قول پدر چشمهایشان درشت و بادامی است.
برادر، مردی عاشق پیشه که طبیعی است باید عاشق زنی باشد که با صدای بلند آدامس میجود و سینما میرود و سرانجام با یک مشت نصیحتهای تکراری زندگی میگذراند و در نهایت میشود عین پدر...
زرینه یا ناهید یا معشوق دست نیافتنی دختر بچهای شیطان که پس از ازدواج میشود یک زن توسریخور که باید دنبال شوهرش راه بیفتد. از زرینه تنها یک جفت چشم روی بوم نقاشی خواهیم دید.
لعیا، زنی که با شغلش انگار باید بفهمیم که هوچی و جنجالی است
▪ پردازش کلیشهای شخصیتهای تأثیرگذار در روند تکامل خلقیات راوی، نه تنها در این کتاب بلکه در اکثر داستانها و روایتهای ایرانی که میبینیم تکراری است
با پوزش و سرانجام میبینیم که سرقضیه ارث و میراث شوهر همان میکند که باید. معلوم نیست که این مسأله توضیح شخصیتها بر مبنای اسم، سکونت در محلهای و یا شغل کی میخواهد تمام شود.
از همه اینها که بگذریم میرسیم به جان کلام که باید با آن سازگاری ایجاد کنیم، اگر بتوانیم از دست توضیحهای تکراری راوی حوصله سالم به در ببریم. مردی که دائم برای آنکه به ما یادآوری میکند که مادرش او را مثل دخترها تربیت کردهاست میگوید: نباید گریه کنم.
که اگر اینها نبود میشد بخوبی از پست نکردن نامههای عاشقانهاش برای زرینه فرار کردنش در دعواها و نیز از دم در خانه زرینه- بیرون رفتن خود از خانه به جای بیرون کردن پدر و چند حرکت دیگر نظیر رابطهاش با زنها فهمید که جنم و روحیه مردانهاش چه جوری است.
داستان مادمازل کتی نه بر همه فضاسازیهای متنوع و نه حرفهای راوی: بهارها حیاط خانهمان پرمیشد از صدای صورتی درختها؛ و نقل قولهایی که میآورد در خواننده این حس را بیدار نمیکند که با اثری روبهروست که تازه است؛ هم در اندیشه و هم در زبان و وقتی گفته میشود این داستان که پرحجمترین کار در این مجموعه است شده است دیواری تا نتوانیم داستانهای دیگر را بخوانیم یا ببینیم به همین دلیل است.
اگر چه باید به این حس هم احترام بگذاریم که خواننده با دیدن عنوانهای داستانهای بعدی این کتاب جا بخورد که خوب «مثل همیشه» که نام کاری است از هوشنگ گلشیری و ناخودآگاه به این نتیجه برسد که به اعتمادش از اینکه دارد اثری مستقل و جدید را میخواند لطمه بخورد.
اینکه تنها با نام مادمازل کتی یک اثر کاملاً سنتی حدلقل در این داستان میخوانیم شاید ضرورت نوشتن این یادداشت باشد چرا که چه بسا کسانی باشند که با همین آثار رابطه برقرارمیکنند و بیتوجه به آنکه در دنیایی داریم زندگی میکنیم که ارزشها و دیدگاهها بسرعت در حال تغییر است و دیگر کمتر کسی شاید حوصله داشتهباشد که از معشوق، تنها چشمهای رنگی روشن حتما را ببیند، اثری این چنین را به عنوان کتاب سال معرفی کنند.
منبع : نشریه ادبی جن و پری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست