یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گزارش اقلیت - MINORITY REPORT


گزارش اقلیت - MINORITY REPORT
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : بانی کورتیس، یان د بونت، والتر پارکس و جرالد ر. مولن
کارگردان : استیون اسپیلبرگ
فیلمنامه‌نویس : اسکات فرانک و جاناتان کوئن، برمبنای داستان کوتاهی نوشتهٔ فیلیپ ک. دیک
فیلمبردار : یانوش کامینسکی
آهنگساز(موسیقی متن) : جان ویلیامز
هنرپیشگان : تام کروز، کالین فارل، سامانتا مورتن، مارکس فون سیدو، لوئیس اسمیت، پیتر استورمار، تیم بلیک نلسن، استیو هریس، جسیکا هارپر، مایک بیندر و کاترین ماریس
نوع فیلم : رنگی، ۱۴۵ دقیقه


واشینگتن، سال ۲۰۵۴. وزارت دادگستری روش ظاهراً بی‌عیب‌ونقصی برای جلوگیری از وقوع جنحه و جنایت در ایالت واشینگتن پیدا کرده: با استفاده از سه ذهن جهش‌یافتهٔ معروف به ̎پیش‌آگاه̎ که به یک کامپیوتر وصل شده‌اند، مأموران واحد پیش‌گیری از جنایت، می‌توانند قتل‌ها را پیش از وقوع، ببینند و مرتکبانِ بالقوه‌شان را دستگیر کنند. ̎جان آندرتن̎ (کروز) این واحد را فرماندهی می‌کند و گزارش عملیات را به بالادستش، ̎لامار برجس̎ (فون سیدو) منتقل می‌کند. مأمور ̎دَنی ویتورِ̎ (فارل) از FBI به مقرِ این واحد فرستاده می‌شود تا دربارهٔ امکان فراگیر کردن این سیستم در سراسر کشور بررسی‌های لازم را انجام دهد. ̎آندرتن̎ که از همسرش جدا شده، در خلوت مواد مخدر مصرف می‌کند و تصاویر هولوگرافیک پسرش، ̎شان̎ را تماشا می‌کند. (̎شان̎ شش سال پیش در استخری عمومی ربوده شده است). یک روز، یکی از پیش‌آگاه̎ها به نام ̎آگاتا̎ (مورتن)، تصویرِ ذهنیِ قاتل زنی به نام ̎آن لیولی̎ (هارپر) را نشان می‌دهد ـ این تصویر ذهنی، ظاهراً پژواکی از قتلی است که پیش‌ترها اتفاق افتاده و پرونده‌اش حل و فصل شده است. بعداً، سیستم، ̎آندرتن̎ را به‌عنوان قاتلِ بالقوه معرفی می‌کند و پیش‌بینی می‌کند که او مردی به نام ̎لیو کرو̎ (بیندر) را خواهد کشت. ̎آندرتن̎ فرار می‌کند و به سراغ ̎دکتر آیریس هاینمن̎ (اسمیت)، متخصص ژنتیک، و یکی از خالقان سیستم ̎پیش‌گیری جنایت̎ می‌رود. ̎هاینمن̎ به او می‌گوید که ̎آگاتا̎ هرازگاه، یک ̎گزارش اقلیت̎ ارائه می‌دهد؛ یعنی گزارش متفاوتی از یک جنایت که با گزارشِ دو ̎پیش‌آگاه̎ دیگر فرق دارد و بدین ترتیب این تصور را به وجود می‌آورد که جنایتکار تحت تعقیب، ممکن است بی‌گناه باشد. اگر جنایت ̎آندرتن̎ یک ̎گزارش اقلیت̎ داشته باشد فقط می‌توان از طریق ̎آگاتا̎ به آن دست یافت. ̎آندرتن̎ چشم‌های جدیدی پیوند می‌زند تا توسط اسکنرهای شهر شناسائی نشود، و بعد ̎آگاتا̎ را می‌رباید و متوجه می‌شود برای جنایتش گزارش اقلیتی وجود نداشته است. آن‌دو به مجتمعی می‌روند که قرار است جنایت در آن‌جا اتفاق بیفتد. معلوم می‌شود ̎لیو کرو̎ در واقع یک پاپوش است تا شبیه ربایندهٔ ̎شان̎ به‌نظر برسد، و خودش هم می‌خواهد به قتل برسد تا پول بیمه به خانواده‌اش تعلق بگیرد و از ̎آندرتن̎ درخواست می‌کند تا او را بکشد. ̎ویتور̎ متوجه می‌شود که برای ̎آندرتن̎ پاپوش دوخته‌اند. او ضمناً تصاویر ذهنیِ ̎آگاتا̎ را در مورد قتل ̎لیولی̎ بررسی می‌کند و پی می‌برد مردی که او را به‌عنوان قاتلِ ̎لیولی̎ دستگیر کرده‌اند، گناهکار نبوده است. او این راز را برای ̎برجس̎ فاش می‌کند و ̎برجس̎ نیز بلافاصله او را می‌کشد. ̎آندرتن̎ و ̎آگاتا̎ به خانهٔ ̎لارا̎ (ماریس)، همسر سابق ̎آندرتن̎ پناه می‌برند ولی گروهِ ̎پیش‌گیری جنایت̎ سرمی‌رسند و ̎آندرتن̎ را دستگیر می‌کنند. وقتی ̎برجس̎ ناخواسته فاش می‌کند که از قضیهٔ گزارش اقلیتِ مرگ ̎لیولی̎ باخبر بوده، ̎لارا̎ می‌فهمد که این ̎برجس̎ بوده که برای ̎آندرتن̎ پاپوش دوخته است. ̎لارا̎، ̎آندرتن̎ را از زندان فرار می‌دهد و به کمک ̎آگاتا̎ به این نتیجه می‌رسند که ̎برجس̎ قاتلِ ̎لیولی̎ بوده است (او مادر ̎آگاتا̎ بوده و تلاشش برای بازپس‌گیری دخترش، کلِ سیستم ̎پیش‌گیری جنایت̎ را باطل می‌کرده است). ̎آندرتن̎ نقاب از چهرهٔ ̎برجس̎ برمی‌دارد و ̎برجس̎ خودکشی می‌کند. سیستم ̎پیش‌گیری جنایت̎ برچیده می‌شود. ̎آندرتن̎ دوباره به همسرش می‌پیوندد و ̎پیش‌آگاه̎ها در منطقه‌ای آرام و دورافتاده سکونت می‌گزینند.
● انگار اسپیلبرگ در هوش مصنوعی (۲۰۰۲) تمام چیزهائی را که از سفر به آینده جست‌وجو می‌کرد نیافت؛ چون فقط یک سال بعد گزارش اقلیت را ساخت و این‌بار مجهّز به نبوغ فیلیپ ک. دیک، تصورات جرج اورول، دوربین روی دست و کروز سراغ انجام مأموریتی جدی رفت که در آن چندان جائی برای احساسات کودکانه نبود (در واقع فیلم وقتی فیلم‌برداری می‌شد که هوش مصنوعی در حال تدوین بود)، به ویژه که داستان، دربارهٔ دنیائی است که با بهره‌برداری از تصاویر رؤیاهای نوعی خاص از انسان، (موسوم به ̎پیش‌آگاه̎، تعبیری مدرن برای همان پیش‌گوی سنتی) می‌توان به ̎قصاص پیش از جنایت̎ ـ کاری که همواره موضوع بحث و اغلب مورد نهی بوده است ـ پرداخت. کروز پلیسی است که در تلهٔ حرفهٔ خودش می‌افتد (یاد مثلاً فرانتس کافکا می‌افتید یا بازپرسی دربارهٔ یک شهروند دور از سوءظنِ الیوپتری؟ ۱۹۷۰) و این موتور حرکت فیلم بسیار سرگرم‌کننده‌ای می‌شود که رؤیا، تصویر، واقعیت مجازی و ـ زیرکانه ـ تمامی مباحث نظری مربوطه را درهم و برهم در گردونهٔ بازی می‌اندازد. کامینسکیِ فیلم‌بردار انگار رنگ را از فیلم شسته است: نورها بی‌روح و پخش و پلا هستند و فضا گاه تغییر شکل کابوس‌واری پیدا می‌کند. دوربین اسپیلبرگ مدام در حال حرکت است و لحن او ـ از هراس درک‌ناپذیر و نامعقول تا کمدی دیوانه‌وار ـ در حال نوسان است (کمدی را در صحنه‌ای که ̎آندرتن̎ فراری دو ̎تخم چشم̎ خود را تعقیب می‌کند ببینید). داستان ۱۹۵۶ دیک ظاهراً بیش‌تر دل‌مشغول امکان روایت یا ̎گزارش̎ از یک حادثه است و از این لحاظ بیش‌تر بورخس‌ی است. فیلم‌نامهٔ کوئن و فرانک به‌جای انواع تقدیرهای ممکن، مایهٔ رهائی از سایهٔ سنگین گذشته را عمده می‌کند. در دنیای گزارش اقلیت شفافیت به گونه‌ای مضحک حکم می‌راند. بیل‌بوردهای الکترونیکی مشتری را شکار می‌کنند و به او پیغامی شخصی می‌دهند و صفحات نمایش و دوربین‌ها جائی برای مخفی شدن یا مخفی کردن افکار باقی نمی‌گذارند. نظام سرمایه‌داری ناخودآگاه را به تسخیر درآورده است و این از هر جنایتی ترساننده‌تر است. گزارش اقلیت می‌خواهد خیال‌پردازی پُراضطرابی باشد دربارهٔ این پرسش که سلطهٔ تصاویر تا کجا پیش خواهد رفت.


همچنین مشاهده کنید