جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا
زمانی برای صداقت روشنفکری
![زمانی برای صداقت روشنفکری](/mag/i/2/dw322.jpg)
جولیانی اولین کسی بود که نسبت به حملههای شوونیستی و وحشتناک علیه اجتماعات عرب و مسلمان هشدار داد؛ اولین کسی که حس مشترک خود را از تشویش و اضطراب بیان کرد؛ اولین فردی که همه مردم را دعوت کرد تا تلاش کنند زندگی خود را پس از رفع شوکهای [حادثه] دوباره از سر گیرند. آیا این همه ماجرا بود؟ البته گزارش تلویزیون ملی، مصرانه و مستمر، اما نه چندان اخلاقی، ترس و وحشت فراگیر آن بلاهای بالدار [=هواپیماها] را به درون خانهها برد. تاکید اکثر تحلیلها بر روی چیزهای قابل انتظار و پیشبینیپذیری بود که بسیاری از آمریکاییها احساس میکردند: تلفات وحشتناک، عصبانیت، خشم، حس آسیبپذیری ناشی از هتک حرمت، میل انتقام و خونخواهی و تلافی مهارنشدنی. بهرغم بیان مثالی غم و اندوه و میهنپرستی، همه سیاستمداران، کارشناسان و متخصصان معتبر به نحو وظیفهشناسانهای این نکته را تکرار میکنند که چگونه ما نباید شکست بخوریم، نباید بترسیم، متوقف نشویم تا وقتیکه تروریسم بهکلی نابود شود.
همه میگویند این جنگی علیه تروریسم است، اما کجا، در چه جبههای، برای کدام اهداف مشخص؟ هیچ پاسخ آمادهای در دست نیست مگر پیشنهاد مبهم و گنگی مبنی بر اینکه خاورمیانه و اسلام نقاطی هستند که «ما» علیهشان هستیم، و اینکه تروریسم باید نابود شود. با اینحال آنچه بیش از همه ناراحتکننده است این نکته است که زمان بسیار کمی برای درک نقش آمریکا در جهان و درگیری مستقیماش در واقعیت پیچیده گذشته است. ممکن است در قلمرو کشورهای اسلامی چنین تصور شود که «آمریکا» بیشتر یک غول خوابیده بود تا یک ابرقدرتِ همواره در جنگ یا درگیری. نام و چهره اسامه بن لادن برای آمریکاییها، به نحو آزاردهندهای به نامی بس آشنا تبدیل شده، چرا که در واقع او و پیروان شبحوارش، صرفنظر از هر آنچه که قبلاً بودهاند، اکنون در تصور عموم به نمادهای پیشپاافتادهای از هر چیز مشمئزکننده و نفرتانگیزی بدل گشتهاند.
بدینترتیب تمایل عمومی ناگزیر به سوی رانه جنگ کشیده میشود که به طرز غریبی بیشتر شبیه «کاپیتان اهب» در جستجوی «موبی دیک» است تا آنچه در جریان است؛ یعنی همان قدرت امپراتوریِ زخمی در خانه که برای اولینبار منافعاش را بهطور سیستماتیک در آن چیزی دنبال میکند که ناگهان به جغرافیای تغییرشکلیافته درگیری، بدونِ وجود مرزهای مشخص یا بازیگران مرئی بدل شده است. چیزی که اکنون مورد نیاز است درک عقلانیِ وضعیت است، نه جار و جنجال بیشتر. البته جورج بوش و اطرافیاناش به وضوح بهدنبال دومی هستند نه اولی. با اینهمه مقامات آمریکایی برای اکثر مردم کشورهای عربی و اسلامی مترادفند با قدرت متکبری که به دلیل حمایت سخاوتمندانه و زاهدمآبانه نه فقط از اسرائیل بلکه از بسیاری از رژیمهای ستمگر عربی، و حتی به دلیل بیاعتناییشان به امکان گفتوگو با جنبشهای سکولار و مردمانی که گلایههای واقعی دارند، در دنیا شناختهشده و مشهورند. پس ضدآمریکایی بودن در اینجا بهخاطر نفرت از مدرنیته یا حسادت به تکنولوژی نیست:
بلکه برپایه روایتی از مداخلهجوییهای مشخص، ویرانیها و تاراجهای معین، و موارد خاصی همچون حمایت از اشغال ۳۴ ساله قلمرو فلسطینیها توسط اسرائیل استوار است. اکنون اسرائیل با خودخواهی و منفعتطلبی هر چه بیشتر از فاجعه آمریکایی [۱۱ سپتامبر] در جهت تشدید اشغال نظامی و افزایش ستم بر فلسطینیها سوءاستفاده میکند. زبانبازی سیاسی در آمریکا به واسطه طرح واژههایی همچون «تروریسم» و «آزادی» تاکنون این مسائل را نادیده گرفته است حال آنکه طرح چنین ایدههای انتزاعی مهمی اغلب منافع مادی کثیف آمریکا، تاثیر نفت، دفاع و تثبیت نقش لابیهای صهیونیستی بر کل خاورمیانه، و خصومت مذهبی دیرینه با «اسلام» (و نادیدهگرفتن آن) را که روزبهروز شکلهای جدیدی به خود میگیرد، مخفی نگه میدارد. با اینحال، مسئولیت روشنفکری هنوز مستلزم حس انتقادی بیشتری نسبت به واقعیت است. بله البته که ترور وجود داشته، و تقریباً هر جنبش مبارزاتی مدرن در مراحلی به ترور متکی بوده است. با اینهمه منفجر کردن شهروندان بیدفاع با هواپیماهای اف ۱۶ و هلیکوپترهای جنگنده همان تاثیر و ساختاری را دارد که ترور ناسیونالیستی قدیمی و متداول. آنچه در مورد همه ترورها ناپسند است وقتی است که این ترورها به امور انتزاعی مذهبی و سیاسی و اسطورههای تقلیلدهندهای ربط داده میشود که از تاریخ و معنا تهی شدهاند. این همان نکتهای است که خودآگاهی سکولار باید درصدد فهم و درک آن برآید.
هیچ بهانهای، هیچ خدایی، هیچ ایده انتزاعی و مجردی نمیتواند کشتار جمعی افراد بیگناه را توجیه کند، بهخصوص وقتی که فقط گروه کوچکی از مردم متهم به ارتکاب چنین اعمالی هستند و احساس میکنند باید بدون داشتنِ هیچگونه حق واقعی، علت انجام چنین کاری را بر عهده گیرند. به علاوه، آنچنان که از مباحثات مسلمانان بر میآید اینست که ما فقط یک اسلام منفرد نداریم؛ بلکه اسلامهای متفاوتی داریم، درست همانطور که آمریکاهای متفاوت. این گستردگی در مورد همه سنتها، مذاهب یا ملل صادق است حتی اگر برخی از هوادارانشان با بیهودگی سعی در کشیدن مرزها دور خود داشته باشند و اعتقادات خود را به دقت تعیین کنند. با اینهمه تاریخ بسیار پیچیدهتر و متناقضتر از آنست که توسط عوامفریبانی بازنمایی شود که بسیار کمتر از آنچه پیروان یا مخالفانشان ادعا میکنند معرِف آن [تاریخ] هستند. امروزه مشکل بنیادگرایان دینی یا اخلاقی اینست که ایدههای ساده و اولیهشان از انقلاب و مقاومت، شاملِ ارادهای معطوف به کشتن و کشتهشدن، همگی بهسادگی با پیچیدگیهای تکنولوژیکی آشنا و مرتبط هستند.
لذا بهنظر میرسد عاملان عملیات انتحاری نیویورک و واشنگتن افرادی از طبقه متوسط و با تحصیلات بودهاند نه پناهندگانی فقیر و بیچیز. از طرف دیگر قدرت اقتصادی و نظامی عظیم و گسترده، ضامن خردمندی یا داشتنِ بینش اخلاقی نیست. صداهای شکاک و انسانی در بحران حاضر [۱۱ سپتامبر] اصلاً شنیده نشده و به گوش کسی نرسیده، چرا که «آمریکا» خود را برای یک جنگ طولانی آماده میکند تا جایی، آن بیرون، در کنار متحدانی که [هر وقت لازم بوده] در زمینههای کاملاً نامشخص و با اهداف مبهم به خدمت گرفته شدهاند، درگیری را آغاز کند. ما نیاز به عقبنشینی از آستانههای خیالیای داریم که مردم را از هم جدا میکند، مارکها و القاب را مورد بازنگری قرار میدهد، به منابع محدود قابل دسترس توجه میکند، تصمیم به تقسیم سرنوشتهایمان با یکدیگر میگیرد، همچنانکه فرهنگها، بهرغم برخی فریادها و اعتقادات ستیزهجو و متخاصم، اغلب همینکار را میکنند.شایسته نیست که از «اسلام» و «غرب» کورکورانه پیروی کنیم. البته برخی پشت هر یک از ایندو قایم میشوند، اما محکومکردن نسلهای آینده به کشدادن جنگ و رنج بدون حتی یک وقفه انتقادی، بدون توجه به تاریخهای بیعدالتی و ستمِ وابسته به هم، بدون تلاش برای رهایی مشترک و روشنگری متقابل، بیشتر تعمدی بهنظر میرسد تا ضروری. شر و شیطانی قلمداد کردن دیگران پایه مناسبی برای هیچنوع سیاست معقولی نیست، لااقل نه الان که میتوان ریشههای ترور را در بیعدالتی مشاهده کرد، میتوان تروریستها را ایزوله کرد، بازداشت کرد یا از صحنه خارج کرد. این مساله نیاز به صبوری و آموزش دارد، اما سرمایهگذاری در آن بهمراتب بهصرفهتر است از مراحل پیشرفتهتر خشونت و رنج فراگیر.
ادوارد سعید
ترجمه:رحمان بوذری
منبع: www.counterpunch.org، این یادداشت را ادوارد سعید پنجروز پس از حادثه ۱۱ سپتامبر نوشته است.
ترجمه:رحمان بوذری
منبع: www.counterpunch.org، این یادداشت را ادوارد سعید پنجروز پس از حادثه ۱۱ سپتامبر نوشته است.
منبع : روزنامه کارگزاران
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست