جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا
چگونه اسرائیل غزه را به مرز فاجعه انسانی کشاند؟
اوی شلیم استاد دانشگاه آکسفورد انگلستان در رشته روابط بینالملل است. وی یکی از برجستهترین متخصصان سیاست خاورمیانه و از سرشناسترین مورخان جنگ اعراب و اسرائیل و تاریخ اردن است. وی که سالها سرباز ارتش اسرائیل بوده، از منتقدان نامآشنای سیاستهای ضدفلسطینی دولت اسرائیل است. حمله اخیر اسرائیل به غزه او را به نتایج جالبتوجهی در مورد ماهیت و مشروعیت دولت اسرائیل رسانده که انعکاس وسیعی در رسانههای انگلستان پیدا کردهاند. ترجمه فارسی مقاله که در هفتم ژانویه ۲۰۰۹ در روزنامه گاردین به چاپ رسید را در ادامه خواهید خواند: تنها راه درک جنگ ناعاقلانه اسرائیل در غزه، فهمیدن زمینه تاریخی آن است. برپایی دولت اسرائیل در ماه می ۱۹۴۸، با بیعدالتی عظیم و ماندگاری علیه فلسطینیان همراه بود. در آن زمان، مقامات انگلیسی عمیقا نسبت به جانبداری آمریکا از این دولت نوظهور ابراز انزجار کردند. در دومین روز از ماه ژوئن سال ۱۹۴۸، جان تروتبک، خطاب به وزیر خارجه آمریکا، ارنست بوین، نوشت: آمریکاییها در خلق یک دولت گانگستری <که رهبران کاملا بیوجدانی دارد> مسوول هستند. تا چندی پیش تصور میکردم که این داوری جان تروتبک داوری بسیار تندی بوده است اما حمله وحشیانه اخیر اسرائیل به مردم غزه و حمایت دولت بوش از این حمله نشان داد که این قضاوت به هیچ عنوان تند نبوده است.
نگارنده این یادداشت خود کسی است که در اواسط دهه۶۰ وفادارانه به ارتش اسرائیل خدمت کرد و پیش از این مشروعیت این دولت را در محدوده مرزهای قبل از سال ۱۹۶۷ هیچگاه زیر سوال نبرده است. هر چند آنچه همیشه با آن مخالف بودهام پروژه استعماری صهیونیستیای است که پا را فراتر از محدوده مرزهای قبل از ۱۹۶۷ (خط سبز) گذاشته است. به باور من، اشغال کرانه باختری و نوار غزه به دنبال جنگی که در دوم ماه ژوئن ۱۹۶۷ رخ داد، به میزان بسیار اندکی به مساله امنیت اسرائیل مربوط میشد و کاملا با هدف توسعهطلبی ارضی صورت گرفت. هدف از جنگ دوم ژوئن تشکیل اسرائیل بزرگ از طریق کنترل دائمی سیاسی، اقتصادی و نظامی مناطق فلسطینینشین بود که منجر به یکی از طولانیترین و وحشیانهترین اشغالهای نظامی در دوران مدرن شد.
چهار دهه کنترل اسرائیل زیانهای بیشماری را متوجه اقتصاد غزه کرد. با جمعیت انبوه پناهندگان سال ۱۹۴۸ که به زور در باریکهای کوچک جا داده شدند و نیز به دلیل فقدان زیرساختها و منابع طبیعی، غزه هیچگاه چشمانداز اقتصادی روشنی پیش روی خود نداشته است. با این حال، غزه فقط نمونه یک اقتصاد توسعهنیافته نیست، بلکه نمونه یک توسعهزدایی عامدانه محسوب میشود. اسرائیل مردم غزه را به رنجبران، کارگرانی ارزانقیمت بدل ساخته است. اسرائیل از توسعه صنایع بومی در غزه ممانعت جدی به عمل آورد تا از این طریق، پایان دادن فلسطینیان به فرودستی اقتصادی خود نسبت به اسرائیل و ایجاد شالودههای اقتصادی ضروری برای استقلال واقعی سیاسی آنها را ناممکن سازد.
غزه نمونه اعلای یک بهرهکشی استعماری در دوران پسااستعماری است. ایجاد مستعمرهنشینهای یهودی در مناطق اشغالی اقدامی غیراخلاقی، غیرقانونی و مانعی غیرقابل عبور برای رسیدن به صلح است. این مستعمرهنشینها هم ابزار بهرهکشیاند و هم نماد اشغالی منفور. در مقابل یک و نیم میلیون ساکن غزه در سال ۲۰۰۵، تنها هشتهزار مستعمرهنشین یهودی در این منطقه ساکن بودند، اما با این حال همین مستعمرهنشینان ۲۵ درصد زمینهای منطقه، ۴۰ درصد زمینهای زراعی و بیشترین سهم منابع کمیاب آب را تحتکنترل خود داشتند. پهلو به پهلوی این متجاوزان خارجی، اکثریت جمعیت بومی غزه با فقری شدید و فلاکتی غیرقابل تصور زندگی میکردند. ۸۰ درصد این جمعیت هنوز با هزینه روزانه کمتر از دو دلار سر میکنند. شرایط زندگی در نوار غزه، توهین به ارزشهای متمدنانه، عامل تقویت سریع جریان مقاومت و خاکی مناسب برای رشد بذر افراطگرایی سیاسی است.
در آگوست ۲۰۰۵، دولت <لیکود> با ریاست آریل شارون، دست به خارجکردن یکجانبه شهرکنشینان از غزه زد که در نتیجه آن، هشتهزار مستعمرهنشین یهودی از غزه عقبنشینی کردند و خانهها و زمینهای بازمانده آنان نیز توسط دولت وقت اسرائیل ویران گشت و به آتش کشیده شد. جنبش مقاومت اسلامی حماس، کارزاری کارآمد و موثر برای بیرون راندن اسرائیلیان از غزه را رهبری کرد. این عقبنشینی برای نیروهای دفاعی اسرائیل تحقیرکننده و خفتآور بود. در دنیا، شارون عقبنشینی از غزه را به عنوان گامی برای نیل به صلح بر پایه راهحل دولت دوگانه جلوه داد اما پس از یک سال، ۱۲ هزار اسرائیلی دیگر در کرانه باختری سکنی گزیدند تا از این طریق امکان تشکیل دولت مستقل فلسطینی را بیش از پیش کاهش دهند. غصب سرزمین و ایجاد صلح هیچگونه سازگاری با یکدیگر ندارند. اسرائیل فرصت انتخاب داشت اما به جای صلح، (غصب) سرزمین را برگزید.
هدف اصلی چنین حرکتی، بازپسگیری یکجانبه مرزهای اسرائیل بزرگ از طریق الحاق بلوکهای مسکونی کرانه باختری به دولت اسرائیل بود. بنابراین عقبنشینی از غزه سرآغازی برای صلح با مقامات فلسطینی نبود، بلکه مقدمهای بود بر گسترش قوای صهیونیستی در کرانه باختری. این عقبنشینی، حرکتی یکجانبه از سوی اسرائیل بود در موافقت با آنچه - از دیدگاه من به غلط - جزو منافع ملی اسرائیل قلمداد میشد. عقبنشینی از غزه که ریشه در طرد بنیادین هویت ملی فلسطینی داشت، بخشی از تلاشی بلندمدت در جهت انکار فلسطینیان و هرگونه موجودیت سیاسی مستقل آنها در سرزمینشان بود.
مستعمرهنشینان اسرائیل عقب نشانده شدند اما سربازان اسرائیلی به کنترل تمامی راههای ورود زمینی، هوایی و دریایی نوار غزه ادامه دادند. غزه، یکشبه تبدیل به زندانی روباز شد. از این پس نیروی هوایی اسرائیل از آزادی نامحدود برای انداختن بمب، شکستن دیوار صوتی با پرواز در ارتفاع پایین و کشتار ساکنان بینوای این زندان برخوردار شدند.
اسرائیل دوست دارد که خود را به عنوان جزیرهای دموکراتیک در دریایی از خودکامگی در خاورمیانه تصویر کند، اما دولت اسرائیل نهتنها هیچگاه در سراسر تاریخ خود هیچ کاری جهت تقویت دموکراسی در جهان عرب نکرده، بلکه تاکنون دست به اقدامات پرشماری برای تضعیف آن نیز زده است. اسرائیل، سابقهای طولانی در همکاریهای محرمانه با دولتهای مرتجع عرب برای سرکوب ناسیونالیسم فلسطینی دارد. با این حال، علیرغم وجود تمامی عوامل بازدارنده و موانع موجود، مردم فلسطین موفق به ساختن تنها دموکراسی حقیقی و ناب جهان عرب (به استثنای لبنان) شدند. در ژانویه ۲۰۰۶، انتخابات آزاد و منصفانه شورای قانونگذاری دولت خودگردان فلسطین به پیروزی حماس انجامید. با این حال اسرائیل از به رسمیت شناختن دولتی که به شیوهای کاملا دموکراتیک انتخاب شده بود، امتناع ورزید و مدعی شد که حماس صرفا یک سازمان تروریستی است.
آمریکا و سازمان ملل بیشرمانه در منزوی ساختن و تخریب حماس و نیز در جهت تلاش برای سرنگونی آن از طریق مضایقه کردن مالیات بر درآمد و کمکهای خارجی از این دولت، به اسرائیل پیوستند. بنابراین وضعیتی غیرعادی و عجیب و غریب با همراهی بخش مهمی از جامعه بینالمللی شکل گرفت. تحریمهای اقتصادی نیز نه بر ضد اشغالگر که علیه اشغالشده و نه علیه سرکوبگر که بر ضد سرکوبشده اعمال شد.
در تاریخ تراژیک فلسطین اغلب اوقات قربانیان به خاطر بداقبالی خودشان مورد سرزنش قرار گرفتهاند. ماشین تبلیغات اسرائیل مصرانه به ملتش تفهیم کرده است که فلسطینیها تروریستند، با همزیستی با دولت یهودی مخالفند، ناسیونالیسمشان چیزی بیش از ضدصهیونیستگرایی نیست و اینکه حماس متشکل از مشتی آدم خشکمغز مذهبی است و اسلام با دموکراسی ناسازگار است. ولی حقیقت ساده این است که فلسطینیها انسانهایی عادی با خواستههایی عادیاند. آنها نه چندان بهتر و نه چندان بدتر از سایر ملتها هستند. آنچه آنان بیش از هر چیز آرزویش را دارند تنها تکه زمینی است که از آن خود بدانند و در آن با عزت و آزادی زندگی کنند.
حماس نیز همانند سایر جنبشهای رادیکال، پس از اینکه به قدرت رسید، متعادلتر شد و برنامههای سیاسیاش را واقعبینانهتر و میانهروانهتر کرد تا جایی که به مرور به سمت سازشی عملگرایانه بر پایه راهحل دولت دوگانه گام برداشت. در مارس ۲۰۰۷، حماس و فتح یک دولت وحدت ملی تشکیل دادند که آماده مذاکره با اسرائیل برای آتشبسی طولانیمدت بود. بااین حال،اسرائیل دعوت به مذاکره از سوی دولتی که حماس جزئی از آن بود را رد کرد.
اسرائیل همان قاعده کهنه <تفرقه بینداز و حکومت کن> را بین جناحهای رقیب فلسطینی ادامه داد. در اواخر دهه ۱۹۸۰، اسرائیل از حماس نوپا حمایت کرد تا فتح - جنبشی ناسیونالیستی و سکولار به رهبری یاسر عرفات - را تضعیف کند. هماکنون نیز اسرائیل شروع به تشویق رهبران سازشکار فتح برای ساقط کردن رقیبان مذهبی خود و بازپسگیری قدرت از آنان کرده است. نومحافظهکاران ستیزهجوی آمریکایی هم در نقشه شوم برپایی جنگ داخلی در فلسطین مشارکت کردند. مداخله آنها مهمترین عامل فروپاشی دولت وحدت ملی و سوق دادن حماس به سمت مصادره قدرت در غزه برای جلوگیری از کودتای فتح در ژوئن ۲۰۰۷ بود.
جنگی که اسرائیل در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ علیه غزهنشینان آغاز کرد، نقطه اوج مجموعهای از برخوردها و تقابلها با دولت حماس بود. به معنایی وسیعتر، این جنگ، جنگی است بین اسرائیل و مردم فلسطین، چراکه این مردم فلسطین بودند که به دولت حماس رأی دادند. هدف اعلانشده برای این جنگ، تضعیف حماس و تشدید فشار بر آن است تا زمانی که رهبرانش با آتشبس جدیدی- که طبق شرایط پیشنهادی اسرائیل است- موافقت کنند. هدف اعلاننشده این جنگ هم اطمینان حاصل کردن از این امر است که جهانیان به فلسطینیان غزه فقط بهعنوان <مشکلی بشردوستانه> نگاه کنند و قطار مبارزه آنها برای استقلال و دولتسازی از ریل خود خارج شود.
زمانبندی این جنگ نیز با منفعتطلبی سیاسی تعیین شده است. انتخابات عمومی بعدی در اسرائیل در دهم ماه فوریه برگزار میشود و برای پیروزی در انتخابات، همه رقیبان اصلی به دنبال موقعیتی برای اثبات ایستادگی و پایداری خود هستند. ارتش وقیح اسرائیل، بیتابانه به دنبال این بود که ضربه کوبندهای به حماس بزند تا از این طریق لکه ننگ شکست در جنگ با حزبالله لبنان (ژوئیه ۲۰۰۶) را از چهره خود پاک کند. رهبران منفعتطلب اسرائیل همچنین میتوانند روی بیتفاوتی و عجز رژیمهای عرب حامی غرب و حمایت متعصبانه بوش که آخرین روزهای خود در کاخ سفید را میگذراند هم حساب باز کنند. بوش، مشتاقانه انتظار اسرائیلیها را برآورده کرد و همه سرزنشها را به سوی حماس روانه ساخت و این دولت مشروع فلسطینی را مقصر اصلی بحران غزه خواند، پیشنهادهای شورای امنیت سازمان ملل برای آتشبس فوری در غزه را وتو کرد و به اسرائیل برای حمله زمینی به غزه چراغ سبز نشان داد.
مثل همیشه، اسرائیل قدرتمند مدعی است که قربانی ستیزهجویی فلسطینیان شده است اما قدرت نامتقارن دو طرف، کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که قربانی واقعی کیست. جنگ اسرائیل و حماس به راستی شبیه نزاع داوود و جالوت است، با این تفاوت که تصویر انجیل از این نزاع معکوس شده است؛ داوود کوچک و بیپناه فلسطینی با جالوت تا بن دندان مسلح، بیرحم و سلطهجوی اسرائیلی رودررو شده است. این بار نیز، همچون همیشه، حمله وحشی نظامی با خطابههای گوشخراش راجع به قربانی بودن و ملغمهای از احساس بدبختی و بیچارگی با لعابی از حق بهجانبی همراه است. در زبان عبری، از چنین حالتی با عنوان سندرم <گریستن و شلیک کردن> یاد میشود.
روی دیگر این ماجرا به اقدامات گروههای فلسطینی باز گردد؛ حماس وقتی از دستیابی به ثمره مشروع پیروزی انتخاباتیاش بازداشتهشد و در تقابل با رقیب غیراخلاقی خود، در مواردی ناچار به توسل به سلاح ضعیفان شد، نظامیان حماس و جهاد اسلامی به پرتاب موشکهای قسام به مناطق مستعمره اسرائیل نزدیک مرز غزه دست زدند تا وقتی که آتشبسی ششماهه از ماه ژوئن ۲۰۰۸ با واسطهگری مصر بین دو طرف برقرار شد. گرچه خسارات ناشی از موشکهای اولیه حماس برای اسرائیل بسیار جزئی بود، اما تاثیر روانی آن بسیار عمیق بود تا جایی که ترغیب عموم مردم اسرائیل برای درخواست حفاظت از امنیتشان را به دنبال داشت. پاسخی که اسرائیل به حملات موشکی اندک حماس داد کاملا ناموجه و غیرمتناسب بود. اعداد گواه خوبی برای این مدعا هستند: در طول ۳ سال پس از عقبنشینی اسرائیل از غزه تنها ۱۱ اسرائیلی در حملات موشکی کشته شدند در حالی که فقط در سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۵، اسرائیل ۱۲۹۰ فلسطینی در غزه که شامل ۲۲۲ کودک بودهاند را کشته است.
البته مهم غلط بودن کشتار غیرنظامیان تحت هر شرایطی است و اعداد از این جهت اهمیتی ندارند. این قاعده برای اسرائیل هم بهاندازه حماس قابل اجرا است، اما به طور کلی پرونده اسرائیل یکی از عنانگسیختهترین و بیامانترین وحشیگریها علیه ساکنان غزه را در خود دارد. اسرائیل همچنین اقدام به محاصره غزه پس از آتشبس کرد که از دیدگاه حماس به معنای نقض تفاهمنامه بود. در طول آتشبس نیز اسرائیل از هرگونه صادرات از نوار غزه جلوگیری کرد که در تناقض آشکار با پیمان ۲۰۰۵ بود و منجر به کاهش شدید فرصتهای شغلی در غزه شد. اکنون ۱/۴۹ درصد جمعیت غزه رسما بیکارند. اسرائیل ورود باربرهای حاوی مواد غذایی، سوخت، کپسول گاز آشپزی، قطعات یدکی برای آب و وسائل بهداشتی و کمکهای دارویی به غزه را نیز به شدت محدود کرده است. معلوم نیست چگونه سرمازده کردن و گرسنه نگاهداشتن غیرنظامیان مظلوم غزه میتواند به تامین امنیت اسرائیلیان در آن سوی مرزها بینجامد. اما حتی اگر بر فرض چنین کاری به تامین امنیت اسرائیل کمک میکرد، باز هم اقدامی غیراخلاقی و گونهای از تنبیه جمعی بود که توسط قوانین بشردوستانه بینالمللی به شدت ممنوع شده است.
ددمنشی سربازان اسرائیلی کاملا با دروغگویی سخنگویان این دولت سازگار است. هشت ماه قبل از آغاز جنگ در غزه، اسرائیل <شورای ملی اطلاعات> را پایهگذاری کرد. پیامهای اصلی این شورا به رسانهها از این قرار بوده است:
۱) ابتدا حماس توافقات آتشبس را نقض کرد،
۲) هدف اسرائیل از این جنگ دفاع از مردم سرزمینش است
۳) نیروهای اسرائیلی بسیار تلاش و مراقبت خواهند کرد که به غیرنظامیان بیگناه فلسطینی آسیبی نرسانند. متخصصان ماستمالی و دروغگویی اسرائیل به میزان قابلتوجهی در انتقال پیامشان به افکار عمومی موفق بودهانداما واقعیت این است که این تبلیغات آنها چیزی جز مشتی دروغ نیست.
شکاف عظیمی واقعیت اعمال اسرائیل را از لفاظی سخنگویان آن جدا میکند. این اسرائیل بود که آتشبس را شکست نه حماس. این اسرائیل بود که با حملهبه غزه در ۴ نوامبر ۲۰۰۸ که منجر به کشته شدن شش تن از مردان حماس شد، آتشبس را شکست. هدف اسرائیل نیز نه دفاع از مردم خود که سرنگونی دولت حماس در غزه از طریق شوراندن مردم بر ضد حاکمانشان است. اسرائیل نهتنها در حفظ جان غیرنظامیان فلسطینی نکوشیده است،بلکه با بمباران بیهدف و بیدقت و سه سال بلوکه کردن نوار غزه برای یک و نیم میلیون فلسطینی بحرانی انسانی پدید آورده است.
انجیل به <قصاص یک چشم در برابر یک چشم> فرمان داده است اما به نظر میرسد اسرائیل با تهاجم ابلهانهاش به غزهنشینان به قاعده <یک چشم در برابر یک مژه> عمل میکند! پس از هشت روز جنگ و مرگ بیش از ۴۰۰ فلسطینی و ۴ اسرائیلی، دولت اسرائیل فرمان حمله زمینی به غزه را صادر کرده است که نتایج غیرقابل محاسبهای به بار خواهد آورد.
تشدید ابعاد حمله نظامی اسرائیل به غزه به هیچ عنوان تضمینکننده امنیت این رژیم در مقابل حملههای موشکی شاخه نظامی حماس نخواهد بود. علیرغم همه تلفات جانی و ویرانیای که اسرائیل به حماس تحمیل کرده است، آنها همچنان به مقاومت و شلیک موشکهایشان ادامه دادهاند. حماس جنبشی است که مظلومیت، قربانی شدن و شهادت را ارج مینهد. به باور نگارنده هیچ راه حل نظامیای برای کاهش تنش میان دو گروه وجود ندارد. مشکل راهی که اسرائیلیان برای تامین <امنیت> خود برگزیدهاند این است که برای گروه مقابل خود حق برخورداری از ابتداییترین سطح امنیت را هم قائل نیستند. تنها راه دست یافتن به امنیت برای اسرائیل نه شلیک که گفتوگو با حماسی است که تاکنون بارها آمادگی خود را برای مذاکره بر سر آتشبس طولانیمدت برای ۳۰ و یا حتی ۵۰ سال آینده با دولت یهودی در محدوده مرزهای قبل از ۱۹۶۷ اعلام کرده است. اسرائیل به همان دلیلی که طرح صلح اتحادیه عرب را در سال ۲۰۰۲ پس زد، این پیشنهاد حماس را هم رد کرد؛ پیشنهادی که مستلزم کوتاه آمدن طرفین بود.
مرور مختصری که بر کارنامه اسرائیل در طول چهار دهه گذشته صورت گرفت، مخالفت با این داوری را دشوار میکند که <اسرائیل تبدیل به دولتی رذل شده است که رهبران کاملا بیوجدانی دارد.> این دولت رذل از سر عادت قوانین بینالمللی را نقض میکند، سلاحهای ویرانگر جمعی دارد و تروریست است، یعنی علیه غیرنظامیان و با اهداف سیاسی اعمال خشونت میکند. اسرائیل تمامی این سه خصیصه را داراست. این ردا کاملا اندازه قامت اسرائیل است و باید به ناچار آن را بپوشد! هدف اصلی اسرائیل نه همزیستی مسالمتآمیز با همسایه فلسطینیاش که سلطه نظامی بر منطقه است و در این راه مدام به خطاهای گذشته خود با اشتباهات ویرانگر جدیدش دامن میزند. البته سیاستمداران، مثل دیگران، آزادند دروغها و اشتباهات گذشته خود را مدام تکرار کنند، اما مجبور نیستند چنین کنند!
اوی شلیم
ترجمه: فاطمه شمس
منبع: روزنامه گاردین
ترجمه: فاطمه شمس
منبع: روزنامه گاردین
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست