چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
بومی بیندیشیم، جهانی عمل کنیم
مطابق یک شعار، ما باید جهانی بیندیشیم، اما بومی عمل کنیم. چنین تفکری در نگاه نخست جذابیتی شگفتانگیز دارد، اما در واقع حامل عناصر گمراهکننده بزرگی است. این تفکر، نگاه جهانی ویژهای را ارائه میکند که حاوی ضدیت با بازارهای آزاد و مشوق مداخله دولتها در کسب و کار مردم است.
جذابیت این گفته و ایدههای برخاسته از آن به نوعی بر امور مشروع، تکیه دارد، اما نتایجی که از آن استنتاج میشود حاوی خیر عمومی نیست. مبنای استدلال حامیان افزایش کنترل دولت بر اقتصاد این است که چون در غیاب اقتدار دولت و در هنگامهای که دست افراد برای پیگیری منافع شخصی باز است، جامعه آبستن تضاد و تعارض خواهد بود. در چنین جامعهای افراد چگونه میتوانند بدون پایمال کردن حقوق دیگران به منافع مورد انتظار دست یابند؟
پاسخ ساده و دم دستی به این سوال این است که ما نمیتوانیم از تضاد در اجتماع افراد آزاد اجتناب کنیم . از این رو به نظر میرسد که فقط عنصر زور و اجبار دولت میتواند منافع اشخاص را سازگار کند، اما این نتیجه گیری نومیدکننده درست نیست.
سازگاری منافع افراد با همکاری اجتماعی آنها در چارچوب نظام بازار به دست میآید. برای فهم این نکته ابتدا باید ببینیم در چه شرایطی پیگیری منافع اشخاص منجر به تضاد میشود و از بازارها در زمینه هماهنگی و سازگاری منافع افراد چه کاری بر میآید. کمیابی اقتصادی و میل طبیعی و عقلایی افراد به پیگیری منافع شخصی دو عامل اصلی تعارض اجتماعی هستند. اگر هر فردی بخواهد برای به دست آوردن سهمی از منابع کمیاب به روشهای تجاوزکارانه روی آورد، جنگ و ستیزه اجتناب ناپذیر خواهد بود.
خیالپردازانی هستند که از جامعه رها از کمیابی سخن میگویند، اما در حالی که تصور فراوانی و وفور نعمت رویایی شیرین و دوست داشتنی است دلایل آشکاری مانند فناپذیری انسان و محدودیت منابع طبیعی برای رد چنین تصوری وجود دارد. کسانی هم هستند که اساسا قبول ندارند که افراد در پی نفع شخصی خود هستند. گروه سومی هم هستند که بدون انکار واقعیت نفع شخصی، معتقدند پارهای خصلتها و رفتارها مانند نیکوکاری و از خود گذشتگی و کمک به خیریهها و دیگر اعمال انسان دوستانه وجود دارند که در آنها عنصر خودخواهی و نفع شخصی دیده نمیشود. بنابراین با تقویت این عناصر و حتی اگر لازم باشد جان باختن به خاطر دیگران میتوان تعارضها را از بین برد.
اما واقعیت این است که صرفا با نوعدوستی نمیتوان روابط اجتماعی را هماهنگ کرد. برعکس دنیای برآمده از تفکر نوعدوستانه از دنیایی که ما میشناسیم بیشتر در معرض کینهجویی و عداوت قرار دارد.
پیگیری منافع دیگران چیزی نیست که برای افراد، انگیزه کافی ایجاد کند، زیرا برای اینکه ما بتوانیم منافع دیگران را محقق کنیم، ابتدا باید این منافع را بشناسیم و چنین شناختی غیرممکن است. یکی از دستاوردهای بزرگ در نظریههای اقتصادی قرن بیستم «مشکل شناخت» است که «فردریش اگوست هایک» آن را دریافت و مدون کرد. بر اساس نظریه هایک اقتصاد نوین جهانی بوسیله منافع شخصی و شرایط بومی میلیونها انسان شکل گرفته است که خواستهها و آمال هیچیک از آنها مانند دیگران نیست. معیارها و غایات هرکسی درباره چگونگی مصرف منابع کمیاب خاص خود اوست و با معیارها و غایات دیگران یکسان نیست. به همین علت اگر هم کسی بخواهد از روی نوعدوستی منافع دیگران را تشخیص دهد و در جهت خیر آنان کاری بکند، جهل او به غایات انسانها به بیراهه میکشاندش. علاوه بر این هر فرد انسانی ارزشها و منافع خود را در چارچوب فرصتها پیش میبرد.
آدام اسمیت مزایای تقسیم کار و تخصص و تاثیر آن بر بهرهوری را ترسیم و تشریح کرد. قابلیتهایی که تقسیم کار میان اشخاص و گروهها ایجاد میکند بهرهوری را بیشتر میکند و سطح زندگی را به مراتب از آنچه تحت خودکفایی اقتصادی رخ میدهد بالاتر برد. دست آخر اینکه وسایل نوین تکنولوژی پیشرفتهای را در چارچوب زنجیره پیچیده تولید به کار میگیرد و موجب افزایش تولید و بهرهوری و در نتیجه بهرهمندی افراد جامعه از مواهب میشود. در چنین نظامی، کالاهای سرمایهای تنوع حیرتانگیزی دارند و به صورت پیچیدهای سامان یافتهاند. خواستههای منحصر به فرد افراد در کنار مزایای تقسیم کار جهانی و تکنولوژی پیشرفته موجد مسالهای مهم شده اند. این پیچیدگی را چگونه میتوان درک کرد؟ چگونه ما میتوانیم این همه اعمال مختلف را برای پیگیری نفع شخصی خود هماهنگ کنیم؟
ممکن است این حرف بدیهی باشد که هیچکس نمیتواند «جهانی بیندیشد»، اما این تنها مساله مربوط به شعار «بومی بیندیشیم-جهانی عمل کنیم» نیست. ممکن است این هم اجتنابناپذیر بنماید که باید بومی عمل کنیم، اما این حرف هم با وجود ظاهر خوشایندش درست نیست. ناتوانی ما در جهانی اندیشیدن مسالهای پیش میآورد: اگر هیچکس نداند که چه میکند چگونه میتوانیم یک کار اقتصادی جهانی انجام دهیم؟
مساله شناخت یا در واقع ناتوانی انسان در شناختن حالات و خصال فردی و منحصر به فرد، ما را بر آن میدارد که بپذیریم راهحلهای نوعدوستانه در اقتصاد راه به جایی نمیبرند. البته اشخاص منفعت طلب اگر در نظم جهانی، برای خود زندگی بهتری ببینند برای پیشبرد و استحکام آن خواهند کوشید، اما با وجود این بحثها اعمال ایثارگرانه معمولا حاوی منافعی مضمر هستند . افرادی که کارهای عامالمنفعه انجام میدهند معمولا درباره این کارهای خود سخن میگویند یا درباره آن از زبان دیگران چیزهایی میشنوند و از حلاوت کار خود لذت میبرند. به علاوه رهبران سیاسی و ایثارگران وقتی اعمال نوعدوستانه انجام میدهند برای خود اعتبار و جایگاه تاریخی کسب میکنند. درنتیجه هیچ دلیلی وجود ندارد که باور داشته باشیم نوعدوستی وجود دارد یا همواره وجود خواهد داشت .در عین حال لزومی هم ندارد بگوییم به اینگونه چیزها نیازی نیست. مشکل اصلی انسانها برای حصول همکاری اجتماعی به انگیزهها و نیات آنها ربطی ندارد، بلکه در شناخت ناقص آنها از محیط پیرامون ریشه دارد.
از آنجایی که ما فقط میتوانیم بومی فکر کنیم، هماهنگی جهانی تولید مستلزم ابزاری است که به ما کمک کنند دامنه استفاده از منابع را از دامنه محدود دانایی انسانی فراتر ببریم. (هایک ۱۹۴۸،p.۸۸) بازارها میتوانند مشکل شناخت محدود انسان را در زمینه هماهنگی و همکاری انسانها برای بهرهمندی بیشتر از منابع کمیاب حل کنند. قیمتها در بازار، سراسر دنیارا بوسیله علامتها (سیگنالها) تحت تاثیر قرار میدهند و تولیدات را هماهنگ میکنند.
افزایش تقاضا برای نفت در آسیا، به غرب علامت میدهد که ذخیرهسازی برای آینده را جدی بگیرد. آمریکاییها اخیرا مصرف نفت خود را ۸۰۰هزار بشکه در روز کاهش دادهاند. علت این کاهش مصرف، احساسات نوعدوستانه نسبت به آسیاییها نیست، بلکه ما آمریکاییها به این علت در مصرف نفت صرفهجویی میکنیم که به جیب خود نگاه میکنیم و مطابق آن و مصالح بومی خود هزینه میکنیم. در عین حال ما بدون هیچ طرح و نقشه قبلی در این زمینه جهانی عمل کرده و کوشیدهایم در تعامل با دیگر کشورها مشکل نفت و دیگر کالاهای کمیاب را حل کنیم.
نظام قیمت ما را قادر میسازد تا به واسطه بازارها «بومی بیندیشیم و جهانی عمل کنیم». این گونه است که ما با بهرهگیری از سازوکارهای بازار و علائمی که از آن دریافت میکنیم مساله شناخت را حل میکنیم تا به بعضی درجات هماهنگسازی جهانی برای تامین منافع خود برسیم.نظام قیمت به ما امکان میدهد که در چارچوب بازارها «بومی بیندیشیم و جهانی عمل کنیم». نظام بازار به قصد ایجاد هماهنگی اجتماعی طراحی نشده بود . بازارها در بادی امر با این کار ویژه شکل گرفتند که طرفین معامله به قصد پیگیری منافع خود به دادوستد بپردازند، وقتی دو نفر کالا یا کالاهایی دارند که طرف مقابل آنها را میخواهد و کالا یا کالاهایی دارد که در عوض آن بپردازد به شرط آنکه دو طرف این موضوع را فهمیده باشند معامله رخ میدهد. (منگر ۱۸۷۱) نهادهایی مانند پول و مالکیت از آن رو پدید آمدهاند که انسانها بتوانند با سهولت تجارت کنند. بنابراین نظام کاپیتالیسم را میتوان مانند آدام اسمیت تعریف کرد: «نظام آزادی طبیعی». شکلگیری بازار مبتنی بر مبادله پولی راه را برای هماهنگی تولید و تجارت در جهان هموار میکند.
این اعتقاد که بازارها میتوانند از طریق دادوستد آزاد، هماهنگی اجتماعی ایجاد کنند وجهی اخلاقی هم دارد. هنری هازلیت در اثبات این مدعا میگوید، بین منافع شخصی و رفتار اخلاقی هیچ تضادی وجود ندارد. علت رفتار اخلاقی رجحان منافع طولانی مدت بر منافع کوتاهمدت است.انسانها از همکاری و هماهنگی اجتماعی بیشتر بهرهمند میشوند تا پیگیری منافع از طریق زور و اجبار دیگران. از این بحث هازلیت میتوان نتیجه گرفت که بازارها، رفتار اخلاقی و نفع شخصی افراد را هماهنگ میکنند. با وجود این هنوز بسیارند کسانی که باور ندارند که نظام مبتنی بر آزادی طبیعی چگونه انسانها را به ثروت و عدالت میرساند.
بسیاری کسان هنوز معتقدند «جهانی اندیشیدن» و اجبار دولتها، انسانها را بهتر به سوی جهانی مطلوبتر و عادلانهتر هدایت میکند تا نظام مبتنی بر مبادله آزادانه افراد در بازار.
جدال میان آنانی که اقتصاد آزاد را راه بهتری برای سعادت بشر میدانند و آنانی که معتقدند رفاه اقتصادی و عدالت اجتماعی مستلزم برنامه ریزی دولت و استفاده از عنصر زور دولت است، جدالی طولانی است. آدام فرگسون در سال ۱۷۶۷ فرآیندی تکاملی را شرح داد که از بطن آن و بر اثر رفتار هدفمند انسانها در برابر جهان پیچیده و نامتعین، نوعی نظم اجتماعی خودجوش و بینیاز از برنامهریزی مرکزی پدید میآید.
دانشورانی مانند آدام اسمیت، کارل منگر و فردریش هایک، بعدها این دیدگاه تکاملی در باب نهادها را توسعه دادند، ولی بسیاری نیز معتقدند نظم بازار را تنها با اقدام حسابگرانه و به صورت مصنوع میتوان ساخت و نمیتوان منتظر کارکرد خودجوش نهادهایی شد که بهزعم فرگسون در طول زمان و به صورت خودجوش پدید آمدهاند. گرچه اقتصاد جهانی نوین و اجزای آن را نمیتوان ساخته دست هیچکس به شمار آورد، اما در زمینه نظم اجتماعی بهویژه بخشهایی که به وضع و اجرای حقوق افراد مربوط میشود برنامهریزی جامع محتمل مینماید. نهادهای خصوصی توانایی و قابلیت ابداع پارهای سازوکارها و به کار گرفتن آنها را برای تحقق حقوق افراد دارند. خصلت رسمی و اجباری چنین نهادهایی معمولا از آنچه تصور میشود کمتر است. اشخاص تمایل دارند که هماهنگی بین خودشان را از طریق توافقهای ناگفته و نانوشته و تلویحی یا مجازی انجام دهند. آنگونه که رابرت اکسلورد اثبات کرده، نفع افراد در این است که مادام که دیگران مایل به همکاری باشند آنان نیز به این همکاری ادامه دهند. این حرف درستی است که نیاز افراد به دفاع از خود، انواع و اشکال زیادی دارد، اما برآورده کردن چنین نیاز متنوعی به برنامه ریزمرکزی که بتواند «جهانی بیندیشد» نیازی ندارد. برعکس اگر در پی ایجاد چتر حمایت بر سر افراد باشیم و اگر میخواهیم چنین حمایتی به صورت موثر و واقعی شکل بگیرد باید به لوازم آن یعنی برقراری مبادله بین افراد در مقیاسی بزرگتر از توانایی دولت ملی یا دولت جهانی تن دهیم.همه ما انسانها در همکاری با دیگران کامیاب تر هستیم تا درتنهایی عمل کردن. درچند قرن گذشته، درستی نظر آدام اسمیت در خصوص مزایای بزرگ تقسیم کار جهانی ثابت شده است. به علاوه تجربه نظام بازار، توانایی این نظام را در زمینه ایجاد سازوکارهای هماهنگکننده تولید جهانی نشان داده است، اما با وجود این کامیابیهای نظام بازار، برخی نه تنها شایستگی سرمایهداری جهانی را انکار میکنند، بلکه با نکوهش این نظام و آثار آن، دولتها را به مداخله بیشتر در اقتصاد فرا میخوانند. سیاستمداران هنوز در هر انتخاباتی با وعدههای اقتصادی که متضمن مداخله بیشتر دولت در امور اقتصادی است به صحنه میآیند و معمولا هم با اتکا به همین شعار پیروز میشوند.
افراد چگونه میتوانند منافع خود را بدون نبرد با دیگران پیگیری کنند؟ بحث درباره این سوال سابقهای طولانی دارد و تاکنون نظرات گوناگونی در این زمینه مطرح شده، اما همه این بحثها را میتوان اینگونه خلاصه کرد: تصور این که ما میتوانیم جهانی بیندیشیم تصوری عبث است .این بیهودگی نه تنها درباره مسائل محیطی که در مورد مسائل اقتصادی هم مصداق دارد و چهبسا در مورد مسائل اقتصادی بیشتر از مسائل محیطی مصداق داشته باشد. این باور که ما باید بومی عمل کنیم باوری سادهانگارانه و بزدلانه است.
نظام بازار اعمال انسانها را چنان هماهنگ میکند که جهانی فکر کردن را غیر ضروری و بلکه زیان آور میکند. این گزاره که ما باید جهانی بیندیشیم و بومی عمل کنیم، جذابیت ظاهری دارد، اما وارسی دقیق آن آشکار میکند که این ایده از درون اعتقادی دو وجهی یعنی آرمانگرایانه و پیش پا افتاده بیرون آمده که تحقق آن غیرممکن مینماید. باور به این که ما باید بومی یا معطوف به منفع خود بیندیشیم و جهانی عمل کنیم، عقیدهای خلاف انتظار است که در پارهای موارد حقیر و آزمندانه و در مواردی دیگر عبث به نظر میرسد. حال آنکه از درون رقابت در بازار بدون اینکه کسی یا کسانی طرحی از پیش آماده را اجرا کرده باشند، افراد با پیگیری منافع خود موجب خیر همگانی میشوند-خواه اعمال این افراد از نوع آزمندانه باشد و خواه نوعدوستانه و ایثارگرانه. خلاصه اینکه اگر در پی ترقی اجتماعی هستیم باید از این باور دفاع کنیم که ما به عنوان افراد باید بومی بیندیشیم و در چارچوب نظم بازار و اقتصاد آزاد، جهانی عمل کنیم. مرامنامه ترقی و تعالی واقعی همین است.
منبع: http://mises.org
داگلاس ویلیام مکنزی
ترجمه: گیتی فاضلی
داگلاس ویلیام مکنزی
ترجمه: گیتی فاضلی
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست