پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
حرکت جوهری و مسئله پیدایش نفس ناطقه و رابطه آن با بدن
● تقریر مسئله رابطه نفس و بدن
سخن این است كه بالوجدان دانستیم كه ما را نفسی است كه همیشه با ماست و غبار هیچ غیبتی به چهره جمیلش نمینشیند و بالبرهان فهمیدیم كه این حقیقت همیشه حاضر از نوع جسم نمیباشد؛ زیرا هیچیك از نشانههای جسم بودن را ندارد. از طرف دیگر این را هم میدانیم كه این موجود به مجرّد عین بدن ما نمیباشد زیرا گاهی از بدن و اعضاء و اجزای آن اعم از ظاهری و باطنی، غافل میشویم ولی این حقیقت را كه همان نفس ناطقه است هرگز فراموش نمیكنیم۱؛ كه چگونه میتوانیم به فراموشیاش بسپاریم و حال آنكه آن عین آگاهی و بتعبیر دقیقتر عین عقل و عاقل و معقول است.
حال دراینجادرپیكشف این سرّ و راز هستیم كه بین آن حقیقت مجرّد و این بدن خاكی و مادّی چه رابطهای وجود دارد؟ و چگونه این دو موجود مستقل و از دو قماش كاملاً مختلف باهم میسازند و در صلح و آشتی خِردپسند بسر میبرند. دقّت خردمندانه و تدبّر دردمندانه در حول این مسئله، عظمت و صعوبت آن را كاملاً مینمایاند و عقل هر متفكری را به تعقّل مضاعف وامیدارد.
متكلّمین و حكیمان و فیلسوفان بعمق و عظمت این مسئله كاملاً پی بردهاند و لذا پس از اندیشه ورزی طولانی در این زمینه، هر كدام نظری را ابراز نمودهاند و حالا نوبت ماست كه به لطف خداوند، بنقل و نقد آراء این رهبران اندیشه بپردازیم.
● نظر مشهور درباره رابطه نفس و بدن
نحوهنگرش دربابارتباط نفس و بدن ارتباطی وثیق با نحوه حدوث نفس ناطقه دارد. كسانی كه در زمینه حدوث و قدم نفس بر این باور بودند كه نفس ناطقه در هنگام حدوث بدن از جانب علّتش حادث میگردد و بعنوان یك موجود مجرد و مستقل وارد مملكت تن میشود؛ در اینجا نیز باید بر اساس همان دیدگاه عمل كنند.
فیلسوفان مشّائی با توجّه به دیدگاهی كه در باب حدوث نفس دارند، رابطه نفس و بدن را یك رابطه تأثیر و تأثر میدانند؛ از نظر ایشان نفس با حدوث بدن حادث میشود ولی هیچگونه رابطه علّی و معلولی میان نفس و بدن وجود ندارد؛ بلكه هر كدام بطور جداگانه حادث میشود و بدن مملكت و آلت نفس قرار میگیرد، بدون اینكه پای حلول بمیان آید.
بنابراین تنها رابطه میان نفس و بدن رابطه اشتغال نفس به بدن است. ابن سینا دقیقا قائل به این قول است و رابطه نفس و بدن را رابطه اشتغال نفس به بدن میداند.
از نظر وی، بدن انسان وقتی معتدل و مناسب گشت و لیاقت خدمت به پادشاه نفس را كسب نمود در این هنگام عقل فعّال نفس آدمی را خلق میكند و از عالم علوی بر بدن إفاضه مینماید تا اینكه در بدن تصرّف كند و آن را تدبیر نماید.
ایشان در این زمینه میگویند:
"العلاقه بین النّفس و البدن لیس علی سبیل الإنطباع بل علاقه الإشتغال به حتّی تشعر النفس بذلك البدن و ینفعل البدن عن تلك النّفس"۲
یعنی رابطه نفس و بدن بصورت إنطباع نمیباشد بلكه علاقه میان آنها اشتغال نفس به بدن است تا اینكه نفس از طریق آن بدن إدراك كند و بدن نیز از آن نفس منفعل شود...
شیخ الرئیس در "اشارات" نیز بر تأثیر و تأثّر متقابل نفس و بدن تأكید میكند و إذعان دارد كه هر كدام از اینها از دیگری تأثیر میپذیرد.۳
برخی از بزرگان، رابطه نفس و بدن را رابطه عاشق و معشوق میدانند و در اثبات این ادّعا، چنین میگویند: "یك چیز گاهی بگونهای به چیز دیگر تعلّق دارد كه اگر آن متعلّق تركش گوید متعلّق از بین میرود مثل تعلّق اعراض و صدر مادّی بمحلّشان؛ گاهی هم تعلّق چیزی بچیزی [از این] ضعیف میباشد بطوریكه با كوچكترین عامل رشته پیوند قطع میشود و متعلّق هم بحال خود باقی میماند مثل تعلّق اجسام به مكانهای خود كه به آسانی میتوانند از مكانهایشان حركت كنند.
تعلّق نفوس به ابدان نه بقوّت قسم اوّل است و نه بضعف قسم ثانی، همچون قسم اوّل نیست به این دلیل كه نفس ذاتا مجرّد است و از محلّ خود بینیاز میباشد. و بدین دلیل همچون قسم دوم نیست كه (در اینصورت) لازم میآمد انسان بتواند بمجرّد مشیّت بدون نیاز بوسیلهای دیگر، بدن را ترك گوید.
... وقتی این دو قسم باطل گشت، ثابت میگردد كه تعلّق نفس به بدن مانند تعلّق عاشق به معشوق میباشد عاشقی كه جبلّهًٔ عشق به معشوق دارد. اینگونه تعلّق نفس به بدن تا زمانیكه بدن مستعدّ این باشد كه نفس بدان تعلّق گیرد، قطع نمیشود، همچون تعلّق صانع به ابزارهایی كه در كارهای مختلفش به آنها نیاز ندارد...۴"
تأمّل در عبارتهای مذكور نشان میدهد كه لبّ مطلب، همان است كه شیخ الرئیس گفته است؛ زیرا از شیوه بیان و مثالی كه در پایان عبارات آمده است كاملاً روشن است كه تعلّق نفس به بدن از نظر این بزرگوار نیز تعلّق تدبیری است و نفس از این نظر به بدن، عشق میورزد كه ابزار كار اوست. اصولاً چه آنهایی كه قائل به قدم نفس ناطقه میباشند و چه آنهایی كه آن را روحانیهٔ الحدوث میدانند هیچ چارهای جز قبول این نكته ندارند كه روح همچون مرغی است كه در قفس تن زندانی گشته است هر چند برخی از این بزرگان از تعبیرات "عاشقی و معشوقی"، استفاده كنند. و برخی دیگر، عبارت "اشتغال نفس به تن" را بكار برند و بعضی دیگر بیان "تدبیر و اداره" را بكار بندند؛ ولی با همه توضیحات، این سؤال باقی میماند كه چگونه از یك موجود مجرّد و بدن جسمانی، یك نوع جسمانی حاصل میشود؟ ما با چه مجوّز منطقی، این دو موجود جدا از هم را كه هر كدام از یك دیار دیگر است با هم آشتی میدهیم و اسم نوع انسانی را بدان میگذاریم؟۵
صدرالمتألهین تنها كسی است كه با استفاده از حركت جوهری این سدّ بزرگ را برداشت و با شیوه نوین و هضم پذیر و عقل پسند به حلّ این مشكل عظیم نایل شد؛ و ما اكنون راه حلّ وی را برای این مشكل همراه با مقدّمات آن بیان میكنیم:
● انواع تعلّق
صدرالمتألهین قبل از بیان نظر خاصّ خود درباره رابطه نفس و بدن به بیان مقدّمهای دقیق میپردازد و با بیان أنحاء تعلّق، نحوه تعلّق نفس به بدن را از میان آنها مشخص میكند و میگوید:
اوّل، تعلّق و حاجت شیئی بشیء دیگر از لحاظ قوّت و شدّت تعلّق، متفاوت و مختلف میباشد.
قویترین و شدیدترین تعلّقات، همان تعلّق بحسب ماهیّت و معنی میباشد چه در ذهن و چه در خارج؛ مانند تعلّق ماهیّت به وجود.
دوم، تعلّق چیزی بچیز دیگر بحسب ذات و حقیقت میباشد؛ بدینگونه كهذات وهویّت چیزیبهذات و هویت چیز دیگری تعلّق داشته باشد مانند تعلّق ممكن به واجب.
سوم، تعلّق بحسب ذات و نوعیّت به ذات و نوعیّت متعلّق به، مانند تعلّق عرض مثلاً سواد بموضوع، مثلاً جسم.
چهارم، اینكه وجودوتشخّص چیزی در حدوث و بقاء به طبیعت و نوعیّت "متعلّق به" تعلّق داشته باشد مانند تعلّق صورت بمادّهزیرا صورتدرتشخّص، محتاج به مادّه است ولی نه به مادّه معین بلكه به مادّه مبهم و غیر متعیّنی كه در ضمنِ ماده معیّن و مشخّصی متحقّق میگردد.
تعلّق صورت به ماده مبهم، نظیر تعلّق سقف به ستونی كه بر وی استوار گردد و علی الدوام بستون دیگری تبدیل شود و هر لحظه بر یكی از ستونها استوار گردد، نه به ستون معیّنی؛ و یا نظیر تعلّق و احتیاج جسم طبیعی در وجود خارجی به وجود مكانی نامعلوم؛ كه بدین خاطر حركتآن ازهر یكازمكانها بمكان دیگری، آسان میباشد.
پنجم، اینكه چیزی بحسب وجود و تشخّص در حدوث بچیز دیگری تعلّق داشته باشد نه در بقاء مانند تعلّق نفس به بدن از نظر ما؛ بطوری كه حكم نفس در آغاز تحقیق / حركت جوهری و مسئله پیدایش...
فیلسوفان مشّائی رابطه نفس و بدن را یك رابطه تأثیر و تأثر میدانند؛ از نظر ایشان نفس با حدوث بدن حادث میشود ولی هیچگونه رابطه علّی و معلولی میان نفس و بدن وجود ندارد؛ بلكه هر كدام بطور جداگانه حادث میشود و بدن مملكت و آلت نفس قرار میگیرد، بدون اینكه پای حلول بمیان آید.
پیدایش و حدوث در حكم طبایع مادّی است كه به مادّه مبهمهٔ الوجود نیازمند است، پس نفس در آغاز پیدایش و حدوث، متعلّق به مادّه بدنی است كه مبهمهٔ الوجود میباشد؛ بگونهای كه بدن بعلّت توارد استحالات و تعاقب مقادیر مختلفی بروی، دائما در تحوّل و تبدّل است. لذا باید گفت كه نفس در اوائل تكوین و حدوث، متعلّق به مادّه مبهمی است كه در ضمن تحوّلات و تبدلات گوناگون، ثابت و باقی است؛ نه ماده خاصّ معین.پس شخص انسانی هر چند از حیث هویت نفس، شخص واحدی است؛ ولی از حیث جسمیّت یعنی جسم مأخوذ بشرط لا و جسم بمعنی مادّه و یا موضوع، نه جسم مأخوذ لابشرط و جسم بمعنی جنس یا نوع، موجود واحد مشخص نیست؛ بلكه از این حیث، واحد نوعی است كه در ضمن واحدهای شخصی متعاقبی موجود میگردد.
ششم، اینكه چیزی جهت استكمال و إكتساب فضیلت برای وجودش بچیزی متعلّق باشد ولی نه در اصل وجودش بمانند تعلّق نفس به بدن از نظر جمهور فلاسفه بطور مطلق؛ زیرا آنها بر این باورند كه نفس پس از بلوغ صوری بدن و تكمیل خلقت آن، برای استكمال و إكتساب فضائل دیگری به بدن تعلّق میگیرد؛ و این نوع تعلّق، ضعیفترین اقسام تعلّقات مذكوره است؛ و آن مانند تعلّق صانع به ابزار میباشد.۶
● تقریر نظر صدرالمتألهین در بـاب رابطـه نفس و بـدن
در فلسفه ملاصدرا، آن دو گانگی و ثنویّت میان نفس و بدن بكلّی زایل گردید و هرگونه توهّم جدایی و انفكاك وجودی بین اینها از بین رفت؛ زیرا از نظر ملاصدرا مغایرتی آنچنانی میان نفس و بدن وجود ندارد؛ بلكه ادامه وجود بدن است كه پس از آنكه بدن عوالم جمادی و نباتی و حیوانی را پشت سر گذاشت و وجودش را كاملتر نمود در این هنگام، همچون مراحل سابق، آماده قبول فیض حقّ تعالی میشود و چون در این مقام، اشرفیتی پیدا كرده و قدم فراتر گذاشته است لذا كمالی كه در این هنگام بر او افاضه میشود از سنخ دیگر است؛ كمالی است كه در مسیر تحوّل ذاتیاش به آن اعطا میشود.
بنابراین از نظر این حكیم الهی هیچ ناآشنایی میان نفس و بدن وجود ندارد زیرا اینگونه نیست كه یك موجود مجرّد خلق شود و مأمور اداره كشور تن باشد بلكه در واقع یك وجود است كه از جسم عنصری شروع میشود و با تحوّل ذاتی و حركت جوهری در مسیر تكامل میافتد و در هر مرتبهای بمناسبت آن مقام، فیض لایق از جانب واجب الصور بدان إفاضه میشود تا اینكه پس از گذر از عالم حیوانیت كه إنتهای مراحل و سفرهای قبلی است باز فیض و كمالی مناسب به آن إفاضه میشود و این كمال كه همان نفس باشد هر چند از مراحل قبلی كاملتر است ولی باز خیلی ضعیف است. موجودی است كه میتوان گفت این موجود، نهایت صور مادّی و بدایت صور ادراكی است و بعبارت دیگر، آخرین قشر جسمانی و اوّلین دانه و مغز روحانی است كه استعداد رسیدن بمقام بسیار متعالی را دارد و از طریق حركت جوهری به آنچه كه اندر وهم نمیگنجد میرسد.
بنابراین یك نوع اتّحاد خاص بین نفس و بدن حاكم است نه اینكه جدا از هم و بیگانه از یكدیگر باشند و بعد با هم اُنس بگیرند؛ بلكه در واقع یك وجود است كه در تحوّل جوهریاش واجدِ كمال خاصی بنام نفس شده است؛ و پس از این مقام هم با حركت جوهری بصورت كاملاً هماهنگ بحركت خود ادامه میدهد و آن دو كمالات بالقوهشان را تدریجا بفعلیّت میرسانند تا اینكه بمرتبهای میرسند كه جمله، جان میشوند و كلیه بالقوهها بفعلیّت میرسند.
مكتب صدرالمتألهیندراینزمینه چنین تعلیم میدهد:
"آنچه باید دانسته شود این است كه انسان در اینجا مجموع نفس و بدن میباشد و این دو علیرغم اختلافی كه در مقام و منزلت دارند، هر دو به یك وجود، موجودند. گویا شیء واحدی هستند كه دارای دو جنبه است: "یكی متبدّل و نابود شونده، همچون فرع؛ و دیگری ثابت و باقی چون اصل؛ و هر اندازه نفس در وجودش كاملتر شود، بدن لطیفتر میگردد و اتصالش به نفس شدیدتر میشود و اتحاد میان آن دو، قویتر؛ تا اینكه وقتی وجود عقلی گردید بدون هیچ مغایرتی، یك چیز شود."۷
"أحدی در این امر شكّ ندارد كه نشئه تعلّق به بدن غیر از نشئه تجرّد از آن میباشد؛ چگونه میتواند شكّ كند و حال آنكه نفوس در این نشئه بدنی بگونهای میگردند كه هر كدام از آن به بدنی مرتبط میشود و بصورت اتحاد طبیعی با آن متّحد میگردد و از اتّحاد طبیعی آن دو، یك نوع طبیعی به حیوانی حاصل میشود و در نشئه عقلی هنگام إستكمالش با عقل مفارق متّحد میگردد."۸
بنابراین از نظر صدرالمتألهین رابطه نفس و بدن إتحاد طبیعی و علاقه لزومی است و بهیچوجه پیوند و ارتباط آن دو، جبری و ساختگی نمیباشد. باز در این زمینه میفرماید:
"حقیقت این است كه بین نفس و بدن، علاقه لزومیّه حاكم است ولی نه مثل معیّت متضائفین و نه مانند معیّت دو معلولِ علّت واحد در وجود، كه بین آن دو رابطه و تعلّقی وجود ندارد. بلكه مانند معیّت و همراهی دو شیء متلازم بگونه خاص، مانند مادّه و صورت؛ و تلازم بین آن دو همچون تلازم میان هیولای اولی و صورت جسمیه میباشد. پس هر كدام از آن دو نیازمند به دیگری است بگونهای كه به دور محال منتهی نمیشود. پس بدن در تحقّقش به نفس نیاز دارد ولی نه به نفس مخصوص بلكه به مطلق آن۹ و "نفس هم به بدن نیازمند است ولی نه از حیث حقیقت مطلقه عقلیهاش بلكه از جنبه وجود تعیّن شخصیّه و حدوث هویّت نفسیهاش".۱۰
پس باید دانست كه "میان نفس و بدن صرفا معیّتی همچون معیّت سنگ قرار گرفته در كنار انسان، نمیباشد بلكه نفس صورت كمالی برای بدن میباشد و تركیب میانشان طبیعی است"۱۱ و "نفسیّت نفس مانند پدر بودن پدر و فرزند بودن فرزند و كتابت نویسنده و مواردی از این قبیل كه میتوان آنها را بدون آن اضافه در نظر گرفت نمیباشد؛ زیرا ماهیّت، بنّا و برای خود وجودی دارد و برای بنّا بودن وی نیز وجودی دیگر است و جهت انسانیّت وی بعینه جهت بنّا و بودن وی نیست، اوّلی (انسانیّت) جوهر است و دوّمی (بنّا و بودن) عرض نسبی؛ و حال آنكه نفس چنین نیست.
نفسیّت نفس همان نحوه وجود خاص آن میباشد و اینطور نیست كه ماهیّت نفس وجود دیگری دارد كه نفس بحسب آن، نفس نمیباشد مگر پس از إستكمالات و تحوّلات ذاتی كه در ذات و جوهر نفس واقع میشود و در این هنگام پس از بالقوّه عقل بودن، (بالفعل) عقلی فعّال میگردد."۱۲
پس از همه این توضیحات به این نتیجه رسیدیم كه از نظر صدرالمتألهین نفس و بدن، رابطه اتّحادی طبیعی دارند و موجودی بوجود واحد میباشند و در واقع یك چیز است كه در حركات جوهری خودش از دنیای سه بعدی و چهار بعدی حركت میكند و به دنیای بیبعدی میرسد یعنی دنیایی كه نه طول دارد و نه عرض دارد و نه عمق و زمان. این دو در حقیقت، مراتب نقص و كمال حقیقت واحدی هستند و روح مانند یك جسم حادث میشود و مانند یك روح باقی میماند.۱۳
نفس كه در بدو حدوثش همچون صورت منطبع در مادّه میباشد بواسطه تحوّل درونی در مسیر استكمال قرار میگیرد و بتدریج بر شدّت وجودیش افزوده میشود و هر چقدر جلوتر حركت میكند بدنش رو به نقص و إضمحلال میگذارد۱۴ ولی همین إضمحلال تدریجی طبیعی بدن، پشت سرگذاشتن كاستیها و حركت بسوی كمالات برتر میباشد۱۵ تا اینكه نفس از طریق حركت ذاتی بجایی میرسد كه نفسیّت آن كه همان جنبه تعلّق به بدن میباشد، زایل میشود و تبدیل به عقل میگردد.۱۶
پس چقدر نادرست است این اعتقاد كه نفس ناطقه از نخستین مرحله تعلّق به بدن تا آخرین مراحل بقاء، جوهر واحدی است مجرّد از مادّه و ثابت در هر حال.۱۷
از نظر ابن سینا بدن انسان وقتی معتدل و مناسب گشت و لیاقت خدمت به پادشاه نفس را كسب نمود در این هنگام عقل فعّال نفس آدمی را خلق میكند و از عالم علوی بر بدن إفاضه مینماید تا اینكه در بدن تصرّف كند و آن را تدبیر نماید.
در فلسفه ملاصدرا، آن دو گانگی و ثنویّت میان نفس و بدن بكلّی زایل گردید و هرگونه توّهم جدایی و انفكاك وجودی بین اینها از بین رفت.
از نظر صدرالمتألهین نفس و بدن، رابطه اتّحادی طبیعی دارند و موجودی بوجود واحد میباشند و در واقع یك چیز است كه در حركات جوهری خودش از دنیای سه بعدی و چهار بعدی حركت میكند و به دنیای بیبعدی میرسد.
چقدر نادرست است این اعتقاد كه نفس ناطقه از نخستین مرحله تعلّق به بدن تا آخرین مراحل بقاء، جوهر واحدی است مجرّد از مادّه و ثابت در هر حال.
صدرالمتألهین تنها كسی است كه با استفاده از حركت جوهری سدّ بزرگ مسئله پیدایش نفس ناطقه و رابطه آن با بدن را برداشت كه بدینوسیله، آن دوگانگی و ثنویت میان نفس و بدن به كلی زایل گردید و هر گونه توّهم جدایی و انفكاك وجودی بین اینها از بین رفت.
نویسنده:منصور ایمانپور
پاورقیها:
۱۶- همان، ص ۱۲ و ۱۱.
۱۴- المبدأ و المعاد، الفنّ الثانی، المقالهٔ الثانیهٔ، ص ۳۲۱؛ و نیز: الاسفار، همان، ص ۳۱۹.
۱۵ - المبدأ و المعاد، همان؛ و نیز: الاسفار، همان.
۱- العلاّمهٔ الحلّی، كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تعلیق: حسن حسنزاده آملی، چ پنجم، مؤسهٔ النشر الإسلامی التابعهٔ لجماعهٔ المدّرسین بقم المشرّفهٔ، قم ۱۴۱۵ ه··.ق. ص ۱۸۴-۱۸۳.
۱۲- همان، ص ۱۲ و ۱۱.
۱۰- همان.
۱۷- علم النفس یا روانشناسی صدرالمتألهین، ج ۲ و ۳، ص ۱۳۵.
۱۱- همان، ص ۳۸۴-۳۸۳.
۱۳ - مطهّری، مرتضی، مقالات فلسفی(۲)، ج اوّل، انتشارات حكمت، تهران ۱۳۶۹، ص ۱۸ و ۱۷.
۲- النجاهٔ، القسم الثانی فی الطبیعیات، ص ۱۸۹.
۳- الإشارات و التنبیهات، ج ۲، ص ۳۰۷ و ۳۰۶.
۴- المباحث المشرقیهٔ، ج ۲، الجزء الثّانی، الباب الخامس، الفصل الثّانی، ص ۳۸۳ و ۳۸۲.
۵- الاسفار، ج ۱، ص ۲۸۲.
۶- همان، ج ۸، الجزء الاوّل من السفر الرابع، الباب السابع، فصل (۱) ص ۳۲۸-۳۲۴.
۷- همان، الجزء الثانی من السفر الرابع، الباب التاسع، فصل(۴)، ص ۹۸.
۸- همان، الباب السابع، فصل (۳)، ص ۳۵۲.
۹- مراد از مطلق نفس یا حقیقت عقلیه آن میباشد یا مراتب نفس در مسیر استكمال جوهری كه دارای اصل محفوظ میباشد (الاسفار، همان، ص ۳۸۲، تعلیقه حكیم سبزواری).
منبع:نشریه خرد نامه صدرا ،شماره ۱۴
پاورقیها:
۱۶- همان، ص ۱۲ و ۱۱.
۱۴- المبدأ و المعاد، الفنّ الثانی، المقالهٔ الثانیهٔ، ص ۳۲۱؛ و نیز: الاسفار، همان، ص ۳۱۹.
۱۵ - المبدأ و المعاد، همان؛ و نیز: الاسفار، همان.
۱- العلاّمهٔ الحلّی، كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تعلیق: حسن حسنزاده آملی، چ پنجم، مؤسهٔ النشر الإسلامی التابعهٔ لجماعهٔ المدّرسین بقم المشرّفهٔ، قم ۱۴۱۵ ه··.ق. ص ۱۸۴-۱۸۳.
۱۲- همان، ص ۱۲ و ۱۱.
۱۰- همان.
۱۷- علم النفس یا روانشناسی صدرالمتألهین، ج ۲ و ۳، ص ۱۳۵.
۱۱- همان، ص ۳۸۴-۳۸۳.
۱۳ - مطهّری، مرتضی، مقالات فلسفی(۲)، ج اوّل، انتشارات حكمت، تهران ۱۳۶۹، ص ۱۸ و ۱۷.
۲- النجاهٔ، القسم الثانی فی الطبیعیات، ص ۱۸۹.
۳- الإشارات و التنبیهات، ج ۲، ص ۳۰۷ و ۳۰۶.
۴- المباحث المشرقیهٔ، ج ۲، الجزء الثّانی، الباب الخامس، الفصل الثّانی، ص ۳۸۳ و ۳۸۲.
۵- الاسفار، ج ۱، ص ۲۸۲.
۶- همان، ج ۸، الجزء الاوّل من السفر الرابع، الباب السابع، فصل (۱) ص ۳۲۸-۳۲۴.
۷- همان، الجزء الثانی من السفر الرابع، الباب التاسع، فصل(۴)، ص ۹۸.
۸- همان، الباب السابع، فصل (۳)، ص ۳۵۲.
۹- مراد از مطلق نفس یا حقیقت عقلیه آن میباشد یا مراتب نفس در مسیر استكمال جوهری كه دارای اصل محفوظ میباشد (الاسفار، همان، ص ۳۸۲، تعلیقه حكیم سبزواری).
منبع:نشریه خرد نامه صدرا ،شماره ۱۴
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست