دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
رابطه مردم و حکومت از دیدگاه نهج البلاغه
از نظرگاه امام علی علیه السلام و نهج البلاغه شریفش كه خود تالی قرآن مجید، و عصارهای است از معارف و تعلیمات حیات بخش اسلام، همچنان كه اراده لا یزال خداوندی و حاكمیّت مطلق باری تعالی بر كلیّه كائنات و در سراسر عالم وجود جاری و نافذ میباشد، این اراده بر جهان بشری نیز كه جزئی از جهان است حكمروائی تام دارد و بنا بر آیات مباركات: إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ. و: ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ. و یا مضامینی چون:... ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ. و: وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ ... أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ و...
حاكمیّت تنها از ان خداوند است و فرمانروائی به ذات پاكی اختصاص دارد كه به منظور انتظام جوامع انسانی و هدایت و بهروزی فرزندان آدم- مجموعه قوانین و احكامی را از طریق وحی به پیامبران أولو العزمش نازل فرموده و آئین حكومت بر مردم را به آنان آموخته است، تا به یاری كتاب و میزان، پاسدار عدالت باشند، چنانكه فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. حاكمان به حق و والیان سزاوار، در مكتب نهج البلاغه، پس از خداوند- احكم الحاكمین- پیامبراناند كه به تعبیر حضرت علی (ع): «اصطفی سبحانه من ولده (آدم) انبیاء أخذ علی الوحی میثاقهم و علی تبلیغ الرّسالهٔ امانتهم». «خداوند متعال از میان فرزندان آدم علیه السلام پیامبرانی برگزید و از طریق وحی از ایشان برای تبلیغ رسالت و امانت، عهد و پیمان گرفت.» و پس از خاتم پیامبران (ص) أئمه هدی علیهم السلام هستند و در زمان غیبت امام زمان (عج) نیز سرپرستی مردم و حكومت از آن والیان فقیه و علمای عادل و بصیری است كه فكر و ارادهشان كلا در جهت رضای خداوند و اجرای دقیق فرمانهای او و پاسداری از قوانین و حدود شرع مبین به كار میرود. از خطوط برجسته چهره معنوی این والیان راستین كه در اصطلاح نهج البلاغه، «امیر مؤمنان» و یا «امام» نام دارند، این است كه: الإمام: یحلّ حلال اللّه و یحرّم حرام اللّه و یقیم حدود اللّه و یذبّ عن دین اللّه و یدعوا إلی سبیل ربّه بالحكمهٔ و الموعظهٔ الحسنهٔ و الحجّهٔ البالغهٔ الإمام: كالشّمس الطالعهٔ المجلّلهٔ بنورها للعالم،... الإمام: السّحاب الماطر و الغیث الهاطل و الشّمس المضیئهٔ و السّماء الظّلیلهٔ و الأرض البسیطهٔ و العین الغزیرهٔ...
▪ الإمام: أمین اللّه فی خلقه و حجّته علی عباده و خلیفته فی بلاده و الدّاعی إلی اللّه و الذّابّ عن حرم اللّه.
▪ الإمام: المطهّر من الذّنوب و المبرّء عن العیوب، المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم، نظام الدّین و عزّ المسلمین و غیظ المنافقین و بوار الكافرین.
▪ الإمام: واحد دهره، لا یدانیه أحد و لا له مثل و لا نظیر...». «امام: روا و ناروا را مشخص و بیان میكند و حدود آنها را بر پا میدارد، و از آئین خداوندی پاسداری مینماید و با دانش و پند نیكو و برهان رسا، مردم را به راه خدا فرا میخواند.
▪ امام: همانند آفتابی بر آینده و شكوهمند است كه بر جهان پرتو افكند.
▪ امام: چونان ابری است بارنده و بارانی سیل آسا و خورشیدی فروزان و آسمانی سایه بخش و زمینی گسترده و چشمهای است جوشنده... امام: امین خدای عزّ و جّل است در میان خلق او و حجت پروردگار است بر بندگانش و جانشین اوست بر زمین و دعوت كننده به سوی خدا و حافظ حقوق الهی است.
▪ امام: كسی است كه از گناهان پاك و از عیوب بركنار و به دانش مخصوص و به حلم و بردباری موسوم است. او موجب نظم دین و عزتّ مسلمین و خشم منافقان و هلاك كافران است.
▪ امام: یگانه روزگار خود است، كسی با او برابر نیست، و نظیر و مانندی ندارد...» در سازمان جامعه اسلامی و نظام حكومتی كه مورد تأیید نهج البلاغه میباشد، نوع ارتباط هیئت حاكمه با مردم، كه سرپرستیشان با امام یا والی فقیه دادگر متقی است، از نوع رابطه شبان و رمه گوسفندان یا راعی و رعیت به مفهوم پست و ناپسندی كه این كلمات تدریجا در زبان فارسی یافتهاند و خصوصا در نظام حكومتهای ستم شاهی و استبدادی بر آن تكیه شده است، نظیر مضمونی كه در این بیت آمده:
كه او چون شبان است و ما گوسفند
دگر ما زمین، او سپهر بلند
و شبان برای پادشاه، و گوسفند برای مردم و نیز آسمان به جای فرمانروا و زمین برای رعیت به كار رفته، نیست بلكه، نوع رابطه حكمران جامعه اسلامی با قاطبه مسلمانان، رابطه پدری مهربان و دلسوز و والدینی دانا و مسئول، با فرزندان، و دیگر اعضای خانواده آنهاست: «الإمام الانیس الرفیق و الوالد الشفیق و الاخ الشقیق و الّام البرّهٔ بالولد الصّغیر...»، امام، چونان همدمی است مهربان و پدری دلسوز و برادری اصلی (برادر ابی و امی) و مادری دلسوز به فرزند كوچك خود) زیرا در نوع رابطه چوپان با رمه كه احیانا مراقبت و هدایت و پاسداری گوسفندان از خطراتی چون سرما و گرما و گرگ، ملحوظ نظر شبان میباشد، وجوه افتراقی مانند: خردمندی و مالك الرقاب بودن چوپان و بی شعوری گوسفندان و سر در پیش و پوزه در زمین داشتن آنان و اسیروار به هر جهتی رانده شدن و بی ارادگی گله و نظایر آن وجود دارد كه، مآلا این دو- یا حاكم و محكوم- را از هم جدا میكند. و بر این قیاس، در جامعهای كه حكومتش استبدادی است و حاكم به عنوان خدایگان و چوپان رمه ملت و در مقام سپهر بلند توجیه میشود و مردم به منزله گوسفند و در درجه فرودین زمین پست قرار میگیرد، طبعا كلیه آحاد ملت در معرض استثمار حاكم، و محكوم تمایلات شخصی او واقع میشوند، در حالی كه در نظام حكومت راستین اسلامی كه روابط هیئت حاكمه با مردم از نوع ارتباط پدر و فرزندی است، چون پدر و فرزندان، هر دو موجوداتی عاقل و مختار و آزاد بوده و توده مردمان «عیال اللّه» اند و مؤمنان برادران و خواهران یكدیگرند كه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌٔ و كلا اعضای یك خانواده محسوب میشوند، لزوما طرز برخورد هیئت حاكمه با افراد ملت، مشفقانه، انسانی و شرافتمندانه است و به مصداق توصیه امام علی (ع) كه فرمود: «و لا تكن عبد غیرك و قد جعلك اللّه حرّا» در چنین نظام اجتماعی، مردم آزاد و مستقل و متكی به خود پرورده میشوند و در پناه حكومت عادلانه الهی كه خدمتگزار صدیق آنهاست، با برخورداری از موهبت برادری و تساوی حقوق و پشتوانه عاطفی شعارهای اسلامی ارزندهای نظیر: «النّاس كلهّم سواء كأسنان المشط» (همه مردم مانند دانههای یك شانه، از لحاظ حقوق برابر و مساویاند) به زندگی سعادتمندانهای كه توأم با اعتماد و اطمینان به هیئت حاكمه است میرسند.
مؤید وجود این نوع رابطه، میان حاكم جامعه اسلامی و مردم، توصیههای مستمری نظیر این عبارات است كه حضرت علی (ع) ضمن نامهها، خطبهها و فرمانهای خود در نهج البلاغه به عاملان و استانداران خویش خاطرنشان فرموده است.
«ثمّ تفقد من امورهم ما یتفقُد الوالدان من ولدهما » «به امور مردم همانند پدر و مادری كه به وضع فرزندانشان رسیدگی میكنند، رسیدگی نما» «و اشعر قلبك الرّحمهٔ للّرعیّهٔ و المحبّهٔ لهم و اللّطف بهم و لا تكوننّ علیهم سبعا ضاریا تغتنم أكلهم فإنّهم صنفان: امّا أخ لك فی الدّین، او نظیر لك فی الخلق، یفرط منهم الزّلل و تعرض لهم العلل و یؤتی علی أیدیهم فی العمد و الخطاء فأعطهم من عفوك و صفحك مثل الذّی تحبّ أن یعطیك اللّه من عفوه و صفحه، فإنّك فوقهم و والی الأمر علیك فوقك، و اللّه فوق من ولّاك» «دلت را سراپرده محبت توده مردم كن، بر آنان مهر ورز و با آنان نرم باش. مبادا كه چون درندهای شكار افكن به خونریختن آنان پردازی، چه آنان بر دو گروهند: یا در دین با تو برادرند یا در آفرینش با تو برابر، امّا از آنان لغزش سر میزند و بیماریهای روانی بر آنان عارض میگردد و خواه ناخواه به ناروا دست میزنند، پس آنسان كه دوست میداری خدای بر تو ببخشاید و از گناهانت در گذرد، تو نیز بر آنان ببخشای و از خطاهاشان در گذر، چه تو زبردست و سر پرست آنانی و آن كس كه ترا بر آنان فرمانروائی داده، زیر دست توست.» «و اعلم أنّه لیس شیء بأدعی الی حسن ظنّ راع برعیّته من احسانه الیهم و تخفیفه المئونات علیهم.» «بدان كه هیچ چیز، حسن ظن فرمانگزار را به توده مردم چنان بر نمیانگیزد كه احسان او به آنان و سبكبار ساختن آنان».
«فلا تشخص همّك عنهم و لا تصعّر خدّك لهم و تفقّد امور من لا یصل الیك منهم ممّن تقتحمه العیون و تحقره الرّجال. ففرّغ لأولئك من أهل الخشیهٔ و التواضع فلیرفع الیك أمورهم ثمّ اعمل فیهم بالاعذار الی اللّه یوم تلقاه، فإنّ هؤلاء من بین الرّعیّهٔ احوج الی إلانصاف من غیرهم و كل فاعذر الی اللّه فی تأدیهٔ حقّه الیه و تعهّد أهل الیتم و ذوی الرّقهٔ فی السّنّ ممّن لا حیلهٔ له و لا ینصب للمسألهٔ نفسه...».
«و نباید كه مردم را اندك مایه شماری و از نظر دور داری و روی از آنان بگردانی، حال آن گروه را كه دستشان به دامان تو نمیرسد و مردم از آنان روی میگردانند و تحقیرشان میكنند، بازپرس، از معتمدان خویش، مردمی خدای ترس و فروتن به جستجوی كارشان برگزین تا احوالشان را به تو باز گویند، پس- آن گاه- در باره آنان چنان كن كه روزی كه به دیدار پروردگار سبحان میرسی، عذر توانی داشت.
همانا كه این گروه از توده مردم، به انصاف و داد نیازمندتر از دگرانند. با یتیمان و سالخوردگان كه بی وسیلت معاشند و روی سؤال ندارند، مهربان باش تا در پیشگاه خدای ادای حق هر یك از آنان را عذری بجا داشته باشی» .«... و صلّ بهم كصلاهٔ أضعفهم و كن بالمؤمنین رحیما» و با آنان چونان ناتوانترینشان نمازگزار و با گرویدگان مهربان باش. «و اخفض للرعیّهٔ جناحك و ابسط لهم وجهك و ألن لهم جانبك و آس بینهم فی اللّحظهٔ و النّظرهٔ و الإشارهٔ و التّحیّهٔ حتّی لا یطمع العظماء فی حیفك و لا ییأسالضّعفاء من عدلك» «با توده مردم فروتن باش و روی گشاده دار و آنان را به نرمی باز ده. در نظر كردن با مردم به گوشه چشم یا به رویاروی و در اشارات كردن و درود گفتن به آنان یكسان باش، تا توانمندان طمع نورزند كه آرام آرام كفّه مهر ترا به سود خویش سنگین كنند، و تا ناتوانان از عدالت ناامید نگردند. » و... البته با توجه به وظایف فردی و اجتماعی كه همه احاد جامعه مسلمان- از طرفی نسبت به یكدیگر و از سوئی نسبت به هیئت حاكمه خود- دارند و باید با اشتراك مساعی و همكاری در رفع مشكلات و پیش برد امور بكوشند، در نهج البلاغه، با تأكید به نوع رابطه مزبور میان حاكم و مردم، كلمات راعی و رعیت نه به مفهوم متداول در نظام حكومتهای ستم شاهی، بلكه به معنی دقیق خود به كرّات استعمال شده است، چنانكه از واژه راعی معنی حامی و نگهبان و كسی كه مأمور اصلاح و مسئول تدبیر امور مردم است اراده شده، و به رغم آنچه كه در فرهنگ حكومتهای استبدادی از آن فهمیده میشود و اختصاص به یك فرد دارد، به مفهوم اسلامی آن همه مردمان و اعضای جامعه را شامل میشود و بدین جهت است كه خطاب به همه مسلمانان گفته و توصیه شده است: «كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعیّته».
و امّا همان گونه كه كانون گرم یك خانواده سالم با بذل محبتهای بی آلایش و تأمین عاطفی فرزندان خود، زمینه مساعدی را برای رشد و پرورش استعدادهای مختلف آنان فراهم میكند و عشق آسمانی مادر و مهر بی ریای پدر پشتوانهای ارزنده است در این كه چشم اندازهای زندگی آینده را در نظر فرزندانشان امید انگیز و شیرین مینماید، نقش هیئت حاكمه اسلامی در خدمت به مردم نیز چنین است. و از طرفی همان طور كه انس و الفت و آرامش و همزیستی مطلوب میان اعضای یك خانواده زائیده اتحاد و اتفاق و اعتماد و اطمینانی است كه افراد آن باید به یكدیگر داشته باشند و این امور جز در سایه ایفای وظایف متقابل و شناخت و مراعات حقوق همه خانواده بر مبنای مساوات و عدالت تأمین نمیشود، لذا همكاری و اعتماد بین مردم و حكومت هم جز با برقراری عدالت اجتماعی و شناخت حقوق متقابل و انجام وظایف و تكالیفی كه خداوند برای حاكم و مردم تعیین فرموده است، میسر نیست.
و این موضوع از لحاظ حضرت علی (ع) از چنان اهمیتی برخوردار است كه همچنان كه در این عبارات مشاهده میشود، آن حضرت ضمن آنكه ادای حقوق و تكالیف متقابل حاكم و رعیّت را برابر و از واجبات الهی شمرده است، قوام جامعه و عزّت دین و اصلاح روزگار و برپائی احكام و سنتهای سنیّه را نیز بسته به اجرای آنها میداند: «ثمّ جعل سبحانه من حقوقه حقوقا افترضها لبعض النّاس علی بعض، فجعلها تتكافا فی وجوهها و یوجب بعضها بعضا و لا یستوجب بعضها الّا ببعض و أعظم ما افترض سبحانه من تلك الحقوق حقّ الوالی علی الرّعیهٔ و حقّ الرّعیّهٔ علی الوالی، فریضهٔ فرضها اللّه- سبحانه- لكلّ علی كلّ، فجعلها نظاما لألفتهم و عزّا لدینهم، فلیست تصلح الرّعیّهٔ الّا بصلاح الولاهٔ و لا تصلح الولاهٔ الّا باستقامهٔ الرّعیّهٔ.
فإذا أدّت الرّعیّهٔ الی الوالی حقّه و أدّی الوالی الیها حقّها، عزّ الحقّ بینهم و قامت مناهج الدّین و اعتدلت معالم العدل و جرت علی أذلالها السُّنن فصلح بذالك الزّمان...» .
«آن گاه خدای سبحان، یكی از حقوق خود را برای بعضی از مردم وظیفهای نسبت به بعضی دیگر قرار داد و آن حق و وظیفه را كه بر عهده كسی گذاشت، در دیگری هم مساوی آن حق و وظیفهای مقرر فرمود. و حق بعضی را در مقابل بعضی دیگر واجب ساخت، و بعضی را واجب نكرد، مگر به بعضی حقوق دیگر. و بزرگترین حق از این حقوق، كه خدای سبحان فرض نمود، حق والی است بر رعیّت، و حق رعیّت بر والی. فریضهای است كه خدای سبحان برای هر یك از والی و رعیت واجب كرده است و آن را برای الفت آنان و ارجمندی دینشان نظام قرار داد.
پس كار رعیت صلاح نمیپذیرد مگر به صلاحیت و خوشرفتاری والیان و كار والیان صلاح نپذیرد مگر به ایستادن رعیت در فرمانبرداری والیان .
پس وقتی رعیت حق والی را ادا كرد و والی حق او را ادا نمود، حق در میان آنان عزت مییابد و راههای دین بر پا میگردد و نشانههای عدل اعتدال مییابد و سنّتها بر وجه خود جریان مییابد، پس زمانه به آن آبادان میگردد...».
علاوه بر این حقوق برابر و واجب كه شناخت و ادای آنها در فراهم ساختن اعتماد و اطمینان و همكاری میان مردم و هیئت حاكمه مؤثر میباشد و در سراسر نهج البلاغه شریف خصوصا در نامه مشهور امام (ع) به مالك اشتر به تفصیل پیرامون آنها بحث شده و وظایف حاكم و كارگزاران دولت در قبال طبقات مختلف جامعه روشن گردیده است، به نظر نگارنده مهمترین عواملی را كه امام علی (ع) ضمن بحثهای حكیمانه و پرشور خود، در باره ایجاد اعتماد در مردم نسبت به هیئت حاكمه و پیدائی حركت و شوق به همكاری با حكومت در آنها بر میشمرد و بر اهمیت و نقش حیاتی آنها تأكید میفرماید، موضوع رهبری و وجود رهبر یا حاكم دانای پرهیزكار دادگر دلسوز جامع شرایط، برای جامعه و نحوه عمل هیئت حاكمه به تعهدات الهی و مسئولیتهای انسانی خود و چگونگی اجرای دقیق قانون و سپردن كارهای جامعه به كاردانان لایق متعهد و برقراری عدالت اجتماعی از بین رفتن تبعیضها استثناها و جایگزینی ضوابط بجای روابط و جلوگیری از نفوذفرصت طلبان و منافقان ریاست طلب در كادر رهبری و حكومت است.
به گفته استاد شهید مطهری: «از نظر علی علیه السلام، آن اصلی كه میتواند تعادل اجتماع را حفظ كند و همه را راضی نگه دارد، به پیكر جامعه سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، عدالت است. ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتّی روح خود ستمگر و روح آن كسی را كه به نفع او ستمگری میشود، راضی و آرام نگه دارد، تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان. عدالت، بزرگراهی است عمومی كه همه را میتواند در خود بگنجاند و بدون مشكلی عبور دهد. امّا ظلم و جور، كوره راهی است كه حتّی فرد ستمگر را به قصد نمیرساند... علی (ع) عدالت را یك تكلیف و وظیفه الهی، بلكه یك ناموس الهی میداند و هرگز روا نمیشمارد كه یك مسلمان آگاه به تعلیمات اسلامی، تماشاچی صحنههای تبعیض و بی عدالتی باشد، به نظر او عدالت نباید فدای مصلحت بشود، تبعیض و رفیق بازی و باند سازی و دهانها را با لقمههای بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است». نه از لوازم حكومت دینی.
و با توجه به این امر خطیر و مآلا در ارتباط با نحوه تحقق اعتماد و اطمینان میان مردم و حكومت است كه حضرت، از شرایط اساسی یك والی مدیر و مدبّر، این را میداند و مكررا توصیه میفرماید كه باید خادم و خائن به نظر حاكم یكسان نباشد و تحت تأثیر و نفوذ كسی قرار نگیرد، گول فرصت طلبان را نخورد، اطرافیان خود را بخوبی بشناسد و وزراء و مشاوران خویش را از میان كسانی كه قبل از او شریك ستمگران و یاور گناهكاران بودهاند انتخاب نكند و از چاپلوسان فریبكار بپرهیزد. و باید برگزیدهترین و نزدیكترین مشاوران حاكم كسی باشد كه بخیل و ترسو و آزمند نباشد، بلكه چنان شجاع و آزاده باشد كه بیشتر سخنان تلخ حقی را كه منافع مردم و رضای خداوند در آن ملحوظ باشد، به او بگوید و وی را كمتر در گفتار و كرداری كه خدای برای دوستانش نمیپسندد، بستاند... به این عبارات كه از نامه امام (ع) به مالك نقل شده است توجه كنیم: «و لا یكوننّ المحسن و المسیء عندك بمنزلهٔ سواء، فإنّ فی ذلك تزهیدا لأهل الإحسان فی الإحسان و تدریبا لأهل الإساءهٔ علی الإساءهٔ و ألزم كلّامنهم ما ألزم نفسه». و نباید نیكوكار و بدكار نزد تو یكسان باشد كه آن، نیكوكاران را به نیكوئی كردن بی رغبت سازد و بدكرداران را به بدی كردن وا دارد. پس هر یك از ایشان را به آنچه گزیدهاند، جزا ده (نیكو كار را پاداش و بدكردار را كیفر ده).
«انّ شرّ و زرائك من كان للأشرار قبلك وزیرا، و من شركهم فی الآثام فلا یكوننّ لك بطانهٔ، فانّهم أعوان الأثمهٔ و اخوان الظّلمهٔ...». همانا بدترین وزیر تو كسی است كه پیش از تو وزیر بدكاران بوده است. پس چنین كسی كه در گناهان بدكاران شریك بوده، نباید از خاصّان و نزدیكان تو باشد، زیرا اینان یار بزهكاران و برادر و مددكار بیدادگران هستند.
«و لا تدخلنّ فی مشورتك بخیلا یعدل بك عن الفضل و یعدك الفقر، و لا جبانا یضعفك عن الامور. و لا حریصا یزیّن لك الشّره بالجور. فإنّ البخل و الجبن و الحرص غرائز شتّی یجمعها سوء الظّن باللّه». «در كار مشورت خود، ممسك را راه مده كه ترا از نیكی و بخشش باز میدارد و از تهی دستی و فقر میترساند و نه ترسو را كه تو را از اقدام در كارها سست میگرداند و نه آزمند را كه بیدادگری به مردم را در نظرت میآراید و جلوه میدهد.
پس همانا بخل و ترس و آزمندی طبایعی گوناگونند كه بدگمانی به خداوند آن را در آدمی گرد میآورد.
«ثمّ لیكن اثرهم عندك أقولهم بمرّ الحقّ لك و أقلّهم مساعدهٔ فیما یكون منك ممّا كره اللّه لأولیائه واقعا ذلك من هواك حیث وقع...». و باید برگزیدهترین ایشان (از وزرایت) وزیری باشد كه سخن تلخ حق به تو بیشتر گوید و كمتر ترا در گفتار و كردارت كه خداوند برای دوستانش نمیپسندد، بستاید.
اگر چه سخن تلخ و كمتر ستودن خواهش و آرزوی تو، سبب دلتنگیت شود.
... همچنان كه گذشت، از دیدگاه نهج البلاغه، مهمترین عامل در ایجاد روح اعتماد و اطمینان عمومی جامعه نسبت به حكومت و برانگیختن مردم به همكاری با هیئت حاكمه و ایثار در راه اهداف آن، موضوع رهبری و شخصیت رهبر است. زیرا وجود امام عالم عامل عادل پرهیزكاری كه حضور او در صحنه اجتماع به تعبیر حضرت (ع) چونان «چراغی در تاریكیها و كلیدی برای گشایشها و راهنمائی در وادی پر مخاطره زندگی انسانهاست» مسلما قویترین تسكین دهنده آلام و آرامش بخش قلبها و زداینده كدورتها و گشاینده عقدهها و مآلا موجد اعتماد و اطمینان و امیدواری در مردم تواند بود.
آری علی علیه السلام الگوی كامل یك زمامدار حقیقی و واجد ابعاد مختلف روحی و صفات گوناگونی است كه آنها را در كمتر چهرهای از رهبران تاریخ بشریّت میتوان یافت.
به تعبیر متفكر و نویسنده شهید دكتر علی شریعتی «او مرد شمشیر و سخن و سیاست است، احساسی به رقّت یك عارف دارد و اندیشهای به استحكام یك حكیم در تقوی و عدل چندان شدید است كه او را در جمع یاران و حتّی در چشم برادرش تحمل ناپذیر ساخته... او در همه استعدادهای متفاوت و متناقض «روح» و «زندگی» قهرمان است، قهرمان خردمندی و عشق، جانبازی و صبر، ایمان و منطق، حقیقت و سیاست، هوشیاری و تقوی، خشونت و مهر، انتقام و گذشت، و غرور و تواضع، انزوا و اجتماع، سادگی و عظمت... انسانی كه هست، از آن گونه كه باید باشد و نیست او كه در معركههای خونین نبرد شمشیر پرآوازهاش صفوف دشمن را به بازی میگیرد و سپاه خصم همچون كشتزارهای گندم رسیده در دم تیغ دودمش بر روی هم میخوابد و در دل شبهای ساكت مدینه همچون یك روح تنها و دردمند كه از خفقان زیستن بی طاقت شده است و از بودن به ستوه آمده است، بستر آرامش رارها میكند و در پناه شب كه با علی سخت مأنوس و محرم است، از سایه روشنهای آشنای نخلستانهای ساكت حومه شهر، خاموش میگذرد و سر در حلقوم چاه میبرد و غریبانه مینالد، زندانی بزرگ خاك، عظمتی كه در زیستن نمیگنجد... او كه از شمشیرش مرگ میبارد و از زبانش شعر، هم زیبائی دانش را میشناسد و هم زیبائی خدا را، هم پروازهای اندیشیدن را و هم تپشهای دوست داشتن را. خونریز خشمگین صحنه پیكار، سوخته خاموش خلوت محراب پارسای شب و شیر روز» .علی علیه السلام فرمانروائی است كه به واسطه شدت پرهیزكاری و روح فضیلت جو و خدا ترسش، ریا و تظاهر و نفاق را به آستان بلندش راهی نیست. او هیچ گاه حقیقت را فدای مصلحت نمیكند، سیمای سیاسی او با سیاستمداران چند چهره و ماكیاول گونه شرق و غرب امروز این تفاوت را دارد كه به معاملات دیپلماتیك و سازشكاریهای سیاسی و مماشات با حیلهگران و فرصت طلبان دنیادار حتّی برای لحظهای- تن در نمیدهد. چنانكه وقتی به خلافت میرسد، بیدرنگ معاویه را از حكومت عزل میكند و پیشنهاد ابن عباس را كه در مورد پسر ابو سفیان عقیده دارد تا برقراری ثبات در شهرهای اسلامی، بر سر كار باشد، نمیپذیرد و در مورد سایر زرداران و زورمدارانی كه قبل از وی، زمینها و اموالی را از مسلمانان غصب و تصاحب كرده بودند، میفرماید: «و اللّه لو وجدته قد تزوّج به النساء و ملك به إلاماء لرددته». به خدای سوگند اگر آنها را بیابم، به صاحبان اصلیشان باز میگردانم، اگر چه از آن اموال زنها به شوهر داده و یا كنیزكانی خریده باشند.
او كه هرگز راضی نمیشد و «نمیپسندید كه شكم دستهای شیاد آزمند از مال حرام و حق دیگران آماس كند و پوست شكم گروهی مظلوم و ستمزده برپشتشان چسبیده باشد، اكثریت بینوا رنج ببرند و معدودی بیكاره و خود پرست به حكم حسب و نسب و جاه و مقام دسترنج آنها را به ستم بستانند و حقّشان را پامال كنند». اعتقاد راسخ این حاكم راستین، به قرآن مجید و توجه همیشگیاش به این كلام الهی كه فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍٔ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍٔ شَرًّا یَرَهُ . او را آن چنان در حفظ بیت المال و مراقبت از حقوق مردم سختگیر میكند، كه جواب برادر پیر و كور و معیلش- عقیل- را كه به امید استفاده از نسبت برادری با او، تقاضای، مختصر اضافهای را بر مقرری خود از بیت المال كرده است، با آهن گداخته میدهد و در داستان ملاقاتش با طلحه و زبیر كه شب هنگام به دیدارش در محل بیت المال آمده بودند، راضی نمیشود كه در امور شخصی- حتّی برای چند لحظه از نور چراغی كه سوخت آن به وسیله مردم تأمین میگردد استفاده كند، لذا چراغ را خاموش میكند و در تاریكی با دوستان به گفتگو مینشیند.
و یا آن گاه كه دختر جوانش رقیّه (یا به روایتی: ام كلثوم) گردن بندی را به عاریت و امانت از خزانه بیت المال گرفته است تا در عید قربان به گردن آویزد، بر او خشمآگین میخروشد و با دست خویش آن را از گردن وی میگشاید و بیدرنگ دختر را به بازگرداندن گلوبند به خزانه و همرنگ شدن با دیگر دخترانی از عامه مردم كه فاقد زر و زیور هستند توصیه مینماید، همچنین خزانهدار خود- ابن ابی رافع- را به سختی تهدید میكند كه زنهار تا دیگر بار، گرد چنین شیرینكاریها و خوش خدمتیها نگردد آری، اعتماد و اطمینان مردم زمانی به هیئت حاكمه خود جلب میشود و اقدام به همكاری با آن میكنند كه سایه فرمانروائی پاك و دلسوز و متقی چون علی (ع) را كه در برقراری عدالت اجتماعی و اجرای فرمانهای الهی، میان خودیو بیگانه، غنی و فقیر، عرب و عجم، سیاه و سفید فرق نمینهد و همه را به یك چشم مینگرد و آنان را در برابر قانون مساوی میداند، بر سر خود احساس كنند و فردی را زمامدارشان ببیند كه شخصا از یتیمان و بیوه زنان سركشی میكند و به دلجوئیشان میپردازد و شبانگاهان با دست و دوش خود مایحتاجشان را به خانههاشان حمل میكند و از طرفی، زندگی خود او آن اندازه ساده و بی تكلّف است كه در سال به دو جامه كرباس و روزانه به دو قرص نان جوین قناعت میكند. كفشش را با دست خود وصله میزند و گذران زندگیاش را از طریق كار و كوشش و كدّ یمین و عرق جبین تأمین مینماید. و از مال دنیا اندوختهای ندارد چنانكه خود فرماید: «فو اللّه ما كنزت من دنیا كم تبرا و لا ادّخرت من غنائمها وفرا و لا أعددت لبالی ثوبی طمرا و لا حزت من ارضها شبرا». به خدا سوگند از دنیای شما زر نیندوختهام و از غنیمتهای آن مالی ذخیره نكرده و با كهنه جامهای كه در بردارم جامه كهنه دیگری آماده ننمودهام و برای خود از زمین دنیا حتی یك وجب بر نداشتهام».
و او كه هرگز از حال مستمندان و محرومان جامعه غافل نیست، چنانكه وقتی میشنود استاندارش- عثمان بن حنیف- در بصره به مهمانی یكی از اشراف شهر رفته و از سفره رنگارنگ و طعامهای لذیذ آن متنعم شده است، او را به باد انتقاد و سرزنش میگیرد و ضمن نامهای برایش مینویسد: من چنین نمیپنداشتم كه تو میهمانی مردمی را بپذیری كه نیازمندان را میرانند و توانگران را میخوانند.
پس بنگر كه بر این سفره چه میخایی. آن لقمه كه حلالی و حرامی آن ندانی از دهان بیرون افكن و چیزی تناول كن كه به پاكیزگی فراهم آوردن آن باور داشته باشی.
... بدان كه پیشوای شما از نوشیدنی و خوردنی این جهان به دو جامه فرسوده و دو گرده نان بس كرده است.
اگر میخواستم، به شهد پاكیزه و مغز گندم و بافتههای ابریشمین راه داشتم، چه مطلوبترین چیزهای این جهان برایم میسر است اما دور باد كه هوس بر من پیروز گردد و آز آتشین مرا به نوشخواری كشاند در حالی كه در حجاز و یمامه مردمی باشند كه به گردهای نان امید نداشته و شكمی سیر به خود ندیده باشند. دور باد كه من با شكمی انباشته و آماسیده از طعام روز به شب آرم و در پیرامون من گرسنگان و جگر سوختگان باشند. یا چنان باشم كه شاعر گفته است:
و حسبك داء ان تبیت ببطنهٔ
و حولك اكباد تحنّ الی القدّ
این سرافكندگی ترا بس، كه با شكم پر به خواب روی در حالی كه پیرامون تو لب تشنگانی از تنگدستی و در آرزوی سبوی چرمین آب بسوزند.
آیا از خویشتن به این خرسند باشم كه مرا امیر مؤمنان بنامند، اما در ناگواریهای روزگار با مردم همنفس نباشم یا در تلخكامیها پیشاپیش آنان راه نسپرم یا همچون چار پای افسار گسیخته كه كار او چریدن در زبالههاست و شكم از علف میآكند و از سرانجام خویش غافل است زیست كنم، یا رها شدهای بیحاصل و یا واگذاشتهای به باطل باشم... پس ای پسر حنیف خود را از باز خواست خدای بپای و باید كه گردههای نان تو، ترا نگاهدارد تا از آتش رهایی یابی». و در جائی دیگر میفرماید: «إنّ شرّ النّاس عند اللّه إمام جائر ضلّ و ضلّ به» .
بدترین مردم نزد خدای تعالی پیشوای ستمگر است كه خود گمراه است و دیگران به واسطه او گمراه میشوند.
و او كه ارزش ریاست دنیا و امارت بر خلق به نظرش از لنگه كفش مندرسی كمتر است و از تشریفات و جاه و جلال و كبكبه و دبدبه مطلوب جهانداران، آن چنان منزجر و گریزان است كه وقتی در شهر انبار گروهی از دهقانان به سنت دوران سلاطین ساسانی به استقبال موكبش میشتابند و در برابرش از اسبها پیاده میشوند و به خاك میافتند، با سرزنش به ایشان میفرماید: چه گناه بیحاصلی را مرتكب میشوید، زیرا نه امیرانتان از این عمل ذلّت بار بهرهای میبرند و نه خودتان و چون فروتنی تنها خدای را شایسته است لذا برای غیر او حاصلی جز رنج و بدبختی دنیا و عقبی ندارد. - و او كه پایگاه علمی و مرتبه دانائیش آن چنان بلند است كه به ذروه «سلونی قبل ان تفقدونی» نائل میشود و بنا بر این كلام رسول خدا (ص) كه میفرمود «أنا مدینهٔ العلم و علی بابها فمن أراد العلم فلیأت الباب» مفتخر به عنوان در شهر دانش نبی میگردد، و آن دلاوری كه شمشیر و زبان و اندیشهاش همواره در پاسداری از حریم حق و عدل به كار گرفته میشود و در راه ریشه كن كردن درخت ظلم و حمایت از مظلوم از خطرات نمیهراسد و از آن استقبال میكند، و او كه در برابر جوسازیها و شایعه پراكنیها و جنگهای روانی كه ابنای زمانش بویژه ناكثین و مارقین و قاسطین برای او فراهم مینمایند مردانه استقامت میورزد و منطق كوبندهاش در جواب كسانی كه او را با ملاكهای سازشكارانه سیاسی و فكری خود و در قیاسبا سیاستمداران حیلهگر و چند چهرهای چونان معاویه و عمرو عاص، فاقد «دهاء» سیاسی قلمداد میكنند، این است كه: «و اللّه ما معاویهٔ بأدهی منّی، و لكنّه یغدر و یفجر و لو لا كراهیهٔ الغدر لكنت من أدهی النّاس، و لكن كلّ غدرهٔ فجره و كلّ فجرهٔ كفرهٔ»: به خدای سوگند، معاویه از من زیركتر نیست. اما او حیلهگر و خیانت كار است. و اگر خیانت و حیلهگری ناپسند و خلاف راه و رضای حق نبود- به شما نشان میدادم كه زیركترین مردمان، من هستم. ولی- بدانید- كه هر فریبكاری تبهكار است، و كلیه تبهكاران ناسپاس و كافر كیشاند.
و در جائی دیگر میفرماید: «لو لا التقی لكنت ادهی العرب»: اگر تقوی نمیبود- به شما مینمودم- كه زیركترین مرد جامعه عرب، من هستم.
و بالاخره آن انسان كامل و رهبر بزرگی كه به واسطه شدت عدلش، سرانجام به توطئه منافقانی خوارج نام، در محراب عبادت به فیض شهادت میرسد و از فزونی شفقت و جوانمردی، حتّی در باره قاتل خود وصیت میكند كه با او مدارا نمایند و از همان شیری كه خود مینوشد به او بخوارنند و اگر بتوانند عفوش كنند و در صورت قصاص، وی را فقط با یك ضربت بكشند، و مبادا كه مثلهاش كنند و یا كسان و بستگانش را بیازارند قهرمانی با این سعه صدر و عواطف انسانی بینظیر كه در واقع جا دارد- در وصفش با استاد شهریار همنوا گردیم و اقرار كنیم:
بجز از علی كه گوید به پسر كه قاتل من
چو اسیر تست اكنون به اسیر كن مدارا
چو به دوست عهد بندد ز میان پاكبازان
چو علی كه میتواند كه به سر برد وفا را
و از دیگر مكارم اخلاقی و فضایل روحی امام علی علیه السلام كه نه این قلم ناچیز و بیان نارسا را توانی است در وصفشان و نه وقت این مجلس ارجمند را حوصله و مجالی است بر استماع ذكرشان، یا بطور كلی از خطوط چهره فكری و اعتقادی این بزرگ حاكم كه به تعبیر شیخ شیراز:
گر همه صورت خوبان جهان جمع كند
روی زیبای- وی- دیباچه اوراق آید،
این نتیجه گرفته میشود كه مهمترین عامل در تسكین آلام و آرامش بخشی دلهای مردم- خصوصا محرومان و مستضعفان- و مآلا مؤثرترین انگیزه در ایجاد اعتماد و اطمینان میان آنان و حكومتشان، وجود رهبری خردمند و دادگر و پیشوائی پرهیزكار و قاطع و خیر خواه، چونان مولای متقیان و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب است (علیه السلام).
سخن را با سپاس فراوان از خداوند منّان مهربان حسن ختام میبخشیم كه پس از گذشت قرنها از حكومت عدل علی- علیه السلام- اینك، با تأیید ملت شهید پرور ایران در به ثمر رساندن انقلاب شكوهمند اسلامی خود، زمام كشورمان را به كف با كفایت رهبری عظیم الشأن از سلالهی پاك آن امام همام سپرده است كه با إحیاء حكومت الهی و تجدید احكام قرآنی، روح اعتماد و اطمینان و حس ایثار و همكاری را در قاطبه مردم و امید به رهائی را در دلهای مستضعفان فراهم آورده و زمینهساز پیشرفت و سرافرازی مسلمانان جهان شده است.
حسین رزمجو
منبع : بلاغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست