جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا


اعتیاد از نگاه معتاد(۱)


معتاد شخصی است نیازمند و وابسته روانی و جسمی به مواد مخدر و عادت زا به منظور برآورده كردن نیاز خود به طور مستمر، در فواصل زمانی معین و اعتیاد یعنی وابستگی به عوامل و یا موادی كه تكرار مصرف با مقدار مشخص را برای شخص معتاد ایجاب می كند. اعتیاد پدیده ای است ویرانگر و یك انحراف اجتماعی كه قربانیان آن گرانبهاترین سرمایه های هر جامعه ای یعنی جوانان هستند. بررسی های معمول در مورد این آسیب اجتماعی از آنجایی كه در صدد شناخت زمینه های اعتیاد برنمی آیند معمولاً نوشدارویی برای چاره این درد نیستند.فریدون كبیری، استاد دانشگاه و روانشناس در مورد عوامل مساعد كننده اعتیاد می گوید: تعداد كثیری از معتادین علل اعتیاد خود را، اعتیاد والدین به سیگار و مواد مخدر، از هم پاشیدن بنیان و اساس خانواده، طلاق والدین، عدم توجه والدین به اعمال و رفتارهای آنها، تبعیض قائل شدن والدین بین آنها و دیگر فرزندان، شكست در عشق، بیكاری، فوت یكی از والدین، تفریح، فقر و ... بیان می كنند و تعدادی از معتادین دلایل خود را از این عادت، قدرت فراموشی و در پی آن تسكین كمبود و آلام روحی این افیون ذكر می كنند، و این بدیهی است كه چنین تفكری نشان از دردی دارد كه ریشه ای عمیق در اجتماع دوانیده است.دقیقاً نمی توان زمان آشنایی با مواد مخدر را بیان كرد ولی بشر از آغاز برای تسكین آلام و كاستن دردهای خود از بعضی مواد تخدیركننده استفاده می كرده است، یونانیان در زمان سقراط به آثار مواد مخدر پی بردند و از آن استفاده می كردند، مردم اروپا از چهار هزار سال پیش به اثرات ضد درد این افیون آشنایی داشتند.هندیان نیز از نخستین مردمانی هستند كه به گیاه مخدر خشخاش روی آوردند و عده ای كشور چین را مهد اولیه كشت خشخاش می دانند.دكتر حمید مددی فر، جامعه شناس می گوید: وابستگی روانی و بدنی به یك دارو را اعتیاد می نامند، كه شامل احساس اجباری برای ادامه مصرف و از بعد جسمی، حالتی از مصرف داروست كه پیدایش علائم بدنی مشخص و مخصوصی را به هنگام قطع ناگهانی دارو به دنبال دارد، از دیدگاه علمی به علت حالات شعف و خوشحالی فوق العاده كه در شخص ایجاد گشته، اقدام به افزایش میزان دارو برای حفظ و تداوم حالت قبلی، فرار از درد و رنج و اضطراب منجر به وابستگی روانی می شود و نهایتاً به علائم روان تنی می انجامد، اینان افرادی نامتعادل، مهاجم، سرخورده هستند و در جایی قرار می گیرند كه ارزش ها و ملاك های اجتماعی را در مقابل خود می بینند، اینجاست كه شخص غیراجتماعی، منزوی و از جامعه جدا شده و به تكاپوی ارضای نفسایات خود می افتد، واقعیت را انكار می كند و در پناه مكانیزم دفاعی قرار گرفته و قضاوت نادرست را جایگزین حقایق می كند.
رضا .ر، دانشجوی اخراج شده رشته حقوق دانشگاه آزاد علل روی آوردن به مواد مخدر را این گونه بیان می كند: وقتی طغیان و پرخاشگری فرزندی به هر دلیل و عنوانی به اقتضای سن و نگرش های ناصحیح با فحاشی، تنبیه بدنی، پرخاشگری، بیرون كردن از منزل، تحقیر كردن، به حال خود رها كردن و سرزنش های بی حد و مرز پاسخ داده شود، آیا اولین گام انحراف جوان به سوی خلاف و اعتیاد برداشته نمی شود. (مكثی می كند) در سن هیجده سالگی وقتی كاری ناشایست انجام دادم، پدر مرا از خانه بیرون نمی كرد، اگر دائم كار اشتباه مرا توی سرم نمی زد، اگر مرا جلوی همكلاسی هایم كتك نمی زد، اگر و اگر... من الان معتاد نبودم. از نظر من، اعتیاد به هر موادی تنها دلیلش خانواده ست، عقاید و نگرش های غلط بعضی از والدین تبدیل به شورش و نافرمانی بچه ها می شود. تحقیقات گسترده در كشورهای مختلف نشان می دهد كه افراد معتاد بیش از همه به خانواده های از هم گسیخته، ناآگاه و بی ثبات تعلق دارند، احساسی كه شخص در خانواده ناآزموده و ناامن دارد سبب سوق دادن به جایگاه و شرایطی می شود كه لااقل این احساس درمان شود و برای خود امنیت لازم را مهیا نماید. ناآگاهی و اعمال برخورد نادرست از سوی خانواده، طرد شدن شخص و گارد گرفتن در مقابل موضع خانواده خود راه صاف كنی برای وارد شدن به حیطه اعتیاد بیان می شود، این به مثل رودی خروشان است كه اگر به درستی هدایت نشود یا به بیابانی شوره زار ختم می شود و یا سبب طغیان و ویرانی می شود و باید بپذیریم هیچ راه مفری نداریم. خانواده مهمترین و اصیل ترین نهاد در شكل گیری بنیان ها و اساس های شخصیت فرزند در سراسر زندگی اوست و خانواده عاملی بسیار مهم و مساعد كننده برای اعتیاد نام برده می شود.حسن، معتادی است به هروئین و جایی برای زندگی ندارد و شب های سرد را در خیابان می گذراند، چهره ای علیرغم زیبایی درونی اش، نازیبا و كثیف دارد، موهای ژولیده و آشفته ای دارد، به سختی در مورد علل اعتیاد خود صحبت می كند:
«وقتی بابام مرد، دربه در و بیچاره شدم، مادرم می گفت برو گمشو سركار، بعد از دو ماه ازدواج كرد، شبا وقتی می اومدم خونه بهم غذا نمی داد، فقط مزد كارم رو ازم می گرفت، بعدش نوبت كتك خوردن از ناپدریم شروع می شد؛ سالها تحمل كردم، یه شب لعنتی فقط هفده سالم بود به خاطر شدت ضربه و درد كه ناپدریم بهم وارد كرده بود، رفتم خونه یكی از رفقام، بهم یه سیگاری داد، اون موقع همه درد و بدبختی هام تموم شد من دیگه اون حسن بدبخت و توسری خور نبودم، انگار تازه متولد شده بودم، یه ماه بعد اومدم تهران، دیگه اون احساس بی خیالی و راحتی سراغم نمی اومد، هر چی كار می كردم می دادم پول سیگاری، می خواستم ببینم این گردی كه صحبتش رو می كنن، چیه؟ امتحانش كردم، خیلی راحت شدم اما بعدش شدم یه هروئینی، از كار بیرونم كردند، نه سرپناهی، نه سایه حمایت پدر و مادری، مجبور شدم شبا توی خیابون ها بخوابم كارتون خوابای زیادی دور هم جمع می شدیم، بعد تزریق رو هم امتحان كردیم، اونم یه سرنگ و ده تا معتاد، چیه ازم می ترسی؟ حق داری، شاید ایذر داشته باشم، بنویس بچه ها قدر پدرشون روبدونن، بنویس زمانی كه پدر داشتم، یه انسان خوشبخت بودم، بنویس توی این دنیای لعنتی یه نفر به فكر من نیست. شاید ۲۵ سالم نباشه، دوست دارم زودتر بمیرم، دو سه روز دیگه كه هوا سردتر بشه فكر كنم بمیرم اگه از اینجا ردی شدی اگه نبودم بدون مردم، اما فقط شما به یاد من باش، لااقل برام یه فاتحه بخون» سستی و یا غفلت والدین و یا فوت یكی از والدین عاملی است بسیار پراهمیت كه اگر در این مورد كوتاهی شود آثار مخرب و جبران ناپذیری به جا می گذارد، باید این مطلب را همیشه در ذهن داشت كه انسان تحت هیچ شرایطی بی نیاز از راهنمایی نیست، والدین باید همیشه و به میزان لازم مراقب فرزندان خود باشند، مراقبت های شدید و سختگیری های بی مورد و یا رها كردن آنها به حال خود همواره به انحراف فرزندان منتهی می شود، هرگونه تغییر در خلق و خو، افسردگی، تغییرات رفتاری افت تحصیلی، تغییر رنگ چهره و .... باید مورد نظر والدین قرار گیرد. پایبند نبودن والدین به ارزش های معنوی و اخلاقی و مذهبی نیز عاملی بسیار اساسی در زمینه نامساعد شدن شرایط حاكم بر فرزندان یاد می شود.
هانیه، ۱۹ساله: چند ماه پیش منتظر ماشین بودم، پسری با اتومبیلش جلویم ترمز كرد، سوار شدم، زمانی كه فهمید عاشق پولدار شدن هستم مرا به جایی به نام «گلد كویست» (Gold quest) معرفی كرد،در آنجا چندین پسر و دختر جمع شده بودند. اولین بار در جمع سیگار كشیدم، در رویاهایم به این فكر می كردم كه پس از چند ماه به اتومبیل، منزل و موبایل خواهم رسید، پسرهای این گروه مرا به كشیدن حشیش دعوت كردند و من فكر می كردم اگر سرپیچی كنم از ثروتمند شدن جا می مانم به ناچار و ترس درخواست آنها را پذیرفتم، پس از چندین هفته فهمیدم كه در محیط فاسدی قرار گرفته ام
مریم دانشجوی سال سوم رشته شیمی در مورد نحوه اعتیاد خود می گوید: «زمانی كه دوستانم در پارتی های دوره ای از مصرف هرگونه مواد نشئه آور كوتاهی نمی كردند من نیز به لحاظ وضع مالی مساعد و آزادی بی حد و مرز از سوی خانواده ام برای حس همراهی و یكرنگی بدین سو كشیده شدم. زمانی كه اولین بار به مصرف كوكائین روی آوردم احساس شعف، خواب آلودگی و اختلالات روانی و توهمات و تصورات غیرواقعی آن مرا شیفته این افیون كرد، اكنون كه بدین ماده اعتیاد پیدا نموده ام از همه زندگی جا مانده ام، آن توهمات آنی و خوشایند و آن نیروی دو چندان جای خود را به احساس خستگی در عضلات، تأثیرات ناهنجار بر روی عصب چشم، انحرافات جنسی و در بعضی از موارد با جنایات و خودكشی دوستانم داده است، دیگر تمایل چندانی به ادامه تحصیل ندارم، از نظر خانواده ام دور شده ام، هیچ چیز و هیچ كس ارضایم نمی كند و تنها به آرامش آنی خود فكر می كنم، هیچ آینده روشنی برای خودم تصور نمی كنم و هر نامردی مترصد شكارم كمین كرده است، آیا آن شادی كاذب، آن تصورات موهوم چنین ارزشی دارد؟
منبع : روزنامه کیهان