پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نمره اخلاق صفر - ZÉRO DE CONDUITE


نمره اخلاق صفر - ZÉRO DE CONDUITE
سال تولید : ۱۹۳۳
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : ژان ویگو
کارگردان : ویگو
فیلمنامه‌نویس : ویگو
فیلمبردار : بوریس کوفن
آهنگساز(موسیقی متن) : موریس ژوبر
هنرپیشگان : ژان داسته، روبر لو فلون، هانری استورک و لوئی دو گونزاگ ـ فریک
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۴۷ دقیقه


ـ چهار پسربچه از تعطیلات به مدرسه شبانه‌روزی بازمی‌گردند که دل خوشی از آن ندارند. ابتدا مدتی جلب معلم جدید (دانسته) می‌شوند، اما به زودی به‌دلیل نفرت از مدیر مدرسه به توطئه‌چینی می‌پردازند و سپس دست به شورش می‌زنند...
فیلم‌های ویگو، از جمله، به خاطر تلفیق هنرمندانه جزئیات واقع‌گرایانه و احساسات شاعرانه ـ سوررآلیستی ستوده می‌شوند. این ویژگی در نمره اخلاق صفر هم به چشم می‌خورد و صحنه افتتاحیه فیلم از این نظر، مثال‌زدنی است. در ابتدای فیلم، دو تن از بچه‌های مدرسه در راه بازگشت از تعطیلات، در کوپه‌ای از قطار هستند و با اسباب‌بازی‌های مختلفی که گرفته‌اند بازی می‌کنند و در عین حال تغییراتی در آنها به‌وجود می‌آورند: فلوت را با دماغ می‌نوازند و با پرها خود را به شکل مرغ درمی‌آورند. سرانجام نیز سیگار روشن می‌کنند و تمام کوپه را پر از دود می‌کنند. عجیب‌ترین رخداد رؤیاگونه فیلم در صحنه شورش خوابگاه است. بچه‌ها تمام وسایل اتاق را به‌سوی هم پرت می‌کنند و به این ترتیب اقتدار مدیریت را نفی می‌کنند. در اواسط صحنه، آنجا که بالش‌ها به‌سوی هم پرت یم‌شوند و پرهای بالش‌ها در هوا می‌چرخند، همه چیز به‌صورت کند به نمایش درمی‌آید و بچه‌ها رژه می‌روند. ناظم خوابگاه نمی‌تواند از عهده مهار کردن بچه‌ها برآید و از فرط خستگی به خواب می‌رود. فردا صبح که بیدار می‌شود می‌بیند او را به تخت بسته‌اند. چهاربچه‌ای که رهبری بقیه را به‌عهده دارند، پرچم خود را بالای پشت‌بام می‌برند و بقیه بچه‌ها هر آنچه را در کنار خود می‌یابند، به‌سوی مقام‌هائی که برای شرکت در مراسمی حضور یافته‌اند، پرتاب می‌کنند. فیلم با نمائی از چهار بچه که از پشت‌بام به‌سوی آسمان قدم برمی‌دارنٔ، پایان می‌پذیرد... و در همان زمان تهیه، به جرم انتقاد از نمادهای آموزشی فرانسه توقیف می‌شود و تا سال ۱۹۴۶ (پس از پایان جنگ جهانی دوم) مکان نمایش پیدا نمی‌کند. اغلب فیلم را الهام‌بخش فرانسوا تروفو در چهارصد ضربه (۱۹۵۹) و لینزی آندرسن در اگر... (۱۹۶۹) دانسته‌اند.