پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رهبری امام خمینی در دوران دفاع مقدس


رهبری امام خمینی در دوران دفاع مقدس
بروز جنگ تحمیلی در بامداد انقلاب، دوران دیگری را در رهبری امام خمینی پدید آورد. ملت فداكار ایران كه به تازگی از استبداد داخلی رهیده بود و میرفت تا بشارت‌های جمهوریت و اسلامیت را تجربه كند، با جنگی ناخواسته روبه‌رو گشت. همراهی امام و امت در سالیان دفاع مقدس ـ كه دوستان و دشمنان دین و وطن را شگفت‌زده ساخته بود ـ در حقیقت، نمودار خودآگاهی سیاسی و تاریخی به شمار می‌آمد. ناكامی‌های گذشته، این آموزه را خاطرنشان می‌ساخت كه فقط در پرتو اندیشه‌های زندگی‌سازانهٔ اسلام و رهبری زمان‌شناسانه و پارسایانه می‌توان بر نظام سلطه و فریب چیرگی یافت.
تأمل در چند و چونیِ دوران جنگ تحمیلی و فرماندهی امام و بسیج همگانی در جهت فراخوانی دفاع از كیش و وطن، ره‌توشه‌های بسیاری برای نسل امروز و آیندگان به همراه دارد. پرسش‌انگیزیِ گفتار و نوشتار تحلیل‌گران دربارهٔ ایام دفاع مقدس، می‌باید نمودار واقعیت‌هایی باشد كه سبب تداوم انقلاب شده است. اظهار‌نظرهایی كه حاصل آن چیزی به جز انتقال پندارهای بیگانه با ایثار و امامتِ عدالت‌خواهانه و مسالمت‌جویانه نیست، چندان نمی‌پابد. زیرا آن چه در آن روزگار رخ داد، همان بود كه حركت دینی و ملی مردم ایران می‌طلبید. آنان پس از پیروزی و دست‌یابی به حاكمیت، در قبال تهاجم هماهنگ شدهٔ صدام راهی جز مقاومت نداشتند. پذیرش صلح تحمیلی ـ كه یك ترفند استكباری بود ـ پیامدهای ناگواری به همراه داشت كه از نگاه مخالفان جنگ پنهان مانده بود.
در این مقال با اشاره‌هایی چند به شاخصه‌های دوران دفاع مقدس، رهبری امام را در عبور ملت از بحران‌های آن روزگار خواهیم نگریست. هم‌خوانی شاخصه‌ها از ویژگی‌های زعامت امام همچون قاطعیت در مواضع و موفقیت در جذب نیروهای انسانی و كارآمد و مرزبانِ اندیشه‌های والای دینی و سیاسی حكایت دارد.
۱ ـ آرمان‌گرایی در جنگ و دفاع
جنگ و دفاع در منظر رهبر فقید انقلاب، فراتر از گرایش‌های ناسیونالیستی بوده و نمودار آرمان‌های دینی و عدالت‌خواهی پیامبران ابراهیمی است. هجوم ارتش بعثی عراق به مرزهای ایران، در حقیقت تهدیدی برای اسلام و مسلمانان منطقه به شمار می‌آمد. زیرا صدام با جلب حمایت سیاسی و تسلیحاتی قدرت‌های غربی و امریكا و اسرائیل، قصد براندازی جمهوری اسلامی را داشت. انقلابی كه در ایران بروز كرده بود، دیر یا زود حاكمیت‌های استبدادی منطقه را رسوا و بی‌اعتبار می‌ساخت و خیزش همگانی مسلمانان را سبب می‌گشت. جنگ تحمیلی كه در سال‌های نخستین پیروزی ملت بر سلطه‌گران داخلی و خارجی، رخ داد می‌توانست از فروپاشی سیاست‌ها و قدرت‌های تزویرگرانه پیش‌گیری نماید و ملت‌ها را از خود‌آگاهی تاریخی و اجتماعی و حماسه‌آفرینی در عرصهٔ سرنوشت جمعی دور نگاه دارد. اگر به ابعاد تبلیغات رسانه‌ای عراق و حامیان او نگریسته و آثار روانی آن را بررسی كنیم، به روشنی می‌توان از توطئهٔ بازدارندگیِ ملت ایران از صدور انقلاب یاد كرد. آنان آرامش و حضور تعیین‌كنندهٔ ایرانیانِ ایثارگر و بیدارگر در جهان اسلام را مغایر با منفعت‌طلبی درازمدت خود می‌دانستند. با طرح تهاجم نظامی گسترده، نظام جمهوری اسلامی و رهبری آن ناگزیر از دفاع و حفظ تمامیت ارضی در برابر اشغال‌گران بود و مانور سیاسی ـ دینی و افكندن طرح نو برای زندگی مسلمان امروز ناممكن می‌شد. چنان كه تاریخ جنگ تحمیلی به دست می‌دهد، عراق با مشاهدهٔ ناكامی در تجاوز نظامی خود ناگزیر از مظلوم‌نمایی و صلح‌طلبی شد كه حاصل آن طرح مقولهٔ جنگ‌افروزی جمهوری اسلامی بود. این همه بی‌گمان انقلاب ایران را از گسترش و نفوذ در حیات سیاسی مسلمانان بازمی‌داشت و چهرهٔ آن را ناسازگار با واقعیت‌ها و پیشرفت و امنیت می‌نمایاند.
امام خمینی از همان آغاز جنگ تحمیلی، واكنش‌های ملت ایران در برابر تجاوزگران بعثی را دفاعی و اسلامی تلقی می‌نمود. دعوت رهبری به حضور در جبهه‌ها، بر پایهٔ ایمان به خدا و آخرت صورت می‌گرفت و پیكارگری‌شان به عنوان یك تكلیف دینی ـ سیاسی شناخته می‌شد. معروف‌گرایی و منكرستیزی ـ كه می‌باید محور كوشش‌ها و زندگی یك مسلمان باشد ـ در منظر امام خمینی، در عرصهٔ سیاست و قدرت حاكم بر جامعهٔ مسلمانان است. خودكامگی و عدالت‌گرایی حاكمان، مصادیق بنیادی معروف و منكر به شمار می‌آیند. فلسفهٔ قیام و نهضت امامان و پیامبران را می‌توان در چهارچوب اصل فراموش شدهٔ امر به معروف و نهی از منكر گنجانید، مشروط بر این كه شناختی ژرف و اساسی از این آموزهٔ سیاسی ـ اجتماعی در دست داشته باشیم.
«سیدالشهداء ـ سلام‌الله علیه ـ كه همهٔ عمرش را و زندگی‌اش را برای رفع منكر و جلوگیری از حكومت ظلم [نهاد، می‌خواست كه] ... معروف در كار باشد، منكرات از بین بروند. حضرت صاحب ـ سلام‌الله علیه و ارواحناه فداه ـ هم كه تشریف می‌آورند برای همین معناست. تمام انبیا كه قیام كرده‌اند در عالم طبیعت... مقابله با طاغوت [كرده‌اند]... تمام این‌ها قیام كردند در مقابل جور، در مقابل ظلم... ما سرمشق باید بگیریم از این‌ها و ما باید قیام كنیم در مقابل ظلم. مسلمان‌ها باید در مقابل جورها، در مقابل ظلم‌ها، در مقابل منكرات قیام كنند، همان‌طوری كه ملت شریف ایران بحمدلله قیام كرد... من باید تشكر كنم از این ملت... خصوصاً از كسانی كه در جبهه‌ها مشغول هستند یا پشت جبهه‌ها.»[۱
امام خمینی چه در جنگ و چه در صلح، همواره به انبیا و اولیای حق نظر دوخته و پیروی از آنان را سیاست خود در رهبری ملت گرفته و بر روش‌های پیشنهادی دیگران ترجیح می‌داده است. الگوپذیری از پیامبران و امامان شیعه، به ویژه حضرت حسین بن علی(ع) در دوران دفاع مقدس، به روشنی نمودار آرمان‌گرایی رهبری انقلاب بود و بسا خوشایند دولت‌های دست نشاندهٔ منطقه نبود. زیرا آنان اسلام را به صورت یك دین عبادی و شخصی درآورده و مسلمان را بیگانه با مفاهیم و اصول اجتماعی و حماسی اسلام پرورش داده بودند. افزون بر انقلاب اسلامی و پیروزی غیرمنتظرهٔ ملت ایران، جنگ تحمیلی و پایداری شگفت‌انگیز رهبری و مردم در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها، بسترساز بیداری مسلمانان گشت. آیات جهادی و دفاعی قرآن كریم ـ كه در سنت نبوی تجلی یافته بود ـ بار دیگر در میدان‌های نبرد حق و باطل كاربرد عینی یافت. بی‌تردید این همه با حاكمیت طاغوت‌های منطقه ناسازگاری داشت و آنان را به حمایت از صدام و سپس تلاش در ختم ماجرای جنگ برمی انگیخت. آن‌چه دل مشغولی قدرت‌های كوچك و بزرگ را پدید می‌آورد، همانا آسیب‌پذیری دولت نامشروع اسرائیل در برابر گسترش فرهنگ و حماسهٔ مسلمانی بود كه رزمندگان مسلمان ایرانی در تبعیت از قرآن و رسول اكرم(ص) به نمایش گذاشته بودند. صهیونیست‌ها هیچ‌گاه توان مقابله با آرمان‌خواهی امت اسلام را نداشته و هماره سعی در بی‌هویتیِ جوانان مسلمان داشته‌اند. اسلام‌زدایی از زندگی و برنامه‌ریزی‌های كلانِ امت مسلمان، سیاست همیشگیِ اشغال‌گران قدس بوده و هست.
امام خمینی با اشارت به آیهٔ كریمهٔ «و من یقاتل فی سبیل‌الله فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجراً عظیماً»[۲] ـ كه از پاداش چشمگیر پروردگار برای مجاهدان پیروز یا شهید یاد كرده است ـ محبت خداوند نسبت به آنان را خاطرنشان می‌سازد. تردیدی نیست كه این همه حاكی از اسلام‌گرایی و آرمان بلند شهادت در راه خدا و دین حنیف ابراهیمی است و پیكارگری رزمندگان مدافع آیین و وطن را فراتر از عامل ماده و طبیعت می‌برد و تقرب و محبوبیت نزد حق متعال را سبب می‌شود.
«این اجر عظیم كه به قلم با عظمت عظیم مطلق وعده داده شده است، چگونه آن را با فكر ناچیز بشر می‌توان تحلیل كرد؟ گویی این اجر عظیم همان حُب خداوند تعالی است كه در سورهٔ مباركهٔ صف آمده است: «ان الله یحب الذین یقاتلون فی‌سبیله صفا كانهم بنیان مرصوص.»[۳] محبوبیت نزد بارگاه احدی را كدام فیلسوف توانا یا عارف علمی بزرگ دانا می‌تواند درك كند تا از آن سخن گوید و یا به سخن قلم درآورد؟... بارالها این وصف مجاهدان فی‌سبیل‌الله و اجر عظیم آنان است كه در صحنه‌های كارزار با دشمنان تو و دشمنان رسول معظم تو و دشمنان قرآن كریم تو به شهادت رسیده‌اند یا در این راه پیروز گردیده‌اند.»[۴]
نگرش بلند رهبر فقید انقلاب نسبت به اسلام و آرمان‌طلبیِ مسلمانان مجاهد و محبوب حق و رسول مكرم او سبب می‌شود كه دولت‌های اسلامی را مكلف به مقابله با طاغوت عراق سازد و سران بی‌تفاوت یا همكار در یورش صدام را سرزنش نموده و از فرجام كارشان بترساند.
«در قرآن كریم است كه اگر دو طایفه‌ای از مسلمین با هم اختلاف كردند شما مصالحه بدهید بین آنها را و اگر یكی از آنها یاغی باشد و طاغی باشد، با او قتال كنید تا این كه سر نهد به احكام خدا. كدام یك از كشورهای اسلامی بررسی كردند در این كه طاغی و یاغی كیست؟... بر كدام مملكت اسلامی پوشیده است این معنا كه صدام به ما [تجاوز] ... كرده است و طغیان كرده؟... بر همه دولت‌های اسلامی به نص قرآن واجب است كه مقاتله كنند با دولت عراق تا برگردد به ذكر خدا و به امر خدا.»[۵]
«و من به همه دولت‌هایی كه در جنگ تحمیلی و یورش غیرانسانی به ایران، با دولت كافر بعث همكاری می‌كنند، چه همكاری تبلیغاتی و چه نظامی... اخطار می‌كنم كه علاوه بر خذلان الهی و ننگ ابدی از جزای عاجل به دست ملت‌های خود و ارتش نیرومند كشور اسلامی ما غافل نباشید و خود را به هلاكت نكشید.»[۶]
رهبر فقید انقلاب پس از یادكرد غدیر ـ كه در حقیقت آرمان‌نامهٔ تشیع علوی و مرزبان اسلام محمدی است ـ مسألهٔ حكومت و نظام جامعه را طرح می‌كند. از آن پس خطر مقدسین را یاد‌آور می‌شود كه با اندیشهٔ سیاسی اسلام بیگانه بوده و سعی در سیاست‌زدایی از امت اسلام داشته‌‌اند. حكمیت و صلح تحمیلی در دوران خلافت امیرمؤمنان(ع) و امام حسن(ع)، در واقع كوشش مقدس‌نماهایی بود كه عافیت‌طلبی را بر جهاد و شهادت در راه خدا و تعالی كلمهٔ او ترجیح داده بودند. در دوران جنگ تحمیلی عراق و ایران نیز پاره‌ای از متحجران و مقدسان، ادامهٔ نبرد را به مصلحت ندانسته و از صلح سخن راندند. امام خمینی آنان را وارثان مقدسان نهروانی می‌شمارد.
«غدیر آمده است... [تا] بفهماند كه سیاست به همه مربوط است، در هر عصری باید حكومتی باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه كه بتواند به واسطهٔ آن سیاست، اقامهٔ صلوهٔ كند، اقامهٔ صوم كند، اقامهٔ حج كند، اقامهٔ همهٔ معارف را بكند... ما الان مبتلای به جنگیم. یك دسته‌ای در همین قضیه هم دارند اشكال‌تراشی می‌كنند... اشخاصی [هستند] كه می‌گویند كه بیایید صلح بكنیم، بیایید یك سازشی بكنیم. ما از تاریخ باید این امور را یاد بگیریم. به حضرت امیر تحمیل كردند، مقدسین تحمیل كردند، آنهایی كه... [پیشانی‌شان] داغ [سجده] داشت... آنها تحمیل كردند به حضرت امیر حكمیت را... این ابتلا را حضرت امیر داشت، الان نظیر... [آن را] ما داریم... دنیا نمی‌داند كه كی متجاوز است. ما از آن قضیه باید عبرت بگیریم و زیر بار حكمیت [نرویم]. ما در این هفت سالی كه [جنگ] بوده است فهمیدیم كه این حَكَم‌ها كی‌ها هستند... قضیهٔ امام حسن و قضیهٔ صلح، این هم صلح تحمیلی بود... این [رخدادها] ما را هدایت می‌كند به این كه نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حكمیت تحمیلی.»[۷]
مبارزه و دفاع در نگاه امام خمینی به ایران اختصاص نداشت. همان زمان كه رهبری انقلاب در جنگ تحمیلی عراق و ایران، به مسلمانان ایرانی می‌اندیشید، از حمایت مسلمانان فلسطینی و لبنانی دریغ نمی‌ورزید. زیرا جمهوری اسلامی، نظامی سیاسی ـ آرمانی تلقی می‌شد و رهبری نظام به پیروزی و شكست اسلام نظر داشت. بی‌گمان این سیاست، خشم و كین نظام استكباری جهان را برمی‌انگیزد و قدرت‌ها را به سمت اسلام ستیزی و تفرقه‌افكنی در میان مسلمان‌ها می‌راند. از این منظر، پدیدهٔ جنگ تحمیلی را باید در چهارچوب آرمان‌گرایی و دفاع دینی ـ سیاسی، تجزیه و تحلیل نمود. چنان كه مواضع سیاسی امام به دست می‌دهد، او در سالیان پیش از انقلاب و جنگ، دغدغهٔ قدس و نجات مسلمانان را داشت و از منافع آنان همواره جانب‌داری می‌كرد. به سخنی دیگر آرمان‌گرایی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، شاخصهٔ مرجعیت دینی ـ سیاسی شیعه بوده و در هر زمان و مكان در شكل دفاع از كیان اسلام و مسلمانان مظلوم و استعمار شده ظهور می‌یافته است. با بروز جنگ تحمیلی در مرزهایی جغرافیایی ایران، امام خمینی حركت اسلامی ـ انقلابی ملت را در خطر نابودی ‌نگریسته و ایرانیان را به پیكار در راه خدا و دین فراخواند.
«امروز همه قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها دست به دست یكدیگر داده‌اند كه نگذارند فلسطینی‌های مسلمان به هدف‌شان برسند... چرا كه پیروزی آنان پیروزی اسلام است... همه شیاطین مجتمع‌اند كه نگذارند اسلام رشد كند و ما باید این معنا را در نظر داشته باشیم كه با تمام قوا و تا آخرین نفرمان مهیا شویم و در راه خــدا جهاد كنیـــم. دفاع از
نوامیس مسلمین و دفاع از بلاد مسلمین و دفاع از همهٔ حیثیات مسلمین امری است لازم، و ما باید خودمان را برای مقاصد الهی و دفاع از مسلمین مهیا كنیم.»[۸]۲ ـ توكل و اتكال به خداوند
چنان كه از آیات جهادی و دفاعی قرآن كریم برمی‌آید، پیامبر و مسلمانان صدر اسلام در جنگ‌ها تكلیف توكل و اعتماد به نصرت و حمایت الهی داشته‌اند. امام خمینی نیز همواره به پروردگار توكل داشته و ملت و رزمندگان را به نیرومندسازی خویشتن در پرتو ایمان به خدا و امدادهای غیبی فرامی‌خواند.
«من از ملت بزرگ ایران خواهانم كه در هر مسأله‌ای كه پیش می‌آید قوی باشند، قدرتمند باشند، متكی به خدای تبارك و تعالی باشند و از هیچ چیز باك نداشته باشند. ما از آن قدرت‌های بزرگ نترسیدیم، این [صدام] كه قدرتی ندارد... با تأیید خـــدای
تبارك و تعالی این ریشه‌های فساد قطع خواهد شد و اسلام گسترش پیدا خواهد كرد در همه جا. و ما متكی به خدا هستیم و با اتكا به خدا از هیچ چیز ترسی نداریم.»[۹]
«ملت ما... با این اتكال به ذات مقدس حق تعالی می‌تواند... لشكرهای زیاد را شكست دهد... مثل سربازهای صدر اسلام الان دارید عمل می‌كنید. و به آنها [رزمندگان] بشارت می‌دهم كه شما اگر بكشید آنها را، شما به بهشت می‌روید و اگر آنها هم شما را بكشند، شما به بهشت می‌روید.»[۱۰]
۳ ـ عنایت‌های غیبی
پیروزی نظامی رزمندگان در منظر رهبری انقلاب، پدیده‌ای شگفت‌انگیز و الهی تلقی شده است. نابرابری در تسلیحات و حمایت‌های نظامی و تبلیغاتی، واقعیتی انكارناپذیر بوده و با این همه آنان از توان روحی و رزمی بالایی برخوردار بوده‌اند.
«این خدای تبارك و تعالی است كه این پیروزی‌ها را نصیب شما و نصیب ملت شما كرده است... [بعثی‌ها] در سنگرهای از پیش‌ساخته نشسته‌اند... و به همه جور مهمات مجهز هستند... آن وقت یك عده از این طرف در بیابان‌ها راه بیفتند و آنها را از سنگرها بیرون كنند و سنگرها را خالی كنند و از آنها آن‌قدر اسیر بگیرند كه شما می‌دانید، یك مسأله‌ای نیست كه ما [آن را] یك امر عادی حساب بكنیم و پای خودمان حساب كنیم. این مسأله مافوق طبیعت است. این مسأله روی عنایاتی است كه خدا به شما كرده است و دارد و برای ما همهٔ این عنایت خدای تبارك و تعالی بالاترین درجه است.»[۱۱]
امام خمینی شهادت‌طلبی جوانان ایرانی در دوران دفاع مقدس را پاره‌ای از عنایت‌های الهی برمی‌شمارد و با یادكرد دوران انحطاط اخلاقی پیشین، این همه را تحول و نعمت بزرگ می‌خواند.
«جوان‌هایی كه می‌رفت به كلی از دست اسلام و از دست مسلمین بروند، خداوند به ما برگرداند و آنها را... [چنان] متعهد كرد كه الان برای شهادت داوطلب می‌روند و در جبهه‌ها در حالی كه جنگ می‌كنند تكبیر می‌گویند، نماز می‌خوانند و در شب‌ها مناجات با خدا می‌كنند.»[۱۲]
همراهی و همدلی زنان و مردان پشت جبهه ـ كه در تقویت روحیهٔ رزمندگان و برانگیختن حس فداكاری در جوانان تأثیرگذار بوده است ـ نمونهٔ دیگری از امدادهای خداوند نسبت به ملت ایران به شمار می‌آید. مشاهده‌های عینی آن روزها در سرتاسر كشور به دست می‌دهد كه جنگ و دفاع در ایران برخلاف دیگر كشورهای در حال جنگ، به نظامیان محدود نشده و دغدغه‌ای ملی بوده است.
«بحمدلله امروز ایران، تمام مردم، زن و مرد و كوچك و بزرگ با هم هستند. یك طایفه‌ای از این واحد مشغول جهاد هستند در راه خدا در جبهه‌ها، و دسته‌ [هایی]... هم در پشت جبهه‌ها با شما هم پیوند و هم‌رأی هستند و... [چنین] ملتی كه این‌طور با هم پیوند... [دارند] ممكن نیست، مورد آسیب واقع بشود و تا این توجه به خدا، اتكال به خدا [هست]... هر قدرتی در مقابل او نابود است، هیچ است.»[۱۳]
امام خمینی با مقایسه‌ای كه بین رزمندگان جنگ تحمیلی با مسلمانان عصر پیامبر و ائمهٔ اطهار (علیهم السلام) دارد، برتری آنان را در ایثارگری می‌نمایاند.
«پیغمبر اسلام چقدر خون دل از این مردم همان بلاد خودشان می‌خورد؟ امیرالمؤمنین چقدر شكایت كرده است؟ قرآن چقدر شكایت كرده است؛ شكایت از همان مسلمان‌ها. امیرالمؤمنین... منبر می‌رفت و آرزوی مرگ می‌كرد... می‌خواستند یك ارتش را... برای دفاع از اسلام راه بیندازند... چقدر خون دل می‌خوردند، چقدر زحمت می‌كشیدند، [برخی مسلمان‌ها] نمی‌آمدند. امروز داوطلب [برای جهاد و شهادت] شما دارید می‌روید. داوطلب طرف شهادت می‌روید؛ طرف مرگ می‌روید.»[۱۴]
«حماسه‌هایی كه شماها در كردستان و نیز دوستان شما در جاهای دیگر و از قبیل «جبههٔ مسلم» و «محرم» و سایر جبهه‌ها آفریدید، قابل‌توصیف نیست و شما مستعد این باشید كه امام زمان (سلام‌الله علیه) از شما توصیف كند و خدای تبارك و تعالی به شما عنایات خاصهٔ خودش را بكند.»[۱۵]
در پیامی كه رهبر فقید انقلاب خطاب به خانوادهٔ شهیدان و ایثارگران جنگ تحمیلی دارد، فرزندان برومندشان را وارثان ایمان و عزت خوانده و آنان را به سلوك مؤمنانه در طریق پدران فداكار دعوت می‌كند.
«شما گواهان صادق و یادگار عزم‌ها و اراده‌های استوار و آهنین، نمونه‌ترین بندگان مخلص حقید كه مراتب انقیاد و تعبد خویش را به درگاه اقدس حق تعالی با نثار خون و جان به اثبات رسانیدند و در میدان جهاد اكبر با نفس و جهاد اصغر با خصم، واقعیت پیروزی خون بر شمشیر و غلبهٔ ارادهٔ انسان را بر شیطان مجسم كردند... عزیزانم... بار امانت پدران‌تان را كه میراث عزت و راه و رسم زندگی‌ آنان بوده است، به خوبی بر دوش كشید و تقوا و پاكی و پاكدامنی را پیشه كنید و نظم در زندگی و تمامی مراحل آن حكمفرما سازید و با جدیت به تحصیل علوم و كسب معارف و بهره‌وری از استعدادهای الهی خود بپردازید و هیچ‌گاه سلاح مبارزه با ظلم و استكبار و استضعاف را بر زمین نگذارید.»[۱۶]
امام خمینی در جهت تداوم عنایت‌های الهی نسبت به ملت ایران همواره مواضع خاضعانه و شاكرانه داشته و از همهٔ كسانی كه به نوعی در دفاع از اسلام و ایران مشاركت عملی و خالصانه داشته‌اند، قدردانی می‌نمود. محبت و حمایت معظم‌له نسبت به خانوادهٔ شهیدان قابل تأمل است.
«من وقتی این صحنه‌های اسف‌آور و افتخار‌آمیز را می‌بینم، عاجزم از این كه در مقابل آنها مطلبی بگویم، شما خودتان زبان گویای افتخار هستید.»[۱۷]
۴ـ آزمون و شكیبایی
جنگ تحمیلی، آزمونی برای همگان بود. هر كس و هر گروهی در دوران هشت سال دفاع مقدس، ماهیت خود را نمایاندند. امام خمینی با ذكر اصل امتحان و ابتلای ایمان آورندگان به كاهش در جان و مال و ثمرات زندگی و امنیت، مقام بندگان خالص را خاطرنشان می‌سازد. رزمندگان و مرزنشینان جمهوری اسلامی و دیگر ایرانیان هر یك در آزمون خود سرافرازانه جلوه‌گر شدند و برگ افتخاری دیگر افزودند. آنان در حقیقت رهروان انبیا و اولیای حق در امتحان‌های الهی بودند.
«امتحان ملازم با وجود انسان است و هیچ انسانی بدون امتحان نخواهد [بود]. گاهی امتحان به خوف، به جوع، به نقص در اموال و انفس، به نقص در ثمرات و امثال اینهاست... بشر در امتحان واقع است. با ادعای این كه من مؤمن هستم رها نمی‌شود. پیغمبرهای بزرگ امتحان شدند... حضرت سیدالشهداء (سلام‌الله علیه) امتحان شد... شما دزفولی‌ها و اهوازی‌ها و سوسنگردی‌ها امتحان دادید و خوب از امتحان بیرون درآمدید.»[۱۸]
امام خمینی استقامت و شكیبایی در مواضع را شرط پیروزی و دست‌یابی به آرمان‌های بلند انسانی و اجتماعی می‌داند. معظم‌له با ذكر آیهٔ كریمهٔ «واستقم كما امرت و من تاب معك»[۱۹] از دشواری‌ و ضرورت آن یاد كرده و همگان را مخاطب فرمان الهی استقامت می‌شمارد. در تجلیل از شهیدان نیروی هوایی و خانوادهٔ آنان، استقامت در راه اسلام و عزت یادآور می‌شود كه آنان در گفتار و رفتارشان متجلی ساخته‌اند.
«من از شما بانوان محترم، بازماندگان شهدای نیروی هوایی و اقربای معلولین نیروی هوایی تشكر می‌كنم كه با روی گشاده و با روحیهٔ قوی با من مواجه هستید و به مخالفین نهضت با شجاعت و استقامت نمایش می‌دهید كه شما شیرزنان مثل شیرمردان در راه اسلام و در راه كشور اسلامی برای فداكاری و برای مجاهدت حاضرید... بحمدلله امروز ملت ما عموماً و ارتش و قوای مسلح ما خصوصاً و نیروی هوایی بالاخص، این امتحان را و این مأموریت الهی را عمل كردند، هم فداكاری كردند و هم استقامت.»[۲۰]
۵ ـ قداست كلمه و مقام شهید
كمتر واژه‌ای به اندازهٔ واژگان شهادت و شهید و در دوران دفاع مقدس، كاربرد داشته است. موافق و مخالف در برابر نام و تصویر و مزار شهید، ناگزیر از خضوع و تكریم مقام والای او بوده‌اند. زیرا شهادت آگاهانه در راه آرمان‌ انسانی و الهی، با عشق و اخلاص آمیخته بوده و بسترساز خوبی‌ها و سرافرازی‌های یك ملت بیدار است. امام خمینی بارها از شهید و شهیدان راه خدا یاد كرده و در حقیقت از چشم یك عارف به حقیقتِ شهادت و قداست مقام شهید نگریسته است كه درخور بیان است. تردیدی نیست كه چنین نگاهی در تشویق و ترغیب جوانان و بزرگ‌سالان به حضور عاشقانه در جبهه‌ها و همچنین در شكیبایی همسران و مادران و پدران تأثیر گذاشته است.
امام خمینی محصول روایت‌هایی كه دربارهٔ مقام شهید آمده است، حیرت‌آور می‌خواند، به ویژه از سخن رسول اكرم(ص) یاد می‌كند كه آن حضرت فرمود: «شهید به وجه‌الله می‌نگرد.»[۲۱] آسان بودن چنین نگاهی عارفانه ـ كه ویژهٔ نبی و شهید است ـ از نزدیكی منزلت شهید به منزلت نبی حكایت دارد. شهید در حقیقت حجاب‌های میان خود و پروردگارش را ـ كه خطرسازترین آن حجاب خود و جان است ـ درهم فروشكسته و از عالم طبیعت سر بركشیده است. او دیگر جز خدا و نور او نمی‌نگرد و نمی‌طلبد.
«انسان خودش حجاب بزرگی است... همه حجاب‌هایی كه هست، چه آن حجاب‌هایی كه از ظلمت باشند و چه آن حجاب‌هایی كه از نور باشند، منتهی می‌شود به این... حجابی كه خود انسان است. ما خودمان حجاب هستیم بین خودمان و وجه‌الله... و اگر كسی فی‌سبیل‌الله و در راه خدا این حجاب را... شكست و آن چه كه داشت... تقدیم [خداوند] كرد، این [شهید است و] مبدأ همه حجاب‌ها را شكسته است، خود [خاكی‌اش را برای خود ملكوتی‌اش] شكسته است. خودبینی و شخصیت [بازدارنده از تقرب] خودش را شكسته است و تقدیم كرده است... وقتی كه [انسان] شهید شد چون همه چیز را در راه خدا داده است، خدای تبارك و تعالی جلوه می‌كند به او... این... آخر كمالی است كه برای انسان هست.»[۲۲]
در جای دیگر، رهبری انقلاب عظمت مقام شهید را نمایانده و بشر را از تصویر كردن شهید در ضیافت خاص خداوند ناتوان می‌خواند. نوع بهشت و سكونت و رزق شهید در جهان آخرت نیز قابل تأمل است و در تصور خاكیان نمی‌گنجد. زیرا پروردگار در قرآن كریم نسبت به آنان، خطاب دوستانه‌ای دارد كه دیگر مؤمنان از آن درجه بی‌نصیب بوده و بدان غبطه می‌خورند.
«از شهیدان ارجمندی كه خداوند تعالی در شأن آنان كلمهٔ بزرگ «احیا عند ربهم ترزقون»[۲۳] را فرموده است، بشری قاصر مثل من چه تواند گفت؟ آیا بار یافتن نزد خداوند و ضیافت مقام ربوبی از آنان را می‌توان با قلم و بیان و گفت و شنود توضیح داد؟ آیا این همان مقام «فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی»[۲۴] نیست كه حدیث شریف بر سید شهیدان و سرور مظلومان منطبق نموده است؟ آیا این جنت همان است كه مؤمنان در آن راه دارند یا لطیفهٔ الهی آن است؟»[۲۵]
همراهی شهادت‌طلبی و عزت‌گرایی در رزمندگان جنگ تحمیلی، شهید را در عین حال كه در مرتبهٔ والایی می‌نمایاند، او را هدایت‌گر انسان‌ها و نسل‌ها به سمت حقیقت حیات و خلقت می‌شناساند. اساساً عشق و عرفان در اسلام با عزت‌خواهی عارف برای خود و دیگران در دنیا و آخرت، از مكتب‌ها و گرایش‌‌های عرفانی دیگر متمایز می‌شود. شهیدان همچون پیامبران از یك سو به كمال و قرب و حب و مقام محمود می‌اندیشند و از دیگر سو پای در خاك و ماده داشته و مشعل‌دار طریق همنوعان گشته‌اند. بدین‌سان نمی‌توان كمترین خودبینی را به آنان نسبت داد. به سخنی دیگر عرفان شهید در عمل او متجلی شده و روشن‌بینی او و دیگران را سبب گشته، و در قطره‌های زلال خون او شكوفا می‌شود. جاودانگی نام و مرام حسین بن علی و همراهان او را می‌باید از این منظر نگریست. امام خمینی نظارهٔ شهیدان بر خاكیان را خاطرنشان می‌سازد كه نمودار آرمان‌ها و سلوك‌های خالصانه و باطل‌ستیزانه‌شان است و بشارت دهندهٔ آینده‌ای سرشار از عزت و عدالت.
«و اینك ما شاهد آنیم كه سبكبالان عاشق شهادت بر توسن شرف و عزت به معراج خون تافته‌اند و در پیشگاه عظمت حق و مقام جمع‌الجمع به شهود و حضور رسیده‌اند و بر بسیط ارض ثمرات رشادت‌ها و ایثارهای خود را نظاره می‌كنند كه از همت بلندشان، جمهوری اسلامی ایران پایدار و انقلاب ما در اوج قلهٔ عزت و شرافت مشعل‌دار هدایت نسل‌های تشنه است و قطرات خونشان سیلابی عظیم و طوفانی سهمناك را برپا كرده است و اركان كاخ‌های ظلم و ستم شرق و غرب را به لرزه انداخته است.»[۲۶]هنرمندان شهید، گروه دیگری از شهیدان راه اسلام‌اند كه به سبب آمیختگی هنر و عرفان در نگاه‌های خویشتن، جایگاه خاصی در كلام امام یافته‌اند. چنین هنری كه در عرصه‌های گوناگون خود نمی‌تواند با تعهد و مردم و آرمان‌های آنان بیگانه یا در ستیز باشد، بی‌گمان همواركننده و روشنگر نسلی خواهد بود كه در پی هویت خویش بوده و عزم بازگشت به میراث‌های معنوی ـ هنری فراموش شده‌شان را دارند. آنان همراه با هنرشان به معراج راه می‌گشایند و قطره‌های خونشان را بسان آینه‌ای، بازتاب دهندهٔ اندیشه‌های بیدارگرایانهٔ خود می‌سازند و خواب بیدادگران فریبكار را آشفته می‌نمایند.
«خون پاك صدها هنرمند فرزانه در جبهه‌های عشق و شهادت و شرف و عزت، سرمایهٔ زوال‌ناپذیر آن‌گونه هنری است كه باید به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی، همیشه مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر كند... هنر در مدرسهٔ عشق نشان‌دهندهٔ نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی، ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخكامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.»[۲۷]
۶ ـ رفتار انسانی با اسیران جنگی
در مشاهده‌هایی كه دوست و دشمن از میدان‌ها و فتح و حماسه‌های رزمندگان مسلمان ایرانی داشته‌اند، كسی گزارش از برخورد غیرانسانی با اسیران جنگی نداشته است. همان‌گونه كه نبرد عقیدتی در چهارچوب آموزه‌های توحیدی و عدالت‌طلبانه صورت می‌پذیرد، طبعاً پس از پیروزی و چیرگی مجاهدان راه خدا بر تجاوزپیشگان، آنان رفتارهایی متناسب با انصاف و هدایت‌گری گمراهان و فریب‌خوردگان خواهند داشت. امام خمینی تربیت انسانی و الهی را هدف نهایی علم و تعلیم دانسته و ظهور عینی آن در جبهه‌ها؛ در برخورد با اسیران جنگ را از ویژگی‌های پیكارگران راه انبیا می‌شمارد. از دیدگاه معظم‌له، انسانیت برخورد شایسته با مخالفان را می‌طلبد و می‌باید خیر و عدل و انصاف را در گفتار و رفتار با آنان به نمایش نهاد. زیرا هدایت‌گری ـ كه شیوهٔ پیامبران است ـ بدون محبت و شفقت ممكن نیست. البته این همه در ارتباط با مخالفانی است كه دست به سلاح نبرده و در شمار محاربان نبوده‌اند.
«اگر ما تربیت بشویم... با همه اشخاصی كه با ما هم حتی مخالف هستند به طور [عادلانه و هماهنگ با] انسانیت عمل می‌كنبم، چنان كه الان می‌بینید كه ارتش ما و پاسدارهای ما با این اسرایی كه آوردند، به طور انسانیت عمل می‌كنند و باید بیشتر عمل كنند. من سفارش می‌كنم تمام كسانی را كه این [اسیران]... در اسارت آنها هستند؛ به حسن سلوك و به رفتار انسانی. [زیرا آنان] مهمان‌اند... اسلحه داشتن دلیل بر خیانت است و توطئه... اگر هر یك از [سپاهیان] ... عراق كه به روی ما اسلحه كشیده است، اسلحه را كنار بگذارد و پناه بیاورد به مملكت اسلامی ما، آنها را مثل مهمانان عزیز می‌پذیریم.»[۲۸]
۷ ـ حمایت دولت خدمت‌گزار از رزمندگان
دولت‌های شهید رجایی و مهندس میرحسین موسوی در دوران دفاع مقدس، سیاست‌هایی درخور تقدیر داشته و بار سنگین جنگ و جبهه‌ها را تحمل كرده‌اند.
«من می‌خواهم حالا... [برای] شما [بازاریان]... بعضی گرفتاری‌هایی كه دولت الان با آن مواجه است عرض كنم... در سرتاسر كشور [اعضای دولت] خدمت‌هایی كرده‌اند كه در این پنجاه سال نشده است. این [همه] آیا سزاوار این نیست كه ما تقدیر كنیم از آنها و [نیز] تشكر؟ یك قضیه الان قضیهٔ جنگ است. شما شاید بعضی‌تان بدانند كه جنگ در هر روز چقدر خرج دارد، چقدر مهمات می‌خواهد؟ [افزون بر آن همه]... آن خرابی‌هایی كه در جنگ به ما وارد شده است... آواره‌هایی كه [در شهرها اسكان داده‌اند]... دولت... هر روز مواجه با یك مشكلات عظیم است... [با این همه] با تمام قوا جنگ را مقدم می‌دارد.»[۲۹]
رهبر فقید انقلاب كه همواره پشتیبان دولت مهندس میرحسین موسوی بوده و كفایت و مدیریت او و همكارانش را ستوده است، در برابر پاره‌ای مواضع جناحی، آن مجموعه را موفق و كارآمد می‌خواند.
«ما باید عملكرد دولت را روی هم رفته حساب كنیم، ببینیم كه آیا این دولت در این مدتی كه در جنگ بوده است و در محاصرهٔ اقتصادی بوده است... موفق بوده روی هم رفته یا نه؟ بی‌انصافی است كه ما بگوییم [دولت میرحسین موسوی] موفق نبوده، بی‌انصافی است كه ما بگوییم كه [این] دولت [كارآمد نبوده است]...»[۳۰]
۸ ـ دستاوردهای دفاع مقدس
رسوایی صدام
امام خمینی در بیان دستاوردهای دفاع مقدس یا به تعبیر دیگر؛ بركات جنگ تحمیلی به آثار درون مرزی و برون‌مرزی آن اشاره كرده است. آشكـــار شــــدن چهـــرهٔ فریب‌كارانهٔ صدام و رژیم بعث عراق ـ كه مدعی حمایت و رهبری اعراب و صهیونیسم‌ستیزی بود ـ بیش از دیگر بركات جنگ خودنمایی می‌كند. تهاجم به خوزستان و ظلم و قتل همسایگان عرب به دست داد كه صدام در راه دستیبابی به قدرت، اعراب را نیز قربانی می‌كند.
«یكی از آثار... [جنگ تحمیلی] این است كه دشمن ما [صدام] را روسیاه كرد در دنیا. این [شخص] می‌خواست كه برای خودش یك حیثیتی پیدا كند... حالا هم هرچه می‌خواهد سالوسی كند و نماز بخواند و اظهار اسلامیت بكند... دیگر فایده ندارد... [در] این خوزستان عربها را غالباً كشتند. اگر ایشان با عرب موافق است، چطور عرب‌كُشی می‌كند؟»[۳۱]
▪اسلام و بسیج مردمی
توانمندی اسلام در بسیج نیروهای انسانی و نظامی كشور، یكی دیگر از دستاوردهای جنگ تحمیلی است كه سبب بازدارندگی مهاجمان دیگر می‌شود. پیش از انقلاب و دفاع مقدس، اسلام به صورت یك كیش رسمی و شخصی درآمده بود كه تضادی با منافع خودكامگان و استعمارگران نداشت. از این رو بود كه مكتب‌های الحادی غرب در میان نسل جوان نفوذ كرده و پرچم‌دار مبارزه با امپریالیسم شدند. با ظهور پدیدهٔ انقلاب اسلامی در ایران، اسلام بار دیگر روح حماسی‌اش را در كالبد مسلمانان دمید و آنان را به ظلم ستیزی و بسترسازی سیاسی برای حاكمیت آزادی و عدالت فراخواند. دوران درازمدت جنگ تحمیلی، عرصهٔ فراختری برای آرمان‌گرایی‌های مسلمانان پدیدار ساخت. آنان با عمل و ایثار و استقامت خود نشان دادند كه اسلام هنوز توان رهبری و حماسه‌آفرینی در نسل‌های نو را دارد، هرچند كه سرمایه‌داری غرب و صهیونیسم آنان را به سمت مصرف‌گرایی و سكس و خشونت و اعتیاد و انتحار رانده‌اند.
«شیاطین فهمیدند قدرت اسلام در ایران چیست... خلیجی‌ها فهمیدند كه نه، مسائل آنطورها نیست و اگر خدای نخواسته یك وقت شیطنت كنند، ممكن است عكس‌العمل داشته باشد. دیگران هم فهمیدند كه نه، قدرت اسلام بیش از این مسائل است كه اینها خیال می‌كنند. قدرت اسلام است كه یك مملكت را یك پارچه بر ضد آنها به راه می‌اندازند [و] بسیج می‌كند. این قدرت اسلام است. این هم یكی از بركاتی بود كه از این جنگ تحمیلی برای آنها ننگ به بار آورد و برای ملت ما سلحشوری و قدرتمندی و بیداری.»[۳۲]
آنگاه كه رهبر فقید انقلاب، نیروهای مردمی و بسیجی را مخاطب خویش می‌سازد، خضوع و خشوع رهبری را در برابر ملت پایدار نشان می‌دهد و به حمایت خالصانهٔ آنان در جبهه‌ها و پشت‌جبهه‌ها، دلگرم و امیدوار و مفتخر است. بی‌گمان همین نگرش واقع‌بینانهٔ امام خمینی بود كه رهبر ملت ایران را خدمت‌گزار آنان شناساند و ساحت رهبری انقلاب نظام را از هرگونه خودكامگی پیراست.
«در خاتمه به تمامی شما خواهران و برادرانی كه در محیط جنگ به زندگانی دلاورانهٔ خود ادامه می‌دهید و از كشته شدن به دست دشمنان خدا در راه خدا ترسی ندارید و با چنگ و دندان از میهن عزیزتان برای رضای خدا دفاع می‌كنید و موجب دلگرمی رزمندگان اسلام می‌شوید و همه چیز را در طبق اخلاص قرار داده‌اید و با فداكاری‌های مكرر، شجاعت و شهامت را در تاریخ سراسر مبارزات بی‌امان‌تان ثبت نموده و می‌نمایید و درس فداكاری و رشادت به مستضعفین جهان می‌آموزید كه وعدهٔ خدا بر حكومت پابرهنگان جهان حق است، به شما كه با مبارزات خویش روی ابرقدرتها و قدرتها را سیاه كردید، درود می‌فرستم و در مقابل صبر و استقامت‌تان خاضع و خاشعم.»[۳۳]
▪ظهور ارتش جمهوری اسلامی در عرصهٔ معادلات سیاسی
دستاورد دیگر جنگ تحمیلی را می‌توان خودنمایی و توانمندی ارتش جمهوری اسلامی به حساب آورد. نیروهای ارتشی، به خصوص نیروی هوایی سهم بسیاری در پیروزی‌ها داشته و همواره دشمنان را دچار وحشت و فروپاشی قدرت ساخته‌اند. امام خمینی با ذكر عبارت معروف «الخیر فی ماوقع» (خیر در رخدادهاست)، جنگ تحمیلی را دربردارندهٔ خیر و بركت برای ملت می‌شمارد و مقاومت ارتش ایران در برابر تهاجم صدام را جلوه‌ای از آن همه به حساب می‌آورد.«ضدانقلاب در ایران شایع می‌كردند كه ارتش ایران، ارتشی است كه از بین رفته و دیگر نمی‌تواند در مقابل دشمن‌ها مقاومت كند... می‌گفتند كه اصلاً ارتش لازم نیست، [سازمان] ارتش باید به هم بخورد... در این جنگ تحمیلی ثابت شد كه ارتش نیرومند است... و همهٔ كسانی كه در ارتش هستند، در رأس ارتش هستند، وفادارند.»[۳۴]
▪رسوایی سازمانهای ضدامپریالیستی
نقاب افكندن گروه‌های مسلح و ضدامپریالیستی چون فدائیان خلق و مجاهدین خلق در دوران دفاع مقدس را باید دستاورد دیگری از آن دانست. شعارهای خلقی و حماسی آنان به هنگام آزمون، بیگانگی خود را با حقیقت و آرمان‌های مردمی نمایاند.
«این اشخاصی كه ادعا می‌كنند و ادعا می‌كردند كه ما طرفدار مظلومین هستیم، طرفدار خلق هستیم، فدایی خلق هستیم، مجاهده برای مردم می‌كنیم، ثابت شد به این كه همهٔ این حرف‌ها، صحبت‌های خلاف واقع بوده است و الان كه كشور ایران با حزب بعث منحط در جنگ است... از آنها هیچ خبری نیست. این هم یكی از خیراتی بود كه برای ما در این جنگ تحمیلی حاصل شد.»[۳۵]
▪تجلی هم‌گرایی در روزگار جنگ
پس از پیروزی انقلاب، به تدریج نغمه‌های اختلاف و ناهمگرایی ملی در كشور پراكنده گشت. رخداد جنگ تحمیلی كه سبب ظهور اتحاد و انسجام ملت در مقابل هجوم بعثی‌های عراق شد، بی‌بنیادی آن نظرها و خبرها را به دست داد.
«یكی دیگر [از بركات جنگ تحمیلی، نمایش هم‌گرایی‌ها بود]... دائماً می‌گفتند كه انقلاب در اول یك چیزی داشت، مردم با هم بودند و حال دیگر [با هم] نیستند... با هم [اختلاف دارند] ... در این جنگ ثابت شد كه سرتاسر كشور با هم هستند و مردم به همان روح انقلابی باقی هستند و الان از همه‌جا... جوان‌های ما... [درخواست] می‌كنند كه به جنگ بروند، لكن احتیاجی نیست.»[۳۶]
▪شادابی شهروندان و نیروهای مسلح
تحرك ملی و نظامی ـ كه شادابی و شكوفایی استعدادها را به همراه خود دارد ـ از خیر و بركت‌های دیگر دفاع مقدس است. دوران صلح و آسایش، ملت و به ویژه نیروهای مسلح را به عافیت‌طلبی و سستی سوق می‌دهد. از این رو هرچندگاه یك بار، مانورهای نظامی ضرورت می‌یابد تا آمادگی دفاعی كشورها سنجیده و تداوم یابد. امام خمینی فضای جنگ تحمیلی را شاداب‌كنندهٔ روان‌های خوگرفته به راحت و خمودی می‌شمارد و آن را سبب تحرك اجتماعی می‌خواند.
«وقتی... [جنگ] واقع می‌شود، انسان را از آن خستگی و از آن چیزهایی كه سست می‌كند انسان را... بیرون می‌آورد و او فعالیت می‌كند و جوهرهٔ انسان كه باید همیشه متحرك و فعال باشد، بروز می‌كند.»[۳۷]
▪قدرت‌نمایی ملت ایران
رژیم عراق و نیز رژیم‌های حامی صدام در همان هفته‌های نخستین جنگ تحمیلی به دست آوردند كه انقلاب مردم ایران، انگیزهٔ فداكاری و هم‌گرایی را پرورش داده و آنان آزادی و استقلال خود را همواره پاس خواهند داشت. بدین سان دستاورد سیاسی یادشده ـ كه بازدارنده از تهاجم‌های نظامی دیگر بود ـ درخور تأمل است.
«یكی از امور كه باز خیر بود برای ما، این [بود] كه دولت عراق فهمید كه با كی طرف است. اینها دائماً... می‌گفتند كه اگر ما حمله به ایران كنیم، در همان حملهٔ اول دیگر كار تمام است... حالا فهمیدند كه نه، مسأله این‌طور نیست. در عین حالی كه ما... بسیج عمومی را اجازه ندادیم... فهمیدند اینها كه خیر، كاری از آنها برنمی‌آید و اگر دولت ایران بخواهد، آنها را انشاءالله به زودی از بین می‌برد.»[۳۸]
۹. صلح‌گرایی
پس از گذشت دورانی از جنگ تحمیلی، دست‌اندركاران حاكمیت بعث عراق و همچنین قدرت‌های اروپایی و امریكایی بدین‌واقعیت پی‌بردند كه نمی‌توان جنگ بی‌حاصل را ادامه داد و امنیت و منافع خود در منطقه را به خطر انداخت. از این رو كم‌كم فریاد صلح‌طلبی صدام و حامیان او در میان اعراب و غیراعراب در رسانه‌ها آشكار گشت. تردیدی نبود كه آنان می‌خواستند صلح تحمیلی را جایگزین جنگ تحمیلی سازند. امام خمینی در صلح و جنگ با دولتها، به تكلیف نظر داشت كه اسلام بر دوش حاكمان و مردمان نهاده است. از این منظر شكست و پیروزی را باید بر پایهٔ خرسندی و ناخرسندی خداوند محاسبه نمود. بسا شكست‌هایی كه عین فتح و پیروزی است و بسا فتوحات كه جز شكست و ننگ به همراه ندارد.
«برای اسلام باید جنگ بكنیم، برای اسلام باید فداكاری بكنیم... اسلام گفته است كه شما باید پایداری كنید... ما پیروز هستیم. صدام حسین دستش را دراز كرده برای این كه با ما مصالحه كند. ما با او مصالحه نداریم. [صدام] یك آدمی است كه كافر است، یك آدمی است كه فاسد است، مفسد است و... ما نمی‌توانیم با او مصالحه كنیم. ما تا آخر با آنها جنگ خواهیم كرد و ان‌شاءالله پیروز خواهیم شد... ما هدفمان این است كه تكلیفمان را عمل بكنیم. تكلیف ما این است كه از اسلام صیانت كنیم... كشته بشویم تكلیف را عمل كرده‌ایم، بكشیم هم تكلیف را عمل كرده‌ایم.»[۳۹]
امام خمینی چنان كه پس از قبول قطعنامهٔ شورای امنیت خاطرنشان ساخت، به صلح پایدار می‌اندیشید.
«همان‌طور كه قبلاً گفتیم ما با مردم خود، با صداقت صحبت می‌كنیم. ما در چهارچوب قطعنامهٔ ۵۹۸ به صلحی پایدار فكر می‌كنیم و این به هیچ وجه تاكتیك نیست... ما خواستیم به دنیا ثابت كنیم كه صدام معتقد به مجامع بین‌المللی نیست و ما تا قبول قطعنامه از سوی عراق جواب دشمنان اسلام را در جبهه‌ها خواهیم داد.»[۴۰]رهبر فقید انقلاب در سالگرد فاجعهٔ مكه و یادآوری مظلومیت حاجیان ایرانی، پایان تلخ جنگ تحمیلی را خاطرنشان می‌سازد و ملت را به شكیبایی فرامی‌خواند.
«در این روزها ممكن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود، صحبت از چراها و بایدها، نبایدها كنند، هرچند این مسأله به خودی خود یك ارزش بسیار زیباست، اما اكنون وقت پرداختن به آن نیست... من باز می‌گویم كه قبول این... [قطعنامه] برای من از زهر كشنده‌تر است، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.»[۴۱]
ابوالفضل هدایتی
پانوشت‌ها:
[۱] . صحیفهٔ امام، ۲۱/ ۲۰۵.
[۲] . سورهٔ نساء/ ۷۴.
[۳] . سورهٔ صف/۴.
[۴] . صحیفهٔ امام، ۲۰/ ۳۹۱ ـ ۳۹۰.
[۵] . همان، ۱۳/ ۲۷۶.
[۶] . همان، ۲۶۹.
[۷] . همان، ۲۰/ ۱۱۸ ـ ۱۱۵.
[۸] . همان، ۲۸۶ ـ ۲۸۵.
[۹] . همان، ۱۳/ ۲۳۲.
[۱۰] . همان، ۲۳۵ ـ ۲۳۴.
[۱۱] . همان، ۱۷/ ۲۹۳.
[۱۲] . همان، ۳۶۹.
[۱۳] . همان، ۲۲۲.
[۱۴] . همان، ۱۵۲ ـ ۱۵۱.
[۱۵] . همان، ۱۰۸.
[۱۶] . همان، ۲۰/ ۳۸ ـ ۳۷.
[۱۷] . همان، ۱۳/ ۴۰۸.
[۱۸] . همان، ۴۵۵ ـ ۴۵۴.
[۱۹] . سورهٔ هود / ۱۱۲.
[۲۰] . صحیفهٔ امام، ۱۳/ ۴۶۳ ـ ۴۶۲.
[۲۱] . رك: وسائل‌الشیعه، كتاب جهاد، ۱۵/ ۱۶.
[۲۲] . صحیفهٔ امام، ۱۳/ ۵۱۵ ـ ۵۱۳.
[۲۳] . سورهٔ آل عمران/ ۱۶۹.
[۲۴] . سورهٔ فجر/ ۳۰ ـ ۲۹.
[۲۵] . صحیفهٔ امام، ۱۷/ ۱۳۵.
[۲۶] . همان، ۲۰/ ۱۹۶.
[۲۷] . همان، ۲۱/ ۱۴۵.
[۲۸] . همان، ۱۳/ ۵۱۱.
[۲۹] . همان، ۱۷/ ۲۷۴.
[۳۰] . همان، ۲۰/ ۱۲۶.
[۳۱] . همان، ۱۳/ ۳۳۱.
[۳۲] . همان، ۳۳۲ ـ ۳۳۱.
[۳۳] . همان، ۵۴۴.
[۳۴] . همان، ۲۴۶.
[۳۵] . همان.
[۳۶] . همان، ۲۴۷.
[۳۷] . همان.
[۳۸] . همان، ۲۴۸ ـ ۲۴۷.
[۳۹] . همان، ۲۵۱ ـ ۲۵۰.
[۴۰] . همان، ۲۰/ ۱۰۱.
[۴۱] . همان، ۹۵ ـ ۹۴.
منبع : مجله حضور