سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

در باب امنیت و ترور


در باب امنیت و ترور
تاریخ امنیت به مثابه <اصل راهبری سیاست دولت> به زایش دولت مدرن باز می‌گردد. هابز پیشتر بدین نکته اشاره کرده است که امنیت به‌عنوان قطب مخالف وحشت، بشر را به گرد آمدن کنار یکدیگر و تشکیل جامعه وادار ساخت. اما تا پیش از قرن هجدهم، اندیشه امنیت جایگاه خویش را پیدا نکرده بود.
میشل فوکو در سخنرانی مشهوری در کالج دوفرانس، سال ۱۹۷۸، نشان داده است که چگونه عمل اقتصادی و سیاسی فیزیوکرات‌ها۱، امنیت را با دیسیپلین و قانون به عنوان ابزارهای دولت در انداخت. ‌ تورگت۲‌ و کواسنی۳، همانند مقام‌های رسمی فیزیوکرات، در وهله اول علا‌قه‌ای به مبارزه با گرسنگی یا قاعده‌مند ساختن تولید نداشتند بلکه می‌خواستند به پیشرفتی که حاصل کرده‌اند فرصت دهند تا پیامدهایش را کنترل و <امن> کند.
هنگامی که قدرت انضباطی ایزوله شود و سرزمین‌ها را دربرگیرد اقدامات و پیشگیری ها برای امنیت به سمت گشایش و جهانی‌سازی هدایت می‌شوند. تا زمانی که قانون بخواهد عمل جلوگیری و کنترل را انجام دهد امنیت در پروسه‌های در حال پیشرفت دخالت می‌کند تا هدایتشان نماید.
بطور خلا‌صه، دیسیپلین می‌خواهد نظم را تولید کند و امنیت می‌خواهد بی‌نظمی را کنترل نماید. از زمانی که پیشگیری‌های امنیت می‌توانند تنها در زمینه آزادی تجارت، حرفه و ابتکار عمل فردی کار کنند پیشرفت امنیت با ایده‌های لیبرالیسم همراهی می‌کند. ‌ امروزه ما با خطرناک‌ترین و افراطی‌ترین پیشرفت‌ها در تاریخ اندیشه امنیت مواجهیم. ضمن خنثی‌سازی تدریجی سیاست و تسلیم تصاعدی تکالیف سنتی دولت، امنیت به اصل پایه‌ای فعالیت‌های دولت بدل شده است. چیزی که یکی از اقدامات متعدد و صریح دولت عمومی بود حالا‌ بدل به سنگ محک انحصاری مشروعیت سیاسی شده است. دراین معنا، اندیشه امنیت حامل خطری مهم و جدی است.
دولتی که امنیت را به عنوان وظیفه‌ای منحصر به فرد و منبعی برای احراز مشروعیت می‌داند ارگانیسمی شکننده است. این دولت همواره ممکن است توسط تروریسم تحریک و برافروخته شود تا خود نیز به دولتی تروریستی مبدل گردد.۴‌ ما نباید از یاد ببریم که نخستین تشکیلا‌ت عظیم ترور پس از جنگ، یعنی ‌te )OAS(لe SecrلArmسl ، توسط ژنرالی فرانسوی که خود را میهن‌پرست می‌دانست به راه انداخته شد با این توجیه که تروریسم تنها پاسخ ممکن به پارتیزان‌های الجزایر و شبه‌جزیره هند۵‌ است.
هنگامی که سیاست - آنگونه که توسط نظریه‌پردازان <دانش پلیس> در قرن هجدهم تعریف شد - خود را به پلیس فروکاهد، تفاوت میان دولت و تروریسم با خطر ناپدید شدن روبرو خواهد شد. در نهایت تروریسم و امنیت شاید سیستم یگانه مرگباری تشکیل دهند که در آن هر یک کنش‌های دیگری را توجیه می‌کند و مشروعیت می‌بخشد.
خطر به وجود آمده، صرفا گسترش همدستی پنهان دو خصم نیست بلکه جست‌وجوی امنیت، به جنگی داخلی-جهانی ختم خواهد شد که تمام انواع همزیستی مدنی را غیرممکن می‌سازد. در وضعیت جدیدی که با به پایان رسیدن شکل کلا‌سیک جنگ میان دو دولت مستقل پدید آمده، روشن است که امنیت غایت خود را در جهانی سازی می‌یابد: او بر ایده نظم نوین جهانی دلا‌لت می‌کند که در حقیقت، بدترین تمام بی نظمی‌ها ا‌ست. ‌
اما هنوز خطری دیگر وجود دارد. بدان سبب که آنها به مرجعی ثابت برای حالت استثنایی نیاز دارند شدت کار امنیتی در جهت سیاست‌زدایی از جامعه اعمال می‌شود. در نهایت آنها با دموکراسی سر سازش ندارند. چیزی مهم‌تر از تجدیدنظر در مفهوم امنیت به مثابه شالوده اصلی سیاست دولت وجود ندارد. سیاستمداران اروپایی و آمریکایی در نهایت مجبور خواهند بود تا به بررسی نتیجه مصیبت‌بار به کاربردن عمومی و غیرانتقادی این شیوه از تفکر بپردازند.
اینگونه نیست که دموکراسی‌ها باید دفاع از خویش را متوقف کنند لیکن شاید زمان آن فرارسیده باشد در جهت جلوگیری از بی‌نظمی و فاجعه - نه صرفا برای کنترل کردن آنها - کاری انجام شود. برعکس ما می‌توانیم بگوییم که سیاست، مخفیانه در جهت تولید وضعیت‌های اضطراری عمل می‌کند. این وظیفه سیاست دموکراتیک است که از رشد وضعیت‌هایی که به تنفر، ترور و ویرانی ختم می‌شود جلوگیری نماید و خود را به تلا‌ش‌هایی در جهت کنترل کردن آن حوادثی که پیش از این اتفاق افتاده محدود نکند.
پی‌نوشت‌ها:
۱- اقتصاددانان فرانسوی قرن هجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است.
۲- اقتصاددان فرانسوی که در زمان لویی پانزدهم یکی از زمامداران بود و در زمان لویی شانزدهم سمت <رئیس بازرسان مالی> را برعهده داشت. تلا‌ش‌هایش در زمینه سامان دادن اصلا‌حات مالی توسط طبقات ممتاز ناکام ماند. ‌
۳- اقتصاددان فرانسوی و رهبر روشنفکر فیزیوکرات‌ها. ‌
۴- مثال بارز این سخن آگامبن، جنگ‌افروزی‌های آمریکا پس از یازدهم سپتامبر است. ‌
۵- شبه جزیره هند در جنوب شرقی آسیا و شامل کشورهای لا‌ئوس، تایلند، کامبوج، ویتنام و مالزی ست. جنگ های شبه جزیره، در ویتنام، کامبوج و لا‌ئوس همراه با دخالت مستقیم فرانسه طی سال های ۵۴-۱۹۴۶ صورت گرفت. ‌
جورجو آگامبن
ترجمه:‌ایمان گنجی
منبع : روزنامه اعتماد ملی