سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
فرمان میدهم، پس هستم!
چندی پیش موگابه ۸۴ ساله برای ششمین بار پیاپی رئیسجمهور زیمبابوه شد؛ کشوری با ۱۲ میلیون جمعیت که تا سال ۲۰۰۰ میلادی دارای یک کشاورزی تجاری و صادرکننده مواد غذایی به کشورهای همسایه بود. اکنون یکسوم مردم گرسنهاند. واگذاری زمینهای سفیدپوستان به هواداران موگابه در این سال فاجعهبار بوده است. تورم به نرخ باورنکردنی ۴ میلیون درصد رسیده است و برخی منابع بر این باورند که ۵ میلیون نفر به کشورهای همسایه گریختهاند.
بسیار روشن است که موگابه و حزب اتحاد ملی (زانوپیاف)، فرسوده، ناکارآمد و حتی فاسد شدهاند اما قهرمان دیروز، امروز رودرروی بسیاری از مردمان خود ایستاده است. در هنگامه انتخابات او آشکارا تهدید کرد که حتی با زور هم که شده همچنان در قدرت میماند.
این معضلی است که بسیاری از کشورهای جهان سوم با آن روبهرو هستند. رهبران و احزاب حاکم چه با انقلاب آمده باشند، چه با کودتا یا یک جنگ آزادیبخش ملی، واگذاری قدرت را به این آسانیها برنمیتابند. در سالهای پایانی سده بیستم بازنده شدن جبهه آزادیبخش الجزایر در انتخابات نهتنها به واگذاری قدرت به جبهه نجات اسلامی نینجامید که نبردی خونین را در پی داشت که آتش آن تا به امروز هم زبانه میکشد. در پاکستان تنها پس از مرگ ضیاءالحق در یک سانحه هوایی برگزاری انتخابات نسبتا آزاد امکانپذیر شد. منگیستوهایله عاریام رهبر اتیوپی و محمد زیادباره دیکتاتور سومالی را تنها فروپاشی و ورشکستگی بیچون و چرای دولت و شورش همگانی برکنار کرد. اگر در راستای جنگ با تروریسم و طرح خاورمیانه جدید، حذف صدام از سوی نومحافظهکاران آمریکایی ضروری تشخیص داده نمیشد، چشمانداز عراق بدون حزب بعث تا سالیان دور تیره و تار بود. عمر بنگو از سال ۱۹۶۷ بر گابون فرمان میراند و در آنگولا از سال ۱۹۹۲ انتخابات ریاستجمهوری برگزار نشده است.
چرا افراد و احزاب در کشورهای جهان سوم حاضر به واگذاری قدرت نیستند؟
نخست آنکه میل سیریناپذیر به قدرت ریشه در سرشت تبهکار آدمی دارد و رهبرانی از این دست در واقع نهتنها وارسته نیستند بلکه مدعیاند که برای پاسبانی از ارزشها و دستاوردهای انقلابی دودستی به قدرت چسبیدهاند. آنها هوسهای خود را زیر شنلی از تقدس انقلابی پنهان میکنند.
دوم اینکه اندیشه سیاسی در جهان سوم، سترون و جهانسومی است. افراد و احزاب حاکم توانایی نهادینه کردن ارزشها و دستاوردهای خود را ندارند. ماندگاری آن ارزشها و دستاوردها به ماندگاری افراد و احزابی بستگی دارد که آنها را پدید آوردهاند. ماندگاری سیستمی واژهای ناآشنا است. بنابراین با رفتن یک حزب یا فرد، چه بسا جامعه دچار تحول ارزشها شود و این برای افراد و احزاب حاکم پذیرفتنی نیست چرا که دیدگاهها و ارزشهای خود را حقیقت مطلق میدانند.
و سرانجام اینکه قدرت سیاسی به معنی قدرت اقتصادی و موقعیت ممتاز اجتماعی در این دسته از کشورها است. در این کشورها همه راهها به سیاست ختم میشود. از دست دادن قدرت سیاسی همچون خودکشی است. از کیم ایل سونگ در کره شمالی تا بسیاری از رهبران کشورهای عرب و کاسترو در کوبا همه جا قدرت به بستگان خونی فرمانروا سپرده شده است. شمار اندکی از رهبران جهان سومی پیش از مرگ قدرت را به جانشینانشان سپردهاند. در این میان دنگشیائو پنگ معمار درهای باز اقتصادی چین پیشتاز بوده است. نلسون ماندلا رهبر کنگره ملی آفریقای جنوبی نیز چهرهای آشنا برای همگان است. ماهاتیرمحمد در مالزی هرچند با اکراه، همین راه را در پی گرفت. عصمت اینونو جانشین کمال آتاتورک در سالهای پس از جنگ جهانی دوم پاسبانی از نظام لائیک را نهتنها از دایره فردیت که از مدار تکحزبی نیز بیرون آورد. هرچند هنوز هم حزب جمهوریخواه خلق که آتاتورک بنیان نهاد ایدئولوژیکترین حزب حامی اصول لائیک است اما این حزب از دهه ۵۰ به بعد کمتر در مسند قدرت بوده است. سیستمی که اینونو برای ماندگاری ارزشهای لائیک با وجود جابهجایی افراد و احزاب طراحی کرده بیشتر به نقش سیستماتیک ارتش متکی بوده اما نمیتوان نقش نهادهایی چون دادگاه قانون اساسی و شورایعالی دانشگاهها را در پاسداری از نظام لائیک نادیده گرفت. نمونه آن رد لایحه حجاب و دادگاهی کردن حزب عدالت و توسعه است.
در هندوستان نه کنار رفتن خاندان نهرو (جواهر لعل نهرو، ایندرا گاندی دخترش و راجیو نوهاش) و نه کنار رفتن حزب کنگره ارزشها و دستاوردهای استقلال هند را نابود نکرده است. در دهه ۷۰ حزب جاناتادال به رهبری دسایی و در آستانه سده بیست و یکم جبهه متحد چپ و سپس جبهه دموکراتیک ملی به رهبری واجپایی و بهویژه حزب بهاریتا جاناتا قدرت را از حزب کنگره ربودند اما دوباره در روندی مسالمتآمیز قدرت را واگذار کردند. در کشورهای پیشرفته این روندی عادی است. هیچ فرد یا حزبی نماینده انحصاری یک نظام یا یک سری از ارزشها نیست. ارزشها و اصول نظام از چنان ماهیتی برخوردارند که فراتر از افراد و احزاب توانایی ماندگاری سیستمی را یافتهاند. از دست دادن قدرت سیاسی برابر با از دست دادن همه چیز نیست و سیستمها بهگونهای طراحی شدهاند که در بسیاری موارد از اثرات زیانبار ذات شرور آدمی میکاهند. نبود چنین فرآیندهایی در کشورهایی که در خارج از محافل آکادمیک هنوز هم (با وجود پایان جنگ سرد) بهعنوان جهان سوم شناخته میشوند، بسیاری از رهبرانی که تا دیروز قهرمان آزادی و استقلال مردمان استعمارشده خویش بودند را امروزه به افراد قدرتطلبی بدل کرده که ماندن بر اریکه قدرت برایشان مساله بودن و نبودن است.
روزی دکارت گفته بود: شک میکنم، پس هستم. رهبرانی از این دست میگویند، فرمان میدهم، پس هستم. پافشاری آنها برای ماندن تا واپسین دم چهبسا به بیاعتباری ارزشهایی بینجامد که روزی قهرمانش بودهاند.
احد بیداقی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست