چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا
یک شعر« دونفره»
ادبیات- اینجا شعری دو نفره میخوانید! شعری که دو شاعر با هم آن را سرودهاند: ناصر کشاورز و عباس تربن؛ در کنار آن مطلبی میخوانید درباره این شعر دو نفره.
یک مگس از این همه
چوببستنی
لیس خورد و
لیز خورد و
پرت شد
توی سطل آشغال
چند تا مگس
روی چوببستنی بهصفشدند
شاد شاد و خوشبهحال
دور از این
ویزویز و قیلوقال
یک مگس
- دور از جماعتی
که گرد شیرنی...-
با دل گرسنه
روی پیشخوان بستنیفروش
فکر صافکردنِِ
وزوزِ صدای خویش بود
غافل از مگسکشی
که چند لحظه بعد
بر سرش فرود...
یک شعر دو نفره
بعضی از کارها را فقط و فقط باید «تکی» انجام داد، مثلا کسی نمیتواند به جای آدم درس بخواند، یا غذا بخورد یا حتی تفریح کند. شعرگفتن هم یکی از آن کارهای «تکی» (یا به قول نیمایوشیج، شکلگرفته در «خلوت») است.
نیما یوشیج در اینباره مینویسد: «بدون خلوت با خود، شعر شما تطهیر نمییابد و آنچه را که باید باشد، نخواهد بود. به هر اندازه در خودتان خلوت داشته باشید، به همان اندازه این کیفیت بیشتر حاصل آمده است...شاعر این کالا [شعر] را که از جمعیت میگیرد، در خلوت خود منظم و قابلارزش میکند.»*
تا به حال به مجموعههای مشترکی برخوردهام که در آن، شعرهای شاعران مختلف در کنار هم چاپ شده بود. اما حتی یک بار هم مجموعه شعری ندیدهام که حاصل سرودنهای چندنفره باشد.
همۀ اینها را نوشتم تا شما را با یک سرودۀ «دونفره» آشنا کنم. شعری که البته مثل یک تجربۀ اتفاقی، قصد و برنامۀ از پیش تعیین شدهای برای گروهی نوشته شدنش در کار نبوده است. بنابراین این استثناء را به هیچوجه به معنی مخالفت با حرفهای نیما نگذارید.
اصلاً بگذارید اصل ماجرا را از اول برایتان تعریف کنم. چند هفته پیش ناصر کشاورز آمده بود دفتر دوچرخه. من وقتی رسیدم که او و فرهاد حسنزاده، گرم صحبت بودند. من هم نشستم و صحبت به آنجا رسید که «چرا خیلی وقت است شعری به دوچرخه ندادهاید؟»
یادم نمیآید پیشنهاد فرهادحسنزاده بود که «خب همینجا بشین یه شعر بنویس!» یا این که خودش به فکر سرودن شعری فیالبداهه افتاد. هرچه که بود، او کاغذ و رواننویسی به دست گرفت و همه اینها منجر شد به این که تا موقع ناهار، یک شعر نصفهونیمۀ «ناصر کشاورزی» نوشته شود. شعری که همه موافق بودیم شروع خوبی دارد، ولی هنوز به نتیجه نرسیده و نیاز به پایانبندی دارد.ناهار خورده بودیم و ناصر کشاورز میخواست برود. ما مانده بودیم و یک شعر ناتمام. کشاورز کاغذ خطخطی از کلنجارهای شاعرانهاش را به من داد و گفت: «بیا بقیهشو تو بنویس. پایینشم بنویس: شعر از کشاورز و تربن!»
تجربۀ هیجانانگیزی به نظر میرسید و واقعاً دلم میخواست شعر ناصر کشاورز را ادامه بدهم. موقع کامل کردن شعر، نگران بودم که مبادا شروع خوب شعر، خراب شود. حالا که دارم اینها را مینویسم، هنوز هم مطمئن نیستم که نتیجۀ کار، آنطور که باید، خوب از آب درآمده باشد.میتوانید خودتان بخوانید؛ قضاوتش با شما!
* حرفهای همسایه، نیما یوشیج، انتشارات دنیا.
منبع : همشهری آنلاین
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا دولت سیزدهم دولت رئیس جمهور مجلس شورای اسلامی رافائل گروسی حجاب انتخابات رهبر انقلاب مجلس انتخابات مجلس
هواشناسی قتل تهران شهرداری تهران پلیس وزارت بهداشت بارش باران آموزش و پرورش شهرداری فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی
خودرو قیمت طلا قیمت دلار مالیات قیمت خودرو حقوق بازنشستگان مسکن بازار خودرو سایپا ایران خودرو بانک مرکزی بورس
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون تئاتر دفاع مقدس محمدمهدی اسماعیلی سینمای ایران سریال موسیقی سینما کتاب فیلم
اینوتکس دانش بنیان دانشگاه آزاد اسلامی
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه رفح روسیه حمله به رفح چین ترکیه نوار غزه طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ قهرمانان اروپا دورتموند لیگ برتر ذوب آهن نساجی لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران بازی رئال مادرید
تبلیغات عیسی زارع پور اپل اینترنت سامسونگ ناسا گوگل آب آیفون مایکروسافت
سرطان قلب هندوانه کمردرد ناباروری روغن زیتون زیبایی بیماران خاص بیمه