جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا
زمینههای همگرایی امت اسلامی
فرضیه به آزمون گذاشته شده در این نوشته مختصر، عبارت از این است که "استکبار جهانی از طریق دستکاری عوامل و زمینههای همگرایی امت اسلامی، آنها را به عواملی برای تفرقه و جدایی مبدل ساخته است."
اصطلاح همگرایی از مفاهیم و واژههای خاص علوم سیاسی و روابط بینالملل میباشد که به طور معمول در مقابل اصطلاح واگرایی به کار برده میشود. منظور از همگرا شدن کشورها یا جوامع مختلف، نزدیک شدن آنها به یکدیگر به منظور اتخاذ مواضع مشترک در زمینههای گوناگون سیاسی، اقتصادی، نظامی و مانند آن است. از آنجایی که تاریخ حیات سیاسی جوامع بشری همواره شاهد همگراییها و واگراییهای متعددی بوده است، در نتیجه این مساله مورد توجه دانشمندان و نظریه پردازان علم سیاست قرار گرفته است.
مطالعات دانشمندان علوم سیاسی و به خصوص تحقیقات انجام شده به وسیله نظریه پردازان روابط بینالملل، نشان میدهد که عوامل متعددی چون داشتن دشمن مشترک، وجود مسائل تاریخی و جغرافیایی، اعتقاد داشتن به دین واحد، بهرهمندی از فرهنگ مشترک، وجود مشکلات و دردهای مشترک، نیازهای متقابل و همچنین مسائلی چون نژاد، زبان و مانند آن در شکل گیری پدیده همگرایی بین جوامع مختلف نقش بسزایی ایفا میکنند.
البته باید خاطر نشان کرد که این عوامل میتوانند به دو صورت مثبت و منفی عمل کرده و تأثیرهای کاملا متفاوتی از خود برجای گذارند. به عبارت دیگر، در شرایط گوناگون و با ورود عوامل و متغیرهای دیگر، ممکن است همین عوامل به جای آن که موجب همگرایی شوند، به عاملی برای تفرقه و واگرایی تبدیل شوند. به عنوان مثال، دین مشترک همان طوری که میتواند زمینه بسیار مناسبی برای ایجاد همگرایی بین پیروان یک دین خاص تلقی شود، در عین حال ممکن است به دلیل وجود فرقهها و مذاهب گوناگون و بروز اختلافات عقیدتی، موجب واگرایی و جدایی بین پیروان یک دین شود. همچنان که همسایگی و همجواری جغرافیایی اگر با اختلافات مرزی و ارضی همراه شود، میتواند به جای همگرایی، به دشمنی و واگرایی منتهی شود.
با ذکر این مقدمه، مقاله حاضر قصد دارد با استفاده از نظریههای دانشمندان علم سیاست در باره چگونگی ایجاد همگرایی بین جوامع مختلف، موضوع بسیار مهم "همگرایی امت اسلامی" را مورد بررسی قرار داده و به این سوال پاسخ دهد که چرا این عوامل تا کنون نتوانسته است به همگرایی و وحدت اسلامی منجر شود؟
با کمی دقت در عنوان مقاله حاضر میتوان حدس زد که فرضیه به آزمون گذاشته شده در این نوشته مختصر، عبارت از این است که "استکبار جهانی از طریق دستکاری عوامل و زمینههای همگرایی امت اسلامی، آنها را به عواملی برای تفرقه و جدایی مبدل ساخته است." بنابراین تصور میشود که شناخت دقیق این توطئهها از یک سو، و آشنایی با زمینهها و ضرورتهای همگرایی کشورهای اسلامی از سوی دیگر، میتواند از طریق خنثی سازی توطئههای استکبار جهانی، وحدت و انسجام را به امت اسلام بازگرداند.
● زمینهها و مقدمات همگرایی
قبل از معرفی زمینههای وحدت و همگرایی در جهان اسلام، در ارتباط با مباحث نظری، ابتدا باید به این سوال پاسخ داده شود که به طور کلی چه کشورهایی میتوانند با یکدیگر همگرا شوند؟ به عبارت دیگر، کشورهایی که در طول تاریخ حیات سیاسی جامعه بشری توانستهاند به وحدت و همگرایی دست یابند دارای چه خصوصیات و ویژگیهایی هستند؟ در این قسمت به عنوان نمونه تنها به چند ویژگی اصلی اشاره میشود.
۱) داشتن سابقه همگرایی
دانشمندان علوم سیاسی و روابط بینالملل شرایط خاصی را برای ایجاد همگرایی بین کشورهای مختلف در نظر میگیرند. به عقیده آنها جوامعی میتوانند در راستای ایجاد همگرایی بین خود و دیگران گام بردارند که از نظر تاریخی، سابقه وحدت و همگرایی بین آنها وجود داشته باشد، یعنی در مقاطعی از تاریخ خود، موجودیت سیاسی واحدی داشته و سپس به دلایل مختلف دچار اضمحلال، فروپاشی و تجزیه شدهاند. بنابراین کشورهایی که در طول تاریخ حیات خود هیچ گاه در یک واحد سیاسی گردهم نیامده و هویت مشترکی نداشتهاند، برای ایجاد همگرایی بین خود با مشکلات زیادی روبرو خواهند شد برعکس، کشورهایی که این وضعیت را تجربه کرده باشند، به سادگی میتوانند این تجربه را تکرار نمایند.
به عنوان مثال، کشورهای اروپایی که در طول تاریخ سیاسی خود همواره تحت سیطره و حاکمیت یکی از قدرتهای برتر اروپایی قرار داشتهاند، در اواخر قرن بیستم میلادی توانستند نمونه نسبتا موفقی از همگرایی منطقهای را در قاره اروپا به وجود آورده و روز به روز بر حوزه گسترش و نفوذ آن بیفزایند.
با این توضیح مشخص میشود که همگرایی امت اسلامی امری ممکن و محتمل است زیرا در گذشتهای نه چندان دور، جوامع مختلف اسلامی در سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا تحت قلمرو حکومتی واحد قرار داشتهاند به طوری که حتی توانستهاند در چندین جنگ بزرگ، قدرتهای بزرگ جهانی را شکست دهند. فتحاندلس (اسپانیا) و همچنین خاطره جنگهای صلیبی که دویست سال به طول انجامید و به آزادسازی بیتالمقدس منتهی شد هنوز در ذهنها وجود دارد.
فتح قسطنطنیه و فروپاشی امپراتوری روم شرقی به دست سلطان محمد فاتح، امپراتوری عثمانی، می توان گفت که تاریخ اروپا را تغییر داد و رنسانس و رفرماسیون را برای اروپاییها به ارمغان آورد. بنابراین در صورتی که با این ایده ی نظریه پردازان روابط بینالملل موافق باشیم، میتوان گفت که امت اسلامی در سایه تجارب تاریخی درخشان خود، برای احیای دوباره همگرایی بین کشورهای مختلف اسلامی از زمینه مناسبی بهرهمند است.
۲) نظام سیاسی مردم سالار
نظریه پردازان روابط بینالملل همچنین عقیده دارند کشورهایی که دارای نظام سیاسی استبدادی و غیرمردم سالار هستند توانایی ایجاد همگرایی با سایر کشورها را ندارند. نظامهای سیاسی استبدادی، همان طوری که در سیاستهای داخلی خود از روشهای خشونت آمیز استفاده میکنند به همین ترتیب در سیاست خارجی خود نیز بسیار خشن بوده و به طور معمول همواره با همسایگان خویش در حالت نزاع و درگیری به سر میبرند.
بر این اساس به نظر میرسد، کشورهای اسلامی در نخستین گام برای تحقق همگرایی بین امت اسلامی، خود ابتدا باید از طریق انجام اصلاحات سیاسی، مردم سالاری دینی را در جوامع خود مستقر نمایند؛ حادثهای که در سال ۱۳۵۷ در ایران اسلامی به وقوع پیوست. بدیهی است نظام سیاسی مردم سالار دینی بهترین الگوی حکومتی در همه جوامع مسلمان است. تجربه موفق جمهوری اسلامی ایران میتواند درستی این مدعی را به خوبی به اثبات برساند.
۳) سیاست خارجی فعال و برون گرا
کشورهایی که از نظر سیاست خارجی درونگرا هستند و در رویارویی با مسائل جهانی همواره از خط مشی انزواطلبانه پیروی میکنند، تمایل چندانی برای همگرایی با سایر کشورها از خود نشان نمیدهند. به عنوان مثال ایالات متحده آمریکا در ابتدای قرن بیستم بر اساس دکترین مونروئه از سیاست خارجی انزواگرایانه تبعیت میکرد. این کشور با وجود آن که در جنگ جهانی اول نقش موثری داشت ولی به دلیل اتخاذ همین سیاست، عضویت در جامعه ملل را نپذیرفت.
سیاستمداران و دولتمردان آمریکایی در این مقطع از تاریخ ایالات متحده بر این عقیده بودند که آمریکا باید خود را از مسائل قاره اروپا کنار نگهداشته و از دخالت در امور مربوط به این قاره اجتناب ورزد. پیروان نظریه انزواگرایانه مونروئه عقیده داشتند که دولت آمریکا باید همه توان و انرژی خود را در قاره آمریکا صرف نماید. البته لازم به ذکر است در جریان جنگ دوم جهانی دولت آمریکا به یک قدرت جهانی تبدیل شد و پس از پایان این جنگ رهبری بلوک غرب را بر عهده گرفت به طوری که در نهایت توانست بین کشورهای غربی نوعی همگرایی به وجود آورد.
بر این اساس میتوان گفت که از طریق افزایش میزان آگاهیهای سیاسی امت اسلامیاز طریق تاکید بر مساله ضرورت حضور موثر مسلمانان در مجامع بینالمللی و نیز افشاگری در مورد توطئههای استکبار جهانی و شناساندن چهره واقعی نظام سلطه میتوان دولتهای اسلامی را به حضور بیشتر و موثرتر در مسائل بینالمللی تشویق کرد. در این صورت، ضرورت همگرایی ملتهای مسلمان، به هنگام رویارویی با مستکبرین جهانی به خوبی بر همگان روشن خواهد شد.
بررسی این ویژگیها نشان میدهد که کشورهای مسلمان شرایط و مقدمات لازم را برای همگرایی دارا میباشند. مباحث بعدی این مساله به شیوه بهتری تبیین خواهد کرد.
● زمینههای گوناگون همگرایی کشورهای اسلامی
همان طوری که در مقدمه این مقاله بیان شد همگرایی بین کشورهای مختلف مستلزم وجود زمینههای مختلفی چون وجود دشمن مشترک، مسائل جغرافیایی و تاریخی و مانند آن است. در اینجا برخی از قابلیتها و توانمندیهای کشورهای اسلامی را که میتواند زمینه ساز اتحاد و همگرایی بین مسلمانان باشد، مورد بررسی قرار میگیرد.
۱) جمعیت و مساحت جهان اسلام
جهان اسلام با جمعیتی بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون نفر پس از جهان مسیحیت، دومین جمعیت بزرگ مذهبی در کره زمین است. از نظر میزان گسترش جمعیت مسلمانان در مناطق مختلف جهان نیز آمارها بسیار روشنگر هستند. از کل ۳۹ کشور آسیایی ۲۱ کشور جزو کشورهای اسلامی محسوب میشوند. همچنین از ۵۸ کشور آفریقایی ۲۰ کشور آن مسلمان هستند.
اگر چه در قاره اروپا تنها دو کشور اسلامی آلبانی و بوسنی هرزگوین وجود دارند ولی مسلمانان از طریق مهاجرت به کشورهای بزرگ اروپایی چون انگلستان، فرانسه، آلمان و ایتالیا توانستند جمعیتهای چند میلیونی را در این کشورها به وجود آورند. مسلمانان در این کشورها از طریق حفظ هویت مذهبی و دینی خود توانستهاند تاثیر بسیار زیادی بر این جوامع از خود بر جای گذاشته و مردم این کشورها را به سوی خود جذب نمایند. در حال حاضر گرایش فزاینده اروپاییها به دین مبین اسلام موجب نگرانی شدید سیاستمداران این کشورها شده است.
از نظر سیاسی نیز میتوان گفت که امت اسلامی به لحاظ تعداد کشورهای موجود در جهان هم اکنون بیش از یک چهارم کشورهای جهان را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر، از مجموع ۱۹۲ کشور جهان هم اکنون ۵۷ کشور در سازمان کنفرانس اسلامی عضویت دارند . بنابراین کاملا مشخص است که این تعداد کشور اسلامی در صورتی که بتوانند مواضع سیاسی واحدی اتخاذ نمایند تا چهاندازه میتوانند در سیاست بینالملل تاثیرگذار باشند.
۲) جغرافیای سیاسی جهان اسلام
کشورهای اسلامی از نظر جغرافیای سیاسی و موقعیت ژئوپلتیک در بهترین شرایط ممکن قرار دارند. به عنوان مثال میتوان به کشورهایی چون ایران و عربستان اشاره کرد. این دو کشور از نظر اهمیت جغرافیایی جزو ده کشور اول جهان محسوب میشوند زیرا از یک سو دارای موقعیت مرکزی بوده و از سوی دیگر، از دو طریق به دریا راه دارند. علاوه بر آن با تنگههای استراتژیک و آبراههای بینالمللی همجوار هستند.
این وضیعت به این دو کشور منحصر نمیشود ؛ کشور مصر مالک آبراه سوئز است. ترکیه تنگههای بسفر و داردانل را در تصرف خود دارد. تنگه مالاکا در اختیار کشور بزرگاندونزی است. مراکش نیز در اداره امور مربوط به تنگه جبل الطارق با اسپانیا شریک است. بنابراین مشاهده میشود که جغرافیای سیاسی جهان اسلام منحصر به فرد است و به همین دلیل میتواند زمینه مناسبی برای همگرایی امت اسلامی به شمار آید.
۳) منابع طبیعی و ثروت فراوان
کشورهای اسلامی اگرچه در حال حاضر در شرایط نامطلوبی به سر میبرند و از جمله کشورهای ضعیف و عقب مانده جهان به شمار میآیند ولی بررسی وضعیت منابع طبیعی این کشورها بیانگر آن است که این کشورها به صورت بالقوه بسیار قدرتمند و ثروتمند هستند. متاسفانه سوء مدیریت و وابستگی رهبران این کشورها مانع از بهره برداری صحیح از این منابع شده است.
وجود منابع عظیم نفت و گاز در سرزمینهای اسلامی موقعیت بی بدیلی به این کشورها بخشیده است؛ زیرا حیات اقتصادی جهان صنعتی به نفت وابسته است. بدیهی است در صورت همگرایی بین کشورهای اسلامی، با توجه به نیاز غرب و استکبار جهانی به این ماده خام ارزشمند، مسلمانها میتوانستند بسیاری از مشکلات خود را به راحتی مرتفع نمایند.
امام خمینی (ره) در باره ضرورت بهره برداری صحیح از منابع و ذخایر موجود در سرزمینهای اسلامی فرمودهاند : "اگر این دولتهای اسلامی، این دولتهایی که همه چیز دارند،... این دولتهایی که ذخایر زیاد دارند، اگر اینها با هم اتحاد پیدا بکنند، در سایه اتحاد احتیاج به هیچ چیز و هیچ کشوری و هیچ قدرتی ندارند."
بنابراین کشورهای اسلامی در صورت داشتن وحدت و همگرایی به خوبی میتوانند با تکیه بر سلاح قدرتمند نفت، جهان استکباری را در مقابل خود خاضع نموده و از طریق فروش نفت به قیمت عادلانه، نیازمندیهای کل جهان اسلام را تامین نمایند.
۴) اسلام ؛ مهمترین زمینه همگرایی
بدون شک مهم ترین عامل همگرایی امت اسلامی، آموزهها و تعالیم گرانقدر دین مبین اسلام است. همه مسلمانان جهان اسلام در اصول با یکدیگر اشتراک عقیده دارند. خدای واحد، پیامبر واحد و کتاب واحد، پایههایی هستند که میتوانند وحدت و انسجام امت اسلامی را بار دیگر احیاء نماید.
نگاهی اجمالی به آموزههای دین اسلام نشان میدهد که خداوند متعال از یک سو همه انسانهای جهان را امت واحد میداند و از سوی دیگر، بین همه مسلمانان عالم پیمان اخوت و برادری منعقد میسازد. بنابراین به نظر میرسد، از منظر قرآن مجید، مساله همگرایی اسلامی میتواند مقدمهای برای همگرایی انسانی بین همه ابنا بشر تفسیر شود. زیرا اسلام برای قوم و نژاد خاصی نازل نشده است. خطاب اسلام به همه انسانهاست و بر اساس برنامههای الهی که در قرآن مجید بیان شده است، سرانجام اسلام بر کل جهان حاکم خواهد شد. بر اساس روایات وارد شده از سوی پیامبر عظیم الشان اسلام (ص)، منجی آخرالزمان(عج) ماموریت اجرای این برنامه را بر عهده خواهد داشت.
اما اکنون سوال این است "چرا دینی که پیروان خود برادر یکدیگر مینامند، امروز تا ایناندازه دچار تشتت و تفرقه است؟" چرا با وجود زمینههای مناسب همگرایی بین کشورهای اسلامی، هنوز این کشورها نتوانستهاند به روابط بین خود سازمان داده و جایگاه واقعی خویش را در نظام بینالمللی به دست آورند؟ بحث بعدی ابن نوشته به بررسی پاسخ این سوال میپردازد.
● نقش استکبار جهانی در جلوگیری از همگرایی امت اسلامی
عوامل و زمینههای ذکر شده برای ایجاد همگرایی در جهان اسلام متاسفانه با دخالت کشورهای استعماری مستکبر در طی چند قرن اخیر به عوامل واگرایی بین این کشورها تبدیل شده است. برخی از این اقدامات به شرح زیر است:
۱) ایجاد اختلافات مرزی : پس از تجزیه امپراتوری اسلامی در طی سالهای نخستین قرن بیستم میلادی، با هدایت و رهبری استعمارگران اروپایی (انگلستان و فرانسه) کشورهای جدیدی در سرزمینهای اسلامی به وجود آمدند و استقلال سیاسی آنها از سوی نظام استکبار جهانی به رسمیت شناخته شد.
اگر چه تعیین مرزهای جغرافیایی بین کشورهای تازه تاسیس با دشواریها و پیچیدگیهای خاصی همراه بود ولی استعمارگران به طور عمد به گونهای عمل کردند تا زمینههای درگیری بین کشورهای اسلامی همواره وجود داشته باشد. با نگاهی اجمالی به وضعیت مرزهای جغرافیایی ترسیم شده به وسیله استعمارگران در بین کشورهای اسلامی، مشاهده میشود که کمتر کشور اسلامی است که با همسایههای خود اختلاف مرزی نداشته باشد. بنابراین روشن میشود که با دخالت مستکبرین عامل جغرافیا و همجواری که میتوانست زمینه مناسبی برای همگرایی بین کشورهای اسلامی باشد به عاملی برای واگرایی و اختلاف مبدل شده است.
۲) فرقه سازی مذهبی و سیاسی : پس از شکستهای متعدد اروپاییها در جنگهای صلیبی و نیز در رویارویی با سپاهیان امپراتوری عثمانی، مستکبران غربی دریافتند که بهترین راه مقابله با نیروی ایمان مذهبی مسلمانان، ایجاد تفرقه دینی و سیاسی بین آنهاست. فرقههای جعلی و منحرفی چون "بابی گری" و "وهابیت" یکی پس از دیگری با هدایت و رهبری استعمار انگلستان ایجاد شد. مستکبرین سعی داشتند تا از این طریق مسلمانان را رو در روی یکدیگر قرار داده و به جنگ با هم وادار نمایند.
اگر چه فتنه مذهبی مستکبرین نتوانست توفیق چندانی به دست آورد ولی در زمینه فرقه سازی سیاسی به موفقیتهای بزرگی دست یافتند. تبلیغ و تقویتاندیشه ناسیونالیسم در جهان اسلام منجر به پیدایش مکاتب و جریانهای سیاسی منحرفی چون پان عربیسم، پان ترکیسم، پان ایرانیسم، پان کردیسم و نظایر آن شد. ملی گرایی افراطی که در مقابل اسلام گرایی قرار گرفت، سرانجام آرزوی دیرینه استکبار جهانی را متحقق ساخت و تجزیه حقیقی جهان اسلام به وقوع پیوست.
روی کار آمدن دولتمردان دست نشانده استکبار جهانی در سرزمینهای اسلامی به این فرآیند کمک کرد به طوری که امروزه، بسیاری از کشورهای اسلامی هیچ مسئولیتی را در قبال مشکلات و مسائل سایر جوامع اسلامی برعهده نمیگیرند. به عنوان مثال در حالی که ملتهای مظلوم لبنان و فلسطین زیر شدیدترین فشارهای نظامی و اقتصادی رژیم منحوس صهیونیستی قرار دارند، برخی از رهبران کشورهای اسلامی در صدد جلب حمایت سران استکبار جهانی و دولت نامشروع اسرائیل میباشند.
بنابراین ملاحظه میشود که عامل دین که بدون تردید میتواند مهم ترین زمینه همگرایی امت اسلامی تلقی شود، چگونه با دخالت استعمارگران و مستکبرین عالم به عامل تفرقه و جدایی تبدیل شده است.
۳) وابسته سازی : اگر چه امت اسلامی دارای دشمن مشترک است ولی به دلایل تاریخی خاص و توطئهها و دسیسههای انجام شده به وسیله همین دشمن مشترک، کلیه کشورهای اسلامی در طی دوره استعمار از نظر سیاسی، اقتصادی، نظامی و حتی فرهنگی به شدت به نظام استکباری وابسته شده است؛ به طوری که رهایی از این وابستگی به این سادگیها امکان پذیر نخواهد بود. ملت مسلمان ایران، تنها از طریق یک انقلاب شکوهمند و حماسی توانست خود را از چنبره و اسارت این دشمن خونآشام نجات دهد.
بنابراین ملاحظه میشود که وجود دشمن مشترک، به جای آن که موجب همگرایی امت اسلامی شود به دلیل وابستگی و خیانت رهبران سیاسی آنها به مستکبرین عالم، موجب واگرایی و تفرقه بین آنها شده است.
۴) توسعه نیافتگی : جهان اسلام با وجود بهره مندی از منابع طبیعی فراوان انرژی، به دلیل مشکلات فراوان طبیعی، تاریخی، فرهنگی و مانند آن با مسائل و مشکلات عدیدهای چون فقر، بیکاری، بیسوادی، ناکارآمدی، عقب ماندگی علمی و نظایر آن رو در روست. وجود مشکلات و مصائب مشترک میتوانست زمینه خوبی برای همگرایی بین کشورهای اسلامی را فراهم نماید زیرا از این طریق امکان رفع مشکلات فراهم میآمد. اما دخالت قدرتهای استکباری از طریق چپاول و غارت سرمایههای مادی و معنوی آنها، موجب تشدید توسعه نیافتگی در جهان اسلام شده است.
نویسنده:اسماعیل جهان بین
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست