دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
کودک جدی گرفته نمیشود چه برسد به موسیقی او
![کودک جدی گرفته نمیشود چه برسد به موسیقی او](/mag/i/2/fdrmg.jpg)
سالم; کنسرتهای زیادی را با گروه «کودکان ایران زمین» که سرپرستی آن را بر عهده دارد اجرا کرده که در آن از عناصر فرهنگی ایران، ادبیات شفاهی کودکان، بازیها، شیوههای نمایشی سنتی و ترانههای محلی بهره برده است. در گروه موسیقی «کودکان ایران زمین» نوازندگان کودک و نوجوانی هستند که سازهای تخصصی همچون نی، دف، کمانچه، سنتور و حتی کلارینت مینوازند. سالم میگوید: «وقتی قرار است برای کودکان کاری ساخته شود، به این معنی نیست که باید کار را در سطح پائین و نازل انجام دهیم. قرار است برای موجودی کار شود که فکر میکند و تحلیل خود را از مسائل دارد.»
▪ موسیقی کودک در ایران تا چه حد جدی گرفته شده است؟
ـ اصلا و ابدا جدی گرفته نشده است. کودکی را جدی نمیگیرند، چه برسد به موسیقی کودک. او را یک مینیاتور آدم بزرگ میدانند که باید هرچه زودتر رشد کند و عاقل شود. دوران کودکی یعنی دوران تجربه، کنجکاوی و کشف و پرسش درباره جهان پیرامون او. یعنی هر جا که کودکان باشند، موسیقی، شعر، حرکت، نقاشی، قصه و ... جریان دارد. کودکی یعنی تجربه کردن، یعنی فعال بودن، نه اینکه نشستن و نشستن بر صندلیهای کلاسهای ۲۰ نفره مهدکودکها یا ساعتها زیادی نشستن پای برنامههای تلویزیونی یا بازیهای کامپیوتری. ما هیچوقت به کودکان مجال بروز خلاقیت و کنجکاوی نمیدهیم. به احساسات کودکی او ارج نمینهیم بلکه همیشه کودک باید مثل طوطی تقلید و تکرار کند و با این تکرار و تقلید ناشیانه از آدم بزرگها باعث خنده و نشاط شود، مثل آدم کوچولوی برنامه عمو پورنگ. با نگاهی به تولیدات برای کودکان به تفکر و اندیشهای که صرفا جنبه مشغولکنندگی دارد مانند تولیدات سیمای جمهوری اسلامیپی میبریم و باور کمشعور بودن کودکان را در کتابهای درسی آموزش و پرورش یا تولیدات کانون پرورش فکری مشاهده میکنیم.
▪ یکی از مشکلات این حوزه; نبود تجربه کافی برای آموزش موسیقی به کودکان است. گمان میکنید کدام شیوه میتواند رابطه متقابل میان آموزش، بروز خلاقیت و کاربردی بودن آموزش را تامین کند و شیوه شما برای کار کردن با کودک چگونه است؟
ـ این شیوه را در کتاب «بخوان با من، بساز با من» نشان دادهام. کودک را برمیانگیزانم که به صدای محیط اطراف گوش کند. اولین قدم در راه یادگیری موسیقی، تقویت هوش شنیداری است. کودک خود صداها را کشف میکند. شما به او نمیگویید که بم و زیر کدام است، بلکه خود، ملودی و ریتم را پیدا میکند و به درک موسیقی میرسد. کتابی با عنوان «طبلک» در دست انتشار دارم که گلدانهای سفالی را در اختیار کودکان میگذارم تا با آن یک طبل کوچک بسازند و ساختمان یک طبل کوچک را کشف کنند. کودک با بازی کردن با این طبل کوچک ریتم را یاد میگیرد و با ساختمانساز آشنا میشود. میفهمد که صدا چگونه به وجود میآید و ساز چگونه ساخته میشود. خودش کشف میکند تا صدای چیزی را که به وجود آورده; دربیاورد. او در حین این فعالیتها شعر میسازد، قصه میگوید و بدون اینکه جیغ بکشد لذت میبرد.
▪ در نظامیکه آموزش موسیقی برای کودک جدی گرفته نمیشود، طبیعتا نمیتوان توقع درک موسیقایی از کودکان داشت. وقتی گوش موسیقایی کودک با ملودی آشنا نمیشود، قدرت تشخیص او نیز از دست میرود; به اعتقاد شما با چه راهکاری میتوان فاصلههای موجود را ازمیان برد؟
ـ مشکل شیوههای تعلیم و تربیت در کشور ما سلطه تفکر سنتی بر آن است. درست است که از سال ۱۳۱۷ در دانشگاه تهران موضوع تعلیم و تربیت به عنوان یک رشته دانشگاهی مطرح شده است، اما هنوز نکات بدیهی که در امر آموزش از اوایل قرن بیستم مطرح شده، در کشور ما و در کلاسهای مدارس و حتی سطوح بالاتر لحاظ نمیشود. مثل امکان تجربه مستقیم وکشف (به جای آموزش مستقیم و حفظ کردن مطالب) ایجاد انگیزه و جستجوگری، آموزش مسائلی که در ارتباط با مهارتهای زندگی لازم است، فرصت برای بیان خود و شنیدن نظر دیگران و تقویت مشارکت به جای رقابت.
نکته مهم و آسیب پذیر در تفکر آموزش و پرورش ما توجه بیش از اندازه به رشد شناختی و عدم توجه به رشد هیجانی و تعادل عاطفی است، که در اینجا بحث جایگاه هنر در آموزش و پرورش مطرح میشود. آموزش هنر و به ویژه موسیقی در برنامه آموزشی کشور ما غایب است. از این رو ما شاهد پدیدههایی همچون ترس، خجالت، اضطراب، افسردگی، بیانگیزگی و اخیرا بیش فعالی در کودکان هستیم. شاید یکی از مهمترین راه حلها برای رشد و تعادل هیجانی، ایجاد کلاسهای هنری به ویژه در رشتههای موسیقی، نمایش و حرکات موزون باشد که توسط آموزگاران خلاق و آگاه طراحی و اجرا میشود. هنوز این تفکر که کودک موجودی ناقص است و نمیتواند فکر کند یا عقیدهای داشته باشد در محیط ما حاکم است. بیشتر از کودکان خواسته میشود که مطیع، ساکت و به زعم بزرگترها عاقل و از کودکی به فکر آینده خود باشند. درحالی که اگر دوران کودکی سالم و بانشاط نباشد، بزرگسالی عبوسی را در پی خواهد داشت. بسیاری از معلمان ما با اینکه در دانشگاه با مسائل و روشهای آموزشی آشنا میشوند، وقتی وارد کلاس میشوند، در گوشهای مینشینند و به تدریس مستقیم میپردازند و از کودکان میخواهند که مطالب را حفظ کنند و امتحان بدهند ونمرههای آنها نشاندهنده موفقیت آنها است. در حالی که در این روش استعدادهای زیادی از بین میرود و فقط عده قلیلی میتوانند موفق شوند. امروزه در جهان، معلم در کلاس نشسته یا ایستاده عمل نمیکند، بلکه فضایی خلاق برای گفتوگو، تجربه و تفکرفراهم میکند تا یادگیری درونی شود و در زندگی به کار آید.
چرا که در دنیای جدید با وجود تکنولوژیهای هر روز، کسب اطلاعات دیگر اهمیتی ندارد، بلکه توانایی تحلیل و کاربرد آن مهم است. اگر کودکی اعتماد به نفس پیدا کند، خجالتی و مضطرب نباشد، امکان تجربه برای حل مسائل را داشته باشد، خودش را باور کند و به جای رقابت، مشارکت را یاد بگیرد، میتواند بهتر آموزش ببیند و این آموزش در زندگی به کار او میآید.
▪ رویکردی که دنیای امروز ما به حوزههای مختلف دارد شامل گرایش به مدرنیتهای است که لزوما پایبندی خود را به سنتهای گذشته حفظ نکرده است. چگونه میتوان این فاصلهها را کاهش داد؟
ـ مرداد ماه امسال به درخواست انجمن موسیقی برای چندمین بار کنسرت سفر به ایران به روایت رستم در تالار وحدت به مدت سه شب اجرا شد. این کنسرت هم مثل بقیه اجراهای گروه موسیقی کودکان و نوجوانان ایران زمین بر اساس عناصر فرهنگی کودک ایرانی صورت گرفته است و از نقالی به عنوان تکنیکی جذاب برای کودکان و مدرن در زمینه آموزش برای کودکان استفاده شده است.
میدانیم که در گذشتههای بسیار دور خنیاگران با به کارگیری موسیقی نمایش و ادبیات شفاهی هم راوی تاریخ بودهاند و هم آموزش میدادهاند و در زمینه انتقال فرهنگ به نسلهای بعد از خود فعال بودهاند. تکنیک نقالی نیز ادامه راه آن خنیاگران است که از همان شیوه استفاده میکنند تا داستانهای حماسی شاهنامه را اجرا کنند و زبان پارسی را پاس بدارند.
حال ما میتوانیم از این تکنیک جذاب برای کودکان در آموزشهای خود در زمینههای مختلف هنری، ادبی و غیره استفادههای بهینه داشته باشیم و در احیای هویت فرهنگی کودکان فعال باشیم. مسئله بعد آشنایی و تجربه کودکان در زمینه گنجینه موسیقی نواحی ایران است. ریتمها، ملودیها، گویشها و حرکات موزون که آنها نیز بهنوبه خود در زمینههای مختلف هم نقش آموزشی دارند و در احیای هویت فرهنگی کودکان و نوجوانان نقش مهمیرا ایفا میکنند. در پائیز امسال نیز کودکان ایران زمین اجرای جدید برای بزرگداشت مولانا داشتهاند. هدف باز همان آشنایی
با گنجینههای غنی متون کهن فارسی و آثار استاد صبا بود. در این اجرا موسیقی نمایش و حرکات موزون و ادبیات نقش داشتند. اجرای کودکان و نوجوانان ایران زمین بسیار مورد استقبال قرار گرفت، هم از طرف کودکان و هم متخصصین ادبیات کودکان و . . . ولی متاسفانه انعکاس کمیدر مطبوعات داشت و در تحلیلی که از آن انتشار یافت کودکان را میراثدار فرهنگ دری نامیدند نه پارسی!
▪ به اعتقاد شما چه تفاوتی بین موسیقی کودک و بزرگسال وجود دارد. آیا میتوان این فاصله را در ساده کردن ریتمها و ملودیها خلاصه کرد؟
ـ البته بخش مهمیاز موسیقی کودکان سادگی است اما به این معنی نیست که ملودیها را ساده کنیم. وقتی میخواهیم برای بچهها موسیقی بگذاریم، باید فاخرترین موسیقی را انتخاب کنیم. موسیقی باید تخیل کودک را برانگیزاند. من بیشتر برای کودکان موسیقی بدون کلام میگذارم تا خودشان تخیل کنند.
سودابه سالم
محسن ظهوری
محسن ظهوری
منبع : روزنامه حیات نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست