چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
ما پوستین را ول کردیم ، پوستین ما را ول نمی کند
این مثل را وقتی می آوردند كه كسی به امید سودی یا ثوابی در كاری دخالت كند و در آن گرفتار شود .
آورده اند كه ...
یك روز شخص بی نوایی لباسش كم بود و از سرما می لرزید و از نداشتن پوشاك ناراحت بود ، از رودخانه می گذشت و چیزی مانند پوستین روی آب می رفت . یكی به آن مرد گفت : آنجا را نگاه كن ، روی سیلاب خیك پنیری ، روغن ، شیره ای چیزی است كه سیل آورده می توانی آنرا بگیری و بفروشی و لباس بخری ، یكی گفت : اصلاً خود پوستین است دست خدا رسانده ، قدری همت كن و آن را از سیلاب بگیر و بپوش . مرد بینوا طمعكار شد و لخت شد و خودش را به آب زد و با زحمت زیاد به پوستین نزدیك شد كه آنرا از آب بگیرد ، اما آنچه سیل آورده بود نه پوستین بود و نه خیك روغن . بلكه خرس زنده ای بود كه در سیلاب غرق شده بود و در آب دست و پاچی زد و منتظر بود دستش چیزی بند شود و خودش را نجات بدهد . همین كه آن مرد نزدیك شد و برای گرفتن پوستین دست دراز كرد ، خرس برای نجات خودش به دست و پای آن مرد چسبید و مرد بیچاره هر چه تلاش كرد كه از او كنار بكشد ، ممكن نمی شد . مردم دیدند كه آوردن پوستینش خیلی طول كشید و خود آن مرد هم دارد همراه سیل پیش می رود و از دور نمی دانستند كه چرا نمی تواند پوستین را بیاورد ، فریاد زدند كه خب اگر نمی توانی پوستین را بیاوری ولش كن و خودت برگرد مبادا سرما بخوری یا سیل تو را ببرد . مرد بیچاره ، جواب داد كه بابا من پوستین را ول كرده ام اما پوستین من را ول نمی كند .
آورده اند كه ...
یك روز شخص بی نوایی لباسش كم بود و از سرما می لرزید و از نداشتن پوشاك ناراحت بود ، از رودخانه می گذشت و چیزی مانند پوستین روی آب می رفت . یكی به آن مرد گفت : آنجا را نگاه كن ، روی سیلاب خیك پنیری ، روغن ، شیره ای چیزی است كه سیل آورده می توانی آنرا بگیری و بفروشی و لباس بخری ، یكی گفت : اصلاً خود پوستین است دست خدا رسانده ، قدری همت كن و آن را از سیلاب بگیر و بپوش . مرد بینوا طمعكار شد و لخت شد و خودش را به آب زد و با زحمت زیاد به پوستین نزدیك شد كه آنرا از آب بگیرد ، اما آنچه سیل آورده بود نه پوستین بود و نه خیك روغن . بلكه خرس زنده ای بود كه در سیلاب غرق شده بود و در آب دست و پاچی زد و منتظر بود دستش چیزی بند شود و خودش را نجات بدهد . همین كه آن مرد نزدیك شد و برای گرفتن پوستین دست دراز كرد ، خرس برای نجات خودش به دست و پای آن مرد چسبید و مرد بیچاره هر چه تلاش كرد كه از او كنار بكشد ، ممكن نمی شد . مردم دیدند كه آوردن پوستینش خیلی طول كشید و خود آن مرد هم دارد همراه سیل پیش می رود و از دور نمی دانستند كه چرا نمی تواند پوستین را بیاورد ، فریاد زدند كه خب اگر نمی توانی پوستین را بیاوری ولش كن و خودت برگرد مبادا سرما بخوری یا سیل تو را ببرد . مرد بیچاره ، جواب داد كه بابا من پوستین را ول كرده ام اما پوستین من را ول نمی كند .
منبع : شمیم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست