چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا
بزهدیدگی اطفال بزهکار
![بزهدیدگی اطفال بزهکار](/mag/i/2/dbw5o.jpg)
یافتهها حاكی از آن بود كه عواملی چون، زندگی در محلههایِ بدنام و فقیر، فقر، مشكلات و نارساییهای خانوادگی، دوستان و همسالان، مناسب نبودن محیطهای محل گذران محكومیت و بیكاری مددجویان ـ كه خود موجب روی آوردن آنان به آموزش فنون بزهكارانه است در بزهدیدگی اطفال و تكرار آن مؤثرند و نارساییهای نظام كیفری ما نیز این امر را تشدید میكند.
در پایان هم به منظور پیشگیری از بزهدیدگی اطفال؛ ایجاد زمینهیِ حضور وكیل در محاكمات كیفری، ایجاد زمینههای كار اجباری همراه با كارمزد به جای نگهداری در كانون اصلاح و تربیت، تشكیل دادگاه كیفری اطفال با صلاحیت ذاتی و استفاده از یك رژیم كیفری خاص و مسئولیت نقصان یافته، پیشنهاد گردیده است.
●مقدمه و مبانی نظری
۱ـ گذری تاریخی
مطالعهیِ نقش بزهدیده در فرایند تراژدی كیفری كه از نیمهیِ قرن بیستم توسط جرمشناسان صورت علمی و سازمان یافته به خود گرفت، مسألهای نیست كه تاریخ حقوق كیفری با آن ناآشنا باشد، بزهدیده از همان بدو تولد حقوق كیفری در جوامع باستانی تا روزگارانی نزدیك به امروز نقشی ممتاز در دعاوی كیفری ایفا میكرده و در واقع خود به تنهایی بازیگر نیمی از این صحنه بوده است. از قانون هیتیها۱ (نجفی ابرندآبادی) و حمورابی۲ (آشوری) گرفته تا قوانین ایران، یونان و رم باستان و تمدنهای كهن و باستانی نظیر مصر و چین و از ادیان بزرگ الهی چون شریعت موسی (ع) گرفته تا نوشتههای آباء كلیسا در قرون وسطی و دین مبین اسلام همه و همه بر اهمیت نقش بزهدیدگان در دعاوی كیفری ولزوم جبران خسارت وارده به آنان تأكید داشتهاند. در واقع از نظر تاریخی نیز تقدم نظام دادرسی اتهامی بر پیدایش نظام رسیدگی تفتیشی كه در آن نظام بزهدیده خود آغازگر جریان دعوا بود و تا شاكی نبود، دعوایی اقامه نمیشد و نیز ضرب المثلهای حقوقی مربوط به این نظام نظیر؛ «اگر شاكی نباشد دعوایی متصور نیست» و یا «مدعی كسی است كه اگر دعوا را ترك كند، ترك میشود» همه حاكی از اهمیت نقش بزهدیده در دعاوی كیفری پیش از پیدایش نظام تفتیشی است. نظام تفتیشی كه از نظر تاریخی موخر بر نظام دادرسی اتهامی است، در اواسط قرون وسطی پا به میدان گذاشت كه نتیجهیِ آن ورود شخص ثالثی در دعوایِ كیفری، افزون بر بزهدیده و مجرم بود و آن كسی جز دولت نبود. با اقتدار دولتها، اختراع نظام دادرسی تفتیشی توسط آباء كلیسا و اقتباس این سیستم توسط دولتها، نقش دولتها در طرح و اقامهی دعوای كیفری روز به روز برجستهتر گردید و نقش بزهدیده در این دعاوی رو به محاق گذاشت.پیدایش مفهوم نظم عمومی از یك سو و حاكمیت از سوی دیگر، ایجاد نهادهایی چون پاركه و دادسرا و به تبع این نهادها ایجاد مناصب جدید قضایی نظیر قضات ایستاده، وكلای عمومی یا نمایندهی پادشاه موجب تضعیف نقش بزهدیده در مراحل مختلف دعاوی كیفری و در نهایت افول آن گردید. «ولی در واقع افول واقعی موقعیت مجنی علیه باپیدایش حقوق كیفری تحقق پیدا كرد۳. زیرا بر اساس آن، عمل بزهكارانه، به جای آنكه اقدامی علیه فرد بزهدیده تلقی گـردد، عمل مجرمانهای علیـه مقام سلطنت و بعدها علیه دولت محسوب گردید۴.(عزت فتاح، ص ۹۱)» و «هنگامی كه دولت حق تعقیب جزایی را به انحصار خود درآورد و غرامت قابل پرداخت به بزهدیده را به جریمهیِ قابل پرداخت به خزانهیِ پادشاه تبدیل نمود، بزهدیده به صورت یك فرد از یاد رفته وفاقد موقعیت حقوقی گردید۵.(فتاح، ص ۲ـ۹۱)» بدین سان «وضعیت فعلی بزهدیدگان ناشی از این واقعیت است كه بزه دیگر به عنوان یك تعارض مابین دو انسان و دو موجود بشری محسوب نشده، بلكه به عنوان یك اختلاف میان بزهكار و جامعه بشمار میآید. با چنین نگرشی بزه، تعهدی را در مورد بزهدیده ایجاد نمیكند.، بلكه بزهكار را در قبال جامعه مدیون میسازد و زمانیكه بزهكار بــه مجازات برسد دین او نیز ادا شده است۶ (فتاح، ص ۹۴)» و حال آنكه در فلسفهیِ نوین عدالت كیفری، هدف اولیهی حقوق جزا، التیام بخشیدن به صدمهی وارده، ترمیم زیان، جبران خسارت و پیشگیری از وقوع جرم در آینده نیز میباشد۷ (فتاح، ص ۹۵).
۲ـ پیدایش بزهدیده شناسی و سیر تكاملی آن
هانس فن هانتیگ، جرمشناس آلمانیتبار آمریكایی از جمله پیشگامان در زمینهیِ بزهدیده شناسی است. وی برای نخستین بار در سال ۱۹۴۱ در مقالهای بر تعامل میان بزهدیده و مجرم تأكید كرد و نقش و تقصیر بزهدیده را در تكامل پروسهی كیفری گوشزد نمود۸ (كارمن، ص ۱۴). در سال ۱۹۴۷ بنیامین مندلسون برای نخستین بار واژهیِ Victimology یا علم شناخت قربانی و به عبارت دیگر اصطلاح بزهدیده شناسی را به كار گرفت۹(كارمن، ص ۱۴). در ۱۹۴۸ اثر فن هانتیگ تحت عنوان «مجرم و قربانی او» كه در واقع منشور بزهدیدهشناسی بود انتشار یافت۱۰(كارمن، ص ۱۴؛ و نجفی ابرندآبادی و حمید هاشم بیگی، ص ۳۵۲). در سال ۱۹۵۷ بود كه مارگری فرای طرحی را برای جبران خسارت بزهدیدگان به قانونگذار بریتانیا پیشنهاد كرد۱۱(كارمن، ص ۱۴). در سال ۱۹۵۸ ماروین ولفگانگ اوضاع و احوال حاكم بر مرگهای قربانیان قتل عمد را مورد مطالعه و بررسی قرار داد۱۲ (كارمن، ص ۱۴) و به نتایجی دست یافت. مطالعات وی حاكی از این بود كه بزهدیدگی امری اتفاقی نیست و قواعدی بر آن حاكم است. یعنی این شرایط و ویژگیهای برخی افراد است كه آنان را در شرایط مساوی با سایر افراد در خطر بزهدیدگی بیشتری قرار میدهد۱۳(نجفی ابرندآبادی و هاشم بیگی، ص۳۵۷)
در سال ۱۹۶۴ كنگرهی ایالات متحده وضعیت نامطلوب بزهدیدگان جرم را مورد بررسی قرار داد، ولی پیشنهاد تصویب قانونی مبنی بر حمایت از بزهدیدگان را رد كرد۱۴(كارمن، ص ۱۴). در سال ۱۹۶۵ ایالت كالیفرنیا نخستین ایالتی بود كه مبلغی را برای پرداخت هزینههایِ ناشی از ایراد جرح در اثر جرم به قربانیان اختصاص داد.
در سال ۱۹۶۶ یك تیم تحقیقی در آمریكا، گزارشی در مورد جرایمی كه به پلیس گزارش نشدهاند در سطح ملی تهیه كرد كه این خود به تخمین رقم سیاه بزهكاری نیز كمك میكرد. در سال ۱۹۶۷ كمیسیون ریاست جمهوریِ آمریكا به جرمشناسان توصیه كرد كه مطالعات خود را بر روی بزهدیدگان متمركز كنند. در سال ۱۹۶۸ بود كه استفان اسكافر نخستین كتاب خود را در مورد بزهدیدگان به رشتهیِ تحریر درآورد. در سال ۱۹۷۲ دولت فدرال آمریكا تحقیق سالیانهای راجع به قربانی سازیهای ناشی از جرم در اماكن عمومی در سطح ملی آغاز كرد كه هدف آن دستیابی به اطلاعات دست اول در مورد جرایم خیابانی بود. در سال ۱۹۷۳ نخستین كنفرانس بین المللی بزهدیده شناسی در اورشلیم آغاز به كار كرد.
در سال ۱۹۷۶ نخستین مجلهی تخصصی بزهدیده شناسی انتشار یافت. ثمرات این اقدامات تشكیل «جامعه»ی جهانی بزهدیده شناسی در سال ۱۹۷۹ بود. در سال۱۹۸۱ ریگان، رئیس جمهور وقت آمریكا ۸ تا ۱۴ آوریل را هفته حقوق بزهدیدگان اعلام كرد. در ۱۹۸۲ كنگرهیِ آمریكا قانون موسوم به «قانون حفاظت از بزهدیده و شهود»را از تصویب گذراند. قانون مذكور استانداردهایی را برای اتخاذ یك رفتار منصفانه با بزهدیدگان در محاكم فدرال پیشنهاد میكرد. همچنین كنگره در سال ۱۹۸۴ «قانون بزهدیدگان جرم» را كه اعطای كمكهای مالی به منظور جبران خسارت و نیز برنامههای كمك رسانی به قربانیان دولت را مقرر داشته بود، تصویب كرد.
در سال ۱۹۸۵ مجمع عمومی ملل متحد اعلامیهای موسوم به اصول اساسی عدالت برای بزهدیدگان جرم سوء استفاده از قدرت را در خصوص الزام اعضای این سازمان مبنی بر احترام قایل شدن و توسعهی حقوق بزهدیدگان جرم و سوء استفاده از قدرت تصویب كرد كه در این اعلامیه برای ارایهیِ راهكارهایی در مورد حمایت از بزهدیدگان؛ بویژه تسهیل مراحل دادرسی و اقامهیِ دعوا تأكید شده است. در سال ۱۹۸۶ فعالان و حامیان حقوق بزهدیدگان، كنفرانسی ترتیب دادند كه هدف آن توسعهیِ راهكارهایی بود كه به منظور تضمین حقوق بزهدیدگان چه در سطح فدرال و چه در سطوح ایالتی، در اصلاحیهیِ قانون اساسی باید مدنظر قرار میگرفت، چه عملی شدن راهكارهای مزبور آنچنان پیشرفته بود كه نیاز به اصلاح قانون اساسی ایالات متحده داشت.
در سال ۱۹۷۸ كاخ دادگستری آمریكا «مركز ملی مطالعهی بزهدیدگان» را در روكویل و مریلند به منظور بكارگیری بهینهی اطلاعات در این زمینه تأسیس كرد و سرانجام در دههیِ ۱۹۹۰ اشتباهاً بزهدیده شناسی بوسیلهیِ برخی از مفسران به عنوان یك ایدئولوژی معرفی شد. ایدئولوژیای كه به جای مطالعهیِ بزهدیده از طریق یك رشتهیِ علمی، میخواهد بزهدیدگان، تبرئه و معاف شوند۱۵(كارمن، ص ۱۴).
۳ـ مبانی نظریِ بزهدیده شناسی اطفال
دربارهی جنبههایِ نظری بزهدیده شناسی وبزهدیدگی بویژه بزهدیدگی اطفال سخن فراوان است و جرمشناسان و بزهدیده شناسان نام آوری چون عزت فتاح، بنیامین مندلسون و دیگران سخن فراوان به میان آوردهاند. در كشور عزیز ما، ایران، هم استادان جرمشناسی در این زمینه مباحث ارزندهای را در كلاسها مطرح كردهاند و دانشجویان دورههای تحصیلات تكمیلی نیز در دانشكدههایِ حقوق كشور پایاننامههایِ متعددی را به این دانش نوین اختصاص داده و در این زمینه پژوهش نمودهاند، كه نویسنده را از پرداختن به این جنبه در این نوشتار، معاف میدارد. با این اوصاف آنچه كه باید به عنوان مبنای نظری بزهدیدگی اطفال مورد توجه قرار گیرد «وضعیتِ خاص» اطفال است، چه این وضعیت خاص مثل كم سن و سال بودن، وابستگی به پدر و مادر، فقر، نیاز به توجه و محبت در این سنین و نظایر آن از یك سو؛ و از سویِ دیگر، همنشینی با هم سن و سالان كژرو و ... ما را به این سمت و به اینسو رهنمون میسازد كه اگر طفلی به عنوان بزهكار و محكوم در یك محل گذران محكومیت نظیر كانون اصلاح و تربیت به سر میبرد، پیش از هر چیز باید وی را بزهدیده و قربانی به شمار آورد و نه بزهكار؛ چه وی دیروز قربانی یكی از عوامل مذكور بوده ـ كه حصری هم نیست ـ كه امروز به عنوان بزهكار در كانون اصلاح و تربیت بسر میبرد.
از این رو بود كه در تهیه و تدوین پرسشنامه، بخش اساسی آن به علت یابی وریشهیابیِ مشكلات و نارساییهایِ خانواده، محیط و همسالان اختصاص یافت. البته در ادامه باید افزود كه این «وضعیتِ خاص» میتواند خود بزهدیدگیهای دیگری را نیز در پی داشته باشد و آن بزهدیدگیهایِ ناشی از قوانین و دستگاهِ عدالت بویژه شیوهیِ دستگیری، بازجویی و رسیدگی است؛ چه همانطور كه آمد؛ وضعیتِ خاص اطفال، مستلزم ایجاد فرایندِ كیفریِ ویژهای است و چنانچه نظام عدالت كیفری كشوری ناتوان از ایجاد این فرایند ویژه باشد یا آنكه در پی ایجاد آن نیامده باشد (چون ایران) این فرض میتواند قوت یابد كه طفل محكوم علیه، بزهكار به معنای واقعی نیست بلكه بزهدیدهای است كه اگر نگوییم قربانی كمبودها و نارساییهای خانوادگی شده است و یا اگر چنین نارساییهایی ـ به فرض هم ـ در خانوادهی وی مشهود نباشد، باید گفت قربانی شیوهی رسیدگی نظام عدالت كیفری است كه در طی این فرایند ناعادلانه و بدون توجه به وضع خاص وی دستگیر و بازجویی شده (فرایند پلیسی) ناعادلانه پروندهیِ وی مورد رسیدگی قرار گرفته (رسیدگی بدون حضور قاضی متخصص و مشاور اطفال، بدون حق دفاع، بدون وكیل، عدم توجه به پیشینه و پروندهیِ شخصیت وی و نظایر اینها) و سرانجام ناعادلانه محكوم شده است. به این بی عدالتی، بیعدالتی چهارمی را هم میتوان افزود و آن، نامتناسب بودن مكان گذران محكومیت وی با «وضعیتِ خاص» وی است، چه صرفنظر از شهـرهایی كه هنوز موفق نشدهایم در آنها كانون اصلاح و تربیت ایجاد كنیم، ـ كه در اینجا حتی دیگر حبس این محكومان خردسال را نمیتوان حتی به عنوان یك «بد ضروری» تلقی كرد ـ در شهرهایی هم كه موفق به ایجاد این كانونهایِ اصلاحی ـ تربیتی شدهایم، وضعیت به نحوی است كه ممكن است دوباره و به نوعی دیگر آنان را قربانی سازیم؛ (مشكلات جنسی و سوء استفادههایِ جنسی، مشكلات نگهداری در یك مكان بسته، ایجاد مشكلات روانی، و از همه مهمتر تعلیم ناخواستهیِ فنون بزهكاری به آنان).بدین جهت بود كه بخش دیگری از پرسشنامه به ارزیابی مددجویان از نظام كیفری در غالب چند پرسش، ارزیابی آنان از وضعیت كانون و «ایجاد كارهایِ اجباری همراه با كارمزد» به جای نگهداری آنان در كانون اصلاح و تربیت مطرح گردیده كه در سطور آینده پاسخهایِ آنان را خواهیم دید. سرانجام این نكته را هم بیافزاییم كه «این وضعیت خاص»اطفال ـ كه بدان اشاره شد ـ در واقع نیازمند قوانین خاصی است كه از نظر ماهوی، تعدیل یافته باشد و همانند حقوق جزای ماهوی ویژهیِ بزهكاران بزرگسال، همراه با خشونت، مشقت و زجر كیفر نبوده و نیز تنها چون این نظام؛ در پی تأمین نظم عمومی و مناقع جامعه نباشد بدین جهت بخشی از پرسشها را هم به این امر و پرسش در این مورد اختصاص دادیم. ضمن آنكه نباید از یاد برد كه توقف طولانی مدت و صدور حكم محكومیت از پیوستگی اطفال با خانواده به شدت میكاهد۱۶(سخاوت، ص ۲۰۴).
الف ـ روش تحقیق
۱ـ توصیف
پژوهش حاضر كه در پی بررسی علل بزهدیدگی اطفال بزهكار است، با استفاده از یك پرسشنامهیِ خود محقق ساخته بر روی ۳۰ نفر از مددجویانِ پسر كانون اصلاح و تربیت تهران و بصورت مصاحبهی رودررو به اجرا درآمد و پس از اجرا، با استخراج و تجزیه و تحلیل یافتهها نتایج آن در این نوشتار ارائه شده است. پیش از هر چیز باید افزود كه افزون بر پرسشنامههای مربوط به بررسی علل بزهدیدگی مددجویان ویژگیهای مردم شناسانهی این افراد نیز به همراه تحقیق تهیه گردید كه به پاسخهای بدست آمده از آن اشاره میكنیم.
۲ ـ ویژگیهای مردم شناسانهی مددجویان تحت پژوهش
ج ـ یافتههای پژوهش
پس از اجرایِ پرسشنامه و در پاسخ به سئوالات؛ ۵۰% آزمودنیهای این پژوهش با وجود خشونت در خانوادهشان و به عنوان علت بزهكاری، كاملاً مخالف بودند ولی ۴۷% با این امر موافق بودند، ۶۰% دعوای خانگی والدین را عامل بزهكاری خود و در نتیجه ورود به كانون اصلاح و تربیت نمیدانستند و تنها ۳۳% موافق این امر بودند. ۵۷% با بیتوجهی والدین به روحیات، احساسات و اندیشههای آنان به عنوان عامل بزهكاریشان مخالف بوده و تنها ۳۷% با این امر موافق بودند. در مورد بی اعتنایی به شخصیت كودكان به عنوان عامل بزهكاری، محرومیت از محبت و نیز ناتوانی در برقراری ارتباطی صمیمانه با والدین به عنوان عامل بزهكاری و در نتیجه بزهدیدگی به ترتیب ۶۰% ، ۵۷% و ۵۷% مخالف بوده و ۳۷%، ۴۳% و ۴۳% نیز موافق امر مذكور بودند. ۶۰% نیز با سپردن مسئولیت خانه به عنوان عامل بزهكاری مخالف بوده و تنها ۳۶% با این امر موافق بودند. برعكس ۷۳% از مددجویان تحت پژوهش دوستان ناباب را عامل بزهدیدگی خویش میدانستند و ۲۰% نیز با این امر مخالف بودند و ۷% هم نظری نداشتند. ۵۳% از آزمودنیهای پژوهش كنترل و نظارت نامناسب والدین را عامل بزهكاری و در نتیجه بزهدیدگی خود نمیدانستند ولی ۴۷% درصد با آن موافق بودند. در مورد وجود تبعیض در خانواده و میان فرزندان، ۵۰% با آن مخالف بودند ولی ۳۷% وجود آن را به عنوان عامل بزهكاری خویش تأیید میكردند. ۵۰% از مددجویان تحت پژوهش نیز درآمد كم پدر خویش را عامل بزهكاری خود نمیدانستند ولی ۳۷% موافق این امر بودند.
۵۰% از مددجویان، ناكامی در تحصیلات را عامل بزهكاری خویش نمیدانستند و ۳۷% با این امر موافق بودند. ۶۷% از مددجویان، سرزنش مربیان كانون را عامل تكرار بزه نمیدانستند و با آن مخالف بودند و ۲۰% بینظر و تنها ۱۳% با این موضوع موافق بودند. ۴۰% آشنایی با مددجویان كانون را در تكرار بزه و آموزش فنون بزهكاری بی تأثیر میدانستند ولی ۳۷% موافق آن و ۲۳% نظری نداشتند.
از نظر ایجاد حرفه و كار اجباری همراه با كارمزد به عنوان یك جایگزین حبس در كانون ۸۷% مددجویان با آن موافق بوده، تنها ۱۰% با آن مخالفت میكردند و ۳% هم بینظر بودند.
در مورد برخورد كاركنان نظام كیفری و بویژه پلیس ۷۰% مددجویان تحت پژوهش، با دستگیری و مقصر قلمداد شدن آنان توسط پلیس موافق بودند و ۱۰% با این نظر كاملاً مخالف و ۲۰% هم بی نظر بودند. در مورد برخورد قضات، طرز رسیدگی و بویژه برخورد قاضی، ۶۳% نبود قاضی ویژهیِ اطفال را عامل مقصر قلمداد شدن خود و در نتیجه محكومیت و بزهدیدگی خویش میپنداشتند ولی ۳۰% با این نظر مخالف بودند. ۷۴% میگفتند قاضی انسان دوستانه برخورد نكرده و ۱۹% مخالف این نظر بودند. ۵۷% هم میگفتند قاضی خوب پرونده را مطالعه نكرده و این باعث محكومیت آنان شد و تنها ۲۳% با این نظر مخالفت میورزیدند. ۷۴% از مددجویان تحت پژوهش بر این باور بودند كه قاضی نپرسید من چه مشكلاتی دارم و مرا خوب درك نكرد ولی ۲۳% مخالف این نظر بودند.
در مورد زن بودن قاضی رسیدگی كننده ۵۰% مایل بودند كه قاضی رسیدگی كننده آنان زن باشد در این مورد ۳۵% نظری نداشتند و ۱۵% هم مخالف آن بودند.
نسبت به قوانین مربوط به بزه اطفال نیز ۴۳% مددجویان تحت پژوهش بر این باور بودند كه «قوانین سخت و ظالمانه بود كه قاضی مجبور شد مرا محكوم كند» ولی در مقابل ۴۳% نیز در این مورد نظری نداشتند. ۵۴% از آنان نیز تنها قانون مربوط به بزه خویش را سختگیرانه میپنداشتند و خواهان تعدیل آن بودند و ۱۷% هم با این نظر مخالف بوده و ۲۹% هم نظری نداشتند.
در مورد نظام رسیدگی به بزه اطفال ۹۰% افراد تحت پژوهش (۲۷ نفر از ۳۰ نفر) معتقد بودند كه سیستم رسیدگی به بزه هم سن و سالهای آنان باید مهربانهتر و ملایمتر باشد و ۱۰% مابقی نیز نظری در این مورد نداشتند.
در پایان ۸۳% از مددجویان تحت پژوهش میگفتند كه از وضعیت كانون راضیاند و دیگر مرتكب جرم نیز نخواهند شد، در مقابل ۷% مخالف این نظر بوده و ۱۰% هم نظری نداشتند. سرانجام این نكتــه را هم بیافزاییم كه در طــی اجــرای پـرسشنامـه ـ كه بصورت مصاحبه تهیه میشد ـ دو تن از مددجویان تحت پژوهش (از ۳۰ نفر تعداد كل) اظهار داشتند كه خــود مقصر بودند و ما در اینجا این افراد را در واقع باید «خود بزهدیده (Self victim crime)» تلقی كنیم.
د ـ نتیجهگیری نهایی و ارائهیِ چند پیشنهاد
۱ـ نتیجهگیری
هر چند كه در این پژوهش جامعهیِ آماری محدود ـ تنها ۳۰ تن از مددجویان مذكر كانون اصلاح و تربیت تهران ـ بود و لذا در پی تعمیم نتایج آن نیستیم، ولی با وجود این، میتوان با نگاهی به پاسخها و بویژه ویژگیهای مردم شناسانهیِ آنان به نتایج ذیل اشاره كرد:
۱ـ۱ـ پیش از هر چیز با توجه به محلهای سكونت مددجویان كه بیشتر از مناطق پایینشهر و فقیر نشین تهران یا شهرستانها بودند (كه در طی پرسشنامه این پرسش مطرح میشد) میتوان نتیجه گرفت كه فقر یكی از عوامل قربانی شدن آنان است البته نتیجهیِ دیگری نیز میتوان گرفت؛ توضیح آنكه فقیر بودن یا زیستن در محلههای نه چندان گران به خودی خود عامل بزهكاری نیست، بلكه اطفال ثروتمند یا به عبارت روشنتر اطفالی كه در مكانهای مرفه زندگی میكنند هم مرتكب بزه میشوند و شاید به مراتب خطر بزه ارتكابی آنان برای اجتماع بیش از خطر بزه ارتكابی توسط اطفال فقیر و ساكنان محلههای فقیر نشین باشد. بدین جهت میتوان نتیجه گرفت كه این مناطق چون بیشتر در معرض آسیبدیدگی هستند و توجه پلیس را بیشتر به خود جلب میكنند مكانیسم برچسبهایِ پلیسی ـ قضایی، ساكنان این مناطق را بیش از سایر نقاط، آماج خود قرار میدهند و در پی آن اطفال ساكن در این نقاط بیشتر مشمول این برچسب شده، قربانیان ناخواستهیِ نظام كیفری میگردند كه پاسخهای مددجویان به پرسشنامههای ما نیز این را به خوبی روشن میكند۱۷.
۱ـ۲ـ از سوی دیگر فقر عامل تشدید فرایند كیفری علیه اطفال بینوا و نادار است. چه اگر طفل ثروتمندی مرتكب بزه هم گردد و به فرض دستگیر هم شود از همهیِ امكانات برای آزادی (وكیل، مشاور، وثیقه و كفالت) برخوردار است ولی طفل فقیر فاقد این امكانات است و در نتیجه بیشتر قربانی نظام نارسای كیفری میگردد.
۱ـ۳ـ نتایج یافتهها بطوركلی حاكی از آن بود كه افراد تحت پژوهش به نوعی مشكلات خانوادگی را تحمل كردهاند و به گونههای مختلف قربانی خانوادهیِ خویش بودهاند و این امر بصورت قاعدهمند مورد توجه كاركنان نظام كیفری بویژه قضات ـ به خاطر متخصص نبودن ـ قرار نمیگیرد و توجه اتفاقی بوده و بستگی به قاضی دارد (چه برخی مددجویان حتی با بردن نام قاضی میگفتند، فلان كس بسیار خوب است و خوش به حال كسی كه او وی را محاكمه كرده باشد) و این خود موجب نوسان مفهوم عدالت میگردد۱۸.
۱ـ۴ـ از یافتهها برمیآید كه دوستان نیز نقش مؤثری در ارتكاب بزهكاری (بطور مستقیم) و بزهدیدگی (بطور غیر مستقیم) اطفال دارند.
۱ـ۵ـ با توجه به آثار سوء حبس در مكان بسته ـ كه خود یكی از عوامل قربانی شدن اطفال پس از محكومیت است ـ ۸۷% مددجویان با «كارهای اجباری همراه با كارمزد۱۹» به جایِ حبس دركانون موافق بوده كه باید نسبت به ایجاد زمینه برای اجرای این محكومیتها و نیز تغییر قوانین در این زمینه باید اقدام نمود.
۱ـ۶ـ در پژوهشهای مربوط به نظام رسیدگی برخورد قضات و نیز قوانین، نتایج حاكی از آن است كه بطور میانگین ۶۰% مددجویان تحت پژوهش، از نحوهیِ رسیدگی، مطالعه پرونده، جنس قاضی و شدت قوانین اظهار نارضایتی كرده و در مجموع ۹۰% افراد تحت پژوهش بر این باور بودند كه نظام رسیدگی به جرم هم سن و سالهای آنان باید ملایمتر و مهربانانهتر باشد.
۲ـ چند پیشنهاد عملی
در مورد وضعیتِ خانوادهیِ محكومان پیشنهادات فراوان است ولی پیش از هر چیز، متخصصان این امر بهتر از یك حقوقدان میتوانند در این زمینه ابراز نظر كنند و ثانیاً عملی كردن آن مشكل است ولی در مورد سایر نتایج و با توجه به آنها به چند پیشنهاد عملی و مفید میتوان دست یازید:
۱ـ به منظور اجتناب از فرایند برچسب زنی پلیسی و گسترش آن، باید مثل ممالكی چون فرانسه و سوئیس در ایران نیز نهاد «پلیس اطفال، (Police d’enfents)» ایجاد نمود.
۲ـ به منظور كاهش لطماتِ محاكماتِ كیفری و تعدیل بر چسبهایِ پلیسی و اتهامات وارده به اطفال كم بضاعت، در همهیِ محاكمات آنان باید زمینهیِ حضور وكلای تسخیری را فراهم نمود.
۳ـ به جایِ زندانهایِ بسته و كانونهای اصلاح و تربیت حداقل؛ برای محكومیتهای طولانی مدت مددجویان و به منظور اجتناب از مفاسد و زیانهای این گونه مكانها، باید «كار اجباری همراه با كارمزد»برای مددجویان فراهم نمود كه لازمهیِ آن پیش از هر چیز تبدیل زندانها به كارگاههایِ محل گذران محكومیت به كارهای اجباریِ همراه با كارمزد یا حداقل تهیهیِ این مراكز توسط سازمان زندانهاست و پس از آن آموزش كاركنان نظام كیفری بویژه قضات در بكارگیری این جایگزینها و نیز سایر كاركنان نظام كیفری و زندانها ـ در اجرای این محكومیتهاست ـ كه باید در دستور كار مسئولان مربوط قرار گیرد. وسرانجام به منظور عملی شدن این نظر و پیش از هر چیز باید موانع قانونی این كیفر را با وضع قوانین متناسب رفع نمود.
۴ـ با توجه به نارضایتی و شكایت مددجویان از نحوهیِ برخورد نظام كیفری و قضات، باید با استمداد از حقوق دیگر ممالك، نظام رسیدگی به بزهكاری اطفال را اصلاح نمود و پس از آن نیز باید به تربیت قاضی ویژهیِ اطفال، ایجاد دادگاه اطفال با صلاحیت ذاتی و نه عمومی، و نحوهیِ تشكیل آن ـ كه باید مركب از روانشناس، مددكار، حضور اجباری وكیل و مشاور قضایی زن باشد ـ و نیز استفاده از قضات زن در محاكم اطفال همت گماشت.
۴ـ نسبت به قوانین كیفری و مسئولیت كیفری اطفال بزهكار نیز باید با ایجاد یك نظام كیفری خاص، در پی ایجاد نظام مسئولیت نقصان یافته (diminished Responsibilty) بود چه با توجه به «وضعیتِ خاص اطفال» نظام حقوق جزای ماهوی مربوط به این وضعیت نیز باید ویژه و خاص باشد كه در این میان نظام مسئولیت تدریجی یا نقصان یافته، بهتر میتواند با موازین عدالت قضایی سازگار باشد.۲۰
تهیه و تدوین:
محمدرضا گودرزی
كارشناس ارشد حقوق كیفری و جرمشناسی و كارشناس ادارهیِ پژوهش
با همكاری:ناصر ربیعی كارشناس ارشد روانشناسی و كارشناس ادارهیِ پژوهش
پی نوشتها:
۱ـ برای اطلاع بیشتر در مورد قانون هیتیها یا هتیتها ر.ك به نجفی ابرندآبادی، دكتر علی حسین، تقریرات درس تاریخ حقوق كیفری، دانشگاه شهیدبهشتی، نیم سال اول سال تحصیلی ۷۳ـ۱۳۷۸
۲ـ برای اطلاع بیشتر راجع به قانون حمورابی ر.ك آشوری، دكترمحمد، مجموعهیِ عدالت كیفری، مقالهی «عدالت كیفری از دیدگاه حمورابی» انتشارات گنج دانش، ۱۳۷۷. همچنین ر.ك به پایان نامهیِ دكتری، آقای كیخسروی مقدم، دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ۱۳۵۶.
۳ـ به نظر میرسد این نظریه كه افول واقعی واقعیت موقعیت مجنی علیه را با پیدایش حقوق كیفری محقق میداند، قابل خدشه باشد. چه، همانگونه كه در ابتدای مقاله اشاره شد، حقوق كیفری، سابقهای به درازای عمر بشر دارد و منظور، اقتدار دولتها و پیدایش حكومتهای مقتدر مركزی است كه حقوق كیفری را به انحصار خویش درآورده و آن را بصورت ابزاری در جهت تحكیم موقعیت خود بكار گرفتند.
۴ـ ر.ك: عزت. ع فتاح «از سیاست مبارزه با بزهكاری تا سیاست دفاع از بزهدیده» ترجمهیِ سوسن خطاطان و ع ح نجفی ابرندآبادی ـ مجلهیِ حقوقی ـ قضایی دادگستری، شمارهیِ سوم، ۱۳۷۱ـ ص ۹۱.
۵ـ همان منبع، ص ۲ـ۹۱
۶ـ همان منبع، ص ۹۴
۷ـ همان منبع،ص ۹۵
۸. Andrew Karmen – Crime Victims, third edition, wadeorth publishing Co, p ۱۴.
۹. Karmen op, cit, p. ۱۴.
۱۰. Ibid, p. ۱۴.
همچنین ر.ك: به نجفی ابرندآبادی، دكتر علی حسین، و هاشم بیگی، حمید، دانشنامهیِ جرمشناسی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی با همكاری كتابخانهیِ گنج دانش، س ۱۳۷۷، ص ۳۵۲.
۱۱. Karmen. Ibid, p. ۱۴.
۱۲. Ibid, p. ۱۴.
۱۳ـ ر. ك: دانشنامه جرمشناسی، ص ۳۵۷
۱۴. Ibid, p. ۱۴.
۱۵. Ibid, p. ۱۴.
۱۶ـ ر.ك: سخاوت، دكتر جعفر، طرح بررسی اثر زندان بر زندانی، آرشیو مركز آموزشی و پژوهشی سازمان زندانها، ۱۳۷۹، ص ۱۴۱
۱۷ـ به منظور كسب اطلاع بیشتر از نظریهیِ برچسب زنی ر.ك: دانشنامهیِ جرمشناسی، همان، ص ۲۰۴
۱۸ـ روزی پاسكال، دانشمند بزرگ فرانسوی به استهزاء میگفت «مفهوم عدالت در این طرف كوههای پیرنه با آن طرف یكی نیست» و با توجه به پژوهش اخیر اگر بگوییم كه عدالت در یك شعبهیِ دادگاه با شعبهیِ دیگر آن یكی نیست، سخنی به گزاف نگفتهایم.
۱۹ـ در مورد جایگزینهای كیفر حبس، سخن بسیار است، طرحها، مقالات و ترجمههایِ مختلفی توسط پژوهشگران، این روزها، تهیه شده كه برای نمونه میتوان به طرحهای پژوهشی تهیه شده توسط مؤسسهی جرمشناسی دانشگاه تهران اشاره كرد، با وجود این، بسیاری از این جایگزینها در شرایط موجود و در كشور ما نمیتواند كاربرد داشته باشد، بدین جهت «كارهایِ اجباری همراه با كارمزد» را به جای كیفر حبس بویژه زندانهای بسته توصیه میكنیم، مزیتهای این كیفر را چنین میتوان برشمرد: ۱ـ نخست آنكه با اجبار محكومان به كار میتوان از كلیهیِ مفاسد زندانهای بسته برحذر ماند به نظر میرسد غالب مفاسد داخل زندان، از جمله شیوع و انتقال بیماریهای مقاربتی و نظایر آن، مشكلات جنسی، خشونتها و جرایم داخل زندان بویژه مشكل مواد مخدر، بیشتر ناشی از بیكاری مددجویان در یك محیط بسته است. ۲ـ با اجبار مددجویان به كار، از بروز مشكلات روانی و اختلالات دماغی نیز پرهیز میشود و مجبور نیستیم پس از آن به معالجه و روان درمانی مددجویان روی آوریم، چه منشاء بسیاری از مشكلات روانی، بیكاری، یكجانشینی و فرصتیابی مددجو در دست یازیدن به تفكرات واهی است بدین جهت این كار چنین زمینههایی را بسیار كاهش میدهد. ۳ـ با تحمیل كارهایِ اجباری به مددجویان افزون بر افزایش مهارتهای شغلی، اصلاح و تربیت و بازسازی اجتماعی، مانع از هم پاشیدگی كانون خانوادهیِ وی نیز میشویم، چه با كارمزد آن در طی مدت گذران محكومیت، مددجو میتواند خانوادهی خویش را نیز اداره كند. ۴ـ همراه بودن كارهای اجباری با كارمزد عادلانه ـ صرفنظر از فوایدی كه عاید دولت، جامعه و فرد میشود ـ از تعارض با موازین حقوق بشر كه بیگاری را مخالف این موازین میشمارند، نیز اجتناب میگردد.
۲۰ـ به عبارت دیگر باید در پی تعریفی نوین از عدالت كیفری صغار و فلسفهیِ آن بود و به جای فلسفهیِ نظام كهنهیِ سزادهی و عدالت سركوبگر (Représsiv Justic)، باید در پی ایجاد یك نظام كیفری نوین و ترمیم زیانهایِ وارده به بزهدیده و جبران خسارات وی برآمد، و به دیگر سخن، باید زمینهیِ ظهور و اعمال عدالت ترمیمی (Restorativ Justic) ، در كشور را فراهم نمود.
محمدرضا گودرزی
كارشناس ارشد حقوق كیفری و جرمشناسی و كارشناس ادارهیِ پژوهش
با همكاری:ناصر ربیعی كارشناس ارشد روانشناسی و كارشناس ادارهیِ پژوهش
پی نوشتها:
۱ـ برای اطلاع بیشتر در مورد قانون هیتیها یا هتیتها ر.ك به نجفی ابرندآبادی، دكتر علی حسین، تقریرات درس تاریخ حقوق كیفری، دانشگاه شهیدبهشتی، نیم سال اول سال تحصیلی ۷۳ـ۱۳۷۸
۲ـ برای اطلاع بیشتر راجع به قانون حمورابی ر.ك آشوری، دكترمحمد، مجموعهیِ عدالت كیفری، مقالهی «عدالت كیفری از دیدگاه حمورابی» انتشارات گنج دانش، ۱۳۷۷. همچنین ر.ك به پایان نامهیِ دكتری، آقای كیخسروی مقدم، دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ۱۳۵۶.
۳ـ به نظر میرسد این نظریه كه افول واقعی واقعیت موقعیت مجنی علیه را با پیدایش حقوق كیفری محقق میداند، قابل خدشه باشد. چه، همانگونه كه در ابتدای مقاله اشاره شد، حقوق كیفری، سابقهای به درازای عمر بشر دارد و منظور، اقتدار دولتها و پیدایش حكومتهای مقتدر مركزی است كه حقوق كیفری را به انحصار خویش درآورده و آن را بصورت ابزاری در جهت تحكیم موقعیت خود بكار گرفتند.
۴ـ ر.ك: عزت. ع فتاح «از سیاست مبارزه با بزهكاری تا سیاست دفاع از بزهدیده» ترجمهیِ سوسن خطاطان و ع ح نجفی ابرندآبادی ـ مجلهیِ حقوقی ـ قضایی دادگستری، شمارهیِ سوم، ۱۳۷۱ـ ص ۹۱.
۵ـ همان منبع، ص ۲ـ۹۱
۶ـ همان منبع، ص ۹۴
۷ـ همان منبع،ص ۹۵
۸. Andrew Karmen – Crime Victims, third edition, wadeorth publishing Co, p ۱۴.
۹. Karmen op, cit, p. ۱۴.
۱۰. Ibid, p. ۱۴.
همچنین ر.ك: به نجفی ابرندآبادی، دكتر علی حسین، و هاشم بیگی، حمید، دانشنامهیِ جرمشناسی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی با همكاری كتابخانهیِ گنج دانش، س ۱۳۷۷، ص ۳۵۲.
۱۱. Karmen. Ibid, p. ۱۴.
۱۲. Ibid, p. ۱۴.
۱۳ـ ر. ك: دانشنامه جرمشناسی، ص ۳۵۷
۱۴. Ibid, p. ۱۴.
۱۵. Ibid, p. ۱۴.
۱۶ـ ر.ك: سخاوت، دكتر جعفر، طرح بررسی اثر زندان بر زندانی، آرشیو مركز آموزشی و پژوهشی سازمان زندانها، ۱۳۷۹، ص ۱۴۱
۱۷ـ به منظور كسب اطلاع بیشتر از نظریهیِ برچسب زنی ر.ك: دانشنامهیِ جرمشناسی، همان، ص ۲۰۴
۱۸ـ روزی پاسكال، دانشمند بزرگ فرانسوی به استهزاء میگفت «مفهوم عدالت در این طرف كوههای پیرنه با آن طرف یكی نیست» و با توجه به پژوهش اخیر اگر بگوییم كه عدالت در یك شعبهیِ دادگاه با شعبهیِ دیگر آن یكی نیست، سخنی به گزاف نگفتهایم.
۱۹ـ در مورد جایگزینهای كیفر حبس، سخن بسیار است، طرحها، مقالات و ترجمههایِ مختلفی توسط پژوهشگران، این روزها، تهیه شده كه برای نمونه میتوان به طرحهای پژوهشی تهیه شده توسط مؤسسهی جرمشناسی دانشگاه تهران اشاره كرد، با وجود این، بسیاری از این جایگزینها در شرایط موجود و در كشور ما نمیتواند كاربرد داشته باشد، بدین جهت «كارهایِ اجباری همراه با كارمزد» را به جای كیفر حبس بویژه زندانهای بسته توصیه میكنیم، مزیتهای این كیفر را چنین میتوان برشمرد: ۱ـ نخست آنكه با اجبار محكومان به كار میتوان از كلیهیِ مفاسد زندانهای بسته برحذر ماند به نظر میرسد غالب مفاسد داخل زندان، از جمله شیوع و انتقال بیماریهای مقاربتی و نظایر آن، مشكلات جنسی، خشونتها و جرایم داخل زندان بویژه مشكل مواد مخدر، بیشتر ناشی از بیكاری مددجویان در یك محیط بسته است. ۲ـ با اجبار مددجویان به كار، از بروز مشكلات روانی و اختلالات دماغی نیز پرهیز میشود و مجبور نیستیم پس از آن به معالجه و روان درمانی مددجویان روی آوریم، چه منشاء بسیاری از مشكلات روانی، بیكاری، یكجانشینی و فرصتیابی مددجو در دست یازیدن به تفكرات واهی است بدین جهت این كار چنین زمینههایی را بسیار كاهش میدهد. ۳ـ با تحمیل كارهایِ اجباری به مددجویان افزون بر افزایش مهارتهای شغلی، اصلاح و تربیت و بازسازی اجتماعی، مانع از هم پاشیدگی كانون خانوادهیِ وی نیز میشویم، چه با كارمزد آن در طی مدت گذران محكومیت، مددجو میتواند خانوادهی خویش را نیز اداره كند. ۴ـ همراه بودن كارهای اجباری با كارمزد عادلانه ـ صرفنظر از فوایدی كه عاید دولت، جامعه و فرد میشود ـ از تعارض با موازین حقوق بشر كه بیگاری را مخالف این موازین میشمارند، نیز اجتناب میگردد.
۲۰ـ به عبارت دیگر باید در پی تعریفی نوین از عدالت كیفری صغار و فلسفهیِ آن بود و به جای فلسفهیِ نظام كهنهیِ سزادهی و عدالت سركوبگر (Représsiv Justic)، باید در پی ایجاد یك نظام كیفری نوین و ترمیم زیانهایِ وارده به بزهدیده و جبران خسارات وی برآمد، و به دیگر سخن، باید زمینهیِ ظهور و اعمال عدالت ترمیمی (Restorativ Justic) ، در كشور را فراهم نمود.
منبع : قوه قضائیه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست