چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
نفت یا امنیت اسراییل؟
من معتقدم که دلایل زیادی وجود دارد که براساس آن نمیتوان آغاز این جنگ از سوی ایالات متحده را با هدف سلطهجویی جهانی این کشور ارزیابینمود. چرا که نه در سایه این جنگ و نه با اتخاذ این استراتژیهای جنگطلبانه، نمیتوان در راه سلطه بر دنیا گام نهاد.
با آغاز حمله نظامی ارتش آمریکا و متحدانش به عراق و اشغال این کشور، بسیاری از تحلیلگران سیاسی اعلام نمودند که دستیابی به منابع نفت عراق وبه دنبال آن افزایش قدرت سیاسی ایالات متحده در دنیا، مهمترین اهداف لشکرکشی به خاورمیانه بوده است. اما در این مقاله، نویسنده با نقد دلایلحامیان این نظریه و نشان دادن شکست آمریکا در دستیابی به این دو هدف، خاطرنشان میکند که دلیل شکلگیری این جنگ را باید در سیاستهایاسراییلیها و به ویژه حزب لیکود در تأمین امنیت اسراییل جستجو نمود.
اصلیترین انتقادی که علیه جنگ عراق عنوان میشود، این است که ایالات متحده برای نفت این کشور و نه جنگ با تروریسم، وارد این معرکه شدهاست.
بریندان اونیل پیش از آغاز جنگ عراق در روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» اظهار نموده بود که «برای بسیاری از افرادی که در نهضتهای ضدجنگفعالیت مینمایند، این ایده که بوش با هدف اشغال منطقه خلیج ]فارس[ و دستاندازی به منابع نفتی، این جنگ را طراحی نموده است، کاملاً پذیرفتهشده است.» همچنین منتقد چپگرای جنگ عراق، نوام چامسکی نیز معتقد است: «کاملاً روشن است که منابع انرژی عراق مهم است.
در این مورد حتینمیتوان تردیدی داشت. عراق یکی از اصلیترین منابع نفت و گاز دنیا به شمار میرود که دومین ذخیره نفت دنیا را داراست و در قلب منابع نفتی خلیج]فارس [واقع است. همچنین به یاد داشته باشید که پیشبینیهای اطلاعاتی ایالات متحده حاکی از آن است که در سالهای آتی، دو سوم منابع انرژیدنیا، از این منطقه استخراج خواهد شد.»
اما این مطالب با دلایل کلیدی مدنظر من در مورد آغاز این جنگ، متفاوت است. من معتقدم، این جنگ به وسیله نو محافظهکاران حاکم تدارک دیده شدتا منافع دولت اسراییل تأمین گردد. البته حمایت از حزب لیکود نیز جزء اهداف کاخ سفید بوده است.
همه این دلایل نیز، کاملاً مستند بوده، چرا که این نومحافظهکاران معتقدند، منافع اسراییل و ایالات متحده کاملاً با هم پیوند خورده است، اما آنچه من معتقدم این است که اندیشه اولیه این جنگ باید دراسراییل طراحی شده باشد. به علاوه، این جنگ دقیقاً به همان هدفی رسید که حزب لیکود مدتهاست آن را دنبال میکند: ناآرامی منطقه خاورمیانه.
اگرچه تئوری ارتباط «اسراییل - نو محافظهکاران» بدون طرفدار نیست، اما دلایلی وجود دارد که در میان حامیان نظریه «جنگ برای نفت»، با عمومیتزیادی طرح گردیده است. احتمالاً مهمترین دلیل ذکر شده از سوی این نظریه پردازان، تأمین منافع شرکتهای بزرگ نفتی آمریکایی است که به گفتهاونیل به ایجاد امپریالیسم نوین نفتی ایالات متحده منجر خواهد شد، هرچند جنگ افروزان کاخ سفید، این جنگ را جنگ خیر و شر میخوانند.
البته با سلطه آمریکا بر عراق، شرکتهای نفتی ایالات متحده ممکن است سودهای کلانی بهدست آورند، اما این عامل نمیتواند همه دلایل پشت پردهآغاز جنگ عراق را نشان دهد.
به علاوه، یکی دیگر از دلایل عنوان شده در مورد جنگ برای نفت این است که متهم کردن حزب نو محافظهکار و دولت اسراییل به جنگ افروزی درمنطقه، به تابویی تبدیل شده که مدافعان یهودی ستیزی را خوشحال مینماید.
● حامیان نظریه «جنگ برای نفت» چه میگویند؟
حامیان این نظریه، دو دلیل متفاوت ارائه میکنند: دلیل اول این است که در سایه این جنگ، صنعت نفت آمریکا منفعت زیادی کسب خواهد نمود. دلیلدوم هم میگوید افزایش قدرت هژمونیک (سلطه جویی) آمریکا، در گروی کنترل مرکز مهم نفت دنیا خواهد بود.
اجازه بدهید که در این بخش، بین مباحث مربوط به نفت و منفعتطلبی جنگ کنونی تفاوتهای قائل شویم.
بدون شک، بازسازی عراق یک معدن طلای تمام عیار برای تعدادی از شرکتهای آمریکایی خواهد بود؛ به ویژه شرکتهایی که با دولت بوش ارتباطنزدیکتری دارند. در واقع، حتی در خلال جنگ هم قطار سودجویی به حرکت خود ادامه میدهد.
تعدادی از این شرکتها نظیر «هالیبرتون» در کسب وکارهای مرتبط به تجهیزات نفتی مشغول به فعالیت هستند و یک بخش مهم از بازسازی عراق نیز به حوزه زیر ساختهای نفتی این کشور مربوطاست؛ لذا بازسازی عراق به معنای کسب سود سرشار برای شرکتهای فعال در بخش تجهیزات نفتی خواهد بود.
در این میان، مؤسسات مرتبط با استخراج و فروش نفت نیز سود هنگفتی را کسب مینمایند. البته به خاطر داشته باشید که منافع حاصل از بازسازیعراق، تنها نصیب چند شرکت معدود شده و دولت آمریکا و به ویژه مالیات دهندگان آمریکایی، در این میان هیچ منفعتی نخواهند داشت. لذا تنهاهزینههای این جنگ از جیب مردم ایالات متحده پرداخت خواهد شد.
همچنین باید دانست که ایالات متحده ترجیح میدهد که کنترل نفت عراق را در دست گیرد. به یاد داشته باشید که پس از ورود ایالات متحده و انگلستانبه خاک عراق، آنان در اولین مرحله نسبت به تأمین امنیت حوزههای نفتی جنوب این کشور اقدام نمودند تا از آتش زدن احتمالی این منابع بهدستصدام حسین جلوگیری نمایند. روشن است که هر اشغالگری ترجیح میدهد، به جای تخریب منابع یک کشور، نسبت به بهرهبرداری از آن منابع اقدامکند.
از طرف دیگر، همواره در افکار عمومی چنین مطرح شده که عراق دارای منابع نفتی سرشاری است و نیروهای اشغالگر نیز پیش از جنگ به سایردولتها اعلام نموده بودند که در صورت عدم مشارکت در این جنگ، سهمی از این منابع نخواهند داشت.
اما اینک این سؤال مطرح میشود که آیا شرکتهای نفتی، از مشوقین آغاز این جنگ نبودهاند؟
واقعیت این است که نمایندگان صنعت نفت ایالات متحده، همواره جزء مخالفان تحریم عراق در سالهای اخیر بودهاند، چرا که با وجود تحریمها، آنان نمیتوانستند در این کشور جایگاهی داشته باشند. پس از آغاز دوره اول ریاست جمهوری جورج بوش در سال ۲۰۰۱ میلادی، آنان رایزنیهایگستردهای را برای لغو تحریمهای آمریکا علیه ایران و لیبی آغاز نمودند.
به علاوه، نمایندگان این شرکتها از رژیم حاکم بر عراق (دولت صدامحسین) رضایت نداشتند و به همراه نو محافظهکاران کنگره، خواهان تغییر این حکومت بودند.
در ماه می ۲۰۰۱ میلادی، هفتهنامه نیوزویک در مقالهای به قلم رز برادی چنین نوشته بود: «لغو تحریمهای آمریکا علیه دولتهایی نظیر ایران، کرهشمالی، لیبی و عراق و یا کاستن از این تحریمها، میتواند حامیان دولت اسراییل و مدیران صنعت نفت ایالات متحده را در برابر هم قرار دهد.»
همچنین فرید محمدی یکی از کارشناسان مؤسسه مشاوره انرژی PFC که در شهر واشنگتن دی سی فعالیت میکند، معتقد است که شرکتهای بزرگنفتی، برای اطمینان یافتن از کسب منافع خود، باید رویکرد صلحطلبانهتری را در منطقه خلیج ]فارس[ و دنیای عرب در پیش گیرند. همچنین یکی ازمدیران شرکت «بیگ اویل» در مصاحبهای با نشریه «سیاستهای انرژی« (Energy Policy) که در سال ۲۰۰۱ میلادی انجام داد، چنین گفته بود: «ماخواهان لغو تحریمهای ایالات متحده علیه ایران و لیبی هستیم، چرا که بدینوسیله میتوانیم دسترسی و کنترل بیشتری بر عرضه نفت آنان داشتهباشیم. در سال ۱۹۹۰ میلادی نیز این شرکتها معتقد بودند که باید دولت آمریکا روابط نزدیکتری را با صدام برقرار نماید، زیرا وی سیگنالهایی درمورد اجازه ورود شرکتهای نفتی آمریکایی به عراق نشان داده بود.»
نمایندگان شرکتهای نفتی، حتی پس از وقایع ۱۱ سپتامبر نیز رویکردی جنگطلبانه اتخاذ نکردند. آنتونی سامپسون یکی از تحلیلگران مسائل نفت،در دسامبر ۲۰۰۲ میلادی چنین گفته بود: «شرکتهای نفتی، تأثیر اندکی بر سیاستگذاری ایالات متحده داشتهاند. اکثر شرکتهای بزرگ آمریکایی وشرکتهای نفتی، جنگ را تهدیدی علیه کسب و کار تجاری خویش به شمار میآورند. به علاوه، در شرایط جنگی، قیمت سهام این شرکتها نیز باکاهش مواجه میگردد.»
شرکتهای نفتی اصولاً به دنبال ثبات هستند و همواره از ایجاد کشمکش و بحران در یک منطقه در هراسند. با وقوع یک جنگ، علاوه بر خسارتهایفیزیکی، سیاستهای کاهش تولید نیز در دستور کار مدیران این شرکتها قرار میگیرد.
من معتقدم که استفاده از نفت عراق برای پرداخت هزینههای این جنگ و توسعه بیشتر اقتصادی ایالات متحده، هیچگاه در دستور کار دولت آمریکانبوده، بلکه رسانههای خبری به این احتمال دامن میزنند. روشن است که فراهم نمودن نفت ارزان برای ایالات متحده، به بهای ایجاد فشار سنگیناقتصادی بر ایالات متحده، بهدست آمده است.
البته پیش از جنگ، مشکلات مربوط به پس از اشغال این کشور، پیشبینی گردیده بود. در واقع، یکسال پیش از شروع جنگ، مطالعات دولتی آمریکا که از فوریه ۲۰۰۲ میلادی آغاز گردیده بود، نشان میداد که شرایط آشوب و هرج و مرج، پس ازاشغال نظامی عراق، اجتنابناپذیر خواهد بود. از سوی دیگر، سازمان سیا به دولت بوش هشدار داده بود که مقاومت شدیدی پس از پایان این جنگبهوجود خواهد آمد.
در دو گزارش طبقهبندی شدهای که از سوی «شورای امنیت ملی» در ژانویه ۲۰۰۳ میلادی به بوش ارائه گردید، پیشبینی شده بود که اشغال نظامیعراق به رهبری آمریکا، به تقویت اسلامگرایان رادیکال منجر خواهد شد. به علاوه، این اقدام به بروز زد و خوردهای خشن داخلی از سوی گروههایمختلف عراقی خواهد انجامید.
به علاوه، بررسیهای دیگری نیز حکایت از آن داشت که حمله آمریکا به خاک عراق، به افزایش همراهی دنیای اسلام برای حملات تروریستی علیهنیروهای اشغالگر خواهد انجامید.
لذا در مجموع، همه پیشبینیها حاکی از آن بود که این اقدامات به ایجاد بیثباتی و بروز مشکلات و موانعی جدی در راه استخراج و تولید نفت خواهدانجامید. البته سایر حامیان تئوری «جنگ برای نفت» معتقدند که در سایه این جنگ، قدرت ایالات متحده در عرصه اقدامات و فعالیتهای جهانی،رشدی قابل توجه خواهد یافت.
یکی دیگر از کارشناسان نیز اعتقاد داشت که این جنگ به تقویت سلطهجویی و برتری سیاسی ایالات متحده در دنیا خواهد انجامید. به علاوه، در سایهاین جنگ، آمریکا میتواند تسلط بیشتری را بر دولت عربستان سعودی و سایر کشورهای تولید کننده نفت خاورمیانه بهدست آورد، چرا که بقایکشورهای صنعتی در گروی وجود نفت است. به بیان دیگر، سیاست کلیدی آمریکا، «نفت برای قدرت» و نه «نفت برای سوخت» خواهد بود.
همچنین میشل کلیر نویسنده کتاب «جنگهای منابع» در کتاب خویش مینویسد: «کنترل خلیج فارس به معنای کنترل اروپا، ژاپن و چین خواهد بود. درسایه این وضعیت، آمریکا به سرچشمههای کلیدی قدرت دست مییابد.»
● هدف واقعی جنگ عراق چه بود؟
من معتقدم که دلایل زیادی وجود دارد که براساس آن نمیتوان آغاز این جنگ از سوی ایالات متحده را با هدف سلطهجویی جهانی این کشور ارزیابینمود. چرا که نه در سایه این جنگ و نه با اتخاذ این استراتژیهای جنگطلبانه، نمیتوان در راه سلطه بر دنیا گام نهاد.
ما معتقدیم که غیر از نومحافظهکاران، هیچ گروه و حزب دیگری، نقشه و برنامهای برای حمله به عراق و دستیابی به اهداف پشت پرده این جنگنداشتهاند. البته در کنار محافظهکاران حاکم بر کاخ سفید، حزب لیکود و آریل شارون، همواره اتخاذ سیاستهای جنگطلبانه را به عنوان راهبرد نهاییخویش برگزیده بودند. در این میان، حزب شارون علاوه بر حمایت از جنگ عراق، کمکهای اطلاعاتی زیادی نیز به ارتش آمریکا ارائه نمودند.
پس از گذشت بیش از سه سال از آغاز جنگ عراق و با بررسی شرایط به وجود آمده، شاهد هستیم که در سایه این جنگ، ایالات متحده نه در بخشمحصولات نفتی و نه در عرصه قدرت جهانی، دستاورد قابل ملاحظهای نداشته است.
به نظر میرسد، مشکلات بهوجود آمده آمریکا در عراق چنانگسترده است که اصولاً ایالات متحده فرصتی برای پیگیری اهداف جهانی خویش پیدا نمینماید. از سوی دیگر، سیاست سلطهجویی یک جانبه آمریکانیز به دلیل استمداد این کشور برای مشارکت بینالمللی در جهت حفظ صلح و امنیت در عراق، عملاً کارایی ندارد. به هرحال، بسیاری از اهداف ذکر شدهدر مورد این جنگ، عملاً محقق نشده است. در مقابل، در سایه این جنگ، اهداف حزب لیکود و نومحافظهکاران در جهت افزایش امنیت اسراییل -سیاستی که لیکود به شدت آن را دنبال مینماید - تا حد زیادی محقق گردیده است.
جاستین رایموندو در این مورد چنین مینویسد: «این موضوع که یک سیاست خارجی اسراییل محور، دلیل اصلی برپایی این جنگ بوده است، در آغازاین حملات نظامی، حامی و پشتیبانی نداشت. اما یک سال بعد و با بررسی بیشتر درمییابیم که این حقیقت، تنها احتمال عقلانی در توضیح این جنگافروزی است.»
● آیا در این جنگ، نومحافظهکاران به بازیچه حزب لیکود تبدیل شدند؟
این سؤال در سالهای اخیر همواره از سوی گروهها و افراد مختلف مطرح گردیده است، اما آیا بهراستی اسراییلیان، سیاست خارجی آمریکا را تحتسلطه خویش درآوردهاند؟ من معتقدم که در سالهای روی کار آمدن نو محافظهکاران، آنان همواره سیاست خارجی ایالات متحده را از پنجره منافعاسراییل و نه آمریکا نگریستهاند.
به علاوه، آنان منافع اسراییل را به عنوان منافع ایالات متحده به شمار میآورند. لذا چندان عجیب نیست اگر بگوییمکه در سایه این جنگ و در راستای تأمین منافع دولت اسراییل، ایالات متحده قربانی شده است. البته من معتقد نیستم که این وضعیت، تنها در سایهرویکرد فکری چند نفر از سیاستمداران آمریکایی بهوجود آمده است، بلکه اگر به سابقه تاریخی سیاستگذاریهای ایالات متحده توجه کنیم، بهخوبی درمییابیم که در این میان، آمریکاییهای ژرمن تبار، لهستانی تبار و کوبایی تبار که در زنجیره قدرت حاکمه آمریکا قرار داشتهاند، بر تصمیماتسیاست خارجی این کشور تأثیر گذاشتهاند. به عنوان مثال، بسیاری از کارشناسان آمریکایی معتقدند که حمایتهای گسترده وودرو ویلسون از دولتانگلستان در جنگ جهانی اول، تا حد زیادی به دلیل انگلیسی تبار بودن وی بوده است.
حتی با نگاهی به رویدادهای گذشته ایالات متحده نیز میتوانیم موارد تاریخی متعددی را مشاهده نماییم که ریشههای خانوادگی یک دولتمردآمریکایی، در تصمیمات سیاسی وی تأثیرات زیادی داشته است. لذا امروز نیز اگر اسراییلیها و یهودیان در تصمیمات مربوط به سیاست خارجیایالات متحده مشارکت نداشتند، هیچ چیز غیرعادی و نامتعارفی نیز در مورد این فرضیه وجود نداشت، اما با نقش آفرینی این افراد، نمیتوان تأثیراتشگرف آمریکاییان یهودی تبار و سیاستمداران تحت سلطه اسراییلیها را نادیده گرفت.
سرانجام به یاد داشته باشید که موضعگیریهای نو محافظهکاران و سران حزب لیکود در مورد خاورمیانه، کاملاً آشکار بوده و منتشر شده است. لذا دیگرهیچ نقطه تاریکی وجود ندارد و با اطمینان میتوان ابراز نمود که هدف جنگ عراق، نه دستیابی به منابع نفتی این کشور، که حفظ امنیت دولت اسراییلمیباشد.
استیفن جی اسنیگوسکی، پژوهشگر مسائل سیاسی و رونامهنگار
منبع: WWW.thronwalker.com
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست