یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


اکبر عبدی و هنرمندی وی!


اکبر عبدی و هنرمندی وی!
شاخصه كمدی در تئاتر، عاقبت خوش و زبان مطایبه گشودن بر روی معضلات و مسایل اجتماعی است، و مهمتر از همه این است كه در همه نمایش های كمدی مساله ای كه روی می دهد و اتفاق می افتد مساله ازدواج است. ازدواج و عشق در واقع ركن نمایش های كمدی در سراسر جهان است.
از كمدیا دلارته ایتالیایی تا كمدی تراژدی های شكسپیر و كمدی های مولیر و راسین گرفته تا كمدی های سیاه و تلخ تئاتر عبث و پوچ نما، همه جا عشق و ازدواج جزو اصلی تئاتر كمدی بوده و بسط و گسترده كردن مفاهیم كمدی بر این پایه و اساس صورت گرفته است. بلوتوس رومی، شكسپیر انگلیسی، مولیر فرانسوی، برنارد شاو ایرلندی و دور و نزدیك، همه كمدی نویسان بزرگ بهانه نگارش كارهایشان بر این منوال بوده و حتی كمدی اشتباهات نیز از این روند ثمر داده است، بحث عشق و ازدواج در تئاتر حتی رومانتیك ها تئاتر را به این نتیجه رساند كه ظهور رومانتیسیسم در تئاتر یكی از پایه های خویش را بر این ریشه استوار كرد یعنی عشق و احساس! در نمایش «اكبر آقا آكتور تئاتر» عظیم موسوی نویسنده متن این نمایش نیز با تكیه بر همین سابقه ذهنی و تجربیات قبلی خویش خصوصا در نمایش خواستگاری با محور قرار دادن این مبنا، كوشش بر غلیظ كردن این مساله در سطح جامعه داشته است.
در كار قبلی، عظیم موسوی با برعكس گرفتن مساله و با الهام از خواستگاری چخوف نمایش نامه ای را نوشت كه دعوای خواهان و خواهنده بر سر تكبر و غرور و خودبزرگ بینی بود ولی در نگارش این نمایشنامه وی از موضوعی ساده به بسیط كردن آن می پردازد و اساس را به همان بسط اشتباهات می گذارد.
و با استفاده موثر از شیوه بازی در بازی محوریت كار را هم بر یك مساله فرعی می گذارد. یعنی استفاده از توانایی های پنهان یك بازیگر (اكبر عبدی كه بازیگر تئاتر است) و گره گشا بودن او در مواقع خاص از زندگی اطرافیانش! در واقع با محور شدن اكبر عبدی و بازی او و گره گشا بودن او در دو خواستگاری، به تمامی، موضوع اصلی نمایش تغییر جهت داده و بر توانایی و مدیریت یك بازیگر نمایش كه می تواند در حل مشكلات نقش اصلی ایفا كند، تاكید می شود.
از اینجا به بعد راحت تر می توان به نقش كارگردان كار پرداخت به طور روشن تر اكبر عبدی با بازی های بداهه و شیرین زبانی خویش نمایش را به صورت بداهه تحت كنترل خویش درمی آورد و بر توانایی های خویش به عنوان یك كارگردان درون نمایش هم، با ایفای نقش اصلی تاكید می ورزد. در واقع حضور محوری خود اكبر عبدی در این نمایش به عنوان یك بازیگر از صلابت وی به عنوان یك كارگردان چیزی كم نمی كند. ولی در این نمایش كارگردانی هم نقش بداهه بر خود می گیرد و كارگردان بازیگر اصلی این كار نمایش را با سیستم بداهه خود كنترل كرده و از درون خود نمایش هدایت می كند.
این هدایت از درون تحت تاثیر بازی شیرین وی قرار می گیرد و بازی های دیگر بازیگران را تحت الشعاع خویش قرار می دهد.
در واقع آنچه بیشتر در این نمایش جلب نظر می كند كار عبدی در تكرار مضمونی و محتوایی كارهای تلویزیونی و سینمایی چند سال اخیرش است. از سریال تلویزیونی خاله خانم گرفته كه عبدی در آنجا نقش یك هنرپیشه تئاتر لاله زاری را بازی می كرد آن هم از اهالی خوش زبان آذربایجان كه برای پیشرفت و ترقی در كارش (هنرپیشگی) به تهران آمده بود تا فیلم میرباقری كه در آنجا مجبور به زن پوشی و ایفای نقش یك زن برای جلب دوستی یك زن تنها می شود و كلا آثار دیگری كه عبدی درآنها تكیه اش بر شیرین زبانی به لهجه آذری است.
او در چند كار اخیر خود این را به نوعی كلیشه كرده و ملكه ذهنش ساخته است به هر حال من نمی توانم این مساله را به عنوان یك حسن برای كارهای عبدی بپذیرم بلكه شاید می توان آن را به نوعی ساده نگری در عرصه نمایش دانست یعنی عبدی ساده ترین راه را برای تداوم حضور خود در این عرصه انتخاب كرده است. در واقع عبدی در این كار با تكیه بر بازی های بداهه خویش، دیگر بازی ها را كمرنگ تر نموده و شخصیت های سایه و فرعی را كاملا در محاق نقش خویش قرار داده است.
این شخصیت ها و تعدد آنها قرار بوده است كه شخصیت اصلی را در این نمایش برجسته نمایند و وی را چه از لحاظ رفتاری و چه از لحاظ بیانی یاری نمایند، اگر این كار را تیپ سازی مضاعف بنامیم باید برای هر كدام از تیپ ها یك برجستگی و ویژگی خاص و فعال تر كردن آنها را برای شان تعریف و تضمین بنماییم كه این نقص در عمل بسیار برجسته تر می شود، اگر این ضعف عمومی را بخواهیم تشریح نماییم باید آن را در بداهه پردازی دید یعنی قوت بداهه پردازی عبدی در این نمایش هیچ گاه به چالش كشیده نمی شود و بر عكس ضعف بداهه پردازی سایر بازیگران بیشتر نمود پیدا می كند و نمایش را دچار مشكل می سازد. این ضعف همه تیپ ها در این نمایش است، تنها شخصیتی كه می تواند بداهه پردازی همتای عبدی داشته باشد صاحبخانه است كه انصافا پا به پای عبدی پیش می آید وگرنه دیگر شخصیت ها با همان ضعف عمده در سطح باقی می مانند. مانند خواستگار دختر و خود دختر، مادر رضا و عمه خواستگار و راننده آژانس نیز از سطح فراتر نمی آیند.
در نتیجه معرفی این شخصیت ها در حد كلی باقی می ماند و هیچ تضاد قابل قبول و زیباشناسانه ای را براساس اصول درام و كمدی نویسی شكل نمی دهد و هیچ تداوم حادثه ای را كه منجر به شفافیت روابط شود وجود ندارد. همین مساله سبب می شود كه باز اكبر عبدی محور كار قرار گیرد از لحاظ اجرایی نیز جز یك صحنه كه اكبر عبدی قرار بود زن پوشی كند و به نقش عمه درآید اثری از خلاقیت و قدرت ظهور بازیگران دیگر در نمایش را مشاهده نمی كنیم و بداهه پردازی بی چون و چرای عبدی ریتم نمایش را طولانی می كند.
از آنجا كه شخصیت عبدی در تمامی آثارش دارای عواطف قوی، راه اندازی كار دیگران و حل مشكلات آنهاست، این بعد از آن در این نمایش نیز تكرار می شود و تنها حسنی كه سبب می شود تماشاچی از ملال به دور بیفتد تسلط عبدی در هدایت خویش به عنوان بازیگر محوری و اصلی نمایش و حضور وی به عنوان كارگردان در این نمایش است. مساله بعدی جذابیت حواشی یك ازدواج و خواستگاری است كه همیشه وجود داشته و خودنمایی می كرده است و در واقع شیرینی زندگی را شكل می دهد.
حضور عبدی به عنوان كارگردان اگر همراه با خلق جذابیت های جدید و طرح مسایلی غیر از آن چه در شكل دادن به تزویج زوج های جوان می توانست به عنوان مانعی بر سر راه آنان باشد، می بود می توانست نقش و رنگ بیشتری داشته باشد، البته هشیاری نویسنده در نگارش متن این مساله را تا حدی رنگ و بوی متفاوت داده است ولی به نظر می آید كافی نبوده است و می توانست جای كار بیشتری را مطالبه كند كه متاسفانه این گونه نشد، شاید می شد با گنجانیدن كمی سوءتعبیر اشتباهی، كمی وقایع غیرمنتظره، چالش های ناگهانی و تغییر روند نمایش، آن را از سادگی درآورده و مضمونی عمیق به آن بخشید، شاید این عیب اساسی كمدی های ایرانی و نشات گرفته از سیاه بازی بداهه است كه ما در پرورش و ترویج آن فقط روی بداهه تاكید كرده ایم و نخواسته و نتوانسته ایم كه خلاقیت های علمی خود را در آن پیاده كنیم چنانچه در كمدی سیاه ما به آن دچاریم.
در این نمایش هم همین ساده انگاری و دوری از پیچیدگی های فنی ما را به سادگی به متن اصلی عاقبت به خیری نزدیك می گرداند. در واقع آنچه كمدی این نمایش را دچار تكرار می نماید همان بداهه پردازی گفتاری است كه اگر در یكی مانند اكبر عبدی وجود داشت دیگر خیال همه راحت است كه چون سیاه نمایش را شروع و به پایان می برد. در حالی كه نمی توان اصول كلی بداهه یعنی خلاقیت را در كل نمایش و بین كل بازیگران یك نمایش نادیده گرفت.
ولی متاسفانه تاكید بر بداهه پردازی كلامی ما را به همین حد قانع ساخته و ما درصدد بسط و گسترش آن نمایش را زیبا نمی كنیم. به هر حال عبدی از تجربیات مختلف خویش بهره مناسبی برده و نمایش خوبی را به آنان عرضه می كند به شرط آن كه او بتواند عیوب ساختاری كار خویش را دیده و در كارهای بعدی آن را حتما جبران نماید.
علی اكبر باقری ارومی
منبع : روزنامه ایران