جمعه, ۱۳ مهر, ۱۴۰۳ / 4 October, 2024
مجله ویستا


نگاهی کوتاه به زندگی و آثار سید محمدعلی جمال زاده ، پدر داستان‌نویسی مدرن ایران


نگاهی کوتاه به زندگی و آثار سید محمدعلی جمال زاده ، پدر داستان‌نویسی مدرن ایران
" زبان، حالت رودخانه ی جوشانی را دارد . باید سرچشمه ی آن پاک و قوی باشد تا اگر خاشاکی در آن وارد شود خود رودخانه به قوت و قدرت خود آن را از بین ببرد و محو سازد و این بسته به این است که جوان های ما دارای افکار قوی و صحیح و تازه و جوان باشند و ذوق و فهم آن ها از روی قوای منطقی و عاقلانه و استوار ، ارتقا یابد و خلاصه آنکه مرد فکر خود باشند و بر اصل اعتقاد و ایمانی سوار باشند که در محیط و آب و هوای مملکت خودمان تربیت شده باشند و آب و علف و جلگه‌های خودمانی را خورده و نوشیده باشند . مسلم است که دروازه‌های مملکت را نمی توانیم به روی افکار جدید ببندیم که اگر ببندیم به خودمان و مملکت مان و به دنیا و تمدن خیانت کرده‌ایم ولی افکار دیگران را نیز از روی خامی و بلاتشخیص پذیرفتن کار معقولی نیست و همان طور که وقتی از انگلستان پارچه وارد می کنیم نزد خیاط می بریم که مناسب قد و قامت و ذوق و سلیقه ی خودمان برای ما لباس بدوزد در مورد قبول افکار جدید و قدیم بیگانگان هم باید آنهایی را بپذیریم که برای ما مناسب و به ترقی و پیشرفت و رفاه مادی و معنوی هموطنان مفید و مناسب باشد."
این ها سخنانی بود از شادروان محمد علی جمال زاده درباره ی رابطه میان فرهنگ خودی و فرهنگ غرب مدرن و طریقه ی جذب و پذیرش آن . امری که یکی از دغدغه های اندیشمندان، ادبا و محققان و پژوهشگران ما در طول یک قرن اخیر بوده است و بی گمان جمال زاده هم به عنوان ادیب ، پژوهشگر ، مترجم و تاریخدان معاصر که افزون بر یک قرن در جهان زندگی کرد، همین دغدغه را به جد داشت و در راستای آن کوشش های فراوانی صورت داد . جمال زاده جزو متفکران متعادل مملکت ما محسوب می‌شد؛ یعنی کسانی که نه ادغام شدن محض در فرهنگ غرب را می پسندیدند و نه روی تعصبات ملی‌گرایانه ی افراطی پای می‌فشردند .
جمال زاده بیش از همه با انتشار مجموعه داستان یکی بود ، یکی نبود معروف شد و از آن زمان به عنوان پدر قصه نویسی نوین ایران لقب گرفت. اما فعالیت‌های او فقط به داستان نویسی محدود نمی شود بلکه زمینه های دیگری را نیز در بر می‌گیرد، از جمله ترجمه، نقد، پژوهش درباره ی فرهنگ عامه ، تحقیق در مورد تاریخ ایران .
● زندگی نامه
محمدعلی جمال زاده در ۱۲۷۰ شمسی در اصفهان به دنیا آمد . پدرش سیدجمال واعظ از خاندان بزرگ صدر بود که اصلاً تبار لبنانی داشتند و سالها قبل در زمان صفویه از جبل عامل لبنان به اصفهان کوچ کرده بودند . سیدجمال از واعظان مشهور زمانه ی خود بود که در کتاب های تاریخی به نقش مهم او در جنبش مشروطه خواهی ایرانیان همراه با کسانی مثل ملک المتکلمین ، آیت الله بهبهانی و طباطبایی ، میرزاجهانگیرخان شیرازی (صوراسرافیل) و دهخدا اشاره شده . اهمیت سیدجمال واعظ اصفهانی به حدی بود که به دلیل فعالیتهایی که در راه پیروزی مشروطه انجام داد به او لقب خطیب مشروطیت دادند . هنگامی که جمال زاده نوجوان بود، ظل السلطان حاکم اصفهان سیدجمال واعظ را به جرم مشارکت در نگارش کتابچه ی ضد استبدادی رؤیای صادقانه (که با مشارکت ملک المتکلمین نوشته بود) به مرگ تهدید کرد . به این ترتیب سیدجمال همراه با خانواده‌اش مجبور به ترک اصفهان و مهاجرت به تهران ‌شد . دوران جوانی جمال زاده در جریان پرجوش و خروش فعالیت های سیاسی پدر و یارانش گذشت و او به عنوان نوجوانی که از نزدیک بیننده ی بسیاری از وقایع بزرگ تاریخی بود، بعدها خاطره ی مبارزات آزادیخواهان را با جزییات بسیار ذکر کرد .
اما از تاثیرات مهمی که پدر جمال زاده بر پسرش گذاشت گرایش او به زبان خطابی و روایی و ساده و بی‌تکلف بود که در نگارش بسیاری از داستان های او مشهود است . این سبک ناشی از گوش دادن خطبه های پدر در دوران کودکی است ؛ چرا که بنا به گفته کسانی که از نزدیک با پدر جمال زاده آشنا بودند، از جمله مرحوم تقی زاده، سیدجمال واعظ زبان مقلق و پیچیده ی مرسوم میان واعظان را به کار نمی‌گرفت بلکه به زبان زنده و مانوس مردم و به شیوه‌ای عوام فهم سخن می‌گفت.
جمال زاده در ۱۶ سالگی و با بالا گرفتن کشمکش های سیاسی بنا به توصیه ی پدرش به بیروت لبنان رفت و در دبیرستان آنتورا که زیرنظر کشیشان لازاریست اداره می‌شد به تحصیل پرداخت . هنوز ۶ ماهی از رفتن جمال زاده نگذشته بود که خبر دادند همزمان با به توپ بستن مجلس و متفرق شدن نهضت مشروطیت پدر وی که از مشروطه طلبان بود در زندان بروجرد توسط عمال محمدعلی شاه قاجار کشته شده . این مرگ مسلماً ضایعه‌ای بسیار دردناک برای او بود؛ اما هرطور که بود به تحصیلات خود در دوران متوسطه ادامه داد و پس از به پایان رساندن آن چون برای بازگشت به ایران زمینه ای نمی‌دید ابتدا وارد پاریس شد و در یک پانسیون اقامت ‌گزید . بعد بلافاصله وارد سوییس ‌شد تا در دانشگاه لوزان به تحصیل حقوق بپردازد . گفته می شود که از طرف مجلس اول مشروطه برای خانواده ی جمال زاده مقرری قابل توجهی درنظر گرفته شد که هزینه ی تحصیل او هم از آن بودجه تامین می شد . سپس جمال زاده به فرانسه رفت و در رشته ی حقوق ادامه تحصیل داد و در سال ۱۹۱۴ میلادی فارغ التحصیل شد . در همان زمان بود که با ژوزفین اولین همسرش که سوییسی‌ بود آشنا شد و ازدواج کرد .
جمال زاده بعد از ملاقات با رضا افشار که از طرف کمیته ی ملیون ایرانی به ملاقات او آمده بود راهی آلمان شد . در آلمان دوره ی تازه ای در زندگی جمال زاده آغاز شد . دوره ای که با بسیاری از اهل فرهنگ و سیاست چون ابراهیم پور داوود ، علامه قزوینی ، تقی‌زاده ، کاظم‌زاده ی ایرانشهر ، حاج اسماعیل امیرخیز ، تربیت و غنی‌زاده در کمیته ی ملیون ایرانی آشنا و همراه شد . او که جوانترین عضو این مجموعه بود به مدت ۶ سال با این کمیته همکاری کرد . از جمله دستاوردهای بزرگ این کمیته انتشار مجله ی معتبر کاوه بود که در آن علاوه بر مسایل سیاسی که بیشتر جنبه ضدانگلیسی و ضد روسی داشت حاوی مطالب مختلف علمی و ادبی و تاریخی بود که بیشتر حول محور موضوعاتی چون حفظ زبان و ادبیات فارسی ، مبارزه برضد تعصب ، خدمت به حفظ ملیت، وحدت ملی ایران و مجاهدت در راه پاکیزگی زبان فارسی دور می زد.
قابل ذکر است مجله ی کاوه که مدتی هزینه اش توسط دولت آلمان تامین می گشت، در ابتدا و در دوران جنگ جهانی اول به دفاع از سیاست های آلمان و عثمانی می پرداخت . جمال زاده تعدادی از آثار معروف خود را چون بخشی از مجموعه داستان یکی بود ، یکی نبود ، کتاب معروف گنج شایگان و تاریخ روابط ایران و روس برای اولین بار در کاوه به چاپ رساند . اما همچنان که همگان گفته اند انقلاب ادبی جمال زاده با انتشار مجموعه داستان یکی بود ، یکی نبود که محتوی ۶ داستان کوتاه بود صورت عینی‌تری گرفت . این مجموعه که اولین مجموعه داستان کوتاه فارسی در فرم جدید و جدی است در سال ۱۳۰۱ به چاپ رسید که علاوه بر داستان ها ، دیباچه یا مقدمه ی مهمی داشت . باید از این مقدمه به عنوان سند ادبی یا بیانیه اساسی نثر جدید فارسی یاد کنیم که بر اساس تفکر دموکراسی ادبی نوشته شده است . در واقع جمال زاده با نوشتن این مقدمه در ادامه ی راه افرادی چون زین العابدین مراغه‌ای ، تالبوف ، دهخدا ، میرزا حبیب اصفهانی و سیداشرف‌الدین حسینی قرار گرفت . چون خواست همه ی این افراد که پیش از جمال زاده زندگی می کردند آن بود که ادبیات فارسی را از نخبه گرایی بیرون بیاورند و آن را در دسترس همگان قرار بدهند تا به ترقی معنوی و پیشرفت اجتماعی مدد برسانند .
جمال زاده در همان مقدمه ذکر کرد که می‌خواهد مخاطبان ادبیات فارسی را از صورت قشری نازک و اندک شمار که از میان گروهی خاص برگزیده شده‌اند به در آورد و زبان خود را در میان عموم مردم گسترش بدهد . به این ترتیب جمال زاده با اولین اثرش ، تاثیر مهمی بر نویسندگان پس از خود از جمله هدایت ، آل احمد و علوی گذاشت . لازم به ذکر است که سال ۱۳۰۱ یعنی سال چاپ یکی بود یکی نبود ، درادبیات معاصر ایران، سال مهمی است. چرا که در این سال آثار مهم و نو جویی در ادبیات فارسی به چاپ می‌رسد ؛ کارهایی چون افسانه ی نیما در حوزه شعر ، تهران مخوف که اولین رمان جدی زبان فارسی است و توسط مشفق کاظمی به چاپ رسیده و همچنین نمایشنامه ی جعفرخان از فرنگ برگشته به قلم حسن مقدم . جمال زاده پس از همکاری با مجله ی کاوه در برلین به عنوان کارمند محلی در سفارت ایران کار گرفت . سپس در سال ۱۳۱۰ شمسی در دفتر بین‌الملل کار در ژنو هم استخدام شد و مدتی بعد در سفارت ایران در سوییس به عنوان وابسته ی فرهنگی ایران مشغول شد که پس از انتشار کتاب معروف خلقیات ما ایرانیان که حاوی بررسی انتقادی فرهنگ و جامعه ی ایران بود ، او را به طرز زننده ای از دفتر کارش بیرون کردند . جمال زاده در سال ۱۳۵۵ به طور رسمی بازنشسته شد . او در طول عمرش دوبار ازدواج کرد ولی هیچگاه صاحب فرزند نشد . هر دو همسرش به نام های ژوزفین و اگی اهل سوییس بودند . پدر داستان نویسی نوین ایران پس از سالها زندگی پر فراز ونشیب در ۱۷ آبان ۱۳۷۶ زندگی را بدرود گفت.
● ویژگی های دوران و شخصیت جمال زاده
علی دهباشی ، مدیر مسوول و سردبیر مجله ی بخارا و پژوهشگر فرهنگ و ادبیات معاصر ایران است . ایشان با جمال زاده مراوداتی داشته و بر چاپ آثار مرحوم جمال زاده نظارت کرده است . آقای دهباشی در سال ۱۳۷۷ کتابی درباره ی بزرگداشت جمال زاده به چاپ رساند که دربردارنده ی مجموعه ای از مقالات بود. او در پاسخ اینکه "کدام یک از وجوه جمال زاده را برجسته تر می دانید" گفت :
"جمال زاده یکی از نادر شخصیت های فرهنگی ایران است که وجوه گوناگون دارد :
ـ عمر طولانی ؛ او ۱۰۶ سال زندگی کرد.
ـ از سال های نوجوانی در بحرانی ترین دوره ی تاریخ ایران و جهان یعنی جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم در خارج از ایران و در نقاط حساسی که در ارتباط با ایران بود، حضور داشت
ـ به اعتبار مقاله هایی که در روزنامه ی کاوه نوشت جوان ترین روزنامه‌نگار ایران بود .
ـ نخستین داستان‌نویس مدرن ایران است و به علت عمر طولانی و ارتباط فرهنگی پیوسته با ایران، همواره حضور زنده‌ای در ایران داشت . بسیاری از نویسندگان از ایران مهاجرت کردند و ارتباط آنها با ایران قطع شد ولی جمال زاده هرگز تا پایان عمر این ارتباط را قطع نکرد و یکی از مجاری ارتباطش با ایران نامه‌نگاری بود . وی بدون توجه به این که چه کسی به او نامه می نویسد هر پرسشی را پاسخ می گفت و هر کتابی را می فرستادند می‌خواند و سعی می‌کرد این ارتباط را برقرار نگه دارد .
بسیاری از مخاطبانش او را هرگز ندیدند؛ به علت اینکه او در ژنو زندگی می‌کرد . بدون تردید جمال زاده آغازگر داستان نویسی جدید ایران بود ، ولی دیگر در زمینه ی داستان نویسی کارش را ادامه نداد و وارد حوزه های دیگری شد از جمله پژوهش های فرهنگی در زمینه ی تاریخ ایران ، ادبیات ایران و مسایل گوناگونی که به نوعی با ایران در پیوند بود . نمونه ی این پژوهش ها را در نوشته ی درخشان او تحت عنوان گنج شایگان می بینیم که اثری است تحقیقی درباره ی مسایل اقتصادی ایران و از منابع مهم به شمار می رود . یا تحقیقات او در زمینه ی خلقیات ما ایرانیان که اتفاقاً به همین عنوان هم چاپ شد و در دوران گذشته ممنوع بود، چون جمال زاده در آن کتاب تمام زمینه های فرهنگی روحیات ایرانیان را بررسی کرد . بنابراین بخش مهمی از زندگی جمال زاده به عنوان ایران شناس طی شد .کتاب دیگرش فرهنگ لغات عامیانه است که بعد از کتاب مرحوم امیرقلی امینی یکی از بهترین کارهای پژوهشی در این چهارچوب است . در زمینه ی جنگهای ایران و روسیه هم کتابی نوشت و به عنوان پژوهشگر تاریخ ،خیلی دقیق و مسلط کارش را انجام داد .
جنبه ی دیگر شخصیت جمال زاده تبدیل شدن او بود به تاریخ سیار ؛ یعنی جمال زاده در معرض حوادث گوناگون تاریخی ، فرهنگی ، اجتکاعی بود و اظهار نظرهای بسیاری کرد که این را من و آقای ایرج افشار زیر عنوان خاطرات جمال زاده منتشر کردیم . یک آدم جامع الاطراف بود که کارش را در داستان نویسی ادامه نداد ؛ یا بهتر بگویم : داستان نویسی را ادامه داد اما دیگر داستان هایش ادامه ی داستان های قبلی نبود بلکه خاطراتی بود که در قالب داستان نوشته می شد . یکی بود ـ یکی نبود ، حسینعلی میرزا ، سر و ته یک کرباس ، قصه هایی برای بچه های ریش دار و راه آب نامه تعدادی از داستان های اوست . درست است که جمال زاده پس از فاصله گرفتن از داستان نویسی محقق و پژوهشگر شد ولی پیوندش را با داستان نویسی همیشه ادامه داد . مهمترین نقدهایی که بر بعضی از داستان های ایرانی نوشته شده به قلم جمال زاده است . توجه شما را جلب می کنم به نقدهای جمال زاده در مورد مدیر مدرسه، درباره ی بوف کور، شادکامان دره ی قره سو و دیگر آثار داستانی که مجموعه ی اینها را من در یک کتاب قصه نویسی جمع آوری کردم.
او در وصیت نامه ای کلیه ی حقوق مادی و معنوی آثارش را به دانشگاه تهران بخشید و برای این کار هیاتی تعیین کرد . اعضای هیات اولیه اش کسانی چون دکتر علی اکبر سیاسی ، دکتر جواد شیخ الاسلامی ، آقای باستانی پاریزی و ایرج افشار بودند.
در سالهای بعد این هیات تغییر کرد و کسان دیگری آمدند ولی در طی ۱۵ سال اخیر بنده از طرف هیات به عنوان ویراستار و سخن گوی بنیاد جمال زاده تعیین شدم که تا به حال ۲۶جلد از آثار جمال زاده را منتشر کردیم . شیوه ی کار من این بود که نسخه ای را از کتابخانه ی جمال زاده که به دست خود او تصحیح شده بود با نسخه‌ای از کتابخانه ی مجتبی مینوی با رسم الخط امروزی مقابله کردم و نسخه ی واحدی آماده کردم و برای چاپ به انتشارات سخن سپردم .
نامه های جمال زاده در ۷ جلد حروفچینی شده و قرار است منتشر بشود . کتاب دیگر خاطرات و یادداشت های پراکنده ی جمال زاده است که جلد اولش را خانم سوسن اصیلی کار کردند و قرار است انتشارات سخن چاپ کند ."
علی دهباشی خاطره ای را که جمال زاده در ژنو برای او تعریف کرده است چنین بازگو می کند:
ـ " یکی از خاطراتی که جمال زاده برایم نقل کرد در این باره بود که چگونه داستان نویس شد ؟ او تعریف کرد که در برلین اعضای روزنامه ی کاوه چهارشنبه شب ها دور هم جمع می شدند و خاطرات می گفتند و مطالب ادبی می خواندند . هر چهارشنبه نوبت یک نفر بود و در این جمع کسانی چون علامه قزوینی ، پورداوود ، سیدحسن تقی‌زاده ، کاظم زاده ایرانشهر و ... بودند . تا چهارشنبه شبی که نوبت جمال زاده می شود و او فکر می‌کند که چه چیز را برای جمع بگوید .
بعد از مدتی فکر می‌کند که بشیند آن داستان فارسی شکر است را بنویسد و همه اش نگران بوده که علامه قزوینی بگوید این مهملات چیست می خوانی و ... خلاصه آن چهارشنبه فرا می رسد و جمال زاده با دودلی شروع به خواندن داستانش می کند . می گفت همینطور سطر به سطر که می خواندم در چهره ی ایشان نگاه می کردم تا اگر علائم نارضایی بود قطع کنم . و می‌بیند که نه ، آنها با توجه گوش می‌کنند . گفت داستان را خواندم و همه خوششان آمد و در پایان قزوینی من را خیلی تشویق کرد و در واقع این چهارشنبه شبی بود که من داستان نویس شدم . تشویق آن شب منجر به این شد که داستان نویسی را ادامه دادم . "
● بررسی نوشته های جمال زاده
یکی بود یکی نبود، اولین و مهم ترین مجموعه ی داستانی جمال زاده است . این کتاب شامل شش داستان است که عبارتند از : فارسی شکر است ، درد دل ملا قربانعلی ، دوستی خاله خرسه ، رجل سیاسی، بیله دیگ بیله چغندر و ویلان الدوله که از میان آنها سه داستان اول اهمیت بیشتری دارند .
اهمیت این داستان ها به غیر از پیشگام بودنشان نثر ساده و روان و قابل فهم آن هاست که در راستای تحقق همان دموکراسی ادبی است که جمال زاده در مقدمه ی کتاب به آن اشاره می کند . البته نویسنده در مقدمه ، از فرم در ادبیات بحثی نمی کند و درباره ی ساختار داستان پردازی ، صناعات و شیوه های داستان نویسی چیزی نمی گوید . در مقابل جمال زاده به محتوا در ادبیات توجه می کند . مثلاً می گوید رسالت اصلی داستان‌نویس، توصیف نحوه ی زندگی اقشار گوناگون جامعه و ضبط کلام و لهجه های گوناگون زبان آنها است تا به این وسیله موجب شناخت اقشار جامعه از یکدیگر شود و بر سنت پرستی عشیره ای و قبیله ای غلبه شود .
این قضیه البته خصلت داستانهای او را به خوبی نشان می‌دهد . نثر روان جمال زاده ادامه ی نوشته های تالبوف ، زین العابدین مراغه ای و به خصوص چرند و پرند دهخدا در روزنامه ی صور اسرافیل است . دومین ویژگی این داستان ها نگاه انتقادی و از بیرونشان به مسایل اجتماعی و فرهنگی ایران است . در واقع می توانیم این مجموعه را در چهاچوب سبک رئالیسم انتقادی قرار دهیم که البته از لحاظ ادبی هم قابل توجه است . یعنی مثل نوشته های بسیاری از نویسندگان این سبک که در سال های بعد داستان هایشان را نوشتند ، صرفاً بیانگر شعارهای اجتماعی و سیاسی نیست . نکته ی دیگر استفاده از طنز در داستان های جمال زاده است . اهمیت این موضوع هنگامی بیشتر روشن می شود که بدانیم پس از جمال زاده استفاده از زبان طنز جز در آثار معدودی از نویسندگان ایرانی ادامه نیافت .
از عناصر مهم دیگر می توانیم به گفت و گو یا دیالوگ اشاره کنیم . جمال زاده این گفت و گو ها را به شکل مستقیم و سر راست به کار نمی گیرد بلکه آن ها را از ذهن و زبان شخصیت های داستان می گذراند و به صورت نمایشی بیان می کند . هیچ کدام از داستان های بعدی جمال زاده به شهرت یکی بود یکی نبود نرسیدند . بسیاری از صاحب نظران ادبی در مورد دلیل موفقیت یکی بود یکی نبود معتقدند که این اثر درست زمانی نوشته شد که همه ناخودآگاه منتظر نوشته شدن چنین اثری بودند . اثری که در عین سهل و ساده و عادی و محاوره ای بودن زبانش از خصلت ایجاز برخوردار باشد و منعکس کننده ی بسیاری از مسایل زمانه ی خود نیز باشد . ولی الزاماً همه ی نوشته های بعدی جمال زاده از این ویژگی ها برخوردار نبودند .
جمال زاده پس از داستان یکی بود و یکی نبود ۲۰ سال هیچ داستانی خلق نکرد تا اینکه در سال ۱۳۲۱ به چاپ اولین رمان خود به نام دارالمجانین دست زد که از لحاظ نوع تکنیک ادبی و نو بودن سوژه، از نگاه منتقدان نسبت به زمان خودش اثری قابل توجه به شمار می رود. رمان دارالمجانین برخلاف اثر اول جمال زاده در حیطه ی ادبیات ذهنی و فردی قرار می گیرد ، نه در حوزه ی ادبیات عینی ، رئالیستی و اجتماعی . او در این رمان به مسایل مهمی چون رابطه ی عقل و جنون و تحلیل بسیاری از بیماری های روانی می پردازد . بسیاری از اتفاقات داستان هم در قالب گفت و گوی شخصیت‌های داستان در تیمارستان می‌گذرد و البته باز هم از عنصر طنز خالی نیست.
از ویژگی های قابل توجه رمان آن است که برای نخستین بار صادق هدایت که از نویسندگان مطرح آن زمان بود در نقش یکی از کارکترهای اصلی داستان قرار می‌گیرد. نام هدایت در این رمان تحت عنوان موسیو هدایت علی می آید که به آن موسیو بوف کور هم می‌گویند . نویسنده در جایی از داستان می گوید این آدم با خودش یک عروسک چینی از پاریس آورده و به این عروسک عشق می‌ورزد . می‌دانیم هدایت داستانی دارد به نام عروسک پشت پرده و جمال زاده در واقع می‌آید همان عنصر را از آن داستان هدایت می‌گیرد و به رمانش می‌چسباند.
ضمناً جمال زاده در رمان دارالمجانین صحبت از عناصر سه قطره خون می‌کند و دوباره آن را به مسیو هدایت پیوند می زند و چون مسیو هدایت در این داستان دائماً صحبت از عروسک و سه قطره خون می کند خانواده‌اش وی را به دارالمجانین می‌فرستند و می‌گویند حتماً دیوانه است . بدین ترتیب جمال زاده با شگرد خاصی به نقد هدایت می پردازد و به او طعنه می زند . شگفت آن که در این داستان مسیو هدایت علی خودکشی می‌کند . یعنی جمالزاده به طور غریبی ۱۰ سال پیش از خودکشی هدایت، شیوه ی پایان یافتن عمر او را پیش بینی کرده بود.
مسعود رضوی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در مورد نقش روشنفکری و روشنگری جمال زاده می گوید :
ـ " محمدعلی جمال زاده نقش بسیار برجسته ای در تجدید حیات ادبی کشور ما دارد اما این تنها نقش او نبود . جمال زاده در زمینه های مختلف فرهنگی یکی از برجسته‌ترین پژوهشگران و قلم زنان کشور ما بوده است . می‌توان گفت در عرصه ی روشنگری از پیشگامان بوده و از پر کارترین افرادی که توانستند تاثیری تحول آفرین در کشور ما داشته باشند . جمال زاده در یک دوره ی انفعال فرهنگی می زیست البته نه به این معنا که انقلاب مشروطیت انفعال ایجاد کرده باشد ، بلکه به این معنی که پس از انقلاب مشروطه سردرگمی‌هایی در جامعه ی فرهنگی ایران ایجاد شده بود . بسیاری تکلیف خود را نمی دانستند؛ مثلاً در نثر فارسی عده‌ای هنوز به سنت منشیان قدیم می نوشتند ، گروهی با متون مذهبی سر و کار داشتند و از لغات پیچیده ی عربی استفاده می کردند و شماری هم از فرنگ برگشته بودند و اعتقاد داشتند که باید کاملاً گذشته را نفی کرد و حتا خط فارسی را هم عوض کرد . اما جمال زاده متوجه شد که مردم نیازهای دیگری دارند . سطح سواد توده ی مردم حداقل در شهرها بالا رفته و ‌بایست به شکل دیگری مردم را مخاطب قرار داد . با توجه به این مسایل جمال زاده آیینه ی تمام نمای خواسته های دوره ی مشروطیت است . یکی از مسایلی که در دروه ی مورد بحث ما اهمیت داشت علل عقب ماندگی ایرانیان در برابر اروپایی ها و غربی ها بود .
دلایل این عقب ماندگی دغدغه ی روشنفکران و اهل فرهنگ بود . مثلاً می بینیم که شخصی چون میرزا حبیب اصفهانی چقدر به این مسایل توجه داشت و در واقع انتقاد از برخی اخلاقیات ایرانی و بعضی رسوم و سنتهای دست و پا گیر را سرلوحه کار خودش قرار داد . کاستی هایی مثل عدم آشنایی ایرانی ها با جهان معاصر و نا آشنایی آنان با فرهنگ خودی. ولی جمال زاده بسیار منسجم تر و مبسوط تر از دیگران و از جمله میرزا حبیب به این طرح این انتقادها پرداخت ؛ به خاطر اینکه جمال زاده مثل میرزاحبیب اصفهانی فقط تا استانبول نرفته بود بلکه تا قلب اروپا و به بهترین نقاط اروپا سفر کرده بود و در آنجا درس خوانده و زندگی کرده بود . همچنین مدتی هم در مناطقی مثل بیروت گذرانده بود که سرزمین هایی چند فرهنگی هستند . بنابراین خیلی خوب توانست این مسایل را حلاجی کند و در آثارش به معرض نمایش بگذارد.
در این زمینه نمونه ی عالی آثار او یکی داستان های اوست که بی شک صبغه ی انتفادی دارد و دیگری کتاب خلقیات ما ایرانیان که بسیار سر و صدا به پا کرد و به شکل مستقیم تری معضلات فرهنگی ایرانیان را مطرح نمود . جمال زاده از یک سو اطلاعات فراوانی در مورد فولکلور های ایران داشت و از سوی دیگر در نوشتن مستعد بود و ‌توانست دیدگاه های خود را عرضه کند اما در عین حال از وطن دور بود و با همزبانان خود چندان نمی توانست سخن بگوید و گاهی اوقات دیده می شود که انتقادهایش به شکل تصنعی بیان می شود .
نکته ای هم در مورد شیوه ی پژوهش و تاریخ نگاری جمال زاده باید گفت . جمال زاده از پیشگامان تاریخ نویسی نوین ایران و از پیشگامان بررسی مسایل اقتصادی و اجتماعی ایران هم بوده است . او کتاب معروفی درباره ی مسایل اقتصادی ایران نوشته که نامش گنج شایگان است و بارها تجدید چاپ شده . این کتاب در زمان خودش منحصر به فرد بوده است و ما قبل از آن کتابی به این جامعیت نداریم مگر کتاب هایی که برخی مستشرقین با متدها و با اغراض خاص خود نوشتند . اما در گنج شایگان نه تنها مسایل مهم اقتصادی ایران چون پست ، تلگراف ، وضع جغرافیایی و ... آورده شده بلکه حتا به مسایل ریزی مثل اوزان و مقادیر هم پرداخته شده و این که پیمانه های سنتی ما دقیق و یکدست نیستند . یک جا چارک معیار است ، جای دیگر من است یا چیزی دیگر . خلاصه آن که اوزان و مقادیر در جاهای مختلف ایران با هم فرق دارند و همین مانعی است در راه برنامه ریزی های سراسری در زمینه ی اقتصادی و اجازه نمی دهد قوانین یکسان وضع شود . این مسائل را برای اولین بار جمال زاده به شیوه ای جدی و عالی مطرح کرد .
دیگر کار مهم جمال زاده، تاریخ نگاری او بود . تا قبل از جمال زاده تاریخ نگاری ما به شکل سنتی و بر اساس شیوه ی ناسخ التواریخ صورت می گرفت . به این صورت که مورخ، نوشتن تاریخ را از دوران پیامبران سلف آغاز می کرد و بعد به عصر پادشاهان می رسید و تاریخ هریک را به ترتیب روایت می کرد و جلو می آمد تا همه ی تاریخ را به صورتی کلی بازگو کرده باشد . اما جمال زاده یک موضوع خاص را (تاریخ روابط ایران و روس ) که همیشه برای مملکت ما مساله ساز بوده انتخاب کرد و براساس اسناد تاریخی، کتابی تحلیلی نوشت . او ارائه ی تحلیل را وارد فرهنگ تاریخ نویسی ما کرد چیزی که در تاریخ نگاری سنتی ایران وجود نداشت . "
از میان دیگر پژوهش های تاریخی جمال زاده می توان به آزادی و حیثیت انسانی و تصویر زن در فرهنگ ایرانی اشاره کرد .
جمال زاده در زمینه ی ترجمه به نسبت سایر زمینه ها کار کمتری انجام داد . برخی از ترجمه های مهم او عبارتند از:
ـ ویلهم تل اثر معروف شیلر ، خسیس اثر معروف مولیر و داستانهای برگزیده از چند نویسنده . با این همه او نخستین کسی بود که در دو شماره از مجله ی سخن در مورد جیمز جویس و شاهکار بزرگش رمان اولیس مقاله نوشت و آنان را به هم میهنانش معرفی کرد .
علی عظیمی نژادان
منبع : ایران دیدار