جمعه, ۲۵ آبان, ۱۴۰۳ / 15 November, 2024
مجله ویستا


ستاره‌ها در آب‌گیر به پشت خوابیده‌اند


ستاره‌ها در آب‌گیر به پشت خوابیده‌اند
● درباره صمد جامی و اندیشه‌اش
دربارة شخصیت «صمد جامی»، ویژگیها و چگونه بودنش، ـ در یک سال اخیرـ حرفهای زیادی زده شده است. در این نوشته قصد بر این است که بیشتر روی شعرهای صمد که به تاز‌گی در مجموعه‌ای منتشر شده؛ صحبت شود.
اما من نیز ناگزیرم تا بگویم که صمد اهل درد بود و با آن زیست و با آن مرد و ذره‌ذره‌های دردش هم در سطرسطر شعرهایش پیداست: «نه ابر/ نه باران/ و نه خاک/ و نه خورشید/ هیچ یک/ خوشه‌ها/ فقط خوشه‌هاـ / طعم داس را چشیده‌اند.» (داس، ص ۱۰۱) و این مسئله باعث شده تا او فقط در لحظه‌های دردمندی به سراغ شعر برود و تلخیها را به ثبت رسانده است. شاید این امر در شعر خیلیها باشد، حتی آنهایی که روزمرة خوبی دارند و شاد هستند؛ تنها به ثبت لحظات اندوه می‌پردازند.
شاید جالب باشد که بگویم صمد گاه هم‌سو با هدایت و کافکا پیش می‌رود و در لحظات عاقلانه‌اش شبیه شاملو و خیام می‌شود!
البته در بعضی از لحظه‌های عاشقانه، می‌توان امیدواری را هم در شعرهای صمد دید: «دوباره می‌آیی/ و کوچه از تاپ‌تاپ کفشهایی عاشق/ پر می‌شود/ با دکمه‌های آفتابی‌ات/ از نردبان فصلها بالا می‌روی؟ کلاغها را در سیاهی‌ چشمانت چال می‌‌کنی/ و من/ عطر بهار را می‌شنوم/ که در منقار کبوتری/ نزدیک می‌شود.» (فصلی‌نیامده، ص۸۳)
● غزلها
غزلهای این مجموعه بیشتر محصول سالهای ۷۸ و ۷۹ است. یادم می‌آید که آن وقتها که صمد به انجمن شعر می‌آمد؛ (سالهای ۷۹ تا ۸۱) می‌گفت که دیگر مدتی ا‌ست غزل نمی‌‌‌گوید. غزلهای صمد واقعاً ساده و در عین حال شنیدنی و زیبا هستند. سهل ممتنعی ا‌ست که به راحتی، حرفهای ساده را وارد غزل کرده است:
باران گرفته است، کسی توی کوچه نیست
و کوچه مثل خلوت پیراهن زنی‌ست
وقتی که باد می‌وزد و باز می‌کند
دکمه به دکمه پنجره را مرد، دیدنی ست (شاید، ص ۱۲)
استفاده از ردیفهای دشوار و پیاده کردن آن در شعر، از ویژگیهای دیگر غزلهای «جامی» است:
یک برگ رو نکرده همان آس خشت که ...
آن برگ نانوشته و این سرنوشت که ...
یک شاعر گرسنه در آن سوی میز مرگ
در ابتدای دفتر شعرش نوشت که:
ما نان نداشتیم، (و) تقدیر تلخ ماست
زندان، سکوت، دوزخ و ... آن سو بهشت که ... (آس خشت، ص۱۰)
و یا:
نه ابر بود و نه باران ... دو مرد، یک لیوان
و جرعه‌جرعه فروریخت، سرد، یک لیوان
دوباره بطری‌ خالی، لبی ترک‌خورده
و باز بطری دیگر، و درد، ‌یک لیوان، (یک لیوان، ص ۱۹)
و یا غزلی با ردیف «مرد» که به فتح و ضم «میم» می‌شود آن را خواند و با هر دو هم قابل تأویل است:
ساعت درست روی چاهار ایستاد، مرد
پیچید سمت کوچة بن‌بست، باد مرد
باران گرفت و … ثانیه‌ها چکه‌چکه ... ریخت
آورد … سنگ‌فرش… زنی را به یاد، مرد‌،
ساعت هنوز روی چاهار ایستاده است
در انتظار معجزة ان یکاد ... مرد. (ساعت چاهار، ص ۳۴)
اگرچه به نظر می‌رسد که شعرهای صمد در فضاهای شبیه به هم اتفاق می‌افتد و عناصر و شخصیتها خیلی به هم نزدیک‌اند؛ اما به‌رغم این مسئله در بعضی غزلها حرفهای تازه و بکری زده می‌شوند که واقعاً زیبا هستند:
وقتی که تقویم ما هم، از جنس خورشید و ماه است
یعنی که حتی زمین هم، در کار ما روسیاه است
تقصیر سیب است و گندم، این روزها ما ملول‌ایم
با فرض تقدیر بودن، قابیل هم بی‌گناه است (تقویم، ص ۳۱)
● ‌شعرهای سپید
هر چند در شعرهای، غزل و سپید، این مجموعه، ذهنیت بر عینیت می‌چربد؛ و گاه در به کارگیری ذهنیت و استعاره زیاده‌روی شده، اما گاه به خلق تصاویری زیبا منجر می‌شود. در شعر زیر باز شدن دکمه‌های پیراهن، به زیبایی به هلال و قرص ماه تشبیه شده‌اند:
«در دیشب چشمانت/ که هی دکمه‌هایت ماه می‌شوند/ و هی ابر می‌پوشاندشان/ که باد از شکاف پنجره فلوت می‌زند / تا دختری بر روی پرده برقصد/ و دستی امتداد راه شیری را/ تا یقة پیراهنت که هی دکمه‌هایت بدر شوند/ و هی هلال/ در دیشب چشمانت/ که خواب از گلوی اتاق پایین نمی‌رود/ مردی در دیشب چشمانت/ شهاب می‌شود.» (در دیشب چشمانت، ص ۷۴)
در سپیدهای این مجموعه، شاعر رفته‌رفته زبان خودش را پیدا کرده است. به طوری که کفة سنگین معنامداری را کمی به سمت زبان‌مداری برده و راحت‌تر حرف زده است.
در مجموع «صمد جامی» به‌رغم همة این حرفها، شاعری‌ است که مفهوم‌گرایی‌ شعرش را در اولویت قرار می‌دهد. در واقع او، مثل بسیاری، معتقد است که شعر باید حرفی برای گفتن داشته باشد.
صمد کاری به این مسائل ندارد و دارد شعرش را می‌گوید و تو اگر دقیق باشی از میان شعرهایش می‌توانی لحظات تازه و تصاویر بکر را شکار کنی و از تماشایشان لذت ببری:
«آرزوهایت را که زیر پایت بگذاری/ قدت بلندتر می‌شود» (خاکستری، ص ۶۰)
و نیز این سطر زیبا که نشان از یک ذهن خلاق شاعرانه دارد:
«ستاره‌ها در آب‌گیر به پشت خوابیده‌اند» (سیگار، ص ۸۲)
● تأثیرپذیری از شاملو
در این مجموعه گاه دیده می‌شود که زبان شاملو بر شعرها سوار است. البته گاه زبان شاملو است و بعضی وقتها حتی موضوع و عین کلمات و ترکیبهای مورد استفادة او. باید گفت تا جایی که تقلید جای تأثیر را نگیرد چندان ایرادی ندارد.
برای مثال شعر زیر از آن جمله است که «از زخم قلب آبایی»ی شاملو را تداعی می‌کند: «گیسوانت/ دختران دشت/ چشمانت/ دختران انتظار/ سینه‌ات/ آلاچیقهای نو/ پاهایت/ روز، خسته‌گی دویدن/ و دستانت/ چه کسی را صیقل خواهد داد» (شعری ...،‌ ص ۳۸)
اما گاه این تأثیرپذیری در جهت مثبت است، به طوری که شاعر با بهره‌گیری از آن زبان، شعر خودش را سروده است: «... چه ساده‌اند/ چه معصوم و چه کوچک/، تمام دل‌خوشی‌شان،/ سیگاری است که دزدانه می‌کشند / و دخترک همسایه / که زدانه‌اش می‌پاید» (سنگ سارا، ص ۴۲)
به نظر می‌رسد که این تأثیرپذیری، در شعرهای ابتدایی‌ صمد به چشم می‌خورد. این مسئله‌ای عادی است چرا که حتی بسیاری از بزرگان شعر امروز در شروع کار تحت تأثیر زبانی‌ یکی از شاعران بوده‌اند.
و نیز به نظر می‌رسد که شعرهای این دفتر، تقریباً، به ترتیب تاریخ سرایش چاپ شده است و این خودش به ما کمک می‌کند تا سیر حرکت زبانی شاعر را به خوبی حس کنیم. «دا ...روخانه‌ها را بیهوده نگردی ...د/ در … مان ندا ...رد/ درد … را از هر سو که بخوانی … درد است/ آینه/ «نامرد» را «درمان» می‌کند؟ و «درد» / همچنان «درد» است.» (درد، ص ۴۰)
● دربارة این مجموعه
مجموعة شعر «یک نفر آمد و رفت ...» ۱۰۲ صفحه دارد. این مجموعه به دو بخش «غزل» و «سپید» تقسیم شده است که البته در بین سپیدها، تک و توک شعر نیمایی هم آمده است. این کتاب از سوی انتشارات «گیله‌وا» و با تیراژ ۳۰۰۰ و قیمت ۸۵۰ تومان منتشر شده است.
همیشه بر این نکته تأکید دارم که شعرهای خوب با انتشار خوب همراه است. حالا هم با همة احترامی که برای همه قایلم عرض می‌کنم که این کتاب می‌توانست شکیل‌تر از این طراحی و چاپ شود. شاید اگر خود صمد الان پیش ما بود روی این مسئله حساسیت نشان می‌داد.
حتی معتقدم اگر صمد خودش دست به اقدام برای چاپ می‌زد تعدادی از شعرهای سپید و حتی بعضی غزلها را در این مجموعه نمی‌آورد و گذشته از این که ایرادهای تایپی را برطرف می‌کرد؛ ایرادهای وزنی‌‌ِ بعضی از غزلها را هم برطرف می‌کرد یا آنها را کنار می‌گذاشت.
به هر حال اگر قرار شد این مجموعه روزی به چاپ دوم برسد، باید دقت بیشتری انجام شود و در این راه از نظرات اهل شعر و کتاب هم باید استفاده کرد تا مجموعة منتشرشده هر چه بهتر و قوی‌تر از چاپ دربیاید.
داوود ملک زاده
منبع : سورۀ مهر