شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
درآمدی بر فلسفه سیاسی
فلسفه سیاسی با این پرسش ، آغاز می گردد: رابطه فرد با جامعه چگونه باید باشد؟
فلسفه سیاسی، در پی عملی شدن مفاهیم اخلاقی در عرصه اجتماعی است و از این رو به اشکال مختلفی از حکومت و جامعه که مردم میتوانند در آن زندگی کنند، میپردازد و از این رهگذر، معیارهایی برای بررسی و داوری درباره نهادها و روابط موجود، ارائه میدهد.
گرچه فلسفه سیاسی و علوم سیاسی با طیفی از مسائل و روشهای فلسفی، پیوند دارد، ولی این دو را میتوان از هم متمایز ساخت. علوم سیاسی عمدتا به اوضاع موجود میپردازد و بنابراین ممکن است که در دستورالعملهای خود، غیراخلاقی نیز باشد. در عوض فلسفه سیاسی، تصوراتی راجع به زندگی اجتماعی خوب، پدید میآورد: مجموعه ارزشها و نهادهای حاکم که انسانها را گرد هم میآورند، باید چگونه باشند. این موضوع، گسترده بوده با شاخهها و زیررشتههای فلسفه همانند فلسفه قانون و فلسفه اقتصاد، ارتباط دارد. مقاله حاضر، نظریههای مهم فلسفه سیاسی همانند لیبرالیسم، محافظهکاری، سوسیالیسم، آنارشیسم و محیط زیستگرایی را مورد بررسی قرار داده است.
● بنیادهای اخلاقی
سرمنشاء فلسفه سیاسی در اخلاق قرار دارد: به عنوان نمونه در سوالاتی همچون اینکه چه نوع زندگی، زندگی خوب برای بشریت محسوب میشود. از آنجایی که مردم طبیعتا اجتماعی هستند، این سوال، منجر میشود به این پرسش که چه نوع زندگی برای فرد در میان مردم، مناسب است. از این رو، گفتمانهای فلسفی در پیوند با سیاست از شالودههای ا خلاقی، پدید آمده، گسترش یافته و ناشی میگردند.
به عنوان مثال، فایده گرایان اخلاقی مدعیاند که “خیر” با جستجوی بیشترین میزان شادی برای بیشترین تعداد از مردم، مشخص میگردد. بنابراین، فایده گرایان در حوزه سیاسی، از برپایی نهادهایی که بیشترین شادی را برای بیشترین تعداد مردم فراهم کند، پشتیبانی مینمایند. در عوض، وظیفه گرایان اخلاقی که ادعا دارند، ما با عمل به تکالیفمان، بیشترین خیر را تامین میکنیم، به حقانیت نهادهایی اعتقاد خواهند داشت که در بهترین حالت به عملی شدن تکالیف، کمک نمایند.
از آنجایی که اخلاقیات بر نظریات هستی شناختی و ما بعدالطبیعی مبتنی است، پس فلسفه سیاسی نیز به این نظریات بنیادین وابسته میباشد: نظریهپردازی در باب ماهیت واقعیت و نحوه منطقی شناخت، بر چگونگی عملکرد و نحوه تعامل ما با دیگران تاثیر میگذارد. بزرگترین مسئلهای که فلاسفه را به مکاتب مختلف اندیشهای تقیسم میکند عبارت است از نحوه پرداختن به افراد، یعنی “فرد اخلاقی”. فیلسوفان به دو گروه تقسیم میشوند: آنانی که فرد را مقدس میدانند و دیگرانی که فرد را عضوی از گروه تلقی میکنند. البته بعضیها، نهادهای سیاسی را واجبالاحترام میدانند ، ولی این موضع چندان قابل قبول به نظر نمیرسد: اگر بشریت وجود نداشته باشد، چنین نهادهایی بیمعنی خواهند بود، چرا که معنای خود را از وجود انسانها دریافت میکنند.
در نظر گرفتن فرد یا گروه به عنوان واحد تحلیل سیاسی، اساسیترین مسئلهای است که فلاسفه سیاسی را طبقهبندی میکند.
البته امروزه، این طبقهبندی برحسب معیار “حقوق فرد” در برابر “حقوق گروه” بهتر مشخص میگردد. بعضیها هم عبارات زیرا را مناسبتر میدانند: شان فرد ، تکالیف و الزامات فرد در برابر گروه؛ خودسامانی یا حق تعیین سرنوشت گروه یا فرد. عملیاتی شدن فلسفه در حوزه سیاسی، ضرورتا به نهادهای اجتماعی، ارتباط پیدا میکند و از آنجایی که انسانها اجتماعی هستند، بایستی عرصههای اجتماعی - اخلاقی خویشتن، دوستی، خانواده ، مالکیت، معامله، پول، اجتماع، قبیله، نژاد، انجمن و دولت و از این رو رابطه افراد با یکدیگر، مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.
● مسایل روش شناختی
فلاسفه سیاسی از نظر روش شناسی به فردگرایان و کل گرایان تقسیمبندی میشوند. فردگرایان روششناختی در صددند تا اقدامات و رفتار اجتماعی را برحسب کنش فردی توضیح دهند، در حالی که کل گرایان، با توجه به ماهیت گروه، رفتارها را تبیین میکنند. برخلاف فردگرایان روش شناختی که مدعیاند جامعه (فرهنگ، مردم، ملت) چیزی بیش از مجموع صرف اعضای آن نیست، کل گرایان استدلال میکنند که کل، فراتر از مجموع بخشهای تشکیل دهنده آن است و این استدلال در حوزه سیاسی اینگونه تعبیر میشود که دولت، چیزی افزونتر از شهروندی، نژاد، عامه یا مردم است. کلگرایی از نظر سیاسی، به نظریه عام “جمعگرایی” تعبیر میگردد و تمامی نظریههای جمعگرا، ارزش و حوزه قدرت فرد در برابر هستی جمعی را انکار کرده و یا کمتر میپندارند.
دومین مسئله مهم روش شناختی که به هستیشناسی و نیز اخلاقیات ارتباط دارد، عبارت است از نقشی که عقل در امور اجتماعی ایفا میکند. مواضع افراطی را میتوان به عنوان عقلگرایی و ضدیت با عقل، متمایز نمود. عقلگرایی سیاسی بر کاربرد عقل در مسائل اجتماعی تاکید میورزد بدین معنا که افراد بایستی به جای پیشفرضهای فرهنگی یا برداشتهای شخصی، از منطق و شمولیت عقل، تبعیت کنند. عقلگرایان استدلال میکنند که عقل، بشریت را از نظر سیاسی، متحد ساخته و از اینرو وسیلهای برای دستیابی به صلح است. از سوی دیگر، ضد عقلگرایان، کارآمدی عقل در امور انسانی به ویژه در امور اجتماعی را کماهمیت تلقی میکنند. در عوض، طیف گستردهای از بدیلها، به جای عقل قرار میگیرند: احساسات، فرهنگ، دین یا چشماندازهای طبقاتی، نمادها و یا اشکال عرفانی شهود یا دانش. ضد عقلگرایان از هر نحوهای میتوانند از عقلگرایان به دلیل نادیده گرفتن خرد باریکبینی و میراث اجتماعی که شالودههای جامعه کنونی را تشکیل میدهند و یا برای ذهن تعقلی، ضروری به نظر میرسند، انتقاد نمایند. شماری از ضد عقلگرایان از منطقهای چندگانه، حمایت میکنند یعنی اینکه، گونههای متعددی از منطق وجود دارد یا باید وجود داشته باشد. با این حال، دیگران، انکار میکنند که ذهن انسان، منطقهای متعدد را پدید میآورد ولی معتقدند که کنش انسانی، شیوههای مختلفی از زندگی را در مکانها و متقضیات متفاوت تاریخی، به وجود میآورد.
وجود وابستگیهای همپوشان که با اغلب گروهها همراه است ، انتقادی قوی را علیه آموزههای جمعگرا، مطرح میسازد: در مواقعی که فرد به بیش از یک موجودیت جامعه شناختی متعلق باشد، کدامین گروه بایستی محور تحلیل قرار گیرد؟ از سوی دیگر اگر یک تحلیل گر عقلگرا، فردگرا نیز باشد؛ این پارادوکس پدید میآید که افراد در کل، جمعی موجودات عقلانی به هم پیوند یافتهاند (یعنی همه افراد از موهبت عقل برخوردارند) در حالی که ضد عقلگرایی به ورطه چندگانگی معرفت شناسیهای فردگرایانه فرو میافتند.
● مکاتب اندیشه سیاسی
با توجه به مسائل روششناختی و دانش واژهها، میتوان مکاتب عمده اندیشهسیاسی را مورد بررسی قرار داد. البته نسبت این مکاتب، با اخلاق نیز در این تقسیمبندی موثر بوده است.
● لیبرالیسم
واژه لیبرالیسم، به دو نظرگاه مجزا در فلسفه سیاسی اشاره دارد: نظریه حامی فردگرایی از مردم و حکومت؛ و دوم، برداشت حامی دولت یا آنچه که به عنوان “سوسیال دموکراتیک” خوانده میشود. چرخش بزرگ در این زمینه در اواخر قرن نوزدهم با تغییر جهت به سوی خطمشیهای سوسیالیستی یا سوسیال دموکراتیک، آن هم تحت لوای سیاستها و احزاب لیبرال، رخ داد.
البته از دیدگاه ریشه شناختی، رویکرد فردگرایانه لیبرایستی، مستدلتر است زیرا لیبرالیسم از واژه “لیبرتی” مشتق میشود که به معنای آزادی و تساهل است و نه مفاهیم عدالت و مداخله که در قرن بیستم، بدان افزوده شدند. ولی مضمون دولتگرا، به قدری بر تفکر مدرن حاکم شده است که جدا کردن مفاهیم آن از برداشتهای پیشین، دشوار به نظر میرسد. برای اشاره به رویکرد سنتی، لیبرالیسم کلاسیک، اصطلاح مناسبی به نظر میرسد و با توجه به گرایشات سوسیالیستی لیبرالهای مدرن، لیبرالیسم مدرن را میتوان به کار گرفت. علیرغم تمایز در سیاستگذاری، لیبرالها عموما ؛ دیدگاه خوشبینانهای نسبت به طبیعت انسان دارند. در فلسفه مدرن، این رویکرد، از نظریه روانشناختی جان لاک ریشه میگیرد. وی معتقد است که انسانها بدون اندیشههای فطری زاده میشوند و از اینرو، محیط، تربیت و تجارب شخصی، به انسان شکل میدهد.
لیبرالها به دنبال بهترین شکل دولت هستند تا به افراد اجازه دهد زندگی خود را به نحوی که خود مناسب میدانند، ادامه دهند؛ و همین مسئله یعنی امکان وجود یک چارچوب بیطرف، موجبات انتقاد از ایدهآل لیبرال را فراهم آورده است.
● محافظهکاری
این رهیافت، استلزامات دانش کلی لیبرالیسم و عقلگرایی همه شمول آن را زیر سوال برده و از این رو برخلاف لیبرالها، به قواعد رفتاری و نهادهایی که قرنهای متمادی را پشتسر گذاردهاند، ارج بیشتری مینهد. محافظهکاران فلسفی، در مورد دستکاری گونههای رفتار و نهادهای سیاسی، احتیاط به خرج میدهند و کلا نسبت به اصلاحات پردامنه، بدگمان هستند؛ محافظهکاران به سنت پایبند میباشند، ولی نه به خاطر سنت، بلکه به دلیل نگاه بدبینانهای که به توانایی بشر در بازساخت کامل ارزشهای اجتماعی که در طول چندین نسل پدید آمده، دارند، این موضع را اتخاذ میکنند.
شماری از سوالات مدنظر محافظهکاران عبارتند از : از چه چیزی باید محافظت شود؟ یک نهاد بایستی چقدر عمر داشته باشد تا مورد احترام محافظهکاران فلسفی قرار گیرد؟ در این موارد، این فلاسفه باید به سطح عمیقتر تحلیل، رجوع کرده و ماهیت و غایت نهاد را در پرتو معیارهایی خاص، بررسی نمایند. محافظهکاران معتقدند که میتوان عقل را کم اهمیت تلقی کرد، زیرا عقل به افراد خاص و از این رو به انگیزههای سیاسی، خطاها و پیشداوریهای آنان، تعلق دارد.
از این رو، محافظهکاران، اصلاح را رد نمیکنند ، بلکه در کل، نسبت به توان نسل معاصل یا افراد کنونی در قبال شناخت و بنابراین شکلدهی مجدد به رفتار و نهادهایی که با خرد صدها نسل، تطور یافتهاند، بدگمان میباشند. پس محافظهکاران درباره برنامهریزی پردامنه در عرصههای مختلف نهادی، اقتصادی یا فرهنگی، بدبین هستند. برخلاف سوسیالیستها که در مقابل نقایص کنونی، بیتاب هستند، محافظهکاران در این باره صبر پیشه میکنند، البته نه بهدلیل حب نقض و کمبود، بلکه به این دلیل که معتقدند، در نهادهای عظیم کنونی نمیتوان بدون عواقب زیانبخشتر، تجدید نظر نمود. محافظهکاران با پیروی از ادموندبرک، هرگونه انقلاب و کودتا را به دلیل منجر شدن به خونریزی و خشونتی بیشتر از نظام سابق، محکوم میکنند.
● سوسیالیسم
واژه سوسیالیسم، طیف گستردهای از اندیشهها و برنامهها را که به واسطه یک مضمون فراگیر به هم مرتبط میشوند توصیف میکند: مالکیت مرکزی و کنترل ابزارهای تولید به این دلیل که مالکیت مرکزی را کارآمدتر یا اخلاقیتر، فرض مینماید. از سوی دیگر، سوسیالیستها استدلال میکنند که سرمایهداری، از نظر اخلاقی و نیز سیاسی، خدشهدار است. علاوه بر این، بعضی از سوسیالیستها ازنحله مارکیستی معتقدند که سوسیالیسم، آخرین مرحله تاریخی است که قبل از ظهور جامعه کمونیستی، جای سرمایهداری را میگیرد.
از نظر سیاسی ، سوسیالیستها مدعیاند که نظام سرمایهداری بازار آزاد باید تغییر یابد و نظام دیگری جایگزین آن شود و منابع نیز باید (به نفع کارگران) باز توزیع گردد. در این راستا، سوسیالیستها به تحولات تاریخی که به توزیع نابرابر ثروت به نفع بعضی افراد یا ملتها منجر شد، اشاره میکنند. آنان استدلال میکنند که جنگ و استثمار توسط اقویا، باعث این گونه توزیع غیراخلاقی شده است و اصلاحگران نیز ترجیح میدهند برای ساختن جامعه بر مبنای شالودههای اخلاقی، این نقایص را تصحیح کنند. سوسیالیستها غالبا با اشاره به فقر ا و سرکوب شدگان، این وضعیت را به عنوان توجیه اصلاحات یا انتقاد از وضع موجود، معرفی مینمایند. برنامههای سوسیالیستها طیف گستردهای از نحوه بازتوزیع صحیح منابع و تضمین دستیابی نسلهای کنونی و آتی به فرصتها و استانداردهای خاص زندگی را شامل میشود.
● آنارشیسم
معنای سیاسی آنارشیسم عبارتاست از سیستم سیاسی بدون دولت یا به طور گستردهتر، جامعهای که با نبود ساختارهای سلسله مراتبی و خودکامه مشخص میگردد، مضمون اصلی آنارشیسم تاکید دارد که فقط در نبود ساختارهای محدودکننده و اجبارگر میتوان به خوبی زندگی کرد. از این رو هرگونه نهاد یا اخلاقیاتی که با زندگی آزادانه سازگار نباشد، بایستی رد، مورد انتقاد و مورد حمله قرار گیرد. اندیشمندان اصلی آنارشیسم عبارتند از ویلیام گادوین، ماکس اشتیرنر، لئوتولستوی، پرودون، باکونین، کروپتیکن و متفکرین محافظهکار و لیبرتاریان اخیر.
● محیط زیستگرایی
فراتر از مشاجرات سنتی اخلاقی که به زندگی خوب انسان و اوضاع سیاسی دارای سازگاری بیشتر با پیشرفت انسانی میپردازد، بعضیها برداشت متفاوتی درباره بشریت و ارتباط آن با جهان زنده اتخاذ میکنند. این فلسفه سیاسی که عموما به نام محیط زیستگرایی خوانده میشود، به حقوق مردم یا جوامع نمیپردازد، بلکه نگران حقوق کره زمین و دیگر انواع موجودات است.
از این رو، فلسفه سیاسی محیط زیستگرایی به ایجاد ساختارهای مناسب زندگی اجتماعی انسان در این چارچوب ، توجه میکند. به عنوان مثال، این فلسفه خواستار توقف غارت منابع زمین از طریق ممنوعیت بهرهبرداری بیشتر و یا حداقل کند کردن آهنگ این عمل، میباشد، مدیریت پایدار منابع در کانون این فلسفه سیاسی قرار دارد.
● خاتمه
نظریات سیاسی عمده، اولویت اخلاقی و سیاسی انسان را فرض میگیرند و از این رو به سوی تعیین نهادهای مناسب برای بقاء، توسعه، اخلاقیات و شادکامی انسان، پیش میروند.
محیط زیستگرایی، در این رویکرد با دیگر مکاتب ، تفاوت دارد ولی تمامی نظریات سیاسی مطرح شده در این مقاله، به نظریات اخلاقی درباب طبیعت انسان و ارتباط وی با جهان و دیگران، مرتبط هستند. از آنجایی که نظریه سیاسی عموما به ماهیت اجتماعی انسان میپردازد، طبعا فردیت انسان و نیز ارتباط فرد با گروهها را نیز مطالعه میکند. نظریات سیاسی عمده، طیف گستردهای از موضوعات شامل قانون، اقتصاد، آزادی، جنسیت، ملیت، خشونت، جنگ، شورش و فداکاری و نیز دیدگاههای عالیتر عرصه سیاسی مطلوب (آرمانشهر) و نقد نهادهای سیاسی محلی و بینالمللی کنونی را مورد بحث و بررسی قرار میدهند.
ترجمه و تلخیص : یعقوب نعمتی و روجنی
منبع :
The Internet Encyclopedia of philosophy
منبع :
The Internet Encyclopedia of philosophy
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست