پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
دزدی اندیشه و نه غارت
طرح <خاورمیانه جدید> شکل رفرمیافته و ایده اصلاحشده <خاورمیانه بزرگ> پس از استقرار مجدد بازها بر کاخ سفید در برگیرنده ابعاد و اهدافی در قبال کشورهای خاورمیانه بهویژه کشورهای میانهرو عربی بود. کارلوس کارو، مغز متفکر کاخسفید وقتی مارس سال ۲۰۰۶ برای همیشه از آنجا خداحافظی کرد تا مدتها باور رفتنش برای همه سخت بود. کارلوس به قول اسکات پنان، رئیس کارکنان کاخسفید، پدر نسل جدید نظریهپردازان کاخسفید بود. طراح نظریه خاورمیانه بزرگ که بعدها با اصلاحاتی در آن به خاورمیانه جدید تغییر یافت هم او بود کارو در یکی از سخنرانیهایش گفته بود: تا زمانی که سیاست دور کردن مردم از فعالیتهای سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه توسط غرب رو به افزایش است و کانونهای قدرت تنها در دایره بسته شاهزادههای عرب باقی بمانند و قدرت تنها به واسطه دلارهای نفتی ردوبدل شود فعالیتهای تروریستی، جرایم سازمانیافته و مهاجرتهای غیرقانونی به کشورهای غربی روند صعودی خواهد داشت. با ادامه سیاستهای نابخردانه کنونی شاهد فروپاشی و افزوده شدن تعداد خیل بیکاران و گسترش فقر خواهیم بود که این وضعیت میتواند به خطر بنیادگرایی برای جامعه جهانی و تولد نسل جدیدی از تروریستها بینجامد. تنها گزینه برای برونرفت از این دایره بسته، اجرای اصلاحات بهوسیله حکومتهای عرب است.
کارو در جایی گفته بود که بوش بهخاطر تعهد بلندمدت خود در قبال دموکراسی در خاورمیانه سزاوار تحسین است اما نسنجیده عمل کردن میتواند حتی یک ایده خوب را تباه کند. ولی من معتقدم بدتر اینکه این ایده میتواند نتیجه معکوس هم داشته باشد خصوصا اگر مردم را این اندیشه فرا گیرد که اهداف و انگیزههایی پنهانی در کار است. این دقیقا آن چیزی است که <طرح خاورمیانه بزرگ> ساخته دست کارو اجراشده توسط بوش با آن روبهرو است. نتیجه معکوسی که من از آن حرف میزدم هم در واکنشهای سران عرب حتی برای مردم هم قابل فهم است. واقعیت آن است که آنها با ما همعقیده نیستند تا جایی که حسنی مبارک رئیسجمهور مصر تا آنجا پیش رفت که این طرح را <توهمآمیز و احمقانه> خواند. ما میکوشیم به شیوهای بندهنواز و اربابوار از طرح دموکراسی در حضور اعراب پردهبرداری کنیم. یعنی در برابر خیل مخاطبانی مشتاق و پرحرارت که شیفته جنگ در عراقاند و چندان با جهان عرب همنوا نیستند این تصور که آمریکا با حمایت اروپا به جهان عرب خواهد آموخت چگونه مدرن و دموکراتیک شوند در حداقل خود واکنشهای ضد و نقیض و تردیدآمیزی برخواهد انگیخت. چرا که اینجا منطقهای است که خاطره سلطه فرانسویان، انگلیسیها و پرتغالیها هنوز در آن زنده است.
با آنکه به نظر میرسد این برنامه داوطلبانه باشد، برخی بیم آن دارند که اجبار و فشار هم در پس خود نهفته داشته باشد. دلایل دیگری هم داریم که چرا باید نگران این ایده بود و لازم است با احتیاط پیش رفت. دموکراسی اگر با بیصبری تحمیل شود، میتواند عواقب ناخواستهای در پی داشته باشد. اگر فلسطینیها میتوانستند در انتخاباتی واقعا آزاد رهبری برای خود برگزینند، از کجا معلوم رهبر حماس را انتخاب نکنند؟ اگر قرار شود بهزودی انتخابات آزاد در عربستان سعودی برگزار شود چه تضمینی وجود دارد که شاهزاده عبدالله اصلاحطلب بر اسامهبنلادن یا هر رهبر اسلامگرای ستیزهجوی دیگر پیروز شود؟ و یا حتی در لبنان محتمل است که سیدحسن نصرالله انتخاب شود؟ اندیشه دموکراسی اگر سنتهای قانونگرایی را به درستی نپذیرد و به آن نیرو ندهد، ممکن است تا حد رفراندومهایی بیعتگونه و انتخاباتی فرمایشی تنزل یابد که حتی به افراطیگری و اقتدارگرایی مشروعیت میبخشد.
آنچه مشکل را وخیمتر میسازد این فکر و اندیشه است، که نهتنها در بین اعراب بلکه اروپاییها هم که توجه ناگهانی به دموکراسی را کسانی مثل دیک چنی و لیزا رایس اجرا و هدایت میکنند تلاش دارند هرگونه حرکت جدی آمریکا برای واداشتن اسرائیلیها و فلسطینیان جهت رسیدن به یک توافقنامه صلح واقعی را به تاخیر بیندازند. چنی گفته تفکر اصلاحات دموکراسی نیز <اساس حل مسالمتآمیز نزاع دیرینه اعراب و اسرائیل است.>
اظهارات چنی نوعی توجیهتراشی برای به تعویق انداختن هرگونه تلاشی جهت خاتمه دادن به نزاع اسرائیل و فلسطین بود بهعلاوه این واقعیت تاریخی را که فلسفه دموکراسی تنها میتواند در فضایی از اعتماد و عزت اندیشهای شکوفا شود، نادیده گرفت. مادام که فلسطینیها و نسل جدید کودکان فلسطینی زیر اندیشه سلطهگرایانه اسرائیل به سر میبرند و هر روز تحقیر و تهدید میشوند اندیشههای سیاسی دموکراسی برای آنها جذاب نخواهد بود. اگر قرار باشد طرح ابتکاری کار و رنگ عینی به خود گیرد باید با بایستههای منطقهای هماهنگی کند که خاستگاه اندیشههای مذهبی و اعتقادی متعالی بوده است. مطمئن باشید سنیهای میانهروی بهشدت متعصب روی آرمانهای فکریشان مثل مصریها و سعودیها اگر احساس کنند به سنتهای مذهبی و فرهنگیشان بیاعتنایی میشود به استقبال دموکراسی ناخواسته نخواهند رفت. بدون اعتماد و عزت مستقل و اندیشه حاصل از استقلال اراده آزاد فردی دموکراسی نمیتواند وجود داشته باشد حتی اگر ما سعی کنیم با شعبدهبازی ادای اندیشه دموکراسی را درآوریم.
کمی به گذشته برگردیم، واشنگتن در سال ۱۹۵۸ پروژه پر کردن خلاء فکری پیشرفت خاورمیانه را با طرح آیزنهاور، رئیسجمهوری ایالاتمتحده بر منطقه ارائه کرد. پس از آنکه بریتانیا منطقه را ترک کرد شکافی بهوجود آمد که ناچار باید آن را پر کرد و بعد از آن نیز طرح پیمان بغداد در زمان حکومت <نوری السعید> مطرح شد. دوستان ما در غرب انگار فراموش کردهاند که امریکا نهتنها در طرحها و پروژههای پیشین موفق نشده است بلکه گمان نمیکنم در حال حاضر هم در این طرحها به موفقیتی برسد. همین مسالهای که من مدام از آن سخن گفتهام اکنون بهصورت چالش بزرگ جلوهگر شده است. در برهه کنونی نقشه خاورمیانه عربی با تبعیت و تبیین گفتمان و اندیشه مقاومت در عراق و لبنان و قوت گرفتن مقاومت حماس در فلسطین کاملا تغییرکرد اما غرب تلاش میکند تا دستکم صف کشورهای عربی عملگرا را بهنفع طرحهای خود بچیند و همچنین به این کشورها بهعلت مواضع مخالف خود با مقاومت لبنان درخلال جنگ اخیر علیه لبنان پاداش دهد.
واقعیت امر این است که مساله، مساله جورج بوش پسر نیست بلکه موضوع سیاستهای آمریکا به شکل عام و کلی است که سیاستهایی خصمانه و تهاجمگرایانه است و فقط برای تاراج ثروتهای ملتها نقشه کشیده میشود. اشتباه نکنید منظورم نفت و گاز و مسائلی اینچنین صرفا نیست بیشتر منظور من اراده خواستن، اندیشه توانستن و تفکر خیزش است.
چیزی که در برهه کنونی مشکلساز و ویرانگر است اندیشه مقاومت و فلسفه استقلال است که سعی میشود نابود شود. جنگ آمریکا در عراق و افغانستان نمونهای از همه اهداف سیاسی آمریکا در ظاهر و همه رهاوردهای عقیدتی و فلسفی است.
خاورمیانه جدیدی که قرار بود از زایمان نارس و عقیم خاورمیانه بزرگ متولد شود و تعیین اهداف راهبردی آمریکا در خاورمیانه، ایجاد نظم هژمونیک و برتری جهانی ایالاتمتحده را از رهگذر تشکیل خاورمیانه بزرگ مورد اهتمام قرار دهد که پس از سیطره بر خاورمیانه کوچک برای امکان تحقق خاورمیانه بزرگ و اهداف راهبردی واشنگتن با سازوکار بازی دومینو با اعراب را میسر کند. من فکر میکنم خلع سلاح اندیشه مقاومت، حذف تفکر مقاومت و فلسفه وجودی تغییر ژئوپلیتیکی منطقه استراتژیک خاورمیانه که در قالب رفرم برخورد تمدنها باید دچار تغییرات اساسی شود ادامه سیاست های آمریکا در منطقه است. این ایده با بوش پسر نیامده که با او برود. طرح خاورمیانه جدید گفتمان فکری و مانیفست فلسفی حاکمان همیشه کاخ سفید است.
فرید مرجایی
مترجم: ارسلان مرشدی
منبع: Washington post
مترجم: ارسلان مرشدی
منبع: Washington post
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست