یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا
مرگ یک ملت یان بوروما
![مرگ یک ملت یان بوروما](/mag/i/2/dsppq.jpg)
جداییطلبان بلژیکی مایل به این اظهارنظر هستند که بلژیک هرگز یک کشور یک ملیتی طبیعی نبوده، بلکه آن را باید حادثهای تاریخی به حساب آورد. اما موضوع اینجاست که بیشتر و شاید اکثریت کشورهای جهان نیز از این جهت سابقهای مشابه نشان میدهند. حادثه در خصوص کشور بلژیک را آنها به طور معمول به اوایل قرن نوزدهم باز میگردانند، یا به عبارتی این کشور را پیامد فروریزی امپراتوری ناپلئون و تکبر هلندیها میدانند. در حقیقت به همان خوبی نیز میتوان این حادثه را به قرن ۱۶ به عقب بازگرداند، هنگامی که امپراتوری هابزبورگ به هلند جنوبی (بلژیک امروز) چسبیده بود و در همان حالی که ایالتهای پروتستان شمالی از هم میپاشیدند.
اما به وجود آمدن کشورهای یک ملیتی (nation– state) را به هرشکلی هم که در نظرگیریم، واقعیت این است که آنها در قرنهای هجدهم و نوزدهم جهت یاری رساندن و حمایت از منافع مشترکی به وجود آمدند که به طور معمول در جایگاه به مراتب مهمتری از تفاوتهای فرهنگی، قومی، زبانی یا دینی قرار میگرفتند. اما اکنون مسئله این است که منافع عمومی در روزگار ما با گذشته تغییر کرده و اجماع مشترکی در این خصوص دیگر وجود ندارد. اتحادیه اروپا که فعالانه منافع منطقهای را مورد حمایت قرار میدهد مرجعیت و اقتدار دولتهای ملی را تضعیف کرده است. برای مثال اسکاتلندیها اکنون بر این نظرند که وقتی بروکسل امتیازهای بیشتری به ما ارائه میدهد دیگر چرا باید به لندن تکیه کنیم. در شرایطی که دیگر منافع مشترک در اولویت قرار ندارد، زبان و فرهنگ هم جایگاه مهمتری از گذشته را کسب میکند. یک دلیل عمده برای این که چرا بلژیکیهای فلاندری از این که والونها را با مالیاتهای پرداختی خود سرپا نگه دارند رنجیدهخاطر هستند این است که فلاندریها اکنون والونها را تقریبا به عنوان افراد خارجی مینگرند. بیشتر فلاندریها روزنامهها و رمانهای فرانسویزبان نمیخوانند و برعکس. فرستندههای تلویزیونی نیز برای هرکدام به صورت مجزا وجود دارد. و به همین ترتیب مدرسهها، دانشگاهها و احزاب سیاسی.
به نحوی مشابه، ایتالیای شمالی علاقهای ندارد که مالیاتهای پرداختیاش صرف کمک به مردم فقیرتر جنوب کشور شود، آنهم با وجودی که آنها بسیاری موارد مشترک دارند: یک زبان ملی، ستارههای تلویزیونی، یک تیم ملی فوتبال و بالاخره سیلویو برلوسکونی. بلژیکیها در مقایسه با آنها فقط یک شاه مشترک دارند که آنهم مانند بیشتر سلاطین اروپایی از اخلاف آلمانیها است. و بازهم میتوان پرسید که چرا اینها باید از اهمیت برخوردار باشند؟ آیا ما با مردم تبت جهت کسب استقلال آنها احساس همدلی نداریم؟ پس چرا نباید مردم فلاندر راه خود را بروند؟ لیکن باید بدانیم که حمایت از مردمی که زیر سرکوب حکومتی زورگو قرار دارند موضوع متفاوتی است و مردم تبت حقیقتا در خطر از دست دادن فرهنگ خود قرار گرفتهاند. اما هنگامی که گروهی از مردم یک کشور بنا به دلایل قومی یا زبانی و عدمتمایل برای تقسیم ثروت خود با بقیه تصمیم میگیرند که از یک کشور یک ملیتی بیرون آیند نگرانکنندهتر است. اگر مردم فلاندر نمیخواهند مالیاتهایشان خرج والونها شود در باره کمک به مهاجرین بیکار آفریقاییتبار که بخش بزرگی از آنها را زمانی کشور بلژیک در تملک خود داشت و آنها را به عنوان منبع اصلی شکوفایی اقتصادی خود استثمار میکرد چه؟ این دیگر نباید مایه شگفتی ما باشد که حزب ناسیونالیست فلاندر (Vlaams Belang) به مهاجرین نیز خصومت میورزد.
به همین خاطر است که اکنون سرنوشت بلژیک باید مورد توجه تمامی کشورهای اروپایی قرار گیرد، بهویژه آن کسانی که برای آینده اتحادیه اروپا آرزوی موفقیت دارند. زیرا آنچه اکنون در بلژیک در شرف وقوع است ممکن است زمانی در تمامی قاره اروپا به جریان افتد.
برای مثال، چرا آلمانیهایی که از یک اقتصاد موفق برخوردارند باید علاقهای داشته باشند به این که مالیاتهایشان صرف کمک به یونانیها و مردم پرتغال بشود؟ واقعیت این است که بدون یک احساس همبستگی ـ چه در سطح کشوری یا قارهای ـ به دشواری میتواند یک نظام مبتنی بر دموکراسی دوام آورد. اگر این احساس همبستگی بر چیزی عمیقتر از منافع مشترک مانند زبان یا یک تاریخ مشترک یا افتخار به پیشرفتهای فرهنگی مبتنی باشد در آن صورت وضعیت متفاوت خواهد بود. هویت اروپایی هنوز هم در یک وضعیت قابل اعتماد و بادوام قرار ندارد.
شاید مردم بلژیک دیگر نکات مشترک قابل توجهی میان خود ندارند، و بهتر است که فلاندریها و والونها از هم جدا شوند. لیکن باید به خاطر آورد که جداییها هرگز بدون درد نخواهند بود و ناسیونالیسم قومی همیشه احساساتی را برمیافروزد که باعث دردسر میشود. ما میدانیم هنگامی که جاذبههای خون و خاک عرصه سیاست در اروپا را به تصرف خود درآوردند چه مصیبتهایی روی داده است و اکنون به نظر میرسد که اتحادیه اروپا نیز بدون این که قصد آن را داشته باشد همان نیروهایی را مورد تشویق قرار میهد که برای غلبه آنها در اروپای واحد پس از جنگ تصمیم گرفته شده بود.
علیمحمد طباطبایی
منبع: Project Syndicate, ۲۰۰۸
منبع: Project Syndicate, ۲۰۰۸
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست